eitaa logo
۞ تلنگری برای زندگی ۞
23.5هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
5.1هزار ویدیو
4 فایل
﷽ اینجا داستان زندگی شما گذاشته میشه تا تلنگری بشه به زندگیمون🥰❤️ @kosar_98_z👌ادمین محترم اگه ازین تلنگرا براتون پیش اومده برامون بفرستید! کانال تبلیغاتی ما 👇 https://eitaa.com/tablighatkosar 🌹تمامی داستانا براساس واقعیت می‌باشد🪴
مشاهده در ایتا
دانلود
══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
🍃🔸️🍃 ❣🍃السَّلامُ عَلَيْكَ يا عَوْنَ الْمَظْلُومينَ...✋ 🔸️سلام بر تو ای امید دل های غمدیده؛ سلام بر تو و بر روزی که حقّ مظلومان تاریخ را از ظالمان خواهی ستاند. 📚 صحیفه مهدیه، زیارت حضرت بقیة الله ارواحنا فداه در سختیها، ص578. 🍃🔸️🍃 (عج) ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
۞ تلنگری برای زندگی ۞
همکارا همه با خنده ی مدیر پچ پچ میکردن، از خوردن غذام منصرف شدمو زیر لب گفتم : جناب مدیر با اجازتون
توی ماشین فقط سکوت بود و سکوت... داشتم به این فکر میکردم که وقتی خوردم زمین چرا بهم نخندید؟؟ تا الان چند بار خوردم زمین و آدمای اطرافم حتی خانوادم بهم خندیدن ولی دریغ از کمک اما اون اومد سمتم کمکم کنه... کاش اونقدر زیبا بودم که الان واقعا منو میخواست و این یه قرار صوری نبود... کاش قرار واقعی بود...کاش...😔 تو فکر بودم که با صداش به خودم اومدم اگه آهنگ گوش میدی بزارم مشکلی ندارم بزارین...هرچی باشه از سکوت بهتره... _خوب سکوت نکنیم هوم؟ _حرف بزنیم؟🤔 باشه از چی حرف بزنیم حالا؟... _از اینکه چند دقیقه قبل چقدر چهره مظلوم و بامزه ای داشتی... یهو صورتم گر گرفت... این چی گفت یهو...🥺 من بامزه و مظلوم بودم؟ یعنی داشت ازم تعریف میکرد؟😅😁 اولین تجربه شیرینم همین حرفی که رئیسم بهم زد بود... حالا چه واقعی چه دروغ خیلی حس خوبی بود... که دوباره یهو برداشت گفت: مثلا همین الان که از خجالت قرمز شدی خیلی خوشگل تر شدی... ایندفعه تپش قلب گرفتم😭 انگار قلبم داشت تو دهنم میزد و میخواست بیاد با شتاب بیرون... من خشکم زده بود هیچ حرف و عکس و العملی‌ نداشتم... آخه بعد ۲۰سال یکی بهم گفته زیبام... انگار خوب از حال درونیم میفهمید... خیلی زرنگ بود... نمیدونم چرا ولی بغض کردم...🥺😔 ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
🌸💞🌸🌷 👈 سی‌ثانیه زمان کمی نیست  صد بار می‌شود پلک زد… 🌸 شصت بار می‌شود گفت: “خدایا شکرت” ✅ این موهبت را از دست ندهید •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈• ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
🔰 ❒✨ نقل است که روزی «معاویه» برای نماز در مسجد آماده می‌شد. به خیل عظیم جمعیتی که آماده اقتدا به او بودند نگاهی از سر غرور انداخت. ❒✨ عمروعاص» که در نزدیکی او ایستاده بود، در گوشش نجوا کرد که: بی‌دلیل مغرور نشو! این‌ها اگر عقل داشتند به جماعت تو نمی‌آمدند و «علی» را انتخاب می‌کردند. معاویه» برافروخت. «عمروعاص» قول داد که حماقت نماز‌گزاران را ثابت می‌کند. 💥پس از نماز، بر منبر رفت و در پایان سخن‌رانی گفت: از رسول خدا شنیدم که هر کس نوک زبان خود‌ را به نوک بینی‌اش برساند، خدا بهشت را بر او واجب می‌نماید و بلافاصله مشاهده‌کرد که همه تلاش می‌کنند نوک‌ زبان‌ِشان را به نوک بینی‌ِشان برسانند تا ببینند بهشتی‌اند یا جهنمی؟ عمروعاص» خواست در کنار منبر حماقت جمعیت را به «معاویه» نشان دهد، دید معاویه عبایش را بر سر کشیده و دارد خود را آزمایش می‌کند و سعی می‌کند کسی متوجه تلاش ناموفقش برای رساندن نوک زبان به نوک بینی نشود. ✨ از منبر پایین آمد در گوش «معاویه» نجوا کرد: این جماعت احمق خلیفه احمقی چون تو می‌خواهند. ""علی""برای این جماعت حیف است... ‌‌‌ ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
🔴 آیت الله میلانی در حال بیهوشی پرفسور بولون را مسلمان کرد 💥مرحوم آیت الله سید محمد هادی میلانی (ره) دچار بیماری معده شده بودند، پروفسور بولون جراح حاذق بلژیکی که در آن زمان در شهر مشهد مشغول کار بود ایشان را عمل کرد. پرفسور پس از یک عمل سه ساعته زمانی که آن مرجع تقلید در حال به هوش آمدن بودند، به مترجم دستور داد تمام کلماتی که ایشان در حین به هوش آمدن می گویند را برایش ترجمه کند. مرحوم آیت الله میلانی در آن لحظات فرازهایی از دعای ابوحمزه ثمالی را قرائت می کردند، پس از این مساله پروفسور برلون گفت: شهادتین را به من بیاموزید، از این لحظه می خواهم مسلمان شوم و پیرو مکتب این روحانی باشم. وقتی دلیل این کار را پرسیدند، پروفسور بولون گفت: "تنها زمانی که انسان شاکله وجودی خود را بدون این که بتواند برای دیگران نقش بازی کند، نشان می دهد، در حالت به هوش آمدن بعد از عمل است و من دیدم این آقا، تمام وجودش محو خدا بود، در آن لحظه به یاد اسقف کلیسای کانتربری افتادم که چندی پیش در همین حالت و پس از عمل در کنارش ایستاده بودم، دیدم او ترانه های کوچه بازاری جوانان آن روزگار را زمزمه می کند، در آن لحظه بود که فهمیدم حقیقت، نزد کدام مکتب است". و بعد از آن هم وصیت کرد وی را در شهری که مرحوم میلانی را در آن دفن کرده اند به خاک بسپارند و اکنون مزار این پروفسور مسیحی مسلمان شده در خواجه ربیع، محل مراجعه مردم و افرادی است که حقیقت اسلام را باور کرده اند. ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
خداوند عزوجل فرمود : 🌸🍃🌾🍃🤲 ای فرزند آدم خودت را محو عبادت من کن!🤲 تا دلت را لبریز از بی نیازی کنم.. 📚کافی 📿 🍃 🍃 ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
🔴عاقبت آزادی های بی قید و بند!! به نقل از یکی از روحانیون: دختری حدود 20 ساله در دانشگاه برای مشاوره به من مراجعه کرده بود و می  گفت: “من عاشق شده ام!” گفتم: عاشق چه کسی؟ گفت: عاشق شوهر خاله ام شده ام! و این صرفا یک عشق ظاهری و قلبی نیست بلکه قضیه ازدواج در میان است! به خانمش که خاله من است گفته می خواهد زن دیگری بگیرد. گفتم: چند سالش است لابد خیلی خوش تیپه !؟ گفت: شاید برای دیگران نباشه چون حدود 60 سال دارد ولی برای من هست! گفتم: حتما خیلی پولداراست؟” گفت: نه راننده مردم است ! بعد بانگاهی طلبکارانه من گفت: “حاج آٍٍقا! حالا هم پیش شما نیامده ام به من بگویید اسغفرالله و از این حرفها، بلکه آمده ام که به من بگویید مادرم را چکار کنم ؟ مادری که شنیده شوهر خواهرش می خواهد دوباره زن بگیرد سکته ناقص را زده است اگر بفهمد زن دوم این آقا، دختر خودش است حتما می میرد..! گفتم: قبول داری خیلی عجیب است دختری بیست و یکی دو ساله با مردی حدود 60 ساله ازدواج کند؟ گفت: راستش را بخواهید نمی دانم چی شد ولی ما همیشه مسافرت می رفتیم خیلی با شوهر خاله ام راحت بودم مثل پدرم بود والیبال بازی می کردم توپ بر سر و کله من می زد و درد دل های خصوصی، پیامهای قشنگ و عاشقانه،حتی پدر و مادرم می دانند که من با شوهرخاله ام راحتم اما خبر از عشق ما ندارند. خلاصه بعد از مدت طولانی دختر گلم، دختر گلم هایش، تبدیل به همسر گلم شد... حضرت علی علیه السلام درباره سخن گفتن با زن نامحرم فرمود: ای بندگان خدا! بدانید که گفتگو و اختلاط مردان با زنان نامحرم سبب نزول بلا و بدبختی خواهد شد و دل‌ها را منحرف می سازد و پیوسته به زنان چشم دوختن؛ نور چشم دل را خاموش می گرداند به دستورات دینمان اسلام،اعتماد کنیم. 📕بحارالانوار ج 74 ص 291 ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
🖤✨✨ امیرالمؤمنین (علیه السّلام) : کسی که دیگری را به آنچه ندارد بستاید در واقع او را مسخره می کند. 🔰غررالحکم ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
۞ تلنگری برای زندگی ۞
توی ماشین فقط سکوت بود و سکوت... داشتم به این فکر میکردم که وقتی خوردم زمین چرا بهم نخندید؟؟ تا الا
ازینکه انقد زشت بودم غصم گرفت، دیگه ساکت شدمو از پنجره بیرونو نگا کردم دماغم هنوز درد میکرد با دستم یکم ماساژش دادم،🤭 رییس از آینه وسط ماشین هواسش بهم بود یبارکی گفت درد میکنه!؟ گفتم یکم گفت خیلی بد خوردی زمین نکنه شکسته باشه، گفتم نمیدونم فکر نکنم شکسته بود باید خون میومد ولی یکم کبود شده!! مهم نیس با خنده گفت : راستی یادم رفته بود دکتر زنگ زد گفت پس فردا برا یسری آزمایش و چکاب قبل از عمل بری مطب، بینی تم همونجا بهش نشون بده، چیزی نشده باشه! چشمی گفتم و تشکر کردم، وارد یه کوچه پر از خونه های ویلایی و گرون قیمت شد، با عجله گفت ببین خانم طلوعی ازینجا به بعد باهم صمیمی رفتار میکنیم که فکر کنن ما عاشق همیم باشه سرمو تکون دادمو گفتم میفهمم چی میگین ولی خواهشا فاصله تون حفظ کنینا!! 😒 خندش گرفت و گفت نترس هواسم هست😁 بهت پا میزنم _فقط من بیشتر از نیم ساعت نمیتونم بمونم دیرم میشه _خیالت راحت خودم میرسونمت! جلوی یه خونه ی شیک که رسیدیم دراش باز شد و رفتیم تو ازین کنترل از راه دور بود، 🌴یه حیاط بزرگ و خوشگل که چه عرض کنم وسط یه جنگل بودیم، وسط حیاطم یه فواره و آب نمای قشنگ بود، همچین خونه هایی رو فقط تو تلویزیون دیده بودم.. 🤯 ماشین و تو حیاط پارک کردو پیاده شدیم، اومد سمتمو گفت فقط کنار من راه برو در ضمن اسممو صدا کن، چشام و درشت کردمو با تته پته و شرمندگی گفتم اسمتون یادم نیس، ببخشین 😓 نتونس جلو خندشو بگیره گفت تو دیگه چه دختری هستی همه ی دخترای شرکت آمار منو دارن بعد تو اسممو نمیدونی😆🤣 از شرمندگی لبمو گاز گرفتم.. ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
همه ی آدم ها در زندگی تحمل شان تمام شدنی است همه ی آدم های خوب و مهربانی که میشناسیم همان هایی که موقع خوردن یک لیوان چای بین این خیل عظیم نگرانی در دنیا ، تنها نگرانیشان سوختن زبان توست همان هایی که همیشه حواسشان به آدم هست همان هایی که تنها زمانی به تو خیره نگاه میکنند که تو حواست به هیچ کجای دنیا نیست همان هایی که در هوای بارانی چترت میشوند و در ظِلّ آفتاب سایبانت آن روز فهمیدم همه ی آدم ها یکجایی و یک زمانی به تنگ می آیند ، خستگی بر آنها فائق میشود طاقتشان طاق میشود و یک روز بدون هیچ کارِ اضافه ای بدون هیچ گله و شکایتی ، بدون هیچ اخم و تهدیدی میگذارند و میروند درست به همین راحتی و به همین سادگی میدانی فکر میکنم در زندگی ، همه ی رفتن ها را به واسطه ی واژه ی "امید"میتوان گذاشت به حساب یک روزی برگشتن ، به حساب یک روزی از نو درست شدن همه ی رفتن ها ؛ به غیر از رفتن از روی خستگی.. از روی به تنگ آمدن.. از روی ناچاری.. همین... ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو باقرالعلوم هستی و تموم عالم به فرمانت به زیر دین شما شیعه است، الهی جانم به قربانت... دوست دارم آقای من ♥️ 🎙حسین طاهری ▪️ بر ساحت مقدس امام عصر و تمام شیعیان علیه‌السلام تسلیت باد. 🕯🥀🍂🖤 ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══