🔺بازدید از کاروان پیاده بیمرغ در مهنه
🔹 حجت الاسلام رضوان پناه ،فاطمی قاسمی و صادقیان با حضور در جمع اعضای کاروان پیاده ضمن عرض خدا قوت نکات اخلاقی را بیان نمودند.
🔹 گفتنی ست هر سال این کاروان مسیر گناباد تا مشهد را در ایام دهه آخر سفر طی میکند
🇮🇷 @Tebyangonabad
37.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹سومین_قسمت از مستند موکب علامه بهلول هیئت رزمندگان شهرستان گناباد و موکب مدافعان حرم، کربلای معلی
🇮🇷 @Tebyangonabad
43.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#راه_حسین_راه_ظهور
#حیاتنا_الحسین
🔹 شعر خوانی شاعر نوجوان سید مهدی اسماعیلی از مشهد در موکب امام رضا (ع) شهرستان گناباد مسیر عاشقی اباعبدالله ع | نجف اشرف ،عمود ۴۳۱
🇮🇷 @Tebyangonabad
43.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹نماهایی از حرکت کاروان پیاده حرم تا حرم دهستان بیمرغ
🇮🇷 @Tebyangonabad
سلام
لطفاً خاطرات و روایات خودتون را از برنامههای دهه آخر صفر #خصوصا_پیادهروی اربعین و سفر کربلا برای ما جهت نشر ارسال نمایید.
@ste_gonabad5
🇮🇷 @Tebyangonabad
سلام امسال با اینکه هوای گرمی راتجربه کردیم ولی درپیاده روی وسفر اربعین ازسال گذشتههوای بهتری بودو منبا گروهی دراین سفر شرکت کردم ولی به دلایلی که از نطر جسمی داشتم وکه گفتم شاید نتوانم همراه گروه حرکت کنم از گروه جدا شدم وبا سه وسیله که عوض کردم خودرابه کربلا رساندم وبه ادرسی که برای موکب داشتم پرس جو کردم وتا نزدیک موکب رسیدم ولی چون بنر یا نشانه ای در دید نبود سرگردان بودم که کجا برم که بیک باریکی از خادمین موکب رادیم وخوشحال شدم که به مقصدرسیدم یعنی اون خادم مثل فرشته نجات شد برام وسفر هم که هرکس رفته می داند که ازنطر معنوی وبرداشت به چشم هرکس دارد ولی جز عشق به اقا امام حسین هیچیز دیگری دراین سفردیده نمیشودکه همه بالباس خاکی وبدون تجملات که کی دکترهست کی کارگرساده هست کیرعیس هست کیپاک بان محله هست همه دریک راه وهم قدم پیش می روند ولی چه صفای وچه شوری داردکه باچشم سر وبازبان نمی شود توسیف کردفقد خدا ازهمهقبول کند وهرسال نصیب همه ارزومندان بشه صوابش برسه به روح شهدا که رفتن وراه باز شد بخصوص سرداردلها روح همگیشاد بشه صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این فیلم بک لحظه کوتاه از عبور جمیعت در جلو موکب احباب رضا گناباد هست عمو۴۰۸
خاطره باید یک کتاب نوشت که بازم نمی شود این صحنه رابه تصویر یا قلم تو زیع دادفقد باید کسی خودش دراون صحنه باشه تا با وجود حس کند نه با خاندن خاطرات یادیدن فیلم یا کلیپ
هدایت شده از همیاری و همسان گزینی
سلام
🔹قبلا شنیده بودیم که گنابادیها قراره در نجف موکب راه اندازی کنند در حالی که موکب عمود ۴۳۱ را به نام نجف نامگذاری کردند ! بین راهم خوب است اما نجف یک ضرورت است
🔹خدا از تمام کسانی که در موکبها کار میکنند قبول کنه. واقعا دوستان به صورت جهادی کار میکردند
🔹اما گنابادیها در خود شهر نجف نیاز به موکب دارند آقای قلیزاده چندین ساله میاد اینجا کمک اهالی بشرویه میکند. میگوید اینجا هستم که اگر گنابادی بیاد احساس غریبی نکنه .
🔹آقای دادستان در نجف بود درباره موکب بهم زنگ زد و منم آدرس موکب بشرویه را بهشون دادم . و البته خودمون در یک شبی که در نجف به همراه ۳۰ نفر از دوستان رفته بودیم به همین مقر رفتیم
🔹قبلاً گنابادیها با اهالی بشویه موکب مشترک داشتند اما حالا در نجف فعالیتی نیست . اتفاقا مشکل اصلی گنابادیها هم در نجف است سه موکب در کربلا و هیچ موکبی در نجف نیست.
🔹مسئولینی که در گناباد جلسات برای موکب برگزار میکنند پاسخشان چیست؟
#اربعین۱۴۰۲
✍ شیخ عباس
@abasali_fatemi
تبیان گناباد
سلام لطفاً خاطرات و روایات خودتون را از برنامههای دهه آخر صفر #خصوصا_پیادهروی اربعین و سفر کربلا ب
ویک خاطره عجیب که یک ظرف غدا کوچک هم برای سیر شدن کافی بود وظرف بزرگ تر هم اظافه نمی امد وان که بیشتر طرف دار داشت شربت اب لیموی تازه بود واب که همه بدون استسنا می گرفتن ولی دربین راه واون بچها که باچهشوقی اببه زوار تعارف می کردن یا خرما یا دستمال کاغذی می دویدن جلو زاعرا دل اوم نمی امد که از این داشته اینا برنداردفقد خداقصمت همه ارزومندان بشه تا برن وهمدلی وهم قدمی وصداقت را تجربه کنند ازهمه کشور ها با هم درمسیر در حرکت هستن مثل این که همسایه یا فامیل با هم قدم بر می دارند
خاطره
تبیان گناباد
سلام لطفاً خاطرات و روایات خودتون را از برنامههای دهه آخر صفر #خصوصا_پیادهروی اربعین و سفر کربلا ب
با سلام واحترام.
من تاحالا کربلا نرفتم ،چون از نظر هم مالی وهم از نظرات دیگه نمتونم برم،امسال برا اربعین فقط تونستم کمک جمع کنم ،امشب یه خانمی از دوستام اومدن مغازه گفتند که منو تو بین الحرمین دیدن واز پشت سر چشمهام رو گرفتند ومن بهشون اعتنا نکردم،حتی بهم گفتند که کدوم لباسم تنم بوده،هر چی من قسم میخوردم که من نبودم باور نمیکردند،تا اینکه مادرم به اون خانم گفتند که من کربلا نرفتم.
می خواستم بگم اصل این نیست که حضوری بریم ،اگه دلمون هوایی بشه هم زیارت قبول میشه.از امام حسین می خوام این بنده حقیر رو هم بطلبه که از نزدیک برم واون صحن وسرا رو ببینم.خدا می دونه که چقدر دلم با دوست واشناهایی که میرفتند پر میکشید.خدا از همه قبول کنه.
شهروند بیلندی.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹هفده شهریور، از ایام الله است...
♦️یادتان نرود که ما یک ۱۷ شهریور داشتیم. ۱۷شهریور از «ایّام الله» است. و باید یادمان نرود این را. آن قدر شهید دادیم و آن قدر خون دادیم ما آن روز و در مقابل اجانب و در مقابل وابستگان به اجانب. قیام کردند ملت ما و خونشان ریخته شد، لکن پیروز شدیم...
( امام خمینی(ره) | ۱۷ شهریور ۵۸ )
◼️به مناسبت جنایت رژیم پهلوی در به خاک و خون کشیدن مردم در روز ۱۷ شهریور ۵۷
🇮🇷 @Tebyangonabad
تبیان گناباد
سلام لطفاً خاطرات و روایات خودتون را از برنامههای دهه آخر صفر #خصوصا_پیادهروی اربعین و سفر کربلا ب
روایت مشایه» اثری است به دور از حواشی متنی.
سرراست و شیرین و حتی پرتعلیق که با زیبایی روایتی جذاب از سفری را بازگو میکند که حضور در آن برای بسیاری از ایرانیان در سالهای اخیر یکی از جذابترین خاطراتشان بوده است...
ارسالی از روستای حاجیآباد در ۷ قسمت👇👇
🏴" #روایت_مشایه "
قسمت1️⃣
بار دیگر با بی قراری ها آغاز شد با دلتنگیا با گریه ها با خواهش والتماس ها
باید یار بطلبد که راهی شوی
باید دل بکنی از علقه ها تا بتوانی پای در مسیر بگذاری
شاید خیلی درگیر بودم امسال که دیر تذکره ام امضا شد ودر پایانی لحظات که بتوانم پای در مشایه گذارم راهی شدم
بایک یا علی واستخاره بر کتاب مبین
اول به پابوس ارباب خراسان رفتم تا دو قبضه کند تذکره ام را
شاید فقط نه دنیایی که اخروی نیز به کارم بیاید این سفر
سفر شروع میشود و همسفر هم میرسد
پای در طریق گذاشتم
از مسیر دلبر قدیمی
اهوااااااز
نسیم دلربای خانه ی قدیمی روحم راتسکین میدهد وروانم را جلا
چه خوب که اولین راهبر راه، راه بلد است و خوش سخن
مسیر فرودگاه تا مرز برایم دلنشین میگذرد
هم خیابان های آشنا چشمم را نوازش می دهد و هم هوای ناز نازانه صبحگاهی کیفم را کوک میکند.
مرز چذابه را کمی اختصاصی کرده اند
برای برادران وخواهران شیعه پاکستانی وافغانستانی و دیگر کشور ها همچون تاجیکستان و...
مرز چذابه بر خلاف هرساله که روان است امسال کمی شلوغ است
باعث یک استرس شیرین آمیخته به غرور میشود
مایه ی ارامش است وقتی فکر میکنی به
عظمت اسلام
به عظمت شیعه
به بزرگی امپراتوری حسین علیه السلام
که فاتح قلب های آزادی خواهان وآزادی اندیشان است
شکر خدا کار عبور از مرز به سهولت انجام می شود
مرزبانان خوشروی ایرانی
ومسئولان ثبت گذر نامه ها
با وجودی که خستگی موج میزند در چهره هایشان
امابا احترام هر چه تمام کار میکنند
جانم به عشق حسین که اینچنین همه را واله وشیدا کرده
که هیچ کس نمی خواهد کم بگذارد
تا جای خویش در دل ارباب محکم تر کند
خدا قوتی میگویم ومیگذرم که خدا خودش اجر دهد زحمت بی منتشان را
وداستان دلدادگی همچنان ادامه دارد....
🏴" #روایت_مشایه "
قسمت 2️⃣
پای در زمین عراق میگذارم
تپش قلبم برای رسیدن به حرمین شریفین بالا میشود
نمیدانم چرا هر بار همین حال را دارم
برایم کهنه نمیشود
هر سال تازگی دارد برایم
انگاربه سمت مکشوفه ای جدید میروم
همین است که وقتی میگویند خون حسین بعد ۱۴۰۰سال همچنان میجوشد ،میگویم حاشا وکلا که همچنین است
امکانات این سمت مرز هم به همت برادری دو کشور بد نیست
ابتدای ورود تا ترمینال را شهرداری منطقه۳تهران بسیار عالی سایه بان کرده اند و کولر وآب پاش ها هم که دارند کار میکنند تا گرمای خرما پزان شهریور راکم تر کنند
به ترمینال میرسم
قیمت ها کمی بالاست
ولی
ماشین های حشد الشعبی به داد زوار که اکثرا اتباع هستن میرسد
بدم نمی آید امتحانش کنم
کمی ترس دارم
ولی دل به دریا میزنم
وبر مرکب برادران حشدالشعبی مینشینیم
تجربه ی شیرینی بود کمی باچاشنی طنز وخنده
کمی هم روضه ی مکشوفه
این وسط یک خواهر تاجیک جمله ای میگوید که برایم خیلی خیلی شیرین است
میگوید ما برای حسین سر وجان میدهیم سختی راه که سهل است ومن تداعی این جمله در ذهنم می اید که
این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست
ووقتی بر زبان می آورم
چشمان همه همسفرانم قلبی قلبی می شود
وشور حسین چشمانشان را تر میکند
در راه سفره داران موکب های بین راهی تمنا میکنند مهمانشان شویم وماهم به نظر راننده بسنده کردیم که کجا اولین رزق اربعین امسال را تناول کنیم
به هر حال پس از گذشتن چندین موکب و۲ساعت رانندگی موکبی را بر میگزیند وپیاده میشویم
ادامه دارد...
🏴" #روایت_مشایه "
قسمت 3️⃣
حکایت پذیرایی موکب های عراقی حکایتی دیرینه است
نمیخواهم خیلی به شرح خورد وخوراک بپردازم
چرا که مقصود چیز دیگری است
ولی نمیتوانم هم به سادگی از کنار مهمان نوازی برادران وخواهران عراقی بگذرم
اولین بویی که به سرمان میخورد بوی دلنشین چای عراقی است که دلم یک سال است لک زده بود برایش
بین خودمان باشد
چندبار سعی کرده بودم در خانه به سبک ایشان چای دم کنم
ولی ......
انگار این یک چیز دیگر است که با هر جرعه که مینوشی نه تنها جسمی، که روحی هم خیلی به ادم میچسبد
جانم به این پذیرایی از کوچک وبزرگ به استقبال زائر می ایند
چقد شنیدن کلمه زائر با آن لهجه غلیظ عربی به دلم مینشیند
وقتی با این نام صدایم میزنند دلم قنج میرود
وقند در دلم آب می شود
جااانم به این ادب
جااانم به این تربیت کودکان که از همین کودکی خادمی وسفره داری ابا عبدالله را به آنان می آموزند
من با دیدن این دخترکان وپسرکان نسل شیعه
عشق مولا وجوشش درخشنده خون حسین را میبینم که به رسم سفره داری پدران ومادرانشان مارا بر سفره هایشان می نشانند.
پس از آنکه جلایی میدهیم بر تن خسته دوباره راهی میشویم
برادران حشد الشعبی تا الاماره مارا رساندند
در ترمینال الاماره پیاده میشویم برای راهی شدن به نجف
باز هم همان مشکل قبلی که متاسفانه کمی نقص آن به چشم می آید
حمل ونقل .کمی کمیت عراق در حمل ونقل میلنگد
که البته خیلی به شرایط جاده ای ونداشتن قانون درست راهنمایی ورانندگی بر میگردد
به هر زحمتی هست راهی میشویم
مسیر کمی طولانی است وهوا هم به شدت گرم
دربین راه چند بار پذیرایی میشویم و تن وجان خسته وگرمازدمان را به بستنی ویخمک وآب سرد میزبان میسپاریم
اول غروب است که نسیم خنک شروع به وزیدن میکند
نمیدانم هواسرد شده یا نسیم مهر علوی است که اینگونه بر جانم مینشیند
«نجف »
شاید برایتان جالب باشد
اما انگار به خانه ی پدری رسیده ام ،همیشه همینطور بوده ام ،خیلی در نجف حس آشنا دارم آنقدر آشنا که
به همسفرم میگویم اخرش در نجف ساکن میشوم
ازدحام جمعیت به شدت بالاست
حرم علوی را که بسته اند نمیشود به زیارت مشرف شویم
اما بیتوته در صحن وسرای علوی هم لذتی غیر قابل وصف دارد
نگاه کردن به ایوان طلای شاه نجف چشممان را روشن میکند
یک شب در صحن ها به زیارت نامه خواندن ونماز وعبادت وهمچنین زدودن خستگی راه میگذرد
نفس کشیدن در حریم علوی نشاط مان میبخشد
لذتی مضاعف مرا در بر میگیرد که بودن در همین صحن را بر رفتن به مواکب ترجیح میدهم
ادامه دارد...
🏴" #روایت_مشایه "
قسمت 4️⃣
فقط ۴روز دیگر تا اربعین مانده
هرچند دلم یارای خداحافظی با حضرت مولا را ندارد اما مغناطیس حسین مرا به سوی خودش میکشاند
لحظه ی خدا حافظی با حضرت مولاست
خداحافظی نمیکنم
به امید دیداری میگویم وحاجت دلم را بر او مجدد عرضه میکنم شاید در این هیاهو نظرش یه ذره مرا هم مورد عنایت قرار دهد
به امید خدا ویاری از امام علی
پای در مسیر مشایه میگذارم
اغاز مسیر از کنار قبرستان وادی السلام است
گویا از اجدادمان کسی اینجا آرمیده
به همین بهانه سری به وادی السلام میزنم وفاتحه ای نثار اموات وسلامی به انبیای مدفون در این بزرگترین وقدیمی ترین قبرستان جهان میکنم
سه چهار کیلومتری در امتداد وادی السلام قدم برمیدارم کمی برایم عجیب است که پذیرایی اصلا در کار نیست
وقتی سوال میکنم میگویند عقیده بر این دارند که گورستان نباید خیلی آباد باشد
الله اکبر
با این عقیده
اما
حرمین شریفین در این کشور همچون نگین میدرخشند واین عظمت خاندان عصمت وطهارت را میرساند
همراه میشوم با موج جمعیت که از هر سو بر تعدادشان افزوده میشود
وهرچه جلوتر میروم بهتر درک میکنم این سخن حضرت آقا را که
« راهپیمایی اربعین قوّت اسلام است، قوّت حقیقت است، قوّت جبههی مقاومت اسلامی است که این جور اجتماع عظیم میلیونی راه میافتند به سمت کربلا، به سمت حسین، به سمت قلّه و اوج افتخار فداکاری و شهادت که همهی آزادگان عالم باید از او درس بگیرند.»
مسیر رسیدن به عمودهای اصلی را از داخل شهر نجف می پیماییم
خانه های مسیر حکم موکب را دارند چه از نظر پذیرایی وچه استراحت
چند باری مهمان منازل برادران شیعه در نجف میشویم
طراحی اماکن متناسب با شرایط آب وهوا است
حول وحوش اذان مغرب به اولین عمود اصلی میرسیم
ماشا اله
لا حول ولا قوة الا بالله
قیامتی برپاست
از همه سو زوار آمده اند وبه این اقیانوس پیوسته اند
سعادت نماز جماعت را پیدا نمیکنیم
آنقدر ازدحام است
در گوشه ای نماز را میخوانیم
وکمی استراحت
به علت گرمای شدیدسعی میکنیم بیشتر شب راه بپیماییم
ادامه ی مسیر آغاز میشود
نجوای نوحه های فارسی وعربی با هم در آمیخته
کاروان های عزادار با مناسک متفاوت در حال راهپیمایی وعزاداری هستند
همه آمده اند
پیر وجوان ،خرد وکلان....
ادامه دارد...
🏴" #روایت_مشایه "
قسمت 5️⃣
بنازم عظمت شیعه را
برادری وبرابری
همه جور ملیتی
ایرانی وعراقی
پیرزن سیگار به لب هندی
پاکستانی وافغانستانی
تاجیک وارمنی
سوری ولبنانی
وتک وتوک زوار اروپایی هم به چشم میخورن
هرکدام حامل یک پرچم
یک قومیت
یک ملت هستند
اما همه خلاصه شده اند در یک کلام
حسین
حسین ودیگر هیچ
وبایک عشق مشترک راه میپیمایند
رسیدن به وادی حسین
یعنی کربلا
کربلایی ,که مارا به سوی خود میخواند
کربلایی ,که درروزرستاخیز،چونستاره ومرواریددرخشانی
میدرخشدوندا می دهدکه منزمینمقدسخدایم، زمینپاکومبارکی که پیشوای شهیدان
وسالارجوانانبهشترادربرگرفته است..
در طول مسیر از ذکر صلوات یادم نمیرود
و دعا برای شفای عاجل تمامی بیماران
قدم هایم رانیابتی بر میدارم
برای فرج آقا امام زمان وسلامتی نائب برحقش
برای اموات ودرگذشتگان شهدا و صلحا
برای سلامتی والدینم
برای خواهران وبرادران وهمسر وفرزندان
برای ملتمسین دعا
خواهران وبرادران ایمانی ام
برای دوستان,از سال اول همین گونه است
این قدم های نیابتی بیشتر به من میچسبد
شکر خدا آرامش حکمفرماست
برادران انتظامات عراق به خوبی از پس کار بر می آیند
فراوانی نعمت و روی خوش میزبانان هم مزید بر علت شده
که این راهپیمایی راشیرین تر میکند,
یک مطلب هم که از اول آغاز مسیر نظرم را به خود جلب کرده
خنده ی سردار دلهاست که در تمام مسیر به چشم می آید
واین چهره ی فرامرزی جان جانان ما ایرانیها بیشتر نمود پیدا میکند
عکس سردار عزیزم ویارانش در طول مسیر در هر گوشه وکنار به چشم میخورد وچه خوب میدانند مردم که این آرامش مسیر را مدیون چه کسانی هستند..
ادامه دارد...
🏴" #روایت_مشایه "
قسمت 6️⃣
روز دوم پیاده روی به پایان میرسد
حسابی خسته ایم در موکبی برای استراحت توقف میکنم وبه این دو روز می اندیشم به لحظات دلنشینی که گذراندم
برخی از زیباییهای مسیر راهپیمایی اربعین که میتوانم به آن اشاره کنم
مناظر طبیعی زیبا و دیدنی در مسیر راهپیمایی اربعین، به خصوص در مسیر نجف به کربلا
باغهای پرآوازه و مساجد با معماری زیبا در مسیر راهپیمایی اربعین
حضور مسافران از کشورهای مختلف جهان با لباسها و فرهنگهای مختلف که باعث شادابی و رنگارنگ شدن مسیر راهپیمایی میشود
صدای زنگهای بزرگ مساجد و دعای مسافران در طول مسیر راهپیمایی اربعین که باعث صلابت و آرامش در دل مسافران میشود
همدلی و همبستگی بین مسافران از سرتاسر جهان که باعث تقویت روحیه و ایجاد احساس برادری و وحدت در میان آنها میشود.
حضور نسل جوان از کشور خودمان که خیلی از آن ها اولین سفر زندگی مشترکشان است که ان شااله توشه ی این سفر معنوی زندگی خوب وعاقبت بخیری برای همه جوانان باشد
حضور مادران با فرزندان کوچک در این مسیر
که بیمه میکنند فرزندانشان را با محبت حسین....
در مسیر به گروهی از دوستان میپیوندیم که خانوادگی سفر میکنند
بچه ها کمی کسالت دارند متاسفانه مسیر کمی اذیتشان کرده
بزرگ تر ها هم که خستگی وآبله پاها اذیتشان میکند
اما باکی نیست
انگار امده اند که این سختی را مز مزه کنند و با این سختی کیف کنند
حالشان را دوست دارم
میگویند این مسیر مسیر راحتی نیست
مسیر همدردی با حضرت زینب است
مسیر همنوایی با کودکان اسیر کربلا است
میگویند ما اگر این مسیر را می رویم هر لحظه تکریم میشویم
اما جانم به آن بانویی که کودکان را از پشت بوته های خار مغیلان جمع کرد
نازم به آن بانویی که با معجر پاره وآتش گرفته اش اتش از موی دخترکان میزدود
جانم به زینب کرار
جانم به رقیه
جانم به امام عابد که تن تبدارش در بین بیابان طعمه تازیانه نامردان بود
چه قدر این قصه عجیب است
چه قدر جانکاه وغم انگیز
هرچه به انتهای مسیر نزدیک تر میشویم انگار غم بیشتر به قلبمان میریزد
روضه ها جانسوز تر
نوحه ها غمناک تر میشود
حال همه در حال انقلاب است
انگار نسیمی شگفت از سرزمینی عجیب بر ما می وزد
لحظه ی موعود فرا میرسد
آخرین عمودها را میپیماییم وبه وادی مقدس می رسیم
«کربلا»
آری کربلا
اینجا کربلاست
زمینی در جوار فرات
جایگاهی برای رفعت البقعة المبارکه
چه حاصلخیز زمینی است
چه پر بها وادی ای
تربتش شفاست
اینجا کربلاست
اینجا خود خود خود بهشت است
آخ
آخ
از روزی که شنید نام اینجا کربلاست
کربلایی که شد مقتل شهیدان سرجدا همان ها که کسی از آن ها جلو نیفتاد وکسی به مقام آن ها هم نخواهد رسید
برای رسیدن به حرم لحظه شماری میکنم
خوشبختانه خوش موقع رسیدیم
هنوز اکثر زوار در راه هستند
ان شا اله بتوانیم زیارتی کنیم
وروح وتنمان را صیقلی دهیم در بین الحرمین
ان شا اله.
ادامه دارد...
🏴" #روایت_مشایه "
قسمت 7️⃣
کوله هارا گوشه ای رها میکنیم وبه قصد زیارت راهی میشویم
شهر کربلا مملو از مسافر است
مسافرانی که از هزاران کیلومترخود را رسانده اند
همراه سیل جمعیت میشوم
جسمم را همچون دلم به این دریا میسپارم
اشک امانم نمی دهد
اکنون بعد از چهل روز حزن واندوه شیعه داغ دلمان دوباره تازه شده
با یادآوری روزی که به جرات بگویم سخت ترین روز برای اولاد علی ورهروانش
نه
نه
برای زمین وزمان است
جانم به آتش کشیده میشود
یاد آوری مصیبت اینگونه برایم سخت است یادآوری روزی که سر نوه رسول خدا بر نیزه رفت وبعد ان منزل به منزل رفت وچه جسارت ها که برجسم حسین ویارانش شد وچه بی ادبی که به ساحت بانوی بی قرینه کربلا شد
واااای از این همه غم😭
غرق در افکار خود به بین الحرمین میرسم
بغض میکنم ومینشینم
منموحسینم وابالفضل
سخت است باورم
دیدن این لحظه را هزاران بار برایتان آرزو میکنم
زیرلب زمزمه میکنم
سِرّاین عاشق شدنم لطف طبیبانه ی شماست
وگرنه من کجا واین عشق رؤیایی کجا
بغض وآشفتگی تمام وجودم را فرا میگیرد
کیفور این همه لذت هستم
مدتی بین این دوراهی عشق مکث میکنم وزیارت اربعین وزیارت عاشورایی به نیت همه آرزومندان تلاوت میکنم
جای همه آرزومندان خالی
ضریح حضرت عباس که به علت ازدحام بسته است وتوفیق زیارت نائل نمیشود
به زیارت ارباب میروم
آه که استشمام هوای کوی دلبر چقدر دلنشین است...
ادامه دارد...