✨﷽✨
استاد مرحوم فاطمی نیا:
🔰 به قول آیت الله بهاء الدّینی رضوان الله علیه شاید به نظر ما چیزی نباشد ولی مبدأ میل را عوض می کند،!
در جوانی به مکّه مشرّف شدم -شاید اینطور بوده است- یک شیخی بود، یک بندهی خدایی در کاروان بود، مردم از او فرار میکردند، دفع میشدند. یک لیوان آب به یک سیّدی داد، هوا گرم بود، در جدّه بودیم، این محبوب القلوب شد.
پدر من اعلی الله مقامه میگفت: در اصفهان طلبهای بود، درسها را نمیفهمید، فهم او بسته بود. به یک موردی یک احسانی کرد، یک نیکی کرد فهم او باز شد. خدا این ابزار را برای ما گذاشته است، قدردان باشید. فقط فکر نکنید با نماز شب است، نماز شب یکی از آن ابزار است. دل شاد کردن به اندازهی وسع خود شما، به یک تلفنی دلی را شاد بکن. یک وقت دیدید یک کسی با یک چیز کمی دلشاد میشود. اگر قدرت دارید با چیزهای زیاد دلها را شاد بکنید. به هر حال یک کاری بکنید که این سیّئات از شما دور بشود.
چرا؟ چون «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ»، چقدر قرآن زیبا است! میفرماید: حسنات سیّئات را میبرد. بعد میگوید: «ذلِکَ ذِکْرى لِلذَّاکِرینَ» این یک تذکّری است که مردم به هوش بیایند. شما ابزار دارید، تعداد زیادی ابزار دارید که میتوانید سیّئات را ببرید. میتوانید نماز بخوانید، میتوانید قرآن بخوانید، پیش پدر و مادر خود بروی دلی را شاد بکنی، زنگ بزنی. اینقدر ابزار وجود دارد. برای همین قرآن میگوید: «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِکَ ذِکْرى لِلذَّاکِرینَ» در واقع داریم تذکّر میدهیم از ابزار خود غافل نشو.
📚سیری در صحیفه ۸۶آذر / 1396 .
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
✅حضرت آیتالله بهجت:
▪️تمام شیعیان به منزلهی اولاد فاطمه علیهاالسلام هستند، ولی خدا میداند که چه کارهایی میکنیم که شاید سبب شود آن حضرت از ما و کار ما ناراضی شود!
📚 در محضر بهجت، جلد ١، ص١٨٣
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
#نامهعلوی ✨💚🍃
↯🌙
حضرت امیرالمؤمنین علے علیه السلام فرمودند:
(عهدنامه مالک اشتر)
به نام خداوند بخشاينده مهربان.
بر تو واجب آمد كه همواره به ياد داشته باشى، آنچه كه بر واليان پيش از تو رفته است، از حكومت عادلانه اى كه داشته اند يا سنت نيكويى كه نهاده اند يا چيزى از پيامبر، (صلى الله عليه و آله) كه آورده اند يا فريضه اى كه در كتاب خداست و آن را برپاى داشته اند. پس اقتدا كنى به آنچه ما بدان عمل مى كرده ايم و بكوشى تا از هر چه در اين عهدنامه بر عهده تو نهاده ام و حجت خود در آن بر تو استوار كرده ام، پيروى كنى، تا هنگامى كه نفست به هوا و هوس شتاب آرد، بهانه اى نداشته باشى.
و جز خداى كس نيست كه از بدى نگه دارد و به نيكى توفيق دهد. از وصايا و عهود رسول الله (صلى الله عليه و آله) با من ترغيب به نماز بود و دادن زكات و مهربانى با غلامانتان. و من اين عهدنامه را كه براى تو نوشته ام به وصيت او پايان مى دهم و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم.
و از خداى مى طلبم كه به رحمت واسعه خود و قدرت عظيمش در برآوردن هر مطلوبى مرا و تو را توفيق دهد به چيزى كه خشنوديش در آن است، از داشتن عذرى آشكار در برابر او و آفريدگانش و آوازه نيك در ميان بندگانش و نشانه هاى نيك در بلادش و كمال نعمت او و فراوانى كرمش. و اين كه كار من و تو را به سعادت و شهادت به پايان رساند، به آنچه در نزد اوست مشتاقيم. و السلام على رسول الله صلى الله عليه و آله الطيبين الطاهرين.
📚 نھج البلاغه،نامه۵٣بخش٢٧
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
💜💕 بالا سرش وایساده بودم و منتظر بودم وسایل بقیهی بچههارو هم بده که سرشو بالا آورد و گفت چیه اینج
💜💕
آخر سال معلمش گفته بود شاگرد اول شده و به عنوان جایزه کلی بهش بیسکوئیت روغنی داده بود که اومد خونه و با خواهراش تقسیم کرد🥨😅
دختر بس دو ساله بود که باز آبستن شدم،!
باز من و خدیجه به فاصلهی یک ماه ازهم زایمان کردیم و هردوتامون پسر به دنیا آوردیم…!
همهمون خیلی خوشحال بودیم، دخترها از من هم بیشتر خوشحال بودن و حالا احساس میکردم دخترهام پشتوانهای دارن
اسم پسرم رو خان امیر گذاشت😍🥲
چند شبانه روز بزن و برقص بود و بیوک مرتب مهمون دعوت میکرد خونه همش پر و خالی میشد…!!
بعد از به دنیا اومدن امیر بود که بیوک راهی شهر شد و برای همهی بچهها باهم شناسنامه گرفت،
اتاقمون هم دیگه برامون کوچیک بود و بیوک چند کوچه بالاتر از خونهی خودمون توی روستا زمینی خرید و شروع به ساختنش کرد!!
درسته با بیوک رابطهی خوبی نداشتم و درکل زندگی زناشوییم چنگی از هیچ نظر به دل نمیزد اما از سایر لحاظ احساس میکردم هیچکس اندازهی من خوشحال نیست و دیگه این آخرشه،😌🥰
زهرا و علی همیشه درحال بحث و جنگ و جدال بودند و این اواخر دیگه شورشو درآورده بودن،!!!
نه شب ها از دست سرو صداشون خواب و استراحت داشتیم نه روزها،!!🤦🏻♀
تعدادمون هم زیاد شده بود و شب ها بزور بغل هم جا باز میکردیم و رخت خواب مینداختیم، دلم میخواست هرچه زودتر خونهمون تموم بشه و نقل مکان کنیم
یک روز بعدازظهر که خیلی خیلی خسته بودم و با بچهها خوابیده بودیم با صدای جیغ وحشتناکی از جام پریدم…😳🤯
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🍃شروع هفته تون پُر برکت
🌺🍃و معطر به ذکر شریف
🌺🍃صلوات بر حضرت مُحَمَّدٍ ﷺ
🌺🍃و خاندان پاک و مطهرش
🌺🍃اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ
🌺🍃وَ آلِ مُحَمَّدٍ
🌺🍃وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈
8.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در راه ابلاغ حکم پروردگارت صبر و استقامت کن ، چرا که تو در حفاظت کامل ما قرار داری! و هنگامی که برمی خیزی پروردگارت را تسبیح و حمد گوی‼️
📚 سوره طور آیه ۴۸
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
💠#پرگویی | #امام_علی عليه السلام
🔹منْ أَكْـثَرَ أَهْجَرَ
🔸هر كه پرگويى كند، به هذيان گويى كشانده شود.
📗#نهج_البلاغه نامه 31
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
💜💕 آخر سال معلمش گفته بود شاگرد اول شده و به عنوان جایزه کلی بهش بیسکوئیت روغنی داده بود که اومد خو
💜💕
خواستم برم بیرون ببینم چخبره که باز صدای جیغ و داد زهرا بلند شد و از صدای جیغش دختر بس و امیر از خواب پریدن و شروع کردن جیغ زدن و گریه کردن🥺😭
رفتم دم در و دیدم دارن باهم دعوا میکنن و بعدم زهرا چارقدشو سر کرد و رفت بیرون
بدو رفتم تو حیاط که دیدم علی هم پشت سرش رفت !!
در حیاط رو بستم و تکیه دادم بهش، کل خونه رو از نظرم گذروندم
طی این سال ها در و دیوار این خونه چه چیزها که به خودش ندیده بود!😣😮💨
آهی از ته دل کشیدم و رفتم بالا
باید هر چه زودتر ازین خونه میرفتیم تا راحت تر زندگی کنیم و حا برای زهرا هم باز تر بشه و اونم شاید زندگیش بهتر بشه!!🤔
تصمیم گرفتم شب با بیوک حرف بزنم
وقتی هوا تاریک شد اومد و سر سفره نشستیم و غذا رو گذاشتم توی بشقاب و با صدای نسبتا آرومی گفتم: امروز رفتم بالاسر خونه…تموم شده فقط مونده کچ خاکش خشک بشه،که اونم بخاری میذاریم توی همهی اتاق ها خشک میشن!!
-چه عجلهایه حالا…بزار کاملا که خشک شد میریم دیگه🙁😒
-بابا توکه خودت میدونی چخبره اینجا از دست داد و بیداد و دعوای زهرا و علی که زندگی نداریم، خسته شدم بخدا…
باید هرجور شده هرچه زودتر از اینجا بریم
بیوک دیگه چیزی نگفت و تصمیم گرفتم خودم فردا دست بکار بشم
روز بعدش لعیا که حالا بزرگ شده بود رو همراه خودم بردم و خونه رو دوتایی قشنگ تمیز کردیم!!
وسایل رو هم کاملا جمع کردیم و بار گاری کردیم و ظرف سه روز اسباب کشیمون تموم شد،😮💨
وسایلمون کم بود و خونه بزرگ…
فقط یک اتاقمون فرش داشت و باید تا وسیله بخریم همونطور ردیفی میخوابیدیم..!
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
● صلیٰاللهعلیک یااَبالحَسَن عَلیجان﴿؏﴾
این توییکه زِنده، مُرده؛ مُرده، زِنده میکُنی
این مَنَم که با تو اِحساسِ سَعادَت میکُنَم 💛
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا رَحْمَةِ اللهِ الْوَاسِعَة و يا بابَ نِجاةِ الْأمّة..
حتی اگر جواب کنی باز نوکرم
گیرم که خاک پای مرا کیمیا کنند
خاک درت اگر نشوم خاک بر سرم
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
#تلنگر
🔻آرزوهای بعد از مرگ🔻
⚠️ ۱- يَا لَيْتَنِي كُنْتُ تُرَابًا. (ﺳﻮﺭه نبأ/۴۰)
💢 ای ﮐﺎﺵ! من خاک میبودم.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
⚠️ ۲- يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي. (ﺳﻮﺭه فجر/۲۴)
💢 ای ﮐﺎﺵ! برای آخرت خود کاری انجام میدادم.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
⚠️ ۳- يَا لَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتَابِيَهْ. (ﺳﻮﺭه حاقه/۲۵)
💢 ای ﮐﺎﺵ! نامه اعمالم به من داده نمیشد.
⚠️ ۴- يَا وَيْلَتَىٰ لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا. (ﺳﻮﺭه فرﻗﺎﻥ/۲۸)
💢 ای ﮐﺎﺵ! فلانی را به عنوان دوست انتخاب نمیکردم.
⚠️ ۵- يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا. (ﺳﻮﺭه اﺣﺰﺍﺏ/۶۶)
💢 ای ﮐﺎﺵ! از خدا و رسولش اطاعت میکردم.
⚠️ ۶- يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا. (ﺳﻮﺭه فرﻗﺎن/۲۷)
💢 ای ﮐﺎﺵ! راه و روش رسول خدا را دنبال میکردم.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
⚠️ ۷- يَا لَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَدًا. (ﺳﻮﺭه کهف/۴۲)
💢 ای ﮐﺎﺵ! با پروردگار خود کسی را شریک نمیگرفتم.
⚠️۸- يَا لَيْتَنَا نُرَدُّ وَلَا نُكَذِّبَ بِآيَاتِ رَبِّنَا وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِين. (ﺳﻮﺭه اﻧﻌﺎﻡ/۲۷)
💢 ای ﮐﺎﺵ! راهی باز شود تا دوباره به دنیا برگردیم، تا آیات پروردگار خود را تکذیب نکنیم، و از جمله مومنین شویم.
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°