) 🎆✨🎆✨🎆✨🎆✨🎆✨🎆✨🎆✨🎆✨🎆
🎆✨
✨
#تدبر_حسینی (علیه السلام)
صفحه چهاردهم
✨ فرخنده میلاد باب الحوائج امام موسی کاظم (علیه السلام)
شقیق میگوید:
«در سال 149 هجری برای زیارت خانه خدا عازم مکه شدم و در بین راه چشمم به جوانی افتاد که در گوشهای نشسته بود و لباس پشمی بر تن داشت.
با خود گفتم: به خدا سوگند! این جوان از «صوفیه.» است، الآن میروم و او را تحقیر میکنم. چون به نزدیک او رسیدم، به من گفت:ای شقیق! از بدگمانی دوری گزینید، زیرا بعضی از گمانها گناه است. (حجرات/12)
با شنیدن این جمله از او دور شدم و با خود گفتم: او از قلب من خبر داد! و با نام و نشانم با من سخن گفت!
تصمیم گرفتم از وی درخواست کنم که مرا جزء دوستان خود قرار دهد تا از او استفاده نمایم.
بنابراین، به دنبال او رفتم ولی هرگز به او نرسیدم و او از چشمم ناپدید شد؛ اما من همیشه به فکر او بودم و آرزو میکردم که او را دوباره ببینم.
ناگاه در سرزمینی به نام «واقصه.» دیدم که او مشغول نماز است و از شدت خضوع و خشوع اعضایش میلرزد و اشک از چشمانش فرو میریزد. تصمیم گرفتم به حضور او رسیده، از وی عذرخواهی نمایم. چون از نماز فارغ شد قبل از آنکه سخن بگویم فرمود:
«یا شقیق! اتل «وانی لغفار لمن تاب وآمن وعمل صالحا ثم اهتدی.» ؛ (طه/82.)
ای شقیق! بخوان [این آیه قرآن را که خداوند میفرماید:] به راستی من میبخشم کسی را که توبه نموده، ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد، سپس هدایت یابد..»
شقیق میگوید: او وقتی آیه را خواند به راه خویش ادامه داد و من به فکر فرو رفتم
و با خود گفتم: خدایا! این کیست که دو بار از قلب من خبر داد؟
لابد از ابدال و اولیای الهی است.
برای بار سوم او را در کنار چاهی مشاهده کردم، او میخواست از آب چاه مشک کوچک خود را پر از آب کند، ناگهان طناب مشک پاره شد و به درون چاه افتاد.
او دعایی خوانده، از خدا خواست که مشکش را برگرداند، ناگاه چاه پر از آب شد و آن جوان مشک را با دستش گرفت، و سپس از آب چاه وضو گرفته، مشغول خواندن نماز شد.
بعد از انجام چهار رکعت، در گوشهای مشغول خوردن غذا شد. من محضر او رفته، بعد از سلام عرض کردم: اجازه میدهید من هم از طعام شما استفاده کنم؟
آن جوان فرمود:ای شقیق! پیوسته نعمتهای ظاهری و باطنی خدا شامل حال ما است، تو نیز حسن ظن به خدا داشته باش و اینک بیا و از طعام موجود استفاده کن.
شقیق در کنار سفره آن جوان قرار گرفت و از غذای او که نوعی حلوا بود خورد و از آب مشک نوشید. او میگوید: این غذا را لذیذترین غذاها یافتم و تا چند روز دیگر میل به غذا و آب نداشتم. او اضافه میکند که با آن جوان وداع کردم و دیگر او را ندیدم،
تا سرانجام در مکه معظمه شبی او را از دور دیدم، ساعات آخر شب بود،
او مشغول نماز و مناجات بود، و مرتب زاری و گریه میکرد.
چون فجر طلوع کرد به نماز صبح مشغول شد و طواف کعبه را انجام داد و هنگامی که خواست از کعبه دور شود، جمعیت زیادی دور او را گرفتند... من از یکی از آنان پرسیدم، این جوان کیست؟ جواب داد:
این امام کاظم، موسی بن جعفر علیهما السلام است.
📔 (اثبات الهداة، حر عاملی، ج 3، ص 216)
ذره ای در نزد خورشید درخشان تو ایم
تشنه ای در حسرت یک جرعه باران تو ایم
سالها نان خورده ایم از سفره اولاد تو
روزی ما می رسد چون بر سر خوان تو ایم
گوشه ای از صحن آیینه و یا صحن عتیق
هرکجا هستیم گویی کنج ایوان تو ایم
السلام علیکم یا اهلبیت النبوّة
#استاد_ضرابی تیرماه ۱۴۰۱
#تدبر_حسینی
@tadaborehussain
🎆یا باب الحوائج 🎆
پایان
💕فضایل حضرت مولا امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام
┄┄┅═✧❁🍁🌸🍁❁✧═┅┄
🌸پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در خطبه غدیر فرمودند:
💠ای مردم!
نوری از جانب خداوند در من نهاده شده است و سپس در علی بن ابیطالب علیهالسلام و بعد در نسل اوتا مهدی قائم علیه السلام
مهدی همان, کسی که حق خداوندو همه حق ما را پس می گیرد.
📘بحارالانوار ،جلد ۳۷ ،صفحه ۲۱۱
┄┄┅═✧❁🍁🌸🍁❁✧═┅┄
@nahjol_balagheh
#امام_زمان ع
یا الله
یا محمد
یاعلی
یا فاطمه
یا صاحب الزمان ادرکنی ولا تهلکنی
#تدبر_حسینی
#امام_زمان