نقل شده مرحوم آیت الله قاضی یک شب داشتن همینجوری با تسبیحـشون که تربتِ اباعبدالله بوده ذکر میگفتند. یکهو از دستشون میفته تسبیح. آیت الله قاضی چون هم اتاق تاریک بوده و هم چشم هایِ ایشون کم سو، نتونستن تسبیح پیدا کنند و چون احترامِ بینهایت قائل بودن به همین تربت، تا خودِ صبح نشسته خوابیدن که مبادا پاشون به طرفِ تربت دراز بشه!
4_5843578751698341437.mp3
6.96M
من دور از کربلا
زندگیم میگیره نور از کربلا ؛
هدایت شده از • جـذب ُ الحـسـین •
پدرمگفتکهصدشکرچهبارانیزد . .
مادرمگریهکنانگفت؛کهایوای،رباب س
قشنگ گفت ؛
هروقت یکی دوماه مونده بود به مُحرم دلت شور میزد یعنی امام حسین علیه السلام قبولت داره و حواسش بهت هست . .
• طَـعم ِخوش ِشَـهادَت •
بهجایِ همهیِ نداشتههام، امام رضا-ع رو دارم . .
8.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آقای امام رضا !
تا چایخونه ی حرمتون چای دارد ؛
زندگی دردِ قشنگیست که جریان دارد . .
چایخونه.mp3
981.3K
مثل اون شبی که دستام از سرما میلرزیدُ
استکانِ چایخونتو تو دستام فشار دادم
مثل همون وقتی که زانو هامو بغل گرفته بودمُ
مثل بچه ها اشک میریختمُ دستاتو رو شونه هام حس کردم
من بازم لا به لای تمومِ بی پناهیام
دنبال تو میگردم . .