-_
با اینکه غمگینم ولی پرواز خواهم کرد
اینبار هم از ابتدا آغاز خواهم کرد...
#محدثه_نبی_حسینی
-ایهام🕊
•.
شبیه طفل زمین خورده میروم سویش
پناهِ دردِ من آغوش مادر است فقط...
#محدثه_نبی_حسینی #بداهه
#فاطمیه
-ایهام🖤
「 ایــھامـ」
_- همآهِ قلب خسته او غیر چاه نیست مردی که همدم دل تنگش جز آه نیست تاریک و تار و ابری و دلتنگ و بی
•.
مردی، که جان پناه جهان است تا ابد
دیگر دلی برای جهانش پناه نیست💔
#محدثه_نبی_حسینی
-ایهام
-_
"به خاک چادر حضرتِ مادر🖤"
هنوز خانه پر از عطر ربنای شماست
هنوز روزی همسایه از دعای شماست
هنوز رفتنتان را نکردهام باور
هنوز وقت دعا حاجتم شفای شماست
اضافه آمده یک ظرف باز بر سفره
که آنچه تا به ابد خالیاست جای شماست
میان خانه و مسجد میان کوچه و شهر...
تمام خاطرههایم پر از صدای شماست
هنوز از در این خانه دود می آید
هنوز کوچه پر از وامحمدای شماست
صدای مادر من بود؟ نه.. نبود! نبود!💔
هنوز حسرتمان لحن آشنای شماست
چگونه میرود از یادها نبودنتان؟
که بودن همه عالم فقط برای شماست
#محدثه_نبی_حسینی
#فاطمیه
-ایهام
「 ایــھامـ」
با این خزانِ سردِ بیباران چه باید کرد؟🍁 -ایهام
•.
این زندگی سرتاسرش درد است و اندوه است
با رنجِ نامیرای بیپایان چه باید کرد..؟
#محدثه_نبی_حسینی
-ایهام🍁
[•. ☕️.•]
پاییز بود و نم نم باران و چشم من
پاییز بود و کافه، دو فنجانِ روی میز
پاییز بود و سلطهی اندوهِ بیشمار
من بودم و نبود کسی روبروی میز
کافه سکوت بود و هیاهوی توأمان
سیگار میکشید کنارم زمانه و
میسوخت زندگیم در آن لحظه های سرد
من بودم و ترانهی درد و بهانه و...
کافه که تلخ بود، به تلخی فال من
کافه که لحظههاش پر از بوی قهوه بود
کافه به تلخ بودن انسان امید داشت
کافه که ری..ی..ه هاش پر از دود بود و دود
روحم میان ماندن و رفتن معلق و
گوشم پر از صدای پر آشوب نیچه و
کامم به تلخیِ دبل اسپرسوی غلیظ
ذهنم پر از چرا و چطور، چیست و چه و...
بیاختیار برد مرا سوی پنجره
عطری که سر زده به مشامم رسیده بود
عطر به هم رسیدن باران و خاک و برگ
روحی دوباره در تن بیجان دمیده بود...
#محدثه_نبی_حسینی
-ایهام🍁
هدایت شده از آقایِسایه
8.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو سهم من نمی شوی
ای حاجت بعید...
•گوینده:#آقای_سایه
•شاعر:#محدثه_نبی_حسینی
#پادکست_تصویری
___
•||@Mr_Sayeh
-_
جمعه، پاییز، غم، غروب و خیال
همه با هم هجوم آوردند
ته نشینِ صبوریم را هم
جمع کردند و آخرش بردند...
حال من ماندم و دلی بیتاب
تشنهای که پر است از تبِ آب
گردبادی عجول و آشفته
کوههای درونِ من مردند...
#محدثه_نبی_حسینی
-ایهام🍁
「 ایــھامـ」
🍁....
•.
شاعر بودن روح بخش است،
لذت آفرین است،
زیباست!
اما به همان اندازه دشوار...
سخت است که ادراکت از جهان با دیگران متفاوت باشد
یک تجربه احساسی را به عمیق ترین وجه آن درک کنی، آنقدر عمیق که احساساتت درونت نگنجد روحت را به غلیان وادارد و شعر شود!
تفاوتی نمیکند کدام حس قدرت بگیرد
غم، دلتنگی، عشق، شادی، اشتیاق و...
اما حقیقتا قدرت احساسات تاریک بیشتر از حسهای روشن است...
دنیا بیرحم است، اما با شاعران بیرحمتر...
#محدثه_نبی_حسینی
#یادداشت
-ایهام🎐
•.
بداههای تازه...
زبانم را نمیفهمند حتی هم زبانانم
نمیفهمم جهانی را که خود هم جزئی از آنم...
بگو من کیستم دلتنگیم؟ آهم؟ غمم؟ شعرم؟
چرا در آینه جسمی شبیه جسم انسانم؟
پرم از حرف ناگفته پرم از خواب آشفته
پرم از حالتی که نام نحسش را نمیدانم!
منی که مردگی را زندگی کردم، چه باک از مرگ؟
جهانا! زنده کن اول مرا، بعدش بمیرانم!
شبیه باجهای کهنه بدون رنگ و پر زنگم
نمیآید کسی دیگر سراغم... رو به پایانم...
#محدثه_نبی_حسینی
-ایهام🌱