6.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❪💕اَلْحَمْدُلِلّـهِالَّذیخَلَقَالحُسَیْنٌ💕❫
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
10.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خبر دهید به عالم که عید، عید خداست
ادب کنید کـه میلاد سیـدالشهداست..♥️
#الحمدللهالذیخلقالحسین🥰
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
💕✨🕊💕
🌸🍃
#ارسالی_اعضا ✨
راجب داستان#دلبر🌸🍃
سلام خدا قوت براداستان دلبر واقعا خیلی سختی کشید کاش دختر بس جوان مرگ نمیشد خیلی دلم سوخت واقعا داغ جوان خیلی سخته😢😔
#ارسالی_اعضا ✨
راجب داستان#دلبر🌸🍃
سلام خدمت نازگل عزیزم خداقوت بانو تشکر میکنم بابت سرنوشت جالبی ک برامونمیزارین من هم خیلی برا دختر بس ناراحت شدم مطمعنن مادرش از همه بیشتر زجر میکشه شاید نفرینمیکرده ولی هیچ مادری دلش نمیخا یه خراش به پای بچش بیفتهحالا یه وقتایی واقعا عرصه به ادم تنگ میشه ناخاسته نفرین میکنه ک البت نفرین خوب نیست خدا عاقبت همه ما ختم بخیر کنه🌹🌹
#ارسالی_اعضا ✨
راجب داستان#دلبر🌸🍃
سلام
درمورد داستان دلبر
آخ چقدر دردناک دختری با اون همه شور وسر زندگی عاقبتش جوانمرگی
بمیرم برا دل دلبر.
ولی دلبر خیلی رو مخه. خانواده دوست هست زیاد. اما از بیوک بیچاره غافله. به نظر شخصی من بیوک خیلی مرد عالیه اگه با دلش بسازی،
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
-کاش باشد عیدی عیدت همین
-کربلا پایِ پیاده اربعین♥️
#الحمدللهالذیخلقالحسین😍
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
🍃🌺🪴 تارا هم خوشحال بود از اینکه میریم تهران و به خونوادهاش نزدیک میشه، جمع کردن وسایلمون دو سه روز
🍃🌺🪴
برعکس لعیا مهتاب و لیلا از نقل مکانمون خیلی خوشحال بودن و اینگونه بود که ماهم شهر نشین شدیم!😮💨
کل دام و طیور رو فروخته بودیم و وسایلی هم که زیاد جاگیر بودن رو همونجا توی روستا گذاشتیم و درش رو قفل کردیم و اومدیم🔐
شمسی خانوم صاحب خونهمون بود!
توی جوانی همسرش رو از دست داده بود
یه دختر و دوتا پسر داشت که هر دوتا پسرش رو چند سال قبل در اثر بیماری از دست داده بود😔
تک دخترش که اسمش بهاره بود ازدواج کرده بود و دوتا بچهی بزرگ داشت که همگی با شمسی خانوم زندگی میکردن
خونوادهی خون گرمی بودن!!
خیلی زود باهم جور شدیم خداروشکر اوایلش حالم خوب بود ،شمسی خانوم زن باخدا و با دین و ایمونی بود همیشه از خدا و حکمت هاش برام حرف میزد!!☺️😮💨
دخترها هم بهمون سر میزدن اما خب هر انگشت جای خودش رو داره…
جای دختربسم حسابی خالی بود!
اونکه عاشق شهر بود، ننهات بمیره که ندیدی خونهات اینجا باشه، چقدر دوست داشتی واسه یه روزم بیایی و شهر بمونی…🥺😢
پروانه اینجا هم دل همه رو حسابی برده بود، تارا هم درست مثل حاملگی اولش حالش بد بود خصوصا که خونوادهاش تصمیم گرفته بودن همگی برن فرنگ!
با این حالش بیچاره یه چشمش اشک بود و یه چشمش خون!
یه روز اینقدر بی تابی کرد که یهو کیسه آبش پاره شد و سریع رفتم از خونهی شمسی خانوم زنگ زدم به خونوادهاش، امیر خونه نبود و مدام درحال کار کردن بود و نمیدونستم کجا باید دنبالش بگردم!🤦🏻♀
ماه تاج خانوم و پسرش خیلی زود خودشون رو رسوندن و تارا رو بردن شفا خونه،
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️حرم حضرت ابالفضل العباس
درشب ولادتش...✨✨✨
در عظمت عباس همین بس که پناه عالم به او پناه آورد...
**✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در این صبح دل انگیز🌸
هـزار سلام به نشانه ی
هـزار دعای سلامتی
و هـزار درود به نشانه
هـزار آرزوی زیبـا
تقدیم شما خوبان🍂🌸
صبح دوشنبـه تون بخیر
─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─
💎 أغْفَلُ النَّاسِ مَنْ لَمْ يَتَّعِظْ بِتَغَيُّرِ الدُّنْيَا مِنْ حَالٍ إِلَى حَالٍ
غافلترين مردم كسى است كه از تغييرات دنيا پند نگيرد و متحول نشود.
جهان سر به سر حکمت و عبرت است
چرا بهرۀ ما همه غفلت است
📚 نهج الفصاحه، ص۲۲۷.
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
💚✨💚
✨💚
💚
#صحیفهسجادیه ✨📿🍃
↯🌙
حضرت زین العابدین امام سجاد علیه السلام فرمودند:
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي دَلَّنَا عَلَى التَّوْبَةِ الَّتِي لَمْ نُفِدْهَا إِلَّا مِنْ فَضْلِهِ ، فَلَوْ لَمْ نَعْتَدِدْ مِنْ فَضْلِهِ إِلَّا بِهَا لَقَدْ حَسُنَ بَلَاؤُهُ عِنْدَنَا ، وَ جَلَّ إِحْسَانُهُ إِلَيْنَا وَ جَسُمَ فَضْلُهُ عَلَيْنَا
حمد و سپاس خداوندى را كه ما را به تو به راه نمود. و اگر پرتو فضل او نبود، هرگز بدان راه نمىيافتيم. و اگر از فضل او تنها به همين يك نعمت بسنده مىكرديم، باز هم دهش او به ما نيكو و احسان او در حق ما جليل و فضل و كرمش بس كرامند مىبود،
📚 صحیفه سجادیه،دعای١،فراز٢٢
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❏سیدےعبــاسدَریایےاَزوَفاےِتو♥️.
•عبـٰاسآمدتـٰابرادرۍرامعنـٰاکـُند
وفـٰاراشـَرحدهدایثـٰارراالگوکند...😍
⎞شَبِدِلبَر،شَبِدِلدارهشَبِمیلادِیہسَرداره
دِلَمعاشِقشُدهبیمـٰارهگِرِفٺـٰارعَلَمداره…🎊🎈⎝
.⌝°•میلـٰادبـٰاسَعـٰادت
حضرتاَبَاالْفَضْلِالْعَبّاسَ‹ع›مبـٰارڪبـٰاد🕊🍃.⌝°•
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
🍃🌺🪴 برعکس لعیا مهتاب و لیلا از نقل مکانمون خیلی خوشحال بودن و اینگونه بود که ماهم شهر نشین شدیم!😮💨
🍃🌺🪴
پروانه بیقراری میکرد و برده بودمش توی کوچه تا برای خودش دوست وهم بازی پیدا کنه و سرگرم بشه!!😮💨
یک ساعت بعدش سارا همراه بردار کوچیکش اومد دنبال پروانه و گفت تا فارغ شدن مادرش پیش اونا باشه بهتره ،
دوست داشتم پروانه پیشم باشه!!🥺☹️
از وقتیکه دختربس پر کشیده بود خیلی وابستهی پروانه شده بود، اما خب پروانه هم بدون مادرش اینجا بند نمیشد!،
در و دیوار خونه داشت قورتم میداد
با خودم میگفتم اگه الان دختربس اینجا بود با تارا میرفت یا همینجا پروانه رو نگه میداشت…!
به شمسی خانوم و دخترش سپردم که امیر و بیوک اومدن بهشون اطلاع بدن تارا دردش گرفته و بردنش بیمارستان!
خودمم رفتم پیش مهتاب، برای منکه عادت به روستا و کار زیادش داشتم سر کردن توی شهر خیلی سخت بود روزو شب هام کش میومدن و نمیگذشتن😤😣
و همین باعث میشد بیش از حد فکر و خیال بکنم و حالم هم خیلی بد بود، تا شب اونجا موندم و بعدش برگشتم خونه بیوک اومده بود و خونه بود!!
بهاره گفت که امیر هم عصر برگشته و وقتی بهش خبر دادیم که تارا دردش گرفته رفته بیرون
از اینکه با بیوک تنها توی خونه باشم بیزار بودم، رفتم توی مطبخ و غذای ساده ای برای شام دست و پا کردم!
کلی با خودم کلنجار رفتم تا بتونم باهاش سر یک سفره بشینم، سفره و مخلفاتش رو توی سینی گذاشتم و بردم توی اتاق🍱🥘
سر شام با خودم درگیر بودم که فکری که چند وقته مثل خوره افتاده به جونم رو به زبون بیارم یا نه!
آخرش دلم رو زدم به دریا و همونطور که قاشق به دست با غذا بازی میکردم گفتم :میگم چرا اسباب اثاثیهمون رو جمع نکنیم برگردیم ده!😔
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
میلاد حضرت عباس - @akhlagh_elahi.mp3
3M
🌸میلادحضرت ابوالفضلالعباس(ع)🌸
💐یارم اباالفضلِه
💐دلدارم اباالفضله
🎤 سیدرضا نریمانی
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°