🌸🌺🍃 لیلا همچنان میترسید از ادامه‌ی زندگیش،بخاطر خونواده‌ی همسرش کمتر به من سر میزد، وقت هاییم که میومد احمد همراهش میموند و تنهاش نمیذاشت و یک روز بیشتر نمیموندن،!😮‍💨😣 چون میترسید زری و راحله بیان و آبرو ریزی به بار بیارن،🤦🏻‍♀ چند ساعت پایانی سفرش هم با احمد میرفت یه سری به خونواده‌ی شوهرش میزد ،که هر بار به یه نحوی از خجالتش درمیومدن! یکی دو باری من و دختربس یا من و امیر رفته بودیم خونه‌اش توی کرج، یک اتاق سه در چهار که کل وسایلش رو بزور جا‌کرده بود! چرخ خیاطیش رو هم که با خودش برده بود؛یه گوشه گذاشته بود و میگفت کم کم داره مشتری هاش زیاد میشه و خورد خورد پول پس‌انداز میکرد و از این بابت خوشحال بود،!! اذیت های بیوک هم همچنان ادامه داشت گاهی یک هفته‌ای غیبش میزد و کسی نمیدونست‌ کجاست🙄🤔 گاهی یک ماهی خونمون رو توی شیشه میکرد، گاهی میرفت قرضی کلی برای خونه خرید میکرد و امیر طفلک باید پول هارو پس میداد!! با اون سن کمش نون آورِ خونه شده بود و خرج و مخارج افتاده بود گردنش!☹️🥺 هرچند که من و دختربس هم همیشه پول دستمون بوپ چون مرتب کار میکردیم؛محصولاتمون رو میفروختیم،!! و دختربس هم به تازگی شروع کرده بود خیاطی یاد گرفتن، یه چرخ مارشال دو شیر هم برای اون خریده بودیم دختربس هم توی روستا کم کم سفارش قبول میکرد، خالد برادر شوهر لیلا هم ازدواج کرده بود و حالا کمتر به لیلا و احمد گیر میدادن!! لیلا هم تصمیم گرفته بود بچه به دنیا بیاره و آبستن بود،🥰😊 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

💚✨💚 ✨💚 💚 ✅دنیا بد نیست! اينكه ولىِّ خدا مى‌گويد به اين دنيا نگاه نكن، به‌خاطر اين است كه قبل از دنيا به خودت نگاه كنى، به استمرار خودت نگاه كنى! من نمى‌خواهم بگويم اين دنيا بد است...در اين دنيا عدالتى نيست و در دنياى بعد مى‌آيد؛ در اين دنيا رفاه نيست و...اينها را نمى‌خواهم بگويم؛ اعتقادم اين نيست كه آخرت توجيه دنياست... ما نمى‌خواهيم بگوييم در اين دنيا بدبختى بكش و گرفتارى ببين؛ در دنياى ديگر خوش باش! نه! اعتقاد ما اين است كه اگر دنيا چيزى جز اين مى‌بود و وضعى غير از اين داشت، اگر جز اين درد و رنج و گرفتارى و بحران و ضربه‌هاى مستمر و بت‌شكنى‌هاى مداوم داشت، ديگر با استعداد انسان و مقاصد آفرينش هماهنگ نبود. دنيا را جورى تنظيم كرده‌اند كه ما را نگه ندارد، بلكه راه ببرد. ما نمى‌گوييم عدالتِ فردا توجيه بى‌عدالتى امروز است، يا رفاه فردا توجيه گرفتارى‌هاى امروز است؛ بلكه مى‌گوييم اين انسان را براى بارور شدن استعدادها و توانمندى‌هاى وجودى‌اش، در راهى و كوره‌اى و كلاسى گذاشته‌اند. مى‌سوزانندش و به اين وسيله درسش مى‌دهند. ولى او به جاى اينكه درس بگيرد، فقط مى‌سوزد! ...وقتى استكان محبوبش از دستش مى‌افتد و مى‌شكند، نمى‌گويد اين شكستنى بود؛ مى‌گويد بيچاره شدم كه شكست! درحالى‌كه اين شكستنى بود و از اول بيخود به آن دل بسته بود. 📚روزگار ستمگر ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

✍آیت الله مجتبی تهرانی : در روایات آمده است که اگر در حق کسانی که به شما بدی کردند دعا کنید ، خداوند چندین برابر آن چیزی که خواستید را برای خودتان مستجاب می کند. ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

✍آیت الله جوادی آملی: هر سحر فرشته‌ها می‌گویند : هل من تائبٍ؟ هل من داعٍ؟ اينها مأموران الهی اند و می گویند: آيا کسی هست توبه کند، ما قبول کنيم؟ آيا کسی هست از ما چيزی بخواهد؟ در شب های طولانی زمستان سحرهای با فضیلتش را از دست ندهید که به هرکس هرچه دادند در سحرها دادند. ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

☘ ارزش یک #صلوات... ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

🌸🌺🍃 امیر هم جدیدا خیلی دلش میخواست رانندگی یاد بگیره!! اما اون زمان توی روستای ما همش سه چهار تا ماشین بودن و کسی هم راضی نمیشد روی ماشین خودش رانندگی یاد امیر بده، ناچاره بعد از کلی خودش رو به این در و اون در زدن با قرض و قوله تونسته بود نصف ماشین محمد امین رو بخره!! یکی دو روز امیر با محمد امین تا شهر رفت و برگشت، بچم با ذوق میگفت قشنگ با دقت نگاه دست و پای محمد امین کرده و میدونه دیگه باید چیکار کنه😍😁 واقعا هم راست میگفت؛ روز بعدش محمد امین ماشین رو داده بود دستش و تونسته بود ده دقیقه‌ای رانندگی کنه!! رانندگی و پشت ماشین نشستن اونموقع کارِ هر کسی نبود و امیر کلی ازین بابت خوشحال بود،اتفاقا خیلی زود هم راه افتاد! محمد امین میگفت دست و فرمونش حرف نداره؛طی مدت چند ماه ماشین رو کامل سپرده بود به امیر و هر سر ماه باهم حساب کتاب میکردن، این بین امیر نصف پول هاش رو که خرج خونه میکرد، نصف باقی مونده‌اش رو هم میداد به من تا براش نگه دارم و بتونه کم کم قرض و بدهی هاش رو تسویه کنه! برای مهتاب و لیلا هم رفت و آمد خیلی راحت تر شده بود و گاها پیش میومد که جبار راضی میشد مهتاب رو تنهایی با امیر بفرسته روستا😮‍💨 کمک های ماهم به دخترا همچنان ادامه داشت، هرچند که خودمون زیر بار قرض بودیم اما بیوک با همون پول هم کلی برای خونه خرید میکرد!! من هم دلم نمیومد که وقتی میدونم دخترهام توی شرایط بدی هستن و ندارن خودم تنهایی استفاده کنم از خوراکی ها..🙄😓 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

✅آیت الله مجتهدی: ✍عجب خیلی بداست. هر چقدر هم خوب هستی، بگو این از من بهتر است. حتی هروئینی را هم در کوچه دیدی بگو شاید عاقبت اوبه خیر شود من بدبخت. پناه ببریم به خدا ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

🎙آیت الله وحید خراسانی 🔸وظیفه ما به کرسی نشاندن حق است، اما نه با فحش بلکه با حکمت ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

✅حضرت آیت الله محفوظی : ✍همه می دانند که تواضع ، باعث محبوبیّت اجتماعی است ؛ يعنی فرد متواضع ، نزد مردم ، عزيز و دوست داشتنی است وهمین ، مقام او را بالا می برد ، پیامبر گرامی اسلام ( ص ) فر مود : " إنَّ التواضعَ لايزيدُ العبدَ إلّا رِفَعةً " : تواضع ، سبب رفعت وبلندى مقام متواضع است . امام صادق ( عليه السلام ) فرمود : " قَالَ لقمانُ لاِبنِهِ لاعِزَّ إلاّ لِمَنْ تَذَلَّل لِله ولارِفْعَةَ إلأ لِمَنْ تَواضَعَ لله " : حضرت لقمان به فرزندش فرمود : عزت ان آن كسی است كه براى خدا خضوع كند و افتخار و بزرگی برای كسی است كه براى خدا تواضع نمايد . در حديث دیگری از پیامبر اکرم ( ص ) آمده است : " مَنْ تواضع لِلَّهِ وقفه الله " : کسی که به خاطر خدا تواضع کند خداوند مقام او را بالا می برد . 📚بر گرفته از کتاب اخلاق اسلامی ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

🔹عذاب‌های قبل از ظهور، تر و خشک را باهم نمی‌سوزاند! #کلیپ | #استاد_شجاعی « مقایسه رفتارهای حکومتی (سیاسی) امیرالمؤمنین علیه‌السلام با وقایع قبل از ظهور، و حفظ بصیرت در چالشهای جهان پیش از ورود به دولت کریمه‌‌ی امام مهدی علیه‌السلام» ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

اگر فرجام کار من و شما در تشکیلات «شهادت» نباشد و اگر هدفی و مقصدی که برای فعالیت تشکیلاتی‌مان برمی‌گزینیم در این سو نباشد آنچه می‌کنیم تباه و برباد است .. • شهید سیدمحمّد حسینی بهشتی • #شهید_مقیسه #شهید_رازینی #شهیدانه ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

🌸🌺🍃 البته هرچند وقت یکبار هم یک ماشین پر از انواع وسایل از پارچه و لباس گرفته تا گیره سر و وسایل آشپزخونه میاورد وسط روستا، یه بلند گو هم داشت که صدای ضبط شده‌ای مرتب بزازی بزازی میگفت، تا همه‌ی اهالی اونجا جمع بشن و ازش خرید کنن!!📣 هر وقت هم که بزازی میومد دختر بس برای شام یا نهار نگهشون میداشت چند ماشین در طول ماه میومدن، مردهای سن و سال دار مردهای جوان و میانسال و… دختربس با همه ‌شون گرم میگرفت و همه دیگه میشناختنش، بیوک هم که مهمون دوست بود و کاری به جیبش نداشت! هر موقع میومد خونه میدید مهمون داریم گل از گلش میشکفت و با روی باز باهاشون برخورد میکرد😍😁 آقایون بزاز هم همیشه و اول از همه پارچه‌های مد روز و شیکشون رو به دختربس نشون میدادن ماهم همیشه پنج قواره برمیداشتیم برای خودم و هر چهارتا دخترهام! البته هر بار هم که لیلا میومد و با دختربس پارچه رو برش میزدن و میدوختن و راحله و زری لباس رو تن لیلا میدیدن یه بحث راه میوفتاد!😮‍💨🤦🏻‍♀ دیگه لیلا هم کم کم یاد گرفته بود و جوابشون رو میداد توی کل ده پخش کرده بودن که لیلا ولخرجه!،، گفته بودن که احمد تا شوهر و صاحب لیلا باشه باید تو همون اتاق کرایه‌ای بمونه!!! چون لیلا زن زندگی نیست و پس انداز بلد نیست! پول هایی هم که احمد پیدا میکنه همش خرجِ یللی تللی هاش میکنه!! مادر شوهر مهتاب اما بهتر بود،زیاد توی کارهای مهتاب دخالت نمیکرد البته خبر داشت که این لباس ها رو من و دختربس براش میخریم؛ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°