eitaa logo
تـ ع ـجیل | TaaJiL
38 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
383 ویدیو
23 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ســی سال پیـش و ها و ها با نــوای "ای مهــدی صاحب زمان آماده ایـم" پـر کشیدنـد و امــروز و ها و ها با نــوای "منــم بایـد بــرم ؛ آره برم ســرم بـره" آسمانــی شدنـد🕊💫 دیــروز جاویدالاثر الاثـر شــد💔 و امــروز برخی از مفقــودالاثـر😔 💠نـام آنهـا شد 🕊 ونام اینها شـد 🌹 آنها با نـوای جـان میگرفتند و اینها با نوای و آن روز درِ بـاغ شهـادت را بستنـد و اینهـا نالــه کنان التماس کردنـد :😭 . و امــروز نــوای : گواهــی بـر ایـن مدعـاستــ کـ دعایشـان بـه اجابتــ رسیده اسـت💔🕊 و امــا ما... گویــی ما سهمــی جـز آنها و اینهــا نداریــم😔 فرمونـد : دیــروز بـرای دروازه ای به آسمـان باز بود و امــروز معبـری تنـگـ ... گویـا این معبـر بازهـم درحـال دروازه شـدن اسـت🕊 پ.ن : هنـوز هم برای شهـید شدن فرصت هسـتــ را بایـد صـاف کــرد✋🏼🕊 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌱 گاهے میرے یہ جا مهمونے🍛 دیدے غذا ڪم میاد! صاحبخونہ بین اون همہ جمعیت👥 میاد بهت میگه: اگہ میشہ تو غذا ڪم تر بخور بذار بہ دیگران برسہ.. آخہ تو واسہ مایے...☺️ ولے اونا غریبہ ان... {وقتے واسہ باشے!} آقا میگہ میشہ ڪمتر بخورے!؟ میشہ بیشتر سختے بڪشے!؟ بذار دیگران استفادہ ڪنن... آخہ تو واسہ مایے😌😍 بچہ ها ڪارے ڪنید🤞🏻 امام زمان(عج) برنامہ هاشو روے ما پیادہ ڪنہ..😌 🎙راوی: حاج حسین یڪتا http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
16.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم دیده نشده از سردار خیبر شهید حاج محمد ابراهیم همت 🌹🥀🌺🌸🌼🌻🌼🌸🌺🥀🌹🌺 احساس شرمندگی در مقابل عظمت روح ، ایثار ، صبر ، شکیبایی و تقوای همه بسیجیان عزیز . ایمان شما لرزه بر تن او فرمانده لشگر و فرمانده قوا و فرمانده سپاه و ... همه چیشون خواهد انداخت😌 . هستی و نیستی ، حیات و مرگ به دست خداست. ---------------- تقدیم به عاشقان حاج همت🌺🌺 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :5⃣4⃣ پدرشوهرم بلند شد و با هر دو دست روی سرش زد و گفت: «یا امام حسین.» و دوید توی کوچه. کمی بعد ماشین برادرم جلوی در بود. چند نفری کمک کردیم، مادرشوهرم را بغل کردیم و با کلی مکافات او را گذاشتیم توی ماشین. مادرشوهرم از درد تقریباً از حال رفته بود. برادرم گفت: «می بریمش رزن.» عده ای از زن ها هم با مادرشوهرم رفتند. من ماندم و خواهرشوهرم، کبری، و نوزادی که از همان لحظه اولی که به دنیا آمده بود، داشت گریه می کرد. من و کبری دستپاچه شده بودیم. نمی دانستیم باید با این بچه چه کار کنیم. کبری بچه را که لباس تنش کرده و توی پتویی پیچیده بودند به من داد و گفت: «تو بچه را بگیر تا من آب قند درست کنم.» می ترسیدم بچه را بغل کنم. گفتم: «نه بغل تو باشد، من آب، قند درست می کنم.» منتظر جواب خواهرشوهرم نشدم. رفتم طرف سماور، لیوانی را برداشتم و زیر شیر سماور گرفتم. چند حبه قند هم تویش انداختم و با قاشق آن را هم زدم. صدای گریه نوزاد یک لحظه قطع نمی شد. سماور قل قل می کرد و بخارش به هوا می رفت. به فکرم رسید بهتر است سماور به این بزرگی را دیگر خاموش کنیم؛ اما فرصت این کار نبود. واجب تر بچه بود که داشت هلاک می شد. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :6⃣4⃣ لیوان آب را به کبری دادم. او سعی کرد با قاشق آب را توی دهان نوزاد بریزد. اما نوزاد نمی توانست آن را بخورد. دهانش را باز می کرد تا سینه مادر را بگیرد و مک بزند، اما قاشق فلزی به لب هایش می خورد و او را آزار می داد. به همین خاطر با حرص بیشتری گریه می کرد. حال من و کبری بهتر از نوزاد نبود. به همین خاطر وقتی دیدیم نمی توانیم کاری برای نوزاد انجام بدهیم، هر دو با هم زدیم زیر گریه. مادرشوهرم همان شب، در بیمارستان رزن توانست آن یکی فرزندش را به دنیا بیاورد. قل دوم دختر بود. فردا صبح او را به خانه آوردند. هنوز توی رختخوابش درست و حسابی نخوابیده بود که نوزاد پسر را گذاشتیم توی بغلش تا شیر بخورد، بچه با اشتها و حرص و ولع شیر می خورد و قورت قورت می کرد. ما از روی خوشحالی اشک می ریختیم. با تولد دوقلوها زندگی همه ما رنگ و روی تازه ای گرفت. من از این وضعیت خیلی خوشحال بودم. صمد مشغول گذراندن سربازی اش بود و یک هفته در میان به خانه می آمد. به همین خاطر بیشتر وقت ها احساس تنهایی و دلتنگی می کردم. با آمدن دوقلوها، رفت و آمدها به خانه ما بیشتر شد و کارهایم آن قدر زیاد شد که دیگر وقت فکر کردن به صمد را نداشتم. از مهمان ها پذیرایی می کردم، مشغول رُفت و روب بودم، ظرف می شستم، حیاط جارو می کردم، و یا در حال آشپزی بودم. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌹 آشپزی خانم 🧕🏻شیعه🌹 ✅مخصوص خانم هایی🧕🏻 که دوست دارن سفره هایی🥗🍲🍽🥣🥘 🌞که برای عزیزاشون پهن میکنند نورانی☀💫 و پر برکت 🍞باشه 1⃣به مواد غذایی🥘 که می خرید سوره کوثر و قدر📖 بخوانید تا برکتشون زیاد بشه. 2⃣ ابتدا قبل از آشپزی ‌🥘وضو بگیرید 3⃣ هنگام وارد شدن به اشپزخانه (بسم الله الرحمن الرحیم) بگوئید. 4⃣ قبل از طبخ غذا🥘 نیت کنید که این غذا رو نذری درست میکنید ( میتونید هر هفته رو نذر امامی که اون روز متعلق به ایشونه بکنید این طوری هم ثواب نذری دادن رو بردید هم خانوادتون هر روز غذای 🥘نذری میخورن) 5⃣ اگه نیت کنید ثواب این غذای🥘 امروز نذر یکی از ائمه شود انوقت هم اشپزی برایت دلنشین تر است هم اینکه خانواده👩‍👩‍👦‍👦 هر روز سر سفره یکی از ائمه نشسته اند 6⃣ هنگام روشن کردن آتش🔥 اجاق گاز بگویید(اللّهم اَجِرنا من النّار) یعنی خدایا مرا از اتش دوزخت دور کن. 7⃣ در حین طبخ غذا🥘 آیت الکرسی و آیه ۳۵ سوره نور را بخوانید ( اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ ۖ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ ۚ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ) هم غذا خیلی خوشمزه میشه هم محبت بین افراد خانواده👩‍👩‍👦‍👦 بیشتر میشه هم نورانیت دل میاره،هم اخلاق خانواده بهتر میشه. 8⃣ اخر سر هم برای برکت غذایی که پختید هفت مرتبه سوره قریش بخوانید 9⃣ اگر دیدید کارهایتان زیاد است بگویید «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ» 0⃣1⃣ هنگام استفاده ازاب🚰💦 💧بر پیامبر(ص) صلوات بفرستید تا از شفاعتش بهره مند گردید و از آب حوض کوثر اب بنوشید. 1⃣1⃣ اگر از گوشت 🍖🍗و سبزیجات🥦🥬 و میوه🍇🍒 استفاده میکنید بگویید (اللّهم أسألُک الجَنَّه) از خداوند درخواست بهشت کنید 2⃣1⃣ هرچه را که با چاقو🔪 قطعه قطعه میکنید ذکر (سبحان الله و الحمدالله) بگویید. 3⃣1⃣ هنگامی که کارتان به اتمام رسید شکر 🤲خدا را بجا اورید. 4⃣1⃣ و اگر خسته شدید (اعوذ بالله) گفته و به خدا پناه ببرید.🙏🤲 5⃣1⃣ با این کار همیشه در حال ذکر خداوند هستید و کسی که در حال ذکر خداوند باشد مانند کسی است که در حال جهاد هست. (هم آشپزی🥘 میکنید هم جهاد)🧕🏻 🔺 با نشر این پست در ثواب آن شریک شوید 💐💐💐💐💐💐 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌸🍃﷽🌸🍃 🔻سختی و آسانی🔻 ✍ یکی از عبارتهایی که زیاد تو قرآن تکرار شده اینه: «یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ وَ یَقْدِرُ». مثلاً در سوره شوری می‌خونیم:👇 🕋 لَهُ مَقَالِیدُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ، یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ وَ یَقْدِرُ، إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ (شوری/۱۲) 💢 کلیدهای آسمانها و زمین از آنِ اوست. 💢 را برای هر کس که بخواهد گسترده می‌سازد، یا تنگ می‌گیرد. 💢 زیرا او به همه چیز داناست. ✔ به یکی «آسان» می‌گیره و «گشایش» میده، امّا به یکی دیگه «سخت و تنگ» می‌گیره! ✔ به یکی میگه کشتی بساز (نوح)، به یکی دیگه میگه کشتی سوراخ کن (خضر)! ✔ یکی سلیمان(ع) میشه با «داشتن»، یکی ایّوب(ع) میشه با «نداشتن». 👈 و خلاصه همیشه این «بالا و پائین‌ها» تو زندگیِ افرادِ مختلف وجود داره. ✅️ چون نسبت به بنده‌هاش آگاه و حکیم است، و میدونه که هر کسی در چه چیزی است: ☜ «رُشدِ روحیِ» بعضی‌ها در «گشایش و راحتی» است.. ☜ ولی «رُشدِ روحیِ» بعضی‌های دیگه در «تنگنا و سختی». ☝️ یعنی هر کسی در یک شرایطِ خاصّی میکنه... ممکنه پول، قدرت، راحتی، سلامتی، آسایش و رفاه برای بعضی‌ها «سمّ» باشه،😱 ولی برای بعضی‌های دیگه «مُفید» باشه.🤓 در همین سوره شوری می‌فرماید، بعضی بنده‌ها اگر زیاد بشه، طغیان و سرکشی می‌کنند:👇 🕋 وَ لَوْ بَسَطَ اللهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ، وَلَکِن یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ مَّا یَشَاءُ، إِنَّهُ بِعِبَادِهِ خَبِیرٌ بَصِیرٌ (شوری/۲۷) 💢 اگر خداوند را برای بندگانش وسعت بخشد، در زمین طغیان و ستم می‌کنند. 💢 ولی به مقداری که می‌خواهد و مصلحت می‌داند، نازل می‌کند. 💢 زیرا او نسبت به بندگانش آگاه و بیناست. 👌 پس بنده‌ی زرنگ، چه در گشایش باشه و چه در تنگنا و سختی، چه داشته باشه و چه نداشته باشه، همیشه داره.. و دنبالِ اینه که از شرایطِ موجود نهایتِ استفاده رو بکنه و کنه، و بزرگ بشه..😌😇 چون این بازی رو خوب بلده.. ➖🔝🍂اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🍂🔝➖ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🔥 📛 ۱۹ ➰ 🕊بسم الله الرحمن الرحیم🕊 🔷أَ فَما نَحْنُ بِمَيِّتينَ 🔶آيا ما را مرگي نيست ، 📗 سوره: صافات آيه: 59 🗯ی سؤال راستی میشه از مرگ فرار کرد ؟🗯
🔥 📛 ۱۹ ➰ 🕊بسم الله الرحمن الرحیم🕊 🔷أَ فَما نَحْنُ بِمَيِّتينَ 🔶آيا ما را مرگي نيست ، 📗 سوره: صافات آيه: 59 🗯ی سؤال راستی میشه از مرگ فرار کرد ؟🗯 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :7⃣4⃣ شب ها خسته و بی حال قبل از اینکه بتوانم به چیزی فکر کنم، به خواب عمیقی فرو می رفتم. بعد از چند هفته صمد به خانه آمد. با دیدن من تعجب کرد. می گفت: «قدم! به جان خودم خیلی لاغر شده ای، نکند مریضی.» می خندیدم و می گفتم: «زحمت خواهر و برادر جدیدت است.» اما این را برای شوخی می گفتم. حاضر بودم از این بیشتر کار کنم؛ اما شوهرم پیشم باشد. گاهی که صمد برای کاری بیرون می رفت، مثل مرغ پرکنده از این طرف به آن طرف می رفتم تا برگردد. چشمم به در بود. می گفتم: «نمی شود این دو روز را خانه بمانی و جایی نروی.» می گفت کار دارم. باید به کارهایم برسم. دلم برایش تنگ می شد. می پرسید: «قدم! بگو چرا می خواهی پیشت بمانم.» دوست داشت از زبانم بشنود که دوستش دارم و دلم برایش تنگ می شود. سرم را پایین می انداختم و طفره می رفتم. سعی می کرد بیشتر پیشم بماند. نمی توانست توی کارها کمکم کند. می گفت: «عیب است. خوبیت ندارد پیش پدر و مادرم به زنم کمک کنم. قول می دهم خانه خودمان که رفتیم، همه کاری برایت انجام دهم.» ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f