۞ تلنگری برای زندگی ۞
گفت چیزی نیست ازم شکایت کردن گوشی رو قطع کردم دستهام داشت شدیدا می لرزید مانتوم رو پوشیدم و مدارکه
چند روز بعد خبر دادن زنش داره ازدواج میکنه و ....
عمه گفت حالا که آزاد شدی و همه چیز به خوشی ختم شد بریم خونه من و آب و هوایی هم عوض کنید گفتم عمه نه اخه بابا ....
گفت من میدونم چیکارش کنم
نامه مینویسم و امضا کنید که اگر کوچکترین مشکلی براتون پیش بیاد قانون طرف حساب باشه
گفتم باشه
به شوهرم گفتم بریم خونه عمه؟
گفت اره بریم دلم واسه دسرها و یخچال عمه یه ریزه شده🤩
اما
این سفر همه چیز رو تغییر داد و برگ جدیدی توی زندگیمون باز کرد ....
اتوبوس گرفتیم و برگشتیم با عمه شهرشون
وقتی رسیدیم عمه مثل همیشه خیلی مجلسی ازمون پذیرایی میکرد هوامونو داشت
اما دلم بی تابی میکرد آروم نبودم دلتنگ داداش کوچیکم بودم اخه من بزرگش کرده بودم شبها توی آغوشم میخوابید🥺
خیلی به هم وابسته بودیم هر وقت از هم دور میشدیم اون تب میکرد و کارش به پزشک میکشید🥺
اصلا خبری از خانوادم نداشتم
همین که پدرم دوباره برگشته بود پیششون دلم رو آروم میکرد،
هر روز توی فکر داداشم بودم من و عمه با هم هر شب که مراسم بود این مسجد و اون مسجد میرفتیم حس و حال خوبی بود اما دل من خییییلی گرفته بود
یک روز رفتیم یه امامزاده که عمه گفت خیلی حاجت میده از ته دل شکسته ام دعا کردم فقط یکبار برادرم رو ببینم دو رکعت نماز خوندم با گریه چون اصلا حالم دست خودم نبود
ذوالفقار علی بغل عمه بود..
رفتیم توی حیاط امامزاده نشستیم که یهو دیدم یکی از جلو چشمم رد شد
طبق عادت زبونم که وقتی شوکه میشم میگم یازهرا گفتم یازهراااا😳🤯
عمه گفت بسم الله چی شدی
گفتم اون کیه
نگاه کرد
گفت داداشت نیست؟؟؟؟؟ 🤔
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
🤍💙💛
💠 امیرالمؤمنین امام علی عليه السلام:
💢 به درستی که بهای تو ، به ادب تو است ، پس آن را به صبر زیبا کن.
📚غررالحكم حدیث ۳۸۱۳
✨
🌟
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
7.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ارسالی_اعضای_کانال ❤️
باعرض سلام وآرزوی صحت وسلامتی برای شما وخانواده محترمتان 🌷🌿
این دعا رفع بلا ٔ، روز اول ماه صفر، با صدای بلند در خانه یا خودتان بخوانید یا بگذارید تا صدا در خانه پخش شود.
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
🔰ابوسعید ابوالخیر را گفتند:
فلانی قادر اسـت پرواز کند،
گفت: اینکه مهم نیست، مگس هم میپرد.
گفتند:
فلانی را چه می گویی؟
روی آب راه می رود!
گفت:
اهمیتی ندارد، تکه اي چوب نیز همین کار را میکند.
گفتند:
پس از نظر تو شاهکار چیست؟
گفت:
اینکه در بین مردم زندگی کنی ولی هیچگاه بـه کسی زخم زبان نزنی، دروغ نگویی، کلک نزنی و سو استفاده نکنی و کسی را از خود نرنجانی.
این شاهکار اسـت..
🍃
🍃🍃
🍃
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
امام مهدی (علیهالسلام) :
🌸🌻🌿🌸
خداوند محمد را بر انگیخت
تا رحمتی برای جهانیان باشد و نعمت خود را تمام کند.
📚بحارالانوار
🌸
🌾
🌸
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
7.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اللهم عجل لولیک الفرج:
مُحرمت چه زود گذشت ارباب من...😭😭😭💔
🎥کلیپ زیبای «خیلی زود میگذره»😭😭😭
🎙با نوای کربلایی حسین طاهری
امام_حسین محرم
بسیار زیباست👌
•┈••✾🍃🖤🍃✾••┈•
ڪپیباذڪرصلواتبراےظهورقائم
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
💠امیرالمؤمنین امام علی عليه السلام:
🌻🌿🌻
💢أنصَفُ النّاسِ مَن أنصَفَ مِن نَفسِهِ مِن غَيرِ حاكِمٍ علَيهِ
🔹با انصافترين مردم كسى است كه بى آنكه پاى داورى در ميان باشد از خودش دادخواهى كند.
🌻
🌿
📚غررالحكم حدیث ۳۳۴۵
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔖منبر کوتاه 🔖
🎥#کلیپ_تصویری
🔅میخوای زندگیت عوض شه ؟
🔰 #استاد_عالی
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
.
تو از راه رسیدی و من🥀
حکمتِ تمامِ سختیهایی
که کشیده بودم را فهمیدم.💓
- پائولو کوئیلو.
══❈═₪❅💕❅₪═❈══
https://eitaa.com/raz_del
══❈═₪❅💕❅₪═❈══
14001016_42668_1281k.mp3
11.93M
♦️موضوع 👇
💠 ماموریت حضرت زهرا سلام الله علیها
🔖انواع عبادت و انواع معاصی
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
#حکایت_کوتاه 🍀🍀🍀
روستاييان تصميم گرفتند براى بارش باران دعا كنند. در روزيكه براى دعا جمع شدند تنها یک پسربچه با خود چتر داشت.
این یعنی ایمان…
كودک یک ساله اى را تصور كنيد، زمانيكه شـما وی را بـه هوا پرت ميكنيد او ميخندد زيرا ميداند وی را خواهيد گرفت.
اين يعنى اعتماد…
هر شب ما بـه رخت خواب ميرويم، هيچ اطمينانى نداريم كه فردا صبح زنده برميخيزيم با اين حال هر شب ساعت را براى فردا كوک ميكنيم.
اين يعنى اميد…
+ برايتان “ایمان ؛ اعتماد و امید بـه خدا” را آرزو ميکنم…🙏🌷
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
۞ تلنگری برای زندگی ۞
چند روز بعد خبر دادن زنش داره ازدواج میکنه و .... عمه گفت حالا که آزاد شدی و همه چیز به خوشی ختم شد
صداش کردم اما بدو کرد رفت
گفتم عمه خودش بود نه ؟! بگو که خودش بود گفت اره عزیزم درست دیدی
با گریه گفتم چرا رفت نکنه دیگه دوستم نداره
گفت بچه ست شاید تحت تاثیر حرفی قرار گرفته
جامون رو بلافاصله عوض کردیم و اون طرف حیاط نشستیم سرم پایین بود و اشک می ریختم عمه دستم رو گرفته بود گفتم نگاه کن داداش من پسر من کسی که با همین دستها بزرگش کردم از من فراریه
و های های اشک می ریختم 🥺🥺
چند دقیقه گذشت که عمه گفت ریحانه اروم روبرو رو نگاه کن
دیدم داداشم رفته مادرم رو آورده و هر دو تا با گریه انگار دنبال کسی هستن دنبال من!!!!
گفتم میترسم عمه برم؟!
گفت اره برو من حواسم بهت هست
رفتم جوری واستادم که منو ببینن
داداشم جمعیت رو کنار زد و پرید بغلم بزرگ شده بود هنوز خوشگل بود،🥰
چقدر گریه کرد و باز گفت تو که رفتی من تمام نقاشیامو پاره کردم تو چقدر نامردی و شروع کردیم به گریه
مادرم از دور نگاهم کرد، نیامد جلو
منم نرفتم
لبخند زد گفت زبونت رو موش خورده
گفتم بیا بغلم
و بغلش کردم
گفت داداشت گفت تو رو دیده ما باور نکردیم گفت نی نی بغلته ☺️
بچه ت به دنیا آمد
میشه فقط یه لحظه ببینمش؟🥺
ترسیده بودم ولی گفتم باشه به شرط اینکه پیش کسی نبری (منظورم پدرم بود)
ذوالفقار علی رو آوردم هر دو بوسش کردن و قربون صدقه ش رفتن،..
چند دقیقه واستادیم از گذشته حرفی نزدیم به مادرم گفتم هنوز آتیش بابا تنده؟!
گفت ن اصلا حتا یکبار هم حرف از شما نشد،
خلاصه شمارمو دادم و اونها خیلی زود رفتن من موندم و امامزاده روبروم
به نشانه احترام تعظیم کردم و گفت خیلی اقایی دمت گرم
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══