eitaa logo
• طَـعم ِخوش ِشَـهادَت •
1.2هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.5هزار ویدیو
11 فایل
السلام‌علی‌من‌اسمه‌حب‌و‌زیارته‌حب‌ وذکره‌حب‌و‌کله‌حب.🖤 قال‌ سيد الشهداء : مَن‌لَحِقَ‌بِنَا‌اُسْتُشْهِدَ . . هرکس‌ به‌ من‌ بپیوندد‌ به‌ شـهادت‌ میرسد ! وقفِ؛ حسین‌رویاها . . قل كلماتك أنا أسمع👂🏽: [ https://daigo.ir/secret/211906187 ] 🤍🪽‌.
مشاهده در ایتا
دانلود
[سرگردونِ کوچه خیابونای کربلامون کن برای همیشه]
600.3K
یه دستگاه زمانی اخترع میکردم تونل زمان رو میشکوندم به تو بر میگشتم. پ‌ن: لا حزن کحزنک یا . .
من را کمی بغل کن، خیلی گناه دارم قدر پدر بداند طفلی که دور بوده . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⋆. ‌اصلاً قرار بود در ايران‌زمين ِما چون فاطمہ بيايی ُ زهرای ِ ما شوی .‌ .
" از خود ِ خدا بخواه دستتو بگیره " 🌿!
قدیم ها یه رسمی بوده وقتی یه شخصی بچه دار می‌شده اینطور سوال میکردن؛ شهیدِ یا شهید پروره؟ نوکرٍ یا کنیز؟ گریه کنه یا سینه زنه؟ به نوبه ی خودم روز کنیز های گریه کن شهید پرور رو تبریک میگم . . منتها جان ما و تمام آدم ها به فدای دختر زهرا سلام الله علیها ‌. ‌. پ.ن:فاطمه را خواستم معصومه را زائر شدم فیض قبر مادرى از قبر دختر میرسد . .
• طَـعم ِخوش ِشَـهادَت •
یعنی میشه ..؟
یعني ایصیر انه لیلة اول محرّم بحرمک افل عیوني و اشوف ضوءالأخضر مطفي و ضوء الأحمر و رایتك السوده ؟ اباعبدالله‌ع . .
zavar14010903_8.mp3
6.1M
چون ظهرایِ کربلاء ؛ تو اوج گرما و چرخیدن تو کوچه‌های نزدیک حرم فقط مداحی‌هایِ سد علی مومنی بهم حال میداد :) + پلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نقل شده مرحوم آیت الله قاضی یک شب داشتن همینجوری با تسبیحـشون که تربتِ اباعبدالله بوده ذکر می‌گفتند. یکهو از دستشون میفته تسبیح. آیت الله قاضی چون هم اتاق تاریک بوده و هم چشم هایِ ایشون کم سو، نتونستن تسبیح پیدا کنند و چون احترامِ بی‌نهایت قائل بودن به همین تربت، تا خودِ صبح نشسته خوابیدن که مبادا پاشون به طرفِ تربت دراز بشه!
نشستن زیربارون و پلیِ مداحیِ باااارونِ کربلا /:
4_5843578751698341437.mp3
6.96M
من دور از کربلا زندگیم میگیره نور از کربلا ؛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از • جـذب ُ الحـسـین •
پدرم‌گفت‌که‌صد‌شکر‌چه‌بارانی‌زد . . مادرم‌گریه‌کنان‌گفت؛که‌ای‌وای،‌رباب س