eitaa logo
۞ تلنگری برای زندگی ۞
23.4هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
5.2هزار ویدیو
4 فایل
﷽ اینجا داستان زندگی شما گذاشته میشه تا تلنگری بشه به زندگیمون🥰❤️ @kosar_98_z👌ادمین محترم اگه ازین تلنگرا براتون پیش اومده برامون بفرستید! کانال تبلیغاتی ما 👇 https://eitaa.com/tablighatkosar 🌹تمامی داستانا براساس واقعیت می‌باشد🪴
مشاهده در ایتا
دانلود
💠امیرالمؤمنین امام علی عليه السلام: 🔴🍃بزرگترین گناه کبیره😔 از نظر امام على عليه السلام :👇 🔵ايمن و غافل بودن از مكر (عذاب و مهلت) خدا، مأيوس شدن از گشايش خدا،و نوميدى از رحمت خدا 📚ميزان الحكمه 🌻 ☘ 🌴 ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
۞ تلنگری برای زندگی ۞
رفتم یه مرکز پوست و مو زیبایی معروف با دکترای عالی👌 ویزیت و هزینه هاش شنیده بودم خیلی بالاس ولی انق
15 روز به سرعت برق و باد گذشت.. ولی حتی یذره هم فرقی نکرد، دوباره رفتم پیش دکتر، اینبار پول دارو بیشتر از قبل شد، دکتر چند تا دارو رو انگاری باهم ترکیب کرده بود میگفت این دست ساز خودمه حتما خوب میشی ولی هی😔🥺 دیگع نا امید شده بودم، گفتم خانم دکتر امکانش هست با لیزر درست بشه!! گفت ببین لیزر یکم تاثیر میزاره اونم برلی لک های سطحی ماله تو رنگدانه های پوستت عوض شده، هیچ تاثیری به حال تو نداره😕 خیلی غصه خوردم و زدم بیرون، تا خونه پیاده رفتم و فکر میکردم، من چقدر بدبختم، آخه خدایا سختت بود یکم پوستمو بهتر کنی استغفرالله داشتم کفر میگفتم، خدایا منو ببخش.. از فرداش خودمو زدم به بی خیالی شاید کمتر عذاب بکشم، شروع کردم دنبال کار گشتن بلکم هم خودمو سرگرم کنم و ذهنمو مشغول هم شاید اگه درمانی پیدا شد پول داشته باشم و لنگ نمونم!! انقدر گشتم و مصاحبه رفتم تا بالاخره توی شرکت بزرگ استخدام شدم، قرار بود منشی یه بخشی از اون شرکت باشم و کارای دفتری شون رو انجام بدم، بهم لباس فرم دادن و گفتن زیاد تو چشم نباشم😔 منم دیگه عادت کرده بودم گوشه کنایه بقیه دیگه برام عادی شده بود، خودمم دوس نداشتم تو جمع باشم و همش با حقارت نگام کنن انگار که اونا خیلی بهتر و بالاتر از منن در حالیکه من بشدت کار میکردم تا یوقت اخراجم نکنن و تمام هواسمو جمع میکردم و پیشنهادات عالی میدادم، انقد که مدیر شرکت یروز صدام کرد و گفت : تو دختر باهوشی هستی ولی حیف که زیبا نیستی والا آینده درخشانی داشتی..☹️ ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
💠امیرالمؤمنین امام علی عليه السلام: 🔴🍃بزرگترین گناه کبیره😔 از نظر امام على عليه السلام :👇 🔵ايمن و غافل بودن از مكر (عذاب و مهلت) خدا، مأيوس شدن از گشايش خدا،و نوميدى از رحمت خدا 📚ميزان الحكمه 🌻 ☘ 🌴 ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
🔴کسانی که سال‎ها عَجِّل عَلی ظُهُورِکَ یا صاحِبَ الزَّمان می‎گفتند، چرا از مشکلات کلافه‎اند و تاب تحمّل آن را ندارند؟ 💫عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی: ☀️تلاطمات و ناآرامی‎هایی که در روزگار ما در سراسر عالم بروز نموده است، حاوی بشارت بزرگی است... 🌏 جهان از درد زایمان به خود می‎پیچد و عنقریب فرزندی را بیرون خواهد داد. ❄قبل از بارش باران، تندبادی بر می‎خیزد و همه‎ی خس و آشغال‎ها را از روی زمین جارو می‎کند. امّا اگر کمی ‎صبر کنیم، باد آرام می‎گیرد و باران می‎بارد و سپس ابرها کنار می‌روند و هوا لطیف و آفتابی می‎شود ♨️آشوب‎ها و نابسامانی‎هایی که در سراسر جهان پدیدار شده است، نزدیک‎تر شدن هوای لطیف و آسمان صاف و آفتابی عصر ظهور را بشارت می‎دهد. 🕋سواری که از دور می‎آید، پیش از آنکه خودش برسد و دیده شود، گرد و غباری که از زیر پای اسبش بر می‎خیزد، دیده می‎شود. آشوب‎ها و ناآرامی‎های جهان در روزگار ما، خبر از نزدیک شدن امام زمان عجّل‌الله‌‌تعالی‌‌فرجه می‎دهد. ⭐ این‌ها مقدّمه‎ی ظهور است. یا باید تحمل کنن یا دعای تعجیل ظهور حضرت را پس بگیرند یا دست از بی‌‎تابی و بی‌‎قراری بردارند و به آنچه هست تن بدهند. 🔸بعد از هر شلوغی، خلوتی متناسب با آن خواهد بود و هر چه شلوغی بیشتر باشد، خلوت بعد از آن بزرگ‌تر است. ⚡در آخرالزّمان شلوغی خیلی زیاد است، به نحوی که گروهی گروه دیگر را تکفیر می‎کند و جمعی جمع دیگر را لعنت می‎کند. 📗مصباح الهدی ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
12.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💍خطبه عقد خواهر شهید مدافع حرم مجید قربانخانی دربیت رهبری 🔺️صبح دیروز؛ قرائت خطبه عقد خواهر شهید مدافع حرم مجید قربانخانی توسط رهبر انقلاب دراولین سالروز ماه ذی الحجه،سالروز پیوند دو معصوم و برگزیده، مولاامیرالمومنین و حضرت فاطمه زهراسلام الله علیها😍 ((بهترین معروف در آیین اسلام سنت ازدواج است.)) ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
🔴 مولا و غلام قاتل غلامى را نزد عمر آوردند، غلام ، مولاى خود را کشته بود، عمر دستور داد او را بکشند. 💥امیرالمومنین علیه السلام از قضیه خبردار گردیده غلام را به حضور طلبید و به او فرمود: آیا مولایت را کشته اى ؟ غلام : آرى . امیرالمومنین علیه السلام : چرا؟ غلام : با من عمل خلاف نمود. على علیه السلام از اولیاى مقتول پرسید؛ آیا کشته خود را به خاک سپرده اید؟ گفتند: آرى . فرمود: چه وقت ؟ گفتند: همین الان . حضرت امیر به عمر رو کرده و فرمود: غلام را بازداشت کن و او را عقوبت نده و به اولیاى مقتول بگو پس از سه روز دیگر بیایند. چون پس از سه روزه آمدند، على علیه السلام دست عمر را گرفت و به اتفاق اولیاى مقتول به جانب گورستان رهسپار شدند، و چون به قبر آن مرد رسیدند، آن حضرت به اولیاى مقتول فرمود: این قبر کشته شماست ؟ گفتند: آرى . فرمود: آن را حفر کنید! آن را حفر کردند تا به لحد رسیدند آنگاه به آنان فرمود: میت خود را بیرون بیاورید، آنها هر چه نگاه کردند جز کفن میت چیزى ندیدند. جریان را به آن حضرت عرضه داشتند 👌امیرالمومنین علیه السلام دوبار تکبیر گفت و فرمود: به خدا سوگند نه من دروغگو هستم و نه کسى که به من خبر داده است ، شنیدم از رسول خدا صلى الله علیه و آله که فرمود: هر کس از امتم که کردار قوم لوط را مرتکب شود، پس از مردن سه روز بیشتر در قبر نمى ماند و زمین او را به قوم لوط که به عذاب الهى هلاک شدند مى رساند، و در روز قیامت با آنان محشور مى گردد... ‌‌‎‌══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
۞ تلنگری برای زندگی ۞
#زندگی_نامه_اعضا 🍃 دختری که بدون هیچ فکری قاچاقی از کشور فرار میکنه و با آبروی خانوادش بازی می‌کن
🍃 دختری که بدون هیچ فکری قاچاقی از کشور فرار میکنه و با آبروی خانوادش بازی می‌کنه... ✅ 🍃 ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
۞ تلنگری برای زندگی ۞
#زندگی_نامه_اعضا 🍃 دختری که بدون هیچ فکری قاچاقی از کشور فرار میکنه و با آبروی خانوادش بازی می‌کن
🍃 -بله زن داداش. - سلام عروس خانوم، چه خبرا با زحمتای ما! تلخندی زد و گفت: - چه زحمتی شما رحمت به حساب میاین... جانم کاری داشتی؟☺️ نیلوفر من من کنان گفت: - زنگ زدم ببینم عکس رو دیدی؟ کلافه کش موهای بلندش را باز کرد و روی عسلی کنار دستش گذاشت و دست میان آن آبشار خرمایی برد. - بله دیدم، خُب که چی؟ - بی احساس... خب چطوری دیدیش. خواست کمی سر به سرش بگذارد که گفت: - بغیر بلوز صورتی جیغش و شلوار زردش خودش خیلی خوب بود، مطمئنی این پسره مذهبیه بیشتر شبیه قرتی هاس که. نیلوفر با لحن آرامی گفت: - نه بابا کجاش قرتی هستش منم دیدمش شلوارش زرد نبود که عکس کی رو تو دیدی؟ 😁آهسته خندید و گفت: 🍃 ... ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
🔰روزی رسول اکرم (ص) با یکی از اصحاب از صحرایی نزدیک مدینه می‌گذشتند. پیرزنی بر سر چاه آبی می‌خواست آب بکشد و نمی‌توانست. رسول خدا (ص) پیش رفت و فرمود: حاضری من برای تو آب بکشم؟ پیرزن که حضرت را نشناخته بود گفت: ای بنده خدا اگر چنین کنی برای خود کرده‌ای و پاداش عملت را خواهی دید. حضرت دلو را به چاه انداخت و آب کشید و مشک را پر کرد و بر دوش نهاد و به پیرزن فرمود: تو جلو برو و خیمه خود را نشان بده، پیرزن به راه افتاد و حضرت از پی او روان شد. ✍️آن مرد صحابی که همراه حضرت بود، گفت: یا رسول‌الله! مشک را به من بدهید اما پیامبر (ص) قبول نکردند، صحابی اصرار کرد ولی حضرت فرمودند: من سزاوارترم که بار امت را به دوش بگیرم. رسول خدا (ص) مشک را به خیمه رساندند و از آنجا دور شدند. پیرزن به خیمه رفت و به پسران خود گفت: برخیزید و مشک آب را به خیمه بیاورید. 👌پسران وقتی مشک را برداشتند تعجب کردند😳 و پرسیدند: این مشک سنگین را چگونه آورده‌ای؟ گفت: مردی خوش‌روی، شیرین‌کلام، خوش‌اخلاق، با من تلطف بسیار کرد و مشک را آورد. پسران از پِی حضرت آمدند و ایشان را شناختند، دوان دوان به خیمه برگشتند و گفتند: مادر! این همان پیغمبری است که تو به او ایمان آورده‌ای و پیوسته مشتاق دیدارش بودی. پیرزن بیرون دوید و خود را به حضرت رساند و به قدم‌های مبارکش افتاد. گریه می‌کرد و معذرت می‌خواست. حضرت در حق او و فرزندانش دعا کرد و او را با مهربانی بازگرداند. جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد: ✨📖✨ وإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ (4 - قلم) ⚡️و تو اخلاق عظیم و برجسته‌اى دارى. 📚قصص‌الروایات ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
امام علی علیه السلام: قُرِنَتِ الْهَيْبَةُ بِالْخَيْبَةِ، وَ الْحَيَاءُ بِالْحِرْمَانِ؛ وَ الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ، فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَيْرِ ترس (نابجا) با نااميدى مقرون است و کم رويى با محروميت همراه، فرصت چون ابر می گذرد، پس فرصتهای نیکو را غنیمت شمرید (و پيش از آنکه از دست برود، از آن استفاده کنيد) حکمت21 نهج البلاغه ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
💠امیرالمؤمنین امام علی عليه السلام: 💢از نافرمانی خدا در خلوت ها بپرهیزید، زيرا همان که گواه است، داوری کند. 📚نهج‌البلاغه 🦋 🐠 🐬 ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
💠 توجه به سادات 🔹استاد ما آقای شیخ علیرضا گل محمدی می فرمود: یک روز شیخ جعفر آقای مجتهدی به من نگاهی کردند و فرمودند: ائمه به شما توجه دارند ، من گفتم همه کارهای من معصیت است کاری نکردم فرمودند شما کار خوبی انجام داده اید، گفتم چه کار خوبی انجام دادم که ائمه به من توجه دارند!؟ 🔸فرمود شما به اولاد سادات خیلی محبت دارید و به یکی از بچه سیدها عنایت خوبی کردی ائمه هم در این مقابل به شما لطف دارند و قضیه اش این بوده در یک زمستانی هوا خیلی سرد بود و من دو تا عبا روی دوشم انداختم ؛ آمدم بیرون دیدم سیدی از سرما می لرزیده ، آن عبا را به سید دادم ؛ که بعد از ظهر جعفر آقا به من محبت کرد. ☑️ عارف واصل استاد سید علی اکبر صداقت ره ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══