eitaa logo
۞ تلنگری برای زندگی ۞
22.7هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
5.1هزار ویدیو
4 فایل
﷽ اینجا داستان زندگی شما گذاشته میشه تا تلنگری بشه به زندگیمون🥰❤️ @kosar_98_z👌ادمین محترم اگه ازین تلنگرا براتون پیش اومده برامون بفرستید! کانال تبلیغاتی ما 👇 https://eitaa.com/tablighatkosar 🌹تمامی داستانا براساس واقعیت می‌باشد🪴
مشاهده در ایتا
دانلود
۞ تلنگری برای زندگی ۞
🌱💓🌿 به سمتش هجوم آوردم هرچی از دهنم دراومد نثارش کردم پریا هم کم نمی آورد دو مرتبه باهام دعواشون شد
🌱💓🌿 آریا با کنجکاوی نگاهم کرد و گفت تو مطمئنی !؟🙁 سری تکون دادم و گفتم آره مطمئنم، الـان هم میریم بیرون من به پریا می گم پشیمونی توهم ازش عذرخواهی می کنی دیگه هم دست روش بلند نمی کنی !! آریا سری تکون داد از جا بلند شدم و به سمت در رفتم وباز کردم،پریا رو دیدم که عاجز ومفلوک یه گوشه کز کرده بود ! دلم به حالش سوخت 🥺😔 برام سخت بود از عشقم بخوام به من خیانت کنه اما به خاطر خواهرم هرکاری حاضر بودم انجام بدم ! رو به پریا گفتم پریا جون من با آریا حرف زدم بهتر هردوتون بشینید وبا هم منطقی حرف بزنید ، پریا زیر بار نمی رفت و به قـدری عصبانی بود که هرچی آریا می گفت واکنش تندی نشون می داد آریا به خاطر من ازش عذرخواهی هم کرد ! اما پریا زخم زبون و متلک می انداخت و می گفت چی شد تغییر کردی ؟! حس می کردم شک کرده وقتی اوضاع رو اینطور دیدم خودم رو زدم به ننه من غریبم بازی و گفتم بسه دیگه به خدا الـان که سکته کنم بیفتم رو دستتون پریا اومد کنارم دستم رو گرفت و گفت باشه آجی تو حرص نخور از این حالتش دلم ضعف رفت تو موقعیت بدی بودم باز همون فکرهای همیشگی چهره پریا توی ذهنم نقش بست!!😣 وقتی که رابطه من و آریا رو بفهمه نابود می شد باتموم وجودش متلـاشی میشد دلم به حال هردومون می سوخت منی که عاشق بودم و پریا که دلشکسته بود💔🥺 هرطور بود بچه ها رو آشتی دادم و راهی خونه شدم آریا من رو رسوند لحظه آخر من نگاه های پریا رو می دیدم که چطور با کنجکاوی نگاهمون می کرد... ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
✍ امام صادق علیه ‏السلام: دل‌ها نیز، همچون مس، زنگار مى‌بندد، پس آنها را با استغفار صیقل دهید. 📚عدّه الداعی: ص249 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
✍امیرالمؤمنین امام علی علیه‌السلام: 💠 مستى چهار قسم است: 1️⃣ مستى جوانى؛ 2️⃣ مستى ثروت؛ 3️⃣ مستى خواب؛ 4️⃣ مستى رياست. 📚 تحف‌العقول، ص١٢۶ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
‌ 🌷 امام صادق علیه السلام فرمود : ☘ هر کس در هر روز سی (30) مرتبه بگوید: ✳️ لا إِلَهَ‏ إِلَّا الَّلهُ‏ الْمَلِكُ‏ الْحَقُ‏ الْمُبِينُ‏ ✳️ 🍁 رو به غنا و ثروت خواهد آورد و فقر و فاقه را پشت سر خواهد گذاشت و درب بهشت را می کوبد. 📘 وسائل الشیعه ج 7 ص 222 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
☀️ ذكري كه توفيقات سلب شده را باز ميگرداند ✍ آیت الله فاطمي نيا : 🍃 يكي از اذكاري كه اگر به معناي آن توجه كنيمبسيار موثر است ، ذكر " يا مُقيل العَثَرات" است. (اي خدايي كه لغزش ها را اقاله ميكند و ناديدهميگيرد ) 🌿 ما خدايي داريم كه بسيار مهربان است و گناهان ما را اقاله ميكند ، اقاله ي لغزش ها به اين معناست كه اگر پشيمان شويم و توبه كنيم ، خداوند با ما طوري معامله ميكند مثل اينكه گناهي مرتكب نشده ايم! ☘ گاهي مواقع دراثر گناه ، بعضي توفيقات از انسان سلب ميشود ؛ اگر اين ذكر را با توجه و حضور قلب در قنوت ياسجده خود بگويد،توفيقات بازميگردد. ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺از امیرالمومنین پرسیدند چگونه انسانی باشیم حضرت فرمودند: ✏متواضع باش تا مورد احترام باشی. ✏مورد اعتماد مردم‌باش ،تا با ارزش باشی. ✏خوش اخلاق باش تا همیشه در یاد انسانها باقی بمانی. ✏بخشنده باش تا رزق و روزی بیشتری داشته باشی. ✏کنجکاو باش،تا چیزهای زیادی یاد بگیری. ✏تلاشگر باش تا موفق باشی. ✏نسبت به خطاهای انسانها بخشش و گذشت داشته باش،تا آرامش داشته باشی. ✏خودت باش و برای خودت زندگی کن ،تا خوشبخت باشی. ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
🌱💓🌿 آریا با کنجکاوی نگاهم کرد و گفت تو مطمئنی !؟🙁 سری تکون دادم و گفتم آره مطمئنم، الـان هم میریم
🌱💓🌿 منی که دوست نداشتم خواهرم یه خــار بـه پـاش بـره الـان خـــودم باعـث مـی شدم تو آتیش بسوزه🔥🔥 تموم روز بی قرار بودم شب تا صبح خواب به چشمام نیومد،... دو روزی گذشت و آریا هرروز زنگ می زد و می گفت فقط به خاطر تو قبول کردم رفتارم رو باهاش بهتر کنم واگرنه یه لحظه هم نمی توانم این شرایـط رو تحمل کنم! وقتی میاد پیشم از سر تکلیف چون وتو خواستی پسش نمی زنم، من تو دلم حرص می خوردم برای منم سخت بود که عشقم رو با کسی تقسیم کنم اما اون طرف خواهرم بود پاره تنم بود من به خاطر اون حاضر بودم هرفداکاری بکنم!! تا فقط اون خوشحال باشه ولب هاش بخـنده اما می دونستم این شرایط پایدار نمی مونه تحمل می کردم چون به زودی همه چی برملـا می شد ، من و آریا می خواستیم بچه مون رو باهم بزرگ کنیم با عشق ،بزرگ کنیم🥰💓 نوبت سونوگرافی گرفتم و رفتم دکتر اما به کسی نگفتم و تنها رفتم،! وقتی دکتر گفت بچه پسر انگار خدا دنیا رو بهم داد از خوشحالی تو پوست خودم نمی گنجیدم از اینکه یه پسر شبیه آریا به دنیا بیارم منو سر کیف می آورد ، از مطب که زدم بیرون تو راه به آریا زنگ زدم وگفتم بچه پسر آریا خیلی خوشحال شد!😍😁 آریا همیشه دوست داشت اسم پسرمون رو بذاریم اشکان منم این اسم رو دوست داشتم برای همین مخالفت نکردم، هــردو مـون هیجان زده بودیم وبرای به دنیا اومدن پسرمون لحظه شماری می کردیم رسیدم خونه به مامان و مهران و پریا زنگ زدم همه ازشنیدن خبر خوشحال شدن ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸صبح است و طلوع مهربانی ☕️خورشید و حریر آسمانی 🌸ایام به کام و روزتان عشق ☕️سرزنده و شـادمان بمانی         🌸ســلام، ☕️ صبح زیباتون بخیر 🌸امروزتون پر از خیر و برکت ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با خدا هرمحالی ممکن میشه ✨♥️ من دل سپردم به خدایی که هرمحالی با او ممکن میشه خدایا به امید خودت …🍃 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
🌱💓🌿 منی که دوست نداشتم خواهرم یه خــار بـه پـاش بـره الـان خـــودم باعـث مـی شدم تو آتیش بسوزه🔥🔥
🌱💓🌿 من به ماه های آخر نزدیک می شدم مامان و پریا تو تدارک سیسمونی بودن البته من خودم براشون پول ریختم دور از چشم مهران که اگـه می فهمید مثل همیشه غر می زد!!😒 مامان خیلی خوشحال شد و دعـام می کرد 💥از زبان پریا برای اومدن بچه خواهرم خیلی هیجان زده بودم مامان هم هرروز زنگ می زد که بریم خرید آریا هم مخالفت نمی کرد و اجازه میداد ‌همراه مامان برم !☺️😊 من و مامان هرروز تو بازار وپاساژبودیم وخریدها رو انجام می دادیم، اما پریسا همراهمون نمی اومد چون سلیقه منو قبول داشت!! یه روز که من تازه از خرید برگشتم آریا رو دیدم که همزمان با من رسید من رو که دید گفت بریم برای بچه پریسا خرید کنیم منم از خدا خواسته قبول کردم! با وجود اینکه خسته بودم و پاهام از شدت راه رفتن درد می کرد مخالفتی نکردم و راهی شدم !! آریا برای پسر پریسا حسابی ولخرجی کرد ویه دست بلوز و شلوار و یه سرهمی و بلوز شلوار تو خونه ، یه جفت کفش و یه دستبند طلـا خرید، از بریز و بپاش های آریا تعجب کردم خریدها که تموم شد من که حسابی حسادتم گل کرده بود گفتم کاش برای منم همینطور خرید می کردی😅🥲 اون لحظه با تموم وجودم حسودی میکردم تا اون روز آریا برای من یه روسری هم نخریده بود، آریا گفت می خوام جلو باجناق کم نیاریم تو شرمنده خواهرت نشی بد کردم ، درضمن اگه چیزی می خوای بردار اگه چیزی نیاز داری!😒 لب زدم ؛نه نیــاز ندارم ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥺💔 ای پناه دل‌های شکسته... ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°