تبلیغات حجاب برتر
✍ اینو گوش کنید تا بیام یه خاطره از فوت عمه خدابیامرز 😕 تعریف کنم
.
✍ خب همه میدونیم که اون دنیا وجود داره و بدتر و بهتر باید به حسابمون برسن😁🥺
یا امام حسین غریب
.
.
✍ همیشه فکر میکردم - میتونم سکوت کنم و خودم با دعا و قرآن برای متوفی - آرام کنم و واقع بین باشم نسبت به این قضیه که مرگ یه موضوع طبیعی هست و نیازی به گریه و زدن و فلان و .... نیست🤧
تبلیغات حجاب برتر
. ✍ همیشه فکر میکردم - میتونم سکوت کنم و خودم با دعا و قرآن برای متوفی - آرام کنم و واقع بین باشم نس
✍ برنامه زندگی پس از-زندگی دنبال میکنم و اگه نرسم تکرارش می بینم
.
خدا بکشتت پدیده که نمیدونیم تو الان داری جدی میگی یا شوخی🤧
خواننده محترم - نه کاملا دارم جدی تعریف میکنم - تا آخرش بخون😐
.
✍ پاییز سال گذشته - عمه در کمال ناباوری فوت کرد. جوان بودن اما چون سالها درگیر بیماری بود دیگه توانشان به حیات نبود/
خدا بیامرزتش - خیلی مهربون بود - به ما نمیخورد 😁 همیشه هم دوست داشت گوشی منو بگیره بندازه رودخونه؛
که موفق نشد بنده خدا.
.
✍ ایشون بیمارستان بستری بود
منم همون حوالی - بودم که متوجه شدم احوالشون نامساعد هست و رفتم بیمارستان؛
شب بود.
وقتی بهم گفتن که داره با دستگاه احیا میشه
همونجا دوزاری من افتاد که عمه من نمیتونه دووم بیاره🤦
رفتم تا برم بیرون و خلوت کنم / دخترعمه من رسید و رفت بالا که اصرار اصرار - مادرشون ببینه حالا با عصبانیت و داد و فریاد
تو این فاصله عمه من فوت شده بود و دیگه از داد- منم رفتم طبقه دوم
عمه بنده در کمال ناباوری- فوت کرده بود.
همش فکر میکردم تو این موقعیت ها ساکت میشم اما نه اینطور نبود🤧
۵ دقیقه طول نکشید که عمه از اتاق آوردن بیرون
و منم🤦
امان از آگاه بودن و دانستن 🤧
👇
تبلیغات حجاب برتر
. ✍ ایشون بیمارستان بستری بود منم همون حوالی - بودم که متوجه شدم احوالشون نامساعد هست و رفتم بیمارس
من متوجه احوالات خودم بود ولی اگه کسی منو میدید - فکر میکرد تو احوالات خودم نیستم😁
تبلیغات حجاب برتر
من متوجه احوالات خودم بود ولی اگه کسی منو میدید - فکر میکرد تو احوالات خودم نیستم😁
.
✍ دخترعمه بنده - مادرش که دید - جاخورد و موند و کسی که با عمه - همراه شد تا ببرن بخش سردخانه-
من بودم 😐 و حالا من 🤦👇
شروع کردم به حرف زدن و امان از آگاهی و دانستن 🤧
👇
تبلیغات حجاب برتر
. ✍ دخترعمه بنده - مادرش که دید - جاخورد و موند و کسی که با عمه - همراه شد تا ببرن بخش سردخانه- من
.
✍ این تخت متحرک که داشت عمه منو - میبرد سردخانه
محکم گرفته بودم و میگفتم :
عمه نترسیا . عمه تو خوب بودی- خدا با تو خوبه-
خدا رو خیلی قسم میدادم که هوای عمه منو نگه داره 🤧
تحت تاثیر اطلاعاتمم بودم و میگفتم : عمه
میدونم منو می بینی . میدونم روح از بدن خارج شده
میدونم داری باهام حرف میزنی
میدونم میخوای من متوجه شم
اما عمه - من تو رو نمی بینم
میدونم اینجایی
اما من نمی بینم
نترسا .... اصلا نترس.
و کلا این مسیر داشتم بهش اطلاعات آخرتی می دادم که مراحلی می بینه طبیعی هست و میدونم هست و ما توان نداریم ببینیم و ....
😐ّ
تبلیغات حجاب برتر
. ✍ این تخت متحرک که داشت عمه منو - میبرد سردخانه محکم گرفته بودم و میگفتم : عمه نترسیا . عمه تو
یعنی این ۵_۶ دقیقه من اینقدر حرف زدم و اطلاعات آخرتی دادم به عمه خدابیامرزم که اگه توان حرف زدن داشت میگفت :
پدیده بس کن - مغز منو خوردی 🤧
خدایا همه اموات رحمت کنه
ان شاءالله عمه منم حال آخرتیش خوب باشه
بنده خدا - محرم که میشد- تاسوعا عاشورا درب حیاط باز میذاشت هم آبشربت پخش میکرد هم غذا میداد
🌸
تبلیغات حجاب برتر
یعنی این ۵_۶ دقیقه من اینقدر حرف زدم و اطلاعات آخرتی دادم به عمه خدابیامرزم که اگه توان حرف زدن داشت
بقول سید که میگه : عمه میگفت یکم ساکت باش ببینم
فرشته ملائکه ها چی دارن میگن😁
.
✍ بعد اون زمان من قرار بود برم مشهد زیارت که بابت فوت عمه - تاخیر شد
ولی وقتی رفتم مشهد
به امام رضا با دلشکسته گفتم
آخه امام رضا - حق عمه ام که یه مشهد بود
همش دوست داشت بیاد زیارت خب.
🌸 ندا آمد که ای پدیده
از بس سرت تو گوشیه - حتی خبر نداری که همین سال گذشته- عمه -توفیق زیارت پیدا کرده بود
الحمدالله رب العالمین 🌸