eitaa logo
تفسیر نور (تفسیر قرآن)🌱💚
753 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
345 ویدیو
50 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم... تفسیرِ نورِ آقای قرائتی هر روز یک آیه، در ابتدای روز، میان روز یا انتهای روز گوش میدیم🙂 اگه وقت ندارید، چند تا استوری کمتر ببینید حتما وقت میکنید یک ربع واقعا زمان زیادی نیست😊😉🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از قامت 🌱
بایدخداشوی‌که‌بفهمی‌علی‌که‌بود
تفسیر نور (تفسیر قرآن)🌱💚
بایدخداشوی‌که‌بفهمی‌علی‌که‌بود
➖🥰🌿⃤⊰ • • •|😍🤩|• • |💕⊰ آیا میدانستید ... اولین‌کسی‌بود که‌برای رفع‌ بی آبیِ‌مکه دستور حفر قنات،توسط‌مقنی‌های‌ایرانی را دادند...؟!😍🥰 • |🐚⊰ آیا میدانستید‌‌‌‌‌....! علی‌علیه‌السلام‌اولین‌کسی‌بود که‌با آوردن بذر گندم‌مرغوب‌از ایران‌به‌عربستان، به.. صنعت‌کشاورزی‌اعراب رونق بخشیدند؟ • |🌈⊰ آیا میدانستید....! امام‌علی‌،اولین‌کسی‌بود که‌بدست‌یک‌معمار ایرانی‌دستور ساخت‌گرمابه‌را درمدینه ذاد وآنرا به‌نام‌حما‌م‌علی میخواندند؟🙂 • |🍒⊰ آیا میدانستید....! علی‌علیه‌السلام‌اولین‌کسی‌بود که‌برای.. توسعه‌ی مدینه،نقشه‌ی شهرسازی ؛ کشیدند و شهرمدینه‌را از نو،طراحی‌کردند؟ • |💌⊰ آیا میدانستید....! علی‌علیه‌السلام‌اولین‌و تنها مرد جوانِ عربی‌بودند که‌ایرانیان‌از ایشان‌خواستند پادشاهی ایران‌را برعهده بگیرد؟😎 • |☔️⊰ آیا میدانستید....! علی‌علیه‌السلام‌اولین‌کسی‌بودند که... کارخانه‌ی‌ کشتی‌سازی‌اسلامی‌را از ؛ بیت‌المال‌در عربستان‌راه انداختند؟😯 • |⏰⊰ آیا میدانستید....! حضرت‌علی‌علیه‌السلام،اولین‌کسی بود که : استادان‌دانشگاه‌گندی‌شاپور ایران به ایشان‌تقاضای‌تدریس‌در دانشگاه را دادند...؟!😉🥳 • |🔗🤍⊰ منبع : { زندگی‌پرافتخارعلی خداوند‌علم‌وشمشیر‌‌..نوشته‌ی رودلف، ژایگر آلمانی.ترجمه: ذبیح‌الله‌منصوری} • 😎🥰 :)💗 • ریحانه‌ی‌خلقت 👉🌼😍
تفسیر نور (تفسیر قرآن)🌱💚
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق #قسمت_هجدهم 💠 زیر دست و پای زنانی که به هر سو می‌دویدند خودم را روی زمین می‌کشید
✍️ 💠 سری به نشانه منفی تکان داد و از چشمانم به شوهرم شک کرده بود که دوباره پی سعد را گرفت :«الان همسرتون کجاست؟ می‌خواید باهاش تماس بگیرید؟» شش ماه پیش سعد موبایلم را گرفته بود و خجالت می‌کشیدم اقرار کنم اکنون عازم و در راه پیوستن به است که باز حرف را به هوای حرم کشیدم :«اونا می‌خواستن همه رو بکشن...» 💠 فهمیده بود پای من هم در میان بوده و نمی‌خواست خودم را پیش رفیقش رسوا کنم که بلافاصله کلامم را شکست :«هیچ غلطی نتونستن بکنن!» جوان از آینه به صورتم نگاهی گذرا کرد، به اینهمه آشفتگی‌ام شک کرده بود و مصطفی می‌خواست آبرویم را بخرد که با متانت ادامه داد :«از چند وقت پیش که به بهانه تظاهرات قاطی مردم شدن، ما خودمون یه گروه تشکیل دادیم تا از حرم (علیهاالسلام) دفاع کنیم. امشب آماده بودیم و تا دست به اسلحه شدن، غلاف‌شون کردیم!» 💠 و هنوز خاری در چشمش مانده بود که دستی به موهایش کشید و با غیظی که گلویش را پُر کرده بود، خبر داد :«فقط اون نامرد و زنش فرار کردن!» یادم مانده بود از است، باورم نمی‌شد برای دفاع از مقدسات وارد میدان شده باشد و از تصور تعرض به حرم، حال رفیقش به هم ریخته بود که با کلماتش قد علم کرد :«درسته ما داریا چارتا خونواده بیشتر نیستیم، اما مگه مرده باشیم که دستشون به برسه!» 💠 و گمان کرده بود من هم از اهل سنت هستم که با شیرین‌زبانی ادامه داد :«خیال کردن می‌تونن با این کارا بین ما و شما اختلاف بندازن! از وقتی می‌بینن برادرای اهل سنت هم اومدن کمک ما ، وحشی‌تر شدن!» اینهمه درد و وحشت جانم را گرفته بود و مصطفی تلخی حالم را با نگاهش می‌چشید که حرف رفیقش را نیمه گذاشت :«یه لحظه نگهدار سیدحسن!» طوری کلاف کلام از دستش پرید که نگاهش میخ صورت مصطفی ماند و بلافاصله ماشین را متوقف کرد، از نگاه سنگین مصطفی فهمید باید تنهایمان بگذارد که در ماشین را باز کرد و با مهربانی بهانه چید :«من میرم یه چیزی بگیرم بخوریم!» 💠 دیگر منتظر پاسخ ما نماند و به سرعت از ماشین پیاده شد. حالا در این خلوت با بلایی که سعد سرش آورده بود بیشتر از حضورش می‌کردم که ساکت در خودم فرو رفتم. از درد سر و پهلو چشمانم را در هم کشیده بودم و دندان‌هایم را به هم فشار می‌دادم تا ناله‌ام بلند نشود که لطافت لحنش پلکم را گشود :«خواهرم!» چشمم را باز کردم و دیدم کمی به سمت عقب چرخیده است، چشمانش همچنان سر به زیر و نگاهش به نرمی می‌لرزید. شالم نامرتب به سرم پیچیده بود، چادر روی شانه‌ام افتاده و لباسم همه غرق گِل بود که از اینهمه درماندگی‌ام کشیدم. 💠 خون پیشانی‌ام بند آمده و همین خط خشک خون روی گونه‌ام برای آتش زدن دلش کافی بود که حرارت نفسش را حس کردم :«خواهرم به من بگید چی شده! والله کمک‌تون می‌کنم!» در برابر محبت بی‌ریا و پاکش، دست و پایم را گم کرده و او بی‌کسی‌ام را حس می‌کرد که بی‌پرده پرسید :«امشب جایی رو دارید برید؟» و من امشب از مرگ و کنیزی آن پیرمرد وهابی فرار کرده بودم و دیگر از در و دیوار این شهر می‌ترسیدم که مقابل چشمانش به گریه افتادم. 💠 چانه‌ام از شدت گریه به لرزه افتاده و او از دیدن این حالم طاقتش تمام شده بود که در ماشین را به ضرب باز کرد و پیاده شد. دور خودش می‌چرخید و آتش در خنکای این شب پاییزی خاموش نمی‌شد که کتش را درآورد و دوباره به سمت ماشین برگشت. روی صندلی نشست و اینبار کامل به سمتم چرخید، صورت سفیدش از ناراحتی گل انداخته بود، رگ پیشانی‌اش از خون پُرشده و می‌خواست حرف دلش را بزند که به جای چشمانم به دستان لرزانم خیره ماند و با صدایی گرفته گواهی داد :«وقتی داشتن منو می‌رسوندن بیمارستان، تو همون حالی که حس می‌کردم دارم می‌میرم، فقط به شما فکر می‌کردم! شب پیشش رو از رو گلوتون برداشته بودم و می‌ترسیدم همسرتون...» 💠 و نشد حرفش را تمام کند، یک لحظه نگاهش به سمت چشمانم آمد و دوباره قدم پس کشید، به اندازه یک نفس ساکت ماند و زیر لب زمزمه کرد :« رو شکر می‌کنم هر بلایی سرتون اورده، هنوز زنده‌اید!» هجوم گریه گلویم را پُر کرده و به‌جای هر جوابی نگاهش می‌کردم که جگرش بیشتر آتش گرفت و صورتش خیس عرق شد. 💠 رفیقش به سمت ماشین برگشته و دلش می‌خواست پای دردهای مانده بر دلم بنشیند که با دست اشاره کرد منتظر بماند و رو به صورتم اصرار کرد :«امشب تو چی کار داشتید خواهرم؟ همسرتون خواست بیاید اونجا؟»... ✍️نویسنده: ✍️ https://eitaa.com/joinchat/4219797527C75859c9b98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❌ يک شب که دکتر طبق برنامه اش براے تهجد و نماز شبش بلند شد🔅 🔹 گفتم :خيلے خسته ايد بعد از چند شب بے خوابے امشب را بيشتر استراحت کنيد.😁 💠گفت: تاجر اگر از سرمايه اش بخورد ورشکست مے شود... 😢💔 @reyhaneyekhelghat
🍃✨ شاید شما ندونید...☝️🏻 اما دعاۍ قنوتِ نماز شبِ کسۍ باشید ...🤲🏻😔 . 🍃 ریحانه‌ی‌خلقت 🌿❤️
👇تقویم نجومی چهارشنبه👇 👇👇👇کانال عمومی👇👇👇 (تقویم همسران) (اولین و پرطرفدارترین مجموعه کانالهای تقویم نجومی،اسلامی) ✴️ چهارشنبه 👈 13 اسفند 99 👈 19 رجب 1442 👈3 مارس 2021 📛 امروز ساعت ۰۰:۹ قمر وارد برج عقرب می شود . 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی . 🔥 مرگ معتمد عباسی " ۲۷۹ ه.ق " . 🏴 وفات شاه اسماعیل صفوی مروج شیعه " ۹۳۰ هجری " . 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی . 👶 مناسب زایمان و نوزاد مبارک و شایسته و روزی دار خواهد شد .ان شاءالله 🚘مسافرت : خوب نیست و درصورت ضرورت همراه صدقه باشد . 🔭 احکام نجوم. 🌗 این روز از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است : ✳️ امور زراعی و کشاورزی . ✳️ بذر افشانی . ✳️ کندن چاه و قنات . ✳️ تحقیق و وارسی کردن . ✳️ درختکاری . ✳️ از شیر گرفتن کودک . ✳️ استعمال دارو . ✳️ جراحی چشم . ✳️ حمام رفتن . ✳️ و مرهم گذاشتن بر زخم نیک است . 📛 ولی برای امور اساسی و زیر بنایی مانند ازدواج و مسافرت خوب نیست . 💉💉 حجامت خون دادن فصد باعث رفع درد بدن می شود . 💇‍♂💇 اصلاح سر وصورت باعث توانگری می شود... 😴🙄 تعبیر خواب خوابی که (شب پنجشنبه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی ۲۰ سوره مبارکه " طه " است . فالقاها فاذا هی حیه تسعی .... و مفهوم آن این است که دلیلی قوی تحت تصرف خواب بیننده در آید و کار خود را با آن پیش برد . ان شاء الله و شما مطلب خود را دراین مضامین قیاس کنید. ✂️ ناخن گرفتن 🔵 چهارشنبه برای ، روز مناسبی نیست و باعث خارش میشود. 👕👚 دوخت ودوز چهارشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود.ان شاالله ✴️️ وقت در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ روز چهارشنبه : یا حیّ یا قیّوم ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه که موجب عزّت در دین میگردد @reyhaneyekhelghat @taghvimehamsaran 💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_رضا_علیه السلام_ و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد . 📚 منابع مطالب ما: 📔تقویم همسران نوشته ی حبیب الله تقیان قم:انتشارات حسنین علیهما السلام ادرس: پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24 تلفن: 09032516300 0912 353 2816 025 377 47 297 📛📛📛📛
رسیدن‌به‌خداچه‌زیباستوشهداچقدرخاکی شدندکه‌خدابراےدیدارشان‌ بےتاب‌شد...🌿'۰| ریحانه‌ی‌خلقت 👉🌼
🕊 🌱-من مطمئن‌ هستم چشمی که به نگاه حرام عادت ‌کند ، خیلی چیزها را از دست‌ میدهد ... 🌱🖇 📚 ریحانه‌ی‌خلقت 👉🌿❤️
«رَدُّ جَوَابِ الْکِتَابِ وَاجِبٌ کَوُجُوبِ رَدِّ السَّلَام» جواب دادن به نامه مثل جواب سلام واجبه(نه وجوب شرعی) -پس سین مےڪنے جواب بدھ! 🌱 @reyhaneyekhelghat 🌿
یه حمد بخونین برا حالِ بهتر هممون :)