🌸راوی حدیث در صدر اسلام
با آن استعداد خاص و موقعيت خوبي که ميثم داشت، احاديث زيادي از علي(علیه السلام) شنيده بود، و آن گونه که از گفته هاي پسرش بر ميآيد، حتي کتابي که مجموعه اي از احاديث بود تاليف کرده است،
ليکن متاسفانه از نوشته هاي او چيزي باقي نماند و راويان ديگر هم به خاطر درک نکردن موقعيت و اهميت آن به نقل از وي نپرداختند و بيشتر آنها از دسترس دور ماند.
🌹🌹 فقط اندکي از روايات ميثم در کتابهاي حديث نقل شده است. 😔
پسرانش يعقوب و صالح از نوشته هاي او روايت نقل مي کردند.
#غدیر_پیامی_برای_تمام_نسلها
@Azkodamso
🖤خبر امام از شهادت وی:
امام علی علیه السلام میثم را از چگونگی شهادتش، قاتل وی و آویختهشدنش به درخت نخلی که آن را به او نشان داده بود، آگاه ساخته
و به او بشارت داده بود که پاداش مقاومت او در برابر خواست ابن زیاد آن است که در آخرت، کنار امام در درجهای شایسته خواهد بود.
🏝 گفته شده است میثم کنار آن درخت نماز میخواند و با آن سخن میگفت.
میثم خبر شهادتش را که از زبان امام علی(علیه السلام) شنیده بود، برای دیگران نقل میکرد.
بنا به روایتی، او و حبیب بن مظاهر در میان جمعی، خبر شهادت را بیان کردند،اما حاضران، آنان را تکذیب و تمسخر کردند
#غدیر_پیامی_برای_تمام_نسلها
@Azkodamso
🔶دربارهٔ دستگیری و قتل میثم، دو روایت وجود دارد.
🌸روایت اول :
به روایتی، ابنزیاد از طرف یزید بن معاویه، خلیفهٔ اموی ، مأمور شد میثم را که میدانست از دوستان و طرفداران جدّی حضرت علی(علیه السلام) است، به دار بیاویزد
در پی آن، میثم در راه بازگشت از عمره، در قادسیه (در پانزده فرسخی کوفه) به دست مأموران ابنزیاد دستگیر شد.
در زندان، میثم با مختار که او نیز زندانی شده بود، برخورد کرد و خبر آزادی نزدیک او را پیشگویی کرد و سرانجام به دستور ابنزیاد به دار آویخته شد.
🌸 روایت دیگر
میثم به درخواست عدهای از بازاریان، برای شکایت از رفتار عامل بازار کوفه، همراه آنان نزد ابنزیاد رفت تا از او بخواهد عامل را برکنار کند.
میثم در آنجا سخنانی بلیغ ایراد کرد. عَمروبن حُرَیث، امیر کوفه از طرف ابن زیاد که عثمانی مسلک و دشمن اهل بیت بود و در آن مجلس حضور داشت، میثم را فردی دروغگو و دوستدار دروغگو خواند، اما میثم خود را راستگو و دوستدار راستگو (حضرت علی) معرفی کرد
.ابنزیاد به میثم دستور داد از علی علیه السلام بیزاری جوید و از آن حضرت بد بگوید و به جای آن، دوستی خود را به عثمان اعلام کند و از او نیک بگوید.
او میثم را تهدید کرد که اگر به این دستور عمل نکند، دستها و پاهایش را قطع میکند و او را به دار میکشد.
میثم اگرچه میتوانست تقیه کند، شهادت را برگزید و گفت امام علی علیه السلام او را آگاه کرده است که ابنزیاد چنین خواهد کرد و زبانش را خواهد برید.😔
به دنبال آن، ابنزیاد برای اینکه این خبر غیبی را دروغ جلوه دهد، دستور داد تنها دستها و پاهای میثم را قطع کنند و او را کنار خانهٔ عمرو بن حُرَیث به دار کشند.
میثم بالای چوبهٔدار با صدای بلند از مردم میخواست برای شنیدن احادیث مکنون و شگفت حضرت علی نزد او جمع شوند.
او دربارهٔ فتنههای بنی اُمیه و فضائل بنیهاشم سخنانی میگفت. عمرو بن حریث چون افشاگری میثم و ازدحام مردم را بر گرد او دید، شتابزده نزد ابنزیاد رفت و ماجرا را به او اطلاع داد.
ابنزیاد، از بیم رسوایی، دستور داد بر دهان میثم لجام نهند. گفته شده است او نخستین فردی بود که در اسلام بر دهانش لجام نهاده شد.
به روایتی دیگر، عمرو بن حریث که نگران تمایل مردم به سخنان میثم و شورش آنان بر ضد حکومت بود، از ابنزیاد خواست دستور دهد زبان میثم را قطع کنند.
ابنزیاد موافقت کرد و یکی از نگهبانان را برای این کار فرستاد. میثم با یادآوری این مطلب که ابنزیاد نتوانست سخن مولایش علی علیه السلام را در مورد بریدن زبان و دستها و پاهایش، تکذیب کند، لحظاتی پس از آنکه زبانش قطع شد، به شهادت رسید.
#میثم_تمار
#غدیر_پیامی_برای_تمام_نسلها
@Azkodamso
شهادت میثم تمّار در ۲۲ ذیالحجه سال ۶۰ هجری قمری، ده روز پیش از ورود امام حسین(علیه السلام) به #عراق، روی داد.
ابنزیاد از دفن او جلوگیری کرد تا آنکه چند تن از خرمافروشان #کوفه، شبانه، جسد وی را با چوبهٔدار ربودند و در قبری میان گودال آب در سرزمین قبیلهٔ مراد به خاک سپردند
مرقد میثم تمار، در نزدیکی مسجد کوفه قرار دارد.
#میثم_تمار
#غدیر_پیامی_برای_تمام_نسلها
@Azkodamso
اگر مایل بودید بیشتر درمورد شخصیت های تاریخی بدونید به این گروه مراجعه کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/3625058340C7193ef4e1a
ﺭﻧﺞ ﺭﺍ ﺁﺷﻔﺘﻪ ﺩﺭ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
ﺗﺎ ﺩﻟﺶ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﻧﮕﺮﺩﺩ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺑﺎ ﻣﻦ ﻧﺸﺴﺖ ...
💕حرف مردم مانند موج دریاست
اگر مقابلش بایستی
خسته می شوی
و اگر با آن همراهی کنی
غرق میشوی
قرار نیست که همه
شما را درک کنند
آنها حق دارند نظر دهند
و شما حق دارید
آن را نادیده بگیرید.
@Azkodamso
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
پدرمیگفت:
محبتت را به برگ ها سنجاق مزن
که باد با خود می بَرد...
محبتت را به آب جویی بریز
که با ریشه ها عجین شود...
ریشه ها هرگز اسیر باد نیست...
مادر میگفت:
پروانه ی محبتت را
به تار عنکبوتی بینداز که سیر نباشد...
محبتت را به خانه ی دلی بنشان
که خیال بیرون شدن ندارد...
و یاد معلمم بخیر...
هر وقت به آخر خط میرسیدم میگفت:
نقطه سر خط...
مهربان تر از خودت
با دیگران باش
🌺🌺🌺🌺@Azkodamso
به یاد داشته باش
آینده کتابی ست
که امروز می نویسی
پس چیزی بنویس
که فردا از خواندن آن لذت ببری
🌸 @Azkodamso