غربت هیچ کسی مثل تو مولا نشود
مرهم زخم دلت؛زخم زبانها نشود
جگرت سوخته از زهرو دلم می سوزد
جگر سوخته با خنده مداوا نشود
به لب تشنه ی تو همسر تو می خندید
طعنه می زد که دگر ابن رضا پا نشود
بازهم شکر که با نیزه نخوردی به زمین
خاطرت جمع سرِ راس تو دعوا نشود
هلهله بود به دور تو ولی حرمله نه
به روی سینه ی تو پای کسی وا نشود
دور ناموس تو را جمع حرامی نگرفت
دخترت در ملاعام تماشا نشود
🏴🕯🏴
12.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 ماجرای پیرمردی که حدود ۱۷۰ سال عمر داشت.
مـی گفت که بعــد از نمــــاز عشــــا
می خوابـــد و ۲ سـاعت مــانــده به
اذان صبح از خواب بلند می شود.
🔸️نکات مهمی که رعایت آنها باعث سلامت جسم و روح انسان می شود.
هدایت شده از کانال تفسیر نفیس 4
زهری تمامیِّ جگرش را گرفته بود
سیلاب خون، دو چشم ترش را گرفته بود
طوبای باغ سبز "رضا" زرد زرد شد
آفت تمام برگ و برش را گرفته بود
از درد مثل حضرت زهرا، خمیده شد
با دستهای خود، کمرش را گرفته بود
جان می کند مقابل چشم کنیزها...
یک عده پست، دور و برش را گرفته بود
رقص و صدای هلهله های بلندشان
تأثیر آه شعله ورش را گرفته بود
دور از مدینه، غربت بغداد را چشید
ارث غریبی پدرش را گرفته بود
شکر خدا نه پیرهنش دست خورده بود
نه نیزه حجم بال و پرش را گرفته بود
...
در پیش چشم مادر پهلو شکسته ای
شمر از قفا سر پسرش را گرفته بود
با ضربه های ممتد او استخوان شکست
در پیش خواهری که سرش را گرفته بود
ای کاش بیخیال شود ساربان فقط.
انگشترش ولی نظرش را گرفته بود
🥀🖤🥀