🎬 کلیپ : نصیحت و نصرت #حجت_الاسلام_والمسلمین_رفیعی ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

🎬 کلیپ : موانع دوستی و پیوند #حجت_الاسلام_والمسلمین_رفیعی ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

💎 إِسْتِرَاحَةُ النَّفْسِ فِي الْيَأْسِ آسايش روان در چشم نداشتن از ديگران است. اى كه بستى به مردمانْ امّيد مى كشى خوارى از قباحت نفس بگسل امّيد تا بياسايى چون به نوميدى است راحت نفس💫 📚 نثر اللئالی، ص52 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

◽️دلیل شلوغی قلب ▫️آیت‌الله حاج میرزا عبدالکریم #حق‌شناس اگر آن دین خالص در قلب ما وارد شود، تمام آن شلوغی‌ها از قلب مفارقت می‌کند. پس دلیل شلوغی قلبی من این است که از دین خالص در آن خبری نیست. ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

💠#ذکر_گفتن | #امام_باقر علیه السلام 🔹تعَرَّضْ لِرِقَّةِ اَلْقَلْبِ بِكَثْرَةِ اَلذِّكْرِ فِي اَلْخَلَوَاتِ 🔸با ذكر گفتن بسيار در تنهايى هايت ، رقّت قلب بجوى. 📗 تحف العقول ص285 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

💠#دنیا | #امام_علی علیه السلام 🔹إنَّ مَنْ غَرَّتْهُ اَلدُّنْيَا بِمُحَالِ اَلْآمَالِ، وَ خَدَعَتْهُ بِزُورِ اَلْأَمَانِيِّ؛ أَوْرَثَتْهُ كَمَهاً، وَ أَلْبَسَتْهُ عَمًى، وَ قَطَعَتْهُ عَنِ اَلْأُخْرَى، وَ أَوْرَدَتْهُ مَوَارِدَ اَلرَّدَى 🔸كسى كه دنيا با آرزوهاى محال بفريبدش و با اميدهاى دروغين گولش زند، برايش كورى و كوردلى بر جاى گذارد و از آخرت جدايش سازد و در هلاكت گاه ها فرودش آرد. 📗 غرر الحكم، ح 3532 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

💠#گمشده | #امام_علی علیه السلام 🔹عجِبْتُ لِمَنْ يَنْشُدُ ضَالَّتَهُ وَ قَدْ أَضَلَّ نَفْسَهُ فَلاَ يَطْلُبُهَا ! 🔸در شگفتم از كسى كه در پى گمشده اش مى گردد، ولى خود را گم كرده و آن را نمى جويد. 📗غرر الحكم، ح 6266 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

#دوست_ما🤍💓 سخن امام هادی علیه السلام درباره حضرت عبدالعظیم: «مرحبا بر تو ای ابوالقاسم! تو به حق دوست مایی.» گفتم: «پسر رسول خدا! می خواهم دین خود را بر تو عرضه کنم تا اگر پسندیده است بر آن ثابت بمانم تا خدا را دیدار کنم.» فرمودکه «بگو!» و چون عقیدت خویش عرضه کردم امام فرمود: «ابوالقاسم، به خدا این دین خداست که آن را برای بندگانش پسندیده است بر آن پایدار باش خدایت در دنیا و آخرت بر آن پایدار بدارد» #استاد_ناصر_رفیعی ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

اگر خدا نخواهد برگ از درخت نخواهد افتاد. چه برسد به خود درخت... پس باامید زندگی کن☘ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

امام علی (ع): أَدَبُ الْمَرْءِ خَيْرٌ مِنْ ذَهَبِهِ ادب مرد بهتر از زر اوست.👌🏻 مرد را بهتر از زر است ادب ادب مرد زان كه زيور اوست چون ادب هست، گو مباش زرت ادبِ مرد، بهتر از زر اوست... 📚 نثر اللئالی، ص۵۲ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

❤️‍🔥🔥 دخترم از دستم رفته بود و من جگر سوخته خودم و بیوک رو مقصر میدونستم و دیگه هم کاری از دستم برنمیومد🥺😢 خدیجه زیر بغلم رو گرفته بود و بقچم هم دست فاطمه بود، با شانه‌های افتاده به سمت ده راه افتادیم هر قدم که از بدری دور میشدم انگار سست تر و بی حال تر میشدم..! خدیجه گفت که عمه گفته برای شام بریم خونه‌ی اونها و من مثل عروسکی به دنبالشون کشیده میشدم، بچم هنوز یکسالش هم نشده بود و پر کشیده بود برای همین براش مجلس ختم نگرفتن…😞 همه میگفتن پروانه‌ی بهشته و لازم و جایز نیست..! وارد حیاط خونه‌ی عمه خورشیدم که شدم خودم رو خیلی درمونده تر از روزی میدیدم که از مادرم جدام کردن و آوردنم اینجا داغ پدر،داغ مادر و حالا هم داغ اولاد!😣 خدیجه و منیژه همونجا لب حوض آبی به دست و صورتم زدن و بردنم پستو لباس هامو در آوردن و از لباس های منیژه تنم کردن، مثل مرده‌ی متحرک بودم و اگر دختر عمه هام حواسشون بهم نبود معلوم نبود باید چیکار میکردم…!! هرچی اصرار کردن برم بیرون و شام بخورم نتونستم😞 همونجا توی پستو بقچه‌ی لباس هامو که خاکی شده بود رو زیر سرم گذاشتم و دراز کشیدم، دوتاشون رفتن بیرون و دقایقی بعد صدای بهم خوردن قاشق و ظرف ها خبر ازین میداد که درحال شام خوردنن!! دلم ضعف میرفت از گرسنگی اما انگار یکی محکم گلومو گرفته بود،حتی آب دهنمم به زور میتونستم قورت بدم! کمی بعد عمه با سینی غذا بالا سرم بود بوی کته گوجه رو به شدت احساس میکردم، سینی رو که گذاشت جلوم بوی سرد و سر سبزی هم به مشامم خورد و دلم پیچ رفت و حالم بد شد🤧🤭 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°