eitaa logo
۞ تلنگری برای زندگی ۞
25.1هزار دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
5.4هزار ویدیو
7 فایل
﷽ اینجا داستان زندگی شما گذاشته میشه تا تلنگری بشه به زندگیمون🥰❤️ @kosar_98_z👌ادمین محترم اگه ازین تلنگرا براتون پیش اومده برامون بفرستید! 🌹داستان هامون براساس واقعیت می‌باشد کانال تبلیغاتی ما 👇 https://eitaa.com/joinchat/594149760C83b845a7b3
مشاهده در ایتا
دانلود
درگیری با گذشته امروز تو را هدر میدهد.. 🌺امیرالمومنین علیه السلام ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
📨 لذت ، راحتی < شادی ، انرژی ❇️ انسان بیش از راحتی به انرژی احتیاج دارد و بیش از رنج ، باید از فرار کند.👌🏻 ❇️ اگر همراه با انرژی باشد و به انسان نیرو ببخشد، خیلی بهتر از راحتی است که موجب سستی و افسردگی انسان باشد 🤕 💠 همانطور که انسان بیش از لذّت به شادی نیازمند است و لذتی که به اندوه ختم شود ، بی ارزش است🍂 ✍️ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
🔴 از جمله زیبایی‌های ظهور 🔵 امام باقر عليه السلام فرمودند : 🌕 هر بیماری که عصر حضرت قائم(علیه السلام) را درک کند.بهبودی خواهد یافت و هر ضعیف و ناتوان جسمی در آن زمان نیرومند و قوی خواهد گشت. 📚 بحارالانوار ج ۵۲ ص ۳۳۵ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌻بگشای خدایا که گشاینده تویی... ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
📻 توکّل توکل به این معنا نیست که وسیله هارا رها کنی. توکل ؛ یعنی اینکه تو با وسیله ها و بدون آنها هم مأیوس نباشی🤞 آن هنگام که وسیله ها و شرایط زندگی همراه توست ، نمی‌گویی هان ! رسیدم و آن زمان که هیچ نداری ، نمی‌گویی ماندم ! 📕 استاد ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
💚 رسول اکرم (ص) : هر كس بسيار كند، خدا براى او از هر غمى ، از هر تنگنايى و از جايى كه انتظار ندارد مى دهد. 📚نهج الفصاحه،ح2941 استغفرالله ربی واتوب الیه ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
#پروانه 🌺🌿 از جاش بلند شد و گفت : اینجا رو مرتب کن تا بیام! سریع آشغالهای سبزی و تو کیسه زباله ر
🌺🌿 خانم جون گفت : قرار شده هفته دیگه دوباره بیان خواستگاری میخوام این دفعه که اومدن بری تحقیق قشنگ بفهمیم کی هستن چیکاره هستن چه جور آدمایی هستن،!🤔 _چشم خانوم جون!! زن داداشم تمام مدت ساکت بود و حرفی نمیزد، خان داداشم آروم لب زد : خب خانوم جون با اجازتون با دیگه بریم _اواااا كجا برید تازه شام خوردیم تازه میخوایم میوه بیاریم، _نه دستت درد نکنه باید زودتر بریم صبح زود خیلی کار دارم، خان داداشم و زنداداشم رفتن معلوم بود اصلا از رحمت خوشش نیومده🤦‍♀ بلافاصله بعد از رفتن خان داداشم رفتم تو اتاق تا بخوابم ، خوابم که نمیومد فقط میخواستم تنها باشم.! تا صبح تو جام غلط میخوردم فکر اینکه اگه وقتی ایرج میره برای تحقیق مردم محله اشون بگن لاته شره اون موقع چی میشه؟ 🌤صبح با سر و صدای زیادی از خواب بیدار شدم، به سختی چشمهامو باز کردم. گیج و منگ بودم نمیتونستم بفهمم این همه سر و صدا برای چیه؟ هر لحظه سر و صدا بیشتر میشد انگار دعوا بود،، همینطوری که گیج و منگ بودم از جام بلند شدم و خواستم از تو اتاق برم بیرون که یه دفعه در باز شد و سهراب رو به روم قرار گرفت.!! با چشمهای گشاد شده زل زده بودم بهش که یه دفعه عربده زد میخوای زن اون پسره بشی؟؟تو هیچ میدونی من چقد دوستت دارم میدونی عاشقتم تمام این سالها به خاطر رابطه بده مادرم و مادرت دندون رو جیگر گذاشتم!! چند سال التماس مادرم کردم که من عاشق پروانه ام هر دفعه طفره میرفت این دفعه دید اگه نیاد خودم میام خواستگاری حالا میخوای بری زن اون پسر لات بشی؟؟ آرهههههه؟؟ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مهر دل ما مدام تقديم شما عمري كه شود به كام تقديم شما پيدا نشد آن هديه كه در شأن شماست يك باغ گل سلام تقديم شما شیرینی زندگیتان فراوان ‌‌‍ ─┅─═इई 🌼🌺🌼ईइ═─┅─
🌺 آیت‌الله مجتهدی(ره): "امام باقر(ع) به شخصی فرمودند: «اگر اراده کردی که بفهمی و یا جهنمی هستی، ❤️ به مراجعه کن، اگر دیدی اهل را دوست داری، ☘اهل بهشت و اگر اهل را دوست داری، 🔥اهل جهنم هستی و انسان در قیامت با کسی که او را دارد، می‌شود»، در دوره آخرالزمان مؤمن آب می‌شود؛ 🔞زیرا را می‌بیند و تغییر وضع را ندارد." ┄**╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°**
رفع نحسی از کار و زندگی با اسپند👆 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
#پروانه 🌺🌿 خانم جون گفت : قرار شده هفته دیگه دوباره بیان خواستگاری میخوام این دفعه که اومدن بری تح
🌺🌿 انقد شوکه شده بودم که زبونم بند رفته بود.😳🤯 نزدیکم شد و گفت : ببین پروانه من نمیزارم تو با هیچ کس جز من ازدواج کنی حاضر باشه دهنمو باز میکنم و حرفهایی که نباید بزنم و میزنم.! مادرم دستشو گرفت و در حالیکه سعی میکرد آرومش کنه گفت : سهراب بهت گفتم بسه بیا یه دقیقه بشین انقد جنجال راه ننداز عهههه.!! سهراب که از عصبانیت رگ گردنش بیرون زده بود نگاهی به من انداخت و با حرص روشو ازم برگردوند و رفت.، من هنوز شوکه بودم و خشکم زده بود‌‌. با تکونی که زری بهم وارد کرد به خودم اومدم، بیا این آب قند و بخور رنگ به صورتت نمونده.! 😰 در اتاق و بست و لیوان آب قند و دستم داد. _این سهرابم دیوونستاااا. بریده بریده گفتم : از کجا خبر دار شده؟ زری لب زد : مثل اینکه صبح خاله زنگ میزنه به مامان که بگه برای خواستگاری میخوان بیان، مامانم گفته پروانه میخواد جواب بله رو بدم به اون خواستگارش.! سهراب میفهمه و بعدشم که خودت میدونی دیگه، نشستم گوشه اتاق و سرمو روی زانوهام گذاشتم.!! زری کنارم نشست و گفت : نگران نباش درست میشه.😔 با بغض گفتم : چی درست میشه ندیدی چطوری تهدیدم کرد که لازم باشه حرفهایی که نباید بزنم و میزنم تازه خان داداشم اصلا از رحمت خوشش نیومده.!! زری با تعجب گفت : خب مگه چه حرفهایی هست که میخواد بزنه؟؟ یه دفعه به خودم اومدم و یادم افتاد زری از هیچی خبر نداره دستپاچه گفتم:نمیدونم _تو الان خیلی ترسیدی اونم یه حرفی زد مثلا چی میخواد بگه آخه.!! نفسمو بیرون دادم و سرم و تکیه دادم به دیوار.😮‍💨 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°