فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌼یواش یواش
🍃🌸تابستان به انتها میرسد
🍃🌼منم از خدا میخوام
🍃🌸غم هاتون
🍃🌼غصه هاتون
🍃🌸مشکلات تون
🍃🌼گرفتاری هاتون
🍃🌸یواش یواش رو به پایان باشه
🍃🌼ان شاءالله
🍃🌸تقدیم به دوستان گلم
┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈
⏰ 3دقیقه وقت بگذارید و مداومت
کنید تا معجزه ی استغفار را ببینید 👌
⭕️دورکعت نماز استغفار
1⃣ در رکعت اول حمد و سوره ی قدر بعد
از سوره ی قدر 15مرتبه استغفرالله📿
2⃣در رکوع ده مرتبه استغفرالله
3⃣درقیام پیش از سجده ده مرتبه استغفرالله
4⃣در سجده ی اول بعد از ذکر سجده ده مرتبه استغفرالله
5⃣در نشستن بین دو سجده ده مرتبه استغفرالله
6⃣در سجده ی دوم ده مرتبه استغفرالله
7⃣بعد از سجده ی دوم در حالت نشسته ده مرتبه استغفرالله
در رکعت دوم هم عین رکعت اول تکرار می شود.
التماس دعا فرج
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
🌱💓🌿 از آریا بیشتر از این هم انتظار نداشتم دلم برای این بچه طفلی می سوخت بچه ای که نه پدرش اورا می خ
🌱💓🌿
مدت ها از اون زمان می گذره
کم و بیش از دخترم که پنج سالش شده خبر دارم گاهی می رم وازدور می بینمش که چقدر خوشحال ،شاده
می دونم اسمش مهرساست
خداروشکر پدرو مادر خوب و مهربونی داره و زندگیش خوبه،
از مامان و بابا خبری ندارم گاهی پرهام زنگ می زنه و از پریسا و آریا میگه که وضعیت زندگیشون افتضاح و آریا کار درست حسابی نداره وتموم این سالها بیکاربوده و به خاطر همین موضوع رابطه شون هم خوب نیس !!😒
گاهی مهران بهم زنگ می زنه و حرف میزنیم با شهرزاد هم در ارتباطم و زندگی با آرامش سپری می شه،
منم تلاش کردمو یه کارگاه قالی بافی زدم ، با پولی که گرفتم و فروش خونم تونستم یه خونه دو طبقه بخرم
قدیم ساخت بود و خیری خوب نبود ولی بزرگ بود،،!🙄😍
آستینامو کشیدم بالا و شروع کردم زندگیمو از نو ساختن، خیلی اذیت شدم و شکست خوردم ولی کم کم اوضام بهتر شد
طبقه همکف رو کارگاه کردمشو یه دستی به سر و روش کشیدم
یه موکت پهن کردمو چند تا دار قالی گذاشتم ،،
اوایل خیلی کم بود خانومایی که میومدن و زود ول میکردن و میرفتن ولی وقتی اضافه کاری گذاشتم و حقوق زیاد کم کم بهتر شد..😮💨
طبقه بالارم جهازمو که با عماد آورده بودم رو برای خودم چیدمو مشغول زندگی شدم!
تو همین گیرو دار بود که عماد یکی از دوستاشو که همسرش فوت کرده بود توی تصادف و یه پسر دو ساله داشت بهم معرفی کرد،
اسمش محمد بود و مرد خوبی بود 8 سالی ازم بزرگتر بود و چهره معمولی داشت با ته ریش و محجوب
توهم دیدار اول به دلم نشست و جواب مثبت دادم..🥲🥰
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
⭕️علائم آخرالزمان
🔹شهوت گرایی و لذتجویی "همّ و غم مردم (در آخرالزّمان) به سیر کردن شکم و رسیدگی به شهوتشان خلاصه می شود، دیگر اهمیّت نمی دهند که آنچه می خورند حلال است یا حرام؟ و اینکه آیا راه اطفای غرایزشان مشروع است یا نامشروع؟!
📚اصول کافی، ج8، ص42
زنان در آن زمان، بی حجاب و برهنه و خودنما خواهند شد. آنان در فتنه ها داخل، به شهوت ها علاقه مند و با سرعت به سوی لذّت ها روی می آورند. خواهی دید که زنان با زنان ازدواج می کنند. درآمد زنان از راه خودفروشی و بزهکاری تأمین می گردد. آنان حرام های الهی را حلال می شمارند و بدین سان در جهنّم وارد و در آن جاودان می گردند.
🔹مرگ های ناگهانی
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود : « قیامت برپا نمی گردد ، تا این که مرگ سفید ظاهر شود . گفتند : ای رسول خدا ! مرگ سفید چیست ؟ فرمود : مرگ ناگهانی ».
📚الفائق ، جلد 1 ،ص141
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
💢 هیچ وقت برای خدا تعیین تکلیف نکنید.
چه بسا خدا، خیر بیشتری رو براتون بخواد و شما با اصرار و دعا مانع بشید.
خیلیها به داشتههاشون، راضی نیستن، همیشه ناراحتن، غر میزنن، بداخلاقن، هم زندگی رو برای خودشون تلخ میکنند هم برای عزیزانشون..
🔺اما از این قشنگتر چی در دنیا هست که، خدا، خالق جهان با این عظمت و شکوه، همیشه کنارته، ابرقدرت جهان، چشم ازت برنمیداره، این قشنگ نیست؟؟
این کمه؟
واقعا نمیشه باهش شاد بود؟؟
🔺دعا کن از خدا بخواه
اما اگه داد یا نداد، رابطتتو، با خدا، خراب نکن، چون اون چیزایی میدونه که تو هیچ وقت شاید متوجه نشی ...
🤍خوبه انسان تو مشکلات و سختیها،
بی ادب نباشه و با خدا همیشه رفیق باشه.
شاید بزرگترین هنر انسان هم همینه که تو امتحان و شرایط سخت از ادب و اخلاق با مردم و دوستی با خدا، جدا نشه.
#پای_درس_استادمحمدشجاعی
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فضیلت حیرت انگیز #ذکرِ _یاعلی
حجت الاسلام والمسلمین استاد #دانشمند
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
✍ امیرالمومنین علی علیه السلام:
کم خوردن، جان را گرامیتر و تندرستی را پایدارتر میکند.
📚 غرر الحکم: 6819.
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
✨﷽✨
✅نجات از هم و غم
از فواید شناخت انسان این است که به ضعف خود پی میبرد و از عظمت و غنای خدا آگاه می شود و خود را موثر نمیبیند و امور جهان ، انسان و پیوند عالم و آدم را در دست خالق و پروردگار خویش می بیند، از این رو در عین اشتغال به #انجام_وظیفه از هم و غم دنیا آزاد میشود.
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرموده اند:؛تا میتوانید از غصه نجات یابید.
چه خوب است که انسان غمگین نباشد و همیشه فرحناك باشد؛ امّا چگونه میتوان به چنین آرمانی باریافت؟
در این باره فرمود:
هر که فقط هم و غم و تلاش و کوشش خویش را بر
تأمين دنیای خود قرار دهد، خداوند او را با شکست و نابسامانی مواجه می سازد و فقر و فلاکت را برابر چشمانش قرار میدهد و انسانی که ضمن کوشش برای دنیا، بیشترین هم و تلاش او آخرت است، خداوند امور وی را جمع کرده و مانع از نابسامانی آن خواهد شد و در قلب او بی نیازی از خلق را
قرار میدهد .
📚تفسیر انسان به انسان ص۳۸۱،۳۸۲
#آيت_الله_العظمی_جوادی_آملی
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥لخت بشید برف هم میاد
👤حجت الاسلام و المسلمین دانشمند
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🍃 دستور العمل مجرب آیت الله بهجت(ره) برای بیماری و مشکلات متافیزیکی
( سحر، چشم زخم و...) 🍃🌺
🌷معوذتین ( سوره مبارکه ناس و فلق)
🌷چهار قل
🌷حرز امام جواد علیه السلام
🌷صدقه زیاد
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
✍پیامبر اکرم صلیالله علیه وآله:
هركس فروشوخريد مىكند، بايد از پنج خصلت دور باشد ـ وگرنه، هرگز نبايد بفروشد و بخرد ـ : رباخوارى، سوگندخورى، عيبپوشى، بازارگرمى هنگام فروش، و بر سرِ مال زدن هنگام خريد.
📚 الكافی، ج۵، ص۱۵۰
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
🌱💓🌿 مدت ها از اون زمان می گذره کم و بیش از دخترم که پنج سالش شده خبر دارم گاهی می رم وازدور می بینم
🌱💓🌿
پسرشم مادر شوهرم گفت نگه میدارم ولی وقتی دیدم محمد دودله قبول کردمو آوردم پیش خودم،!!
محمد خونه داشت ولی من بهتر دونستم تو خونه من زندگی کنیم برای همین خونه شوداد اجاره و با هزینشم برای من یه ماشین خرید☺️
محمد واقعا مرد خوش اخلاقی بود و همه جوره منو تامین میکرد منم سعی میکردم به شوهرمو پسرم عشق بدمو زندگی قشنگی بسازم،
سه سال بعدباردار شدمو یه دختر دیگه دنیا آوردم و پشت سرش دو تا پسر
خانواده ما چهار نفر شد
سه تا پسر و یه دختر😍❣
دیوه هيچوقت سمت خانوادم نرفتم همه جیزم برای محمد تعريف کردمو اون خبر داشت و میگفت اعصاب خودت مهمه بی خیال بقیه و حرف مردم،!
این وسط مادرشوهرم سر الیاس که بین بچه ها فرق میزاری گاهی دعوا مینداخت تو زندگیم ولی محمد همیشه کنارم بود و نمیزاشت اذیت شم!!
جواب اونارو میداد و حسابی پشتم بود،
پرهام داداشم ازدواج کرده بود و اونم دوتا دختر داشت هر از گاهی همدیگرو میدیدیم
و با زنش رابطه خوبی داشتم، بنده خدا چند بار سعی داشت مارو آشتی بده ولی من به هیچ وجه دلم نمیخواس به گذشته برگردمو با پریسا و آریا دوباره روبرو شم
مخصوصا مادرم😔🥺
دلم براشون تنگ میشد ولی خودمو با زندوی و دردسر چهار تا بچه و کار درگیر میکردم که یادم بره،
الیاس پسر محمد که 15 سالش شده بود و هم سن مهرسا بود بابام فوت شد،!!
پرهام بهم خبر داد و با گریه نشستم تو خونم تا مراسمش و بگیرن،
با محمد دوتایی رفتیم سرخاک ولی من نشستم تو ماشین ...
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
✨﷽✨
🔴 در اینگونه بودن با هم رقابت کنید
امام علی(علیهالسلام): «در گذشته یک برادر دینی داشتم. آنچه او را در نظرم بزرگ جلوه میداد، کوچکی دنیا در نظر او بود... اگر کار جدّی به میان میآمد همچون شیر بیشه میخروشید و مانند مار بیابانی به حرکت در میآمد.
هیچکس را نسبت به کارش -در آنجا که امکان داشت عذری داشته باشد- قبل از شنیدن عذرش ملامت نمیکرد. سخنی را میگفت که خود انجام میداد و چیزی که عمل نمیکرد، نمیگفت. هرگاه دو کار برایش پیش میآمد، میاندیشید که کدام به هوا و هوس نزدیکتر است با آن مخالفت میورزید.
بر شما باد به داشتن این اخلاق نیک و در داشتن چنین اخلاقی از همدیگر سبقت بگیرید.» (نهج البلاغه، حکمت ۲۸۹)
چند مورد از این صفات و ویژگیها در ما وجود دارد؟ آیا ما نیز به گونهای هستیم که امام زمان ما را برادر دینی خویش و به عنوان الگوی باقی شیعیان معرفی کند؟
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
💢 آداب معاشرت
امام صادق علیه السلام:
لقمان به پسرش گفت: هرگاه با گروهی مسافرت کردی زیاد خاموش باش و نماز بخوان و درباره مرکب سواری و آب و توشه ای که داری دست و دلباز باش.
📚 المحجه البیضاء/ج4/ص92
✍🏼 مسافرت فقط برای خوشگذرانی نیست، در سفر هم باید به یاد خدا بود و ضمنا نسبت به همسفران دست و دلباز.
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خنده حلال
👤حجت الاسلام و المسلمین دانشمند
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
پیداکردن شغل مناسب با درآمدعالی با
سوره مسد 🌿❤️🔥
روزی در محضر علامه سیدعباس حسینی
کاشانی بودم که جوانی بر ایشان وارد شد
و کنار ما نشست.
صحبت کردن با علامه اینگونه بود که
هرکس سوالی داشت بلند می شد و کنار
علامه می رفت و سوالش را آهسته در
گوش ایشان مطرح می کرد و علامه نیز
پاسخ می داد.
جوان بلند شد و کنار علامه رفته و
سوالش را پرسید ولی چون سوال این
جوان جنبه عمومی داشت جناب علامه
پاسخ سوال ایشان را به گونه ای فرمودند
که اهل جلسه شنیدند.
✍🏻ایشان فرمود:
هر کس دنبال کار می گردد و دوست دارد
کاری را پیدا کند که درخور او بوده و درآمد
خوبی هم داشته باشد سوره مبارکه مسد
(تبت یدا ابی لهب و تب) را در طول روز
مکرر بخواند. خواندن این سوره،
کارگشاست و خیلی ها را به کار مناسب
رسانده است.
🌹از آن روزی که این توصیه را از علامه
شنیدم به خیلی از افرادی که جویای کار
بودند توصیه کردم آنها نیز به کاری
مشغول شده اند 😊
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
🌱💓🌿 پسرشم مادر شوهرم گفت نگه میدارم ولی وقتی دیدم محمد دودله قبول کردمو آوردم پیش خودم،!! محمد خون
🌱💓🌿
هرچی محمد اصرار کرد تو مراسم شرکت کنم دلم رضا نبود ،بهش گفتم تو برو همه که رفتنبیا دنبالم!!
محمد رفت و به پرهام تسلیت گفت و تو مراسم تشییع و دفن شرکت کرد و نماز میت خوند منم با گریه تو ماشین از دور میدیدمشون
بهش گفته بودم به کسی نگه من اینجام
بعداز دوساعت کم کم همه سوار ماشیناشون شدنو رفتن،،
محمد اومد سمتمو دستمو گرفت و رفتیم سر خاک ، خودموانداختم رو خاکا ویه دل سیر اشک ریختم درسته اونا بی وفایی کردن ولی خوب هرچی باشه پدرم بود🥺
یک ساعتی نشستمو براش دعا خوندمو برگشتم خونه ، دو روز بعد محمد برای بابام ختم گرفت تو مسجد و شام داد ، خیلی خوشحال شدمو ازش تشکر کردم چون وظیفه ای نداشت
پرهام اومد مراسمو گفت که اونا فقط ختم گرفتن روز دفن و نهار دادن بعد ازون مامان گفتن کافیه و چهلم هم نمیگیریم ،برای چی کلی خرج کنیم الکی و به مردم غذا بدیم که چی بخورن و برن پشت سرمون حرف بزنن!!😒
به پرهام گفتم یه مراسم کوچیک میگیریمو چهلم و باهم غذا بپزیمو ببریم یه محله فقیر پخش کنیم ،
پرهام خوشحال شدو گفت خوبه
ولی چند روز بعد زنش زنگ زد و گفت بما ربطی نداره خرج کنیم !!🤨😤
مالشو زنش میخوره ما از جیبمون بدیم،
تعجب کردمو چیزی نگفتم ، همون شب پرهام اومد خونمون و گفت زنش گفته بریم سراغ تقسيم اموال ولی وقتی حرفشوزدن مادرم گفته بیخود دلتونو صابون نزنین همش بنام منه !!
زنداداشمم از حرصش دیگه مخالفت کرده و نذاشته پرهام مراسم بگیره،
گفتم اشکالی نداره بخاطر یه مراسم با زنت درگیر نشو!!!🤔🙄
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 خدایا
🌾در این سه شنبه
🌸فصل زیبای تابستان
🌾زندگی دوستانم
🌸را مثل بهار قشنگ
🌾مثل بهار پر برکـت
🌸مثل بهار خوش عطر
🌾مثل بهار تازه وشکوفه باران
🌸ومثل بهار دوست داشنی کن
#آخرهفته_تون_زیـبـا
**✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اين بار خاك را به نظر
كيميا مكن✨
بگذار خاك پای تو باشم ابوتراب…
#فوق_بشر
#من_حيدرمُ
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
🌱💓🌿 هرچی محمد اصرار کرد تو مراسم شرکت کنم دلم رضا نبود ،بهش گفتم تو برو همه که رفتنبیا دنبالم!! مح
🌱💓🌿
چهلم بابام که شد تو حیاط خونه اندازه 200 نفر غذا پختمو بردیم با محمد و الیاس و حمید پسرام پخششون کردیم تو یه محله و گفتیم براش فاتحه بخونن!!😔
بعدشم دخترم حنانه حلوا پخته بود و تو سینی داخل نون گذاشته بود و تزیین کرده بود ، سینی به دست اومد با داداشش سوار ماشین شدو همگی باهم رفتیم سمت قبرستون!!
یه شیشه گلاب خالیکردم رو قبر بابامو نشستم از بی وفاییش گفتم که پشتم نبود ولی من بخشیدمشو براش طلب خیر کردم،
یکم بعد برگشتیم خونه !
گذشت و پسرم الیاس تو دانشگاه قبول شد براش جشن گرفتیم و همه رو دعوت کردیم 🥰😁
اونشب خیلی خوشحال بودم و واقعا الیاس رو پسر خودم میدونستم و هیچ فرقی برام با بچه های خودم نداشت
ولی مادرشوهرم نمیدونم جرا هيچوقت آبش با من تو یه جوب نرفت و هميشه یه بهونه داشت
که دعوا راه بندازه و قهر کنه 😒🤦🏻♀
پرهام هم با زن و بچش اومده بود و گفت که شب قبل مامان با پریسا اینا برای اشکان رفتن خواستگاری و انگار بله رو گرفتن،،
گفتم خوشبخت بشن !
پرهام از سردی کلامم متوجه شد که دوس ندارم بشنوم برای همین دیگه ادامه نداد،
سه روز بعد بود که خانم معینی بهم زنگ زد، تعجب کردم چون تو این چند سال فقط دو سه بار تلفنی حرف زده بودیم، سلام علیک کرد و گفت خبر خوش دارم براتون!
پرسیدم چی شده به سلامتی؟!☺️
با ذوق گفت مهرسا عروس شده😍😍
جا خوردم آخه بنظرم زود بود بچم تازه 18 سالش شده بود ، گفتم مبارکه کی هست داماد ما ، آدم حسابی تحقیق کردین راجبش؟؟!
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پر از گناهم ولی تو میپوشونی🌷
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اهمیت نماز
به نماز بیتفاوت نباشید
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مأمور انگلیسی که اول چوپانی لال بود و بعد سیّد شد!
✍️این تنها یک نمونه از صدها و بلکه هزاران مورد نفوذ بیگانگان در امور کشور ما است که پس از گذشت سالها کشف شده است.
واقعاً چقدر نفوذ کشف نشده داریم؟!
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
🌱💓🌿 چهلم بابام که شد تو حیاط خونه اندازه 200 نفر غذا پختمو بردیم با محمد و الیاس و حمید پسرام پخششو
🌱💓🌿
خانم معینی گفت : بله ادمای خوبین شوهرم کلی رفته و اومده حسابی خوشش اومده ازونورم چون گفتیم زوده چند تا شرط گذاشتیم براشون که اشکان جون عاشق مهرساس همشو قبول کرده☺️
سرمو تکون دادم و گفتم آهان ممنون که خبر دادین
_خواهش میکنم زنگ زدم دعوت تون کنم فردا عصر ساعت 4 بیاین محضر ..
برای مراسم عقد!💍🥰
لبخندی زدمو گفتم باشه چشم میایم حتما انشالله که مبارکه ، ممنون ازتون که برای مهرسا مادری کردین امیدوارم خوشبخت بشه ،
اونم خندید و یخرده حرف زدیم از حال و هوای مهرسا و تلفن رو قطع کردیم📞
خوشحال ازینکه بچم داشت عروس میشد گوشی رو برداشتمو زنگ زدم به محمد تا بهش خبر بدم
بعد از چند تا بوق جواب داد با ذوق براش تعریف کردم که چی شده
محمد هم خوشحال شد و پرسید حالا کی هست این شازده؟؟!
لب زدم به گمونم گفت اسمش اشکانه..!
یه لحظه انگار مغزم تکون خورد هنگ کردم
اشکان😱😰
یا خدا حتما اشتباه کردم نه نمیشه
محمد پشت تلفن هی میپرسید چی شدی پریا عزیزم !؟؟؟
بزور لبامو تکون دادمو گفتم خوبم ببخشید من بهت زنگ میزنم،😰
گوشی رو گذاشتمو یاد حرف پرهام تو جشن افتادم باورم نمیشد نه امکان نداشت ،از ترس فشارم افتاده بود که حنانه اومد و وقتی رنگ پریدمو دید برام آب قند درست کرد و زنگ زد به محمد که فوری خودشو برسونه و منو ببره دکتر!!
دستمو تکون دادمو گفتم نمیخواد نه،
ولی انقد بی حال بودم سرم گیج رفت و همونجا ولو شدم رو زمین،🤧
چشامو که باز کردم محمد بالاسرم بود با ترس لیوان آب قند و نزدیک دهنم کرد و ..
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
الهی!✨
کجا این دل شکسته را جزنگاه تو درمانیست
وکجا این دل تشنه را جز ابر احسان تو بارانی🍃
ای معبودم!…✨
چه لذت بخش است گذرنسیم یادتو بردلها،
چه زیباست پرواز خاطر تو بر قلبها،
و چه شیرین است پیمودن اندیشه درجاده
غیب ها بسوی تو،🍃
سبحانا…✨
“ای یگانه محبوب بی ریا”در کنارمان گیر و
دامنت را پناه جاودانه مان ساز؛
بارالها….✨
تو را سوگند به رحمت بی انتهایت،
اجابت کن دعاهای بندگانت خصوصا
دوستان و عزیزانم را…🍃
الهی آمین…🌺
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿☘🍀خـــــدای بخشنــــده و مهــــربان من
در هــــوایت،هـــــوایی شده ام...🕊
بی آنکه بدانــــم بدون هـــــوایت،هــــوایی نیست...
هـــــوایم را در تمام لحظه هـــای بی هـــــوایی ام داشته بــــاش که جز تــــو پناهی نــــدارم...🌿☘🌿
🌷آمین یارب العالمین 🌷
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
🌱💓🌿 خانم معینی گفت : بله ادمای خوبین شوهرم کلی رفته و اومده حسابی خوشش اومده ازونورم چون گفتیم زوده
🌱💓🌿
محمد نگران گفت بخور عزیزم بخور چیزی نشده نترس من اینجام..
ازینکه نگرانش کردم ناراحت شدمو لیوانو یه نفس سر کشیدم،کمی که حالم جا اومد لبخندی زدمو گفتم خوبم!
نفس راحتی کشیدو پرسید چی شده چرا یهو حالت بد شد آخه؟؟!!
به بچه ها که دورم بودم اشاره کردم که گفت بچه ها نگران نباشین مامان خوبه فقط باید بره یکم بخوابه ، بعدم زیر بغلمو گرفت و کمکم کرد راه برم و دوتایی رفتیم تو اتاق!!
نشستم رو تخت و تکیه مو دادم به دیوار
بغض کردمو و لب زدم : محمد باورم نمیشه اشکان پسر پریسا میخواد با مهرسای من ازدواج کنه با خواهرش!!
دیگه نتونستم خودمو نگه دارمو زدم زیر گریه😭😫
محمد اومد کنارمو دستمو گرفت و گفت چی میگی آخه پریا امکان نداره، تو از کجا فهمیدی حتما داری اشتباه میکنی!
_نه نه خودم شنیدن گفت اشکان تازه اونشب جشن پرهامم بهم گفت که رفتن خواستگاری
محمد که جا خورده بود یخورده فکر کرد و گفت بزار زنگ بزنم به پرهام ازش بپرسیم شاید اشتباه کردی عزیزم !!
سرمو تکون دادم و محمد گوشی شو درآورد و شماره پرهامو گرفت ،گفتم بزار خودم باهاش حرف بزنم،
گوشی رو ازش گرفتمو سلام کردم📱
_سلام پریا جان چطوری ؟!
- خوبم
_چخبرا یادی از ما کردی!؟؟
-میگم اونشب گفتی برای اشکان رفتن خواستگاری چی شد جواب مثبت گرفتن یا نه!؟
پرهام خنده ای کرد و گفت : آره بابا نگفتم بهت فردام عقدشونه امروز صبح مامان زنگ زد بهم گفت ،یادم رفت بهت خبر بدم!😅
ببخشید پریا
حس کردم العانه که دیوونه بشم انگار یه پارج آب جوش ریختن رو سرم 😱🥶
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 سلام
🌸 عصر بخیر
الهی ساز زندگیتون کوک کوک باشه
و هفته ای توام با شادی و موفقیت داشته باشید🌷
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─