khoda_ali sharafi.mp3
641.1K
#پادکست
#قرار_شانزدهم
# کلیپ و آهنگ عاشقانه ❤️
🔰با قلبها درست رفتار کنید🌸☺️
🔰با خدا رفاقت کنیم😊🙏
...............................................
💠 به گویندگی : علی شرفی
...............................................
❇️سلسله پادکستهای آرامش بخش رو هر شب ساعت ۲۱ از کانال ما دنبال کنید.😊❤️
حاتمه ابراهیم زاده یه جا خیلی قشنگ به ماهایی که معنای عمیق تنهایی رو حس کردیم، نصیحت میکنه و میگه؛
"دیر یا زود، زندگی یادت میدهد بیش از آنکه نگران از دست دادن دیگران باشی باید دست های خودت را محکم در بغل بگیری تا از دست ندهی! درواقع خواهی فهمید هیچکس در هیچ زمانی به تو تعلق ندارد، تنها کسی که هر لحظه حساب تعداد قدم هایی که برمیداری را از بر است خودت هستی و بازهم خودت! یک شب، وقتی در آغوش تنهایی خودت مچاله شده ای و هیچ صدای آشنایی برایت آشنا نبود بیاد میاوری در سفرِ رسیدن و داشتنِ دیگری، باید ابتدا خودت را داشته باشی، دست هایت را و چشم هایی که برای این همه تنهایی، همدمی باشد..."👌👌👌
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
﷽
ماجرای زنده شدن یک خانم توسط آیت الله قاضی ره
مرحوم آیتالله سید عباس کاشانی که از آخرین شاگردان آقای قاضی محسوب می شود، جریانی نقل می کند که خود شاهد و ناظر آن بود. وی می گوید :
خانم یکی از علمای آن زمان که در فقه و اصول، شاگردان زیادی داشت مریض شد و روز به روز حالش بدتر می شد، تا این که یک روز صبح حالش از هر روز بدتر شد و از هوش رفت و دیدند که امروز و فردا است که آن خانم از دنیا برود، آن فقیه، سراسیمه نزد آقای قاضی آمد، آقای قاضی فرمود: خانم چطور است؟ آن عالم، گریه کرد و گفت: آقا دارد از دستم می رود. اگر امروز او بمیرند فردا هم من می میرم. این زن و مرد، سی و هفت سال با هم زندگی می کردند و بچه هم نداشتند و خیلی انیس هم بودند. آقای قاضی یکی از مختصاتش این بود که به صورت کسی نگاه نمیکرد، همینطور که سرش پایین بود تند تند دعا میخواند و چشمهایش نیز بسته بود. بعد دستش را بلند کرده و چشمانش را پاک کرد و گفت: شما بفرمائید منزل، خداوند ایشان را به شما برگرداند. او هم به آقای قاضی خیلی اعتقاد داشت و میدانست هر چه بگوید حق است. زمانی که آن عالم به خانه اش بر میگردد، میبیند خانمش که او را صبح به سمت قبله دراز کرده بودند و هیچ حرفی نمیزد، خوب و سر حال است و آن خانم به آقا میگوید: از شما ممنونم که پیش آقای قاضی رفتید، من همان موقع از دنیا رفته بودم، چند دقیقهای بود که قالب، تهی کرده بودم، من را تا آسمان چهارم بردند و آن جا صدایی شنیدم که آقای قاضی با احترام، درخواست تمدید حیات ایشان را کرده و همان موقع مرا برگرداندند.
📚منبع: کتاب عطش
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
🟩اگر پيش همه شرمنده ام - پيش دزده رو سفيدم
🔹️يكي از ثروتمندان ، ميهماني باشكوهي ترتيب داد و از همهي اشراف و مقامات بلندپايهي شهر دعوت كرد تا در ميهمانياش شركت كنند.
همهي ميهمانان خوشحال بهنظر ميرسيدند. انواع و اقسام غذاها، ميوهها، نوشيدنيها، شيرينيها و خوردنيهاي ، براي پذيرايي از ميهمانان آماده شده بود . خدمتگزاران از ميهمانان پذيرايي ميكردند.
يكي از خدمتگزاران بيمار و ضعيف بود و قدرت حركت زيادي نداشت. به همين دليل كارش اين شده بود كه گوشهاي بنشيند و كفش ميهمانان را جفت كند.
بهخاطر بيماري حال و حوصلهي خنديدن و خوشآمد گفتن هم نداشت. سرش را پايين انداخته بود و كار خودش را ميكرد.
ناگهان يكي از ميهمانان با صداي بلندي گفت: "ساعتم! ساعت طلاي گرانقيمتم نيست."
ميهمانان دور مردي كه ساعت طلايش گم شده بود، جمع شدند و هركس حرفي ميزد:
مطمئن هستيد كه آن را با خودتان آورده بوديد؟
نكند ساعتتان را توي خانهي خودتان جا گذاشته باشيد.
بهتر نيست جيب لباسهايتان را يكبار ديگر بگرديد؟
شايد كسي ساعت شما را دزديده باشد.
آخر اينجا كسي نيست كه اهل دزدي باشد.
بله، راست ميگفت. كسي باور نميكرد كه حتي يكي از آن ميهمانان ثروتمند و با شخصيت دزد باشد.
صاحب ساعت گفت: "بله حتماً يكنفر آن را دزديده است. من ساعت طلايم را با خودم به اينجا آورده بودم. مطمئنم، همين نيمساعت پيش بود كه به ساعتم نگاه كردم ببينم ساعت چند است."
صاحب ساعت از اينكه ساعت باارزش و طلاي خودش را از دست داده خيلي ناراحت بود. اما ميزبان از او ناراحتتر بود. او اصلاً دلش نميخواست ميهماني باشكوهش بهم بخورد و آن همه هزينه و دردسري كه تحمل كرده از بين برود.
ميهماني تقريباً بهم خورد. همه دنبال ساعت طلا ميگشتند . اوضاع ناجور ميهماني را فرياد يكنفر ناجورتر كرد: "هر كس خواست از باغ خارج شود بگرديد تا شك و ترديدها از بين برود."
اين حرف، توهين بزرگي به آن ميهمانان عاليقدر به حساب ميآمد
صداي اعتراض همه بلند شده بود كه ناگهان يكي از ميهمانان رو كرد به بقيه و با صداي بلند گفت: "ما آدمهاي با شخصيتي هستيم. مسلماً دزدي ساعت كار هيچ يك از ما نيست. اما من فكر ميكنم دزد ساعت را پيدا كردهام."
همه به حرفهاي او توجه كردند. او با اطمينان خدمتگزار بيمار و ضعيف را نشان داد و گفت: "رفتار او خيلي مشكوك است. حتماً ساعت را او دزديده است."
پيش از اينكه صاحب ميهماني واكنشي از خود نشان بدهد، خدمتگزاران ديگر به سر آن خدمتگزار بيچاره ريختند و تمام سوراخسمبههاي لباسش را جستجو كردند.
خدمتگزار بيچاره كه گناهي نداشت، با ناله گفت: "اگر پيش همه شرمندهام، پيش دزد رو سفيدم. لااقل يكنفر توي اين جمع هست كه به بيگناهي من اطمينان دارد. و او كسي جز دزد ساعت طلا نيست."
نگاه خدمتگزار بيچاره، هنگامي كه اين حرف را ميزد، بهسوي همان كسي بود كه او را متهم به دزدي كرده بود. ناخودآگاه همه متوجه او شدند. ميزبان بهطرف او رفت و گفت: "چه ناراحت بشوي و چه نشوي بايد تو را بگردم." و پيش از آنكه مرد فرصت دفاع از خود را پيدا كند، به جستجوي جيبهاي او پرداخت.
خيلي زود ساعت طلا از توي جيب بغل ميهمان ثروتمند پيدا شد. همه فهميدند كه بيهوده به خدمتگزار بيچاره اتهام دزدي زدهاند. ميهمان با سري افكنده ميهماني را ترك كرد.
🔻از آن به بعد، وقتي آدم بيگناهي امكان دفاع از خود را نداشته باشد، ميگويد: "اگر پيش همه شرمندهام، پيش دزد روسفيدم."
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
﷽
پیامبر اکرم ص:
خداوند دلهای بندگانش را چنین سرشته است که هرکس به آنها نیکی کند به او مهر ورزند و هر که را به آنها بدی کند، دشمن بدارند.
📚تحف العقول، ص۸۸
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
۞ تلنگری برای زندگی ۞
رابطه خالم با مامانم زیاد خوب نبود، من نمیدونستم چرا فقط در همین حد که بابام و شوهر خالم خیلی قبل با
سه سال ازون روزا گذشت، دانشگاه قبول شدم، رفتم تربیت معلم👩🏫
میخواستم معلم بشم چون درس دادن به بچه هارو خیلی دوست داشتم،
یروز بابام به مامانم گفت که قرار برام خواستگار بیاد!
اونم چه خواستگاری، پسر همکارش که از قضا پولدار بود و تک پسر!
بابام رسما تو ابرا داشت سیر میکرد، نه اینکه من خواسگار نداشتما نه!
خواستگاری که خودش خونه ماشین داشته باشه و ماهی 30 میلیون درآمد، نه نداشتم!
بابام حسابی ازشون تعریف میکردو نشسته بود خرج مراسم عقد و حساب میکرد،
منم به مامانم گفتم میخوام درسمو بخونم و قصد ازدواج ندارم ولی اصلا بابام صدامو نمیشنید!!
به مامانم میگفت پسر رو که با یه سرویس طلا ببینه، درس و مشق یادش میره، تازه اونا با درس خوندنش کاری ندارن، اتفاقا ازینکه قرار معلم بشی خیلی هم خوشحالن! 😒
خودم زدم به اون راهو تصميم گرفتم اصلا بهشون توجه نکنم،
یه هفته بعد اومدن خواستگاری با دسته گل و شیرینی 🍱💐
مجبور شدم، لباس بپوشمو چایی ببرم،
داماد یه جوون خیلی خوشتیپ بود و 30 ساله
مادرش گفت اگه اجازه بدین برن باهم چند کلمه حرف بزنن،
از جام تکون نخوردم که
بابام چشم غره اومد، ناچار رفتیم تو اتاقمو آقا شروع کرد از خونه و ماشین حساب پر از پول سفر ماه عسل اونم خارج تعریف کردن!
یه نگاه بدی داشت از بالا به پایین منو نگا میکرد، جوری که انگار لطف کرده اومده منو بگیره!
خیلی با اعتماد بنفس بالایی رفتار میکرد، یخورده حرف زدمو گفتم باید فکرامو بکنم!
ابروهاشو برد بالا خورد تو ذوقش چون همونجا بله رو میخواست😏
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز یکشنبه
اولین روز مرداد ماه 🌱
من از خدا اول سلامتی،
بعد یک دل شاد و بعد
هم موفقیت در تمامی
اهداف تون رو خواستارم
ان شاالله در ماه زیبای
مرداد به هر آنچه که
میخواین دست پیدا کنید...
❖
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
💐🌸🍃🍂❄️🍃🌻🍁🍃❄️🍂
🌼🌿
🌺
قديما يه تلويزيون سياه
و سفيد داشتيم و يه دنيای رنگی ..
اين روزا تلويزيونای رنگی
و سه بعدی و يه دنيای خاكستری ...
#نوستالژی
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
💠اميرالمؤمنين امام علی علیه السلام:
💢كُن كَالنَّحلَةِ؛ إذا أكَلَت أكَلَت طَيِّبا ، وإذا وَضَعَت وَضعَت طَيِّبا ، وإذا وَقَعَت عَلى عودٍ لَم تَكسِرهُ.
🔷همچون زنبور عسل باش كه خوراك پاك و پاكيزه مىخورد و محصول پاك و پاكيزه توليد مىكند ، و هر گاه روى شاخهاى مىنشيند، آن را نمىشكند.
🍁
✨🍂
📚 غرر الحكم
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
قصه زن خوش اخلاق و باوفا و مرد بداخلاق و... (که البته امروزه خیلی کم پیدا میشه)
💥اصمعی (وزیر مامون) می گوید: روزی برای صیادی به سوی بیابان روانه شدیم. من از جمع دور شدم و در بیابان گم شدم،
در حالی که تشنه و گرسنه بودم به این فکر بودم که کجا بروم و چکار کنم. چشمم به خیمه ای افتاد. به سوی خیمه روان شدم، دیدم زنی جوان و با حجابی در خیمه نشسته. به او سلام کردم او جواب سلامم را داد و تعارف کرد و گفت بفرمایید.
بالای خیمه نشستم و آن زن هم در گوشه دیگر خیمه نشست. من خیلی تشنه بودم، به او گفتم: یک مقدار آب به من بده: دیدم رنگش تغییر کرد، رنگش زرد شد. گفت: ای مرد، من از شوهرم اجاره ندارم که به شما آب دهم (یکی از حقوقی که مرد بر زن دارد این است که بدون اجازه اش در مال شوهر تصرف نکند) اما مقداری شیر دارم.
این شیر برای نهار خودم است و این شیر را به شما می دهم. شما بخورید، من نهار نمی خورم.
شیر را آورد و من خوردم. یکی دو ساعت نشستم دیدم یک سیاهی از دور پیدا شد. زن، آب را برداشت و رفت خارج از خیمه. پیرمردی سیاه سوار بر شتر آمد. پاها و دست و صورتش را شست و او را برداشت و آورد در بالای خیمه نشانید.
پیرمرد، بداخلاقی می کرد و نق می زد، ولی زن می خندید و تبسم می کرد و با او حرف می زد. این مرد از بس به این زن بداخلاقی کرد من دیگر نتوانستم در خیمه بمانم و آفتاب داغ را ترجیح دادم. بلند شدم و خداحافظی کردم.
مرد خیلی اعتنا نکرد، با روی ترشی جواب خداحافظی را داد، اما زن به مشایعت من آمد. وقتی آمد مرا مشایعت کند، مرا شناخت که اصمعی وزیر مامون هستم.
من به او گفتم: خانم، حیف تو نیست که جمال و زیبایی و جوانی خود را به پای این پیرمرد سیاه بد اخلاق فنا کردی؟
آخر به چه چیز او دل خوش کردی، به جمال و جوانیش؟! ثروتش؟! تا این جملات را از من شنید، دیدم رنگش تغییر کرد. این زنی که این همه با اخلاق بودف با عصبانیت به من گفت: حیف تو نیست می خواهی بین من و شوهرم اختلاف بیندازی.
چون زن دید من خیلی جا خوردم و ناراحت شدم، خواست مرا دلداری داد و گفت: اصمعی دنیا می گذرد، خواه وسط بیابان باشم، خواه در قصر، خواه در رفاه و آسایش، خواه در رنج و سختی. اصمعی، امروز گذشت.
من که دربیابان بودم گذشت و اگر وسط قصر هم می بودم باز می گذشت. اصمعی، یک چیز نمی گذرد و آن آخرت است. اصمعی من یک روایت از پیامبر اکرم (ص) شنیدم و می خواهم به آن عمل کنم. آن حضرت فرمود: ایمان نصفه الصبر و نصفه الشکر.
اصمعی، من در بیابان به بداخلاقی و تند خویی و زشتی شوهرم صبر می کنم و به شکرانه جمال و جوانی و سلامتی که خدا به من عنایت فرمود، به این مرد خدمت می کنم که ایمانم کامل شود.
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤💙💜
💠این ۳ ذکر حسینی را به خاطر بسپار...
💢سلام بر دست هایی که بی انگشت شد امابا ظلم هم دست نشد...✋️
🏴حسیـن جان(ع)
ای که می بخشی توبا انگشتــری انگشـت خویش...
دسـت خالـی رد مکـن مارا زکویت یاحسیــن(ع)
🖤
💙💜
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
✨﷽✨
🌷 آیـت الله مـجـتـهـدے تـهــرانـے(ره)
💠نـمـاز اول وقـت خـیـلی مـوثـر اسـت.
👈آنـهـایـی ڪـه هـر چـه مـیکنـند، ڪـار و بـارشـان جـور نمـیشـود، بـه خـاطـر ایـن اسـت ڪه نـمـاز اول وقـت نـمـیخـوانـنـد.
🔶 شـمـا جـوان هـا را مـوعـظـه مـیکـنـم ڪه اگـر مـیخـواهـیـد دنـیـا و آخـرت داشـتـه بـاشـیـد، نـمـاز اول وقـت را تـرڪ نـکـنـیـد.
❌روایـت دارد اگـر ڪـسی نـمـاز مـغـرب و عـشاء را آنـــــقـدر دیـر بـخـوانـد ڪه آسـمـان پـر از سـتـاره شـود، مـلـعـون اسـت.
❌و هـمـیـنـطـور روایـت دارد در مـورد ڪـسی ڪه نـمـاز صـبـحـش را آنـــــقـدر دیـر بـخـوانـد ڪه سـتـاره اے در آسـمـان نـبـاشـد، او هـم مـلـعـون اسـت.
✅ تـا اذان را گـفـتـنـد، نـمـاز را شـروع ڪـنـیـد.
🌹نـمـاز اول وقـت را تـــــرک نـڪـنـیـد.
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
امام مهدی (علیهالسلام) :
💜💙💚
چگونگی بهره مندی از وجود من در دوران غیبتم،
همچون بهره ای است که از خورشید می برند،
آن گاه که ابر آن را از دیدگان نهان می کند.
🌸
💜
💙
بحارالانوار
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
هدایت شده از 👇🏻 تبلیغات گسترده ونوس 👇🏻
🙄 جدی چانه شما شبیه کدام ؟🤔
تا حالا دقت کرده بودید ؟
نزدیک هر کدوم لمس کن جالبه👇
1️⃣ 2️⃣ 3️⃣ 4️⃣ 5️⃣ 6️⃣
تا حالا چانه زدید ؟
دوست داری بدونی اگر چانه بزنی دقیق چه شکلی میشی ؟ اینجا رو لمس کن و عضو شو 👇
👈 کانال دکتر غزال یزدانی
تاثیر فیلر چانه، بوتاکس و بینی و تمام خدمات زیبایی با معجزه هنر و قیمت این خانم دکتر خودت ببین و عضو شو👇
https://eitaa.com/joinchat/2873426145C246141b6fa
یادت باشه اگر دیدی صادقانه به همه گروه ها و دوستانت معرفیش کن ! چون هم هنرمنده هم منصف 😉👇
💥 Dr Ghazaal Yazdani 💥
🙄 راستی دکمه پیوستن رو از پایین کانالش حتما بزن گمش نکنی 👌
#تلنگر
⛔️گام اول
مرد مجازی: سلام خواهرم
زن مجازی: سلام (هر چه باشد جواب سلام واجب است!)
مرد مجازی: خواهری من قصد مزاحمت ندارم. فقط بهعنوان برادرتان درخواستی دارم.
زن مجازی: (باکمی تعلل و تأمل) خواهش میکنم، بفرمایید!😏
مرد مجازی: من رفتار شمارا در گروهها دیدهام. شما واقعاً خانم موقر و فهمیدهای هستید. من در فضای مجازی به دنبال کسی مثل شما هستم که مثل خواهرم مواظبم باشد و نگذارد در لغزشگاهها دچار لغزش شوم! به راهنمایی شما در این فضای آلوده در برخورد با نامحرمان خیلی نیاز دارم!😢
زن مجازی: حرف عجیبی میزنید! چه نیازی هست که شما با یک نامحرم ارتباط آلوده داشته باشد تا از ارتباطهای آلوده دیگر در امان بمانید؟😐
مرد مجازی: نه اینطور قضاوت نکنید! من به دنبال آلودگی و هوس و این حرفها نیستم. از وقار شما در برخورد با دیگران خوشم آمده. خانمهای زیادی سعی کردهاند با من ارتباط برقرار کنند اما من خودم را از همه آلودگیها نجات دادهام شکر خدا. به دنبال نقطه اتکایی برای فرار از وسوسههای فضای مجازی میگردم!😞
زن مجازی: ببخشید من معذورم. من قبل از اینکه غریقی را نجات بدهم خودم به ورطه نابودی کشیده میشوم. لطفاً پیام ندهید چون بلاک میکنم!😡
مرد مجازی: اجازه میدهید فقط پیامهای مذهبی برای شما ارسال کنم؟
زن مجازی: اشکال ندارد. من استفاده میکنم. اما حق چت کردن ندارید چون پاسخ نمیدهم!😒
مرد مجازی: حتماً! حتماً!…
⛔️گام دوم
مرد مجازی: ببخشید خواهر سؤالی دارم. شما متأهل هستید؟ چون جواب هیچکدام از سؤالاتی که از شما میپرسم نمیدهید!
زن مجازی: بله. من متأهلم و همسرم از همه تعاملات من در این فضا خبر دارد.
مرد مجازی: من هم متأهل هستم.
زن مجازی: پس شما متأهل هستید؟ شرمآور است که با وجودیکه متأهل هستید به دنبال زنهای دیگر هستید. ولی من ترجیح میدهم همه انرژی و وقتم را برای همسرم صرف کنم.😠
مرد مجازی: شما دوباره برگشتید به پله اول! من که گفتم دنبال یک مشاور روحی هستم. چرا از کمک به من مضایقه میکنید؟😭
⛔️گام سوم
مرد مجازی: آبجی لطفاً کمی درباره هدف زندگی برای من توضیح بدهید. من احساس پوچی میکنم…
و پاسخ زن مجازی…😊
مرد مجازی: خیلی عالی توضیح دادید. کسانی مثل شما حقیقتاً کمیاباند. من قدردان شما هستم!
⛔️گام چهارم:
مرد مجازی: خواهرم رفتارهای خانمم جدیداً کلافه کننده است. نمیدانم چطور باید با او رفتار کنم تا زندگیام لذتبخش شود…شما که خانم هستید لطفاً من را راهنمایی کنید!
و پاسخ زن مجازی…😇
⛔️گام پنجم:
مرد مجازی: ایکاش به خانمم تفهیم میکردم که مثل شما فکر کند، مثل شما صحبت کند و مثل شما رفتار کند…
و پاسخ زن مجازی درحالیکه در دلش قند آب میشود…😌
⛔️گام ششم…😌😌
⛔️گام هفتم…😌😌😌♥️
⛔️گام هشتم…♥️♥️♥️
🔥💔گام آخر:
اکنون دیگر زن، یک هویت مجازی نیست. واقعیتی است ویرانه که در کنجی نشسته و با حسرت تمام به خرابههای زندگیاش نگاه میکند؛ و هرازگاهی قطره اشکی، صورتش را خیس میکند…
😔
همه لحظات شاد زندگی او و همسرش از مقابل چشمان خیسش رژه میروند اما دیگر کار از کار از گذشته است…
💔💔😓😓
سرمایههای بزرگی را به خاطر چیزی ازدستداده است که واقعیتی جز گناه و خیانت و دروغ نداشته است…
♨️❌♨️💯
نویسنده؛
این داستان واقعی بود. برای یکی از آشنایان اتفاق افتاده است و روال رابطه ناصحیح به همین صورت بازسازیشده در داستان بوده است؛ و هرروز این داستانهای واقعی تکرار خواهد شد اگر یقین نداشته باشم که شیطان گامبهگام ما را به نیستی و فنا نزدیک میکند…
🕋 یَا أَیُّهَا الَّذِینَ امَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ وَمَن یَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ
(سوره نور، آیه 21)
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
#تلنگــــــــــر
💠 گاهے تنها یڪ «یا رب» خالصانه
💠 یڪ آه برخاسته از دل
💠 یڪ قطره اشڪ ندامت
💠 یڪ دل شڪسته
💠 و یڪ توسل بے ریا
ما را به #خدا وصل میڪند...😍
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
〰❁🍃❁🌸🌺🌸❁🍃❁〰
💠 امام علی (عليه السلام) فرمودند: مومن کسی است که:
✨ کسبش حلال است.
✨ اخلاقش مهربان و رئوف است.
✨ قلبش سالم از کینه و کدورت است.
✨ زیادی مالش را انفاق کند.
✨ زیادی سخنش را نگه می دارد.
✨ مردم از شرّش در امان باشند و به خیرش امیدوارند.
✨ با انصاف با ديگران برخورد مي كند.
📚نصایح صفحۀ ۲۸۱
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تو خود روضه مجسمی.....
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج💚
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
💠امیرالمؤمنین امام علی عليه السلام:
🦋🔥⚜
💢ثَلاثٌ مِن كُنُوزِ الجَنَّةِ : كِتمانُ الصَّدَقَةِ، وَكِتمانُ المُصِيبَةِ ، وَكِتمانُ المَرَضِ .
🔹سه چيز، از گنج هاى بهشت اند : پنهانى دادن صدقه ، پنهان داشتن مصيبت و پنهان داشتن بيمارى.
🔥
🦋
📚الإرشاد
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
سوره نساء آیه ۱۹
متاهل ها و مجرد ها
این ویدیو رو ببینند!
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
❖✨﷽✨❖
#یک_آیه_یک_درس
💠💠 طرف تو زندگیش هر خلافی که بگی کرده...
از هیچ خلافی کوتاهی نکرده...
💠اونوقت توقّع داره وقتی میخواد ازدواج کنه، یه آدم چشم و گوش بسته، و آفتاب مهتاب ندیده، قسمتش بشه...
یه دسته گل💐، یه آدمِ همــه چی تموم...
خوب نمیشه عزیزم... 😊☺️
توقّع زیادی داری...
💠 اون آقا پسری که خدای نکرده، با دخترهای نامحرم رفیقه،
منتظر باشه که موقعِ ازدواج، یه خانومی👰 گیرش بیاد که قبلاً با پسرهای دیگه رفیق بوده...
👈 دختر خانومها هم همینطور...
این حرف قرآنه:
🕋 الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ ۖ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ ۚ
🌷زنان خبیث و ناپاک، از آنِ مردان خبیث و ناپاکند! و مردان خبیث و ناپاک نیز متعلّق به زنان خبیث و ناپاک هستند..
((سوره نور آیه ۲۶))
♻️اصلاً این فقط برای ازدواج نیست که،
این یه قانون کلّی تو عالم هست.
این یکی از اون فرمولهای خدایی هست
پس:
پاک باشیم ...
✴️ تا دوستانی پاک پیدا کنیم.
✴️ تا ازدواج موفق و پاکی داشته باشیم.
✴️ تا فرزندان پاکی داشته باشیم.
✴️ تا شغلهای پاک و مناسبی سر راهمون سبز بشه.
✴️ تا افکاری پاک و زیبا نصیبمون بشه.
✴️ پاکیها رو به سمت خودمون جذب کنیم.
🔔 اگر تو این دنیا پاک زندگی کنیم،
مطمئن باش قیامت هم با پاکان و خوبان همنشین هستیم.
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
☑️ حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
◾️دنیای بهتر هم با امام حسین علیهالسلام بود، نه با یزید!
ولی انسان، خوشی و راحتی میخواهد و به هر چه میرسد، بالاتر از آن را طالب است و آرامش ندارد تا به نفس مطمئنه برسد؛
⚠️🔻اما جهل و یا غفلت دارد که داشتن وسایل راحتی و رفاه، غیر از راحتی و رفاه و آرامش دل است: «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»
📚 رحمت واسعه، ویراست سوم، ص٢١٣
(مجموعه فرمایشات حضرت آیتالله بهجت پیرامون حضرت سیدالشهدا علیهالسلام و اصحاب و یاران آن حضرت)
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
"شیعه ما کسی است که دلش از هرگونه خیانت و نیرنگ و مکری پاک است"
🦋❣🌿
"إِنّ شِیعَتَنَا مَنْ سَلِمَتْ قُلُوبُهمْ مِنْ کُلّ غِشّ وَغَلّ وَدَغَلٍ"
✍🏻 امام حسین علیه السلام
بحارالانوار
🦋
🌿
🌺
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌿🌺🌿
☘امام صادق عليه السلام:
نیکی کردن (به پدر و مادر)،این است که
با آنان خوب همراهی کنی،
و این که آنان را به زحمت نیندازی که چیزی از نیاز هایشان را از تو بخواهند ،هر چند توانگر باشند.
📚الکافی
🌺
🌿🌸
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
💥
#تلنگر
پسر کوچولو از مدرسه اومد و دفتر نقاشیش رو پرت کرد روی زمین! بعد هم پرید بغل مامانش و زد زیر گریه! مادر نوازش و آرومش کرد و خواست که بره و لباسش رو عوض کنه. دفتر رو برداشت و ورق زد. نمره نقاشیش ده شده بود! پسرک، مادرش رو کشیده بود، ولی با یک چشم! و بجای چشم دوم، دایرهای توپر و سیاه گذاشته بود! معلم هم دور اون، دایرهای قرمز کشیده بود و نوشته بود: «پسرم دقت کن!»
فردای اون روز مادر سری به مدرسه زد. از مدیر پرسید: «میتونم معلم نقاشی پسرم رو ببینم؟»
مدیر هم با لبخند گفت: «بله،لطفا منتظر باشید.»
معلم جوان نقاشی وقتی وارد دفتر شد خشکش زد! مادر یک چشم بیشتر نداشت! معلم با صدائی لرزان گفت: «ببخشید، من نمیدونستم...، شرمندهام.»
مادر دستش رو به گرمی فشار داد و لبخندی زد و رفت. اون روز وقتی پسر کوچولو از مدرسه اومد با شادی دفترش رو به مادر نشون داد و گفت: «معلم مون امروز نمرهام رو کرد بیست!» زیرش هم نوشته: «گلم، اشتباهی یه دندونه کم گذاشته بودم!»
بیا اینقدر ساده به دیگران نمرههای پائین و منفی ندیم. بیا اینقدر راحت دلی رو با قضاوت غلطمون نشکنیم.
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
۞ تلنگری برای زندگی ۞
سه سال ازون روزا گذشت، دانشگاه قبول شدم، رفتم تربیت معلم👩🏫 میخواستم معلم بشم چون درس دادن به بچه ها
پاشدن رفتن، البته اونا انگشتر هم آورده بودن، و اینکه من بله رو ندادم خیلی خورد تو ذوقشون!!
خلاصه بعد از رفتنشون بابام یکم غر زدو مامانم گفت ولش کن، گیر نده لج میکنه میگه نه!
بابامم ساکت شد،
مادر عزیز منم فرداش که خونه نبودم زنگ زده بود و به ننه گلی گفته بود من خواستگار پولدار دارمو میخوام ازدواج کنم!
وقتی برگشتم از دانشگاه مامان گفت زنگ بزن با ننه حرف بزن میخواد بهت تبریک بگه،
اخمام رفت تو هم 🤨
گفتم مامان مگه من بله دادم که شما همه جارو پر کردی!؟
اونم گفت خوب بالاخره که میدی!!
خیلی اعصابم بهم ریختن ولی چون دوباره باردار بود چیزی نگفتم،
رفتم تو اتاقمو لباسمو عوض کردم
یهو یه فکری به سرم زد به مامان گفتم :
حالا من بله دادم تو با این شکم و دست و پای ورم کرده چجوری میخوای لباس مجلسی بپوشی،
یه نگا به خودش کردو گفت راس میگی ها سارا اصلا هواسم نبود.
گفتم پس به بابا بگو بهشون بگه من هنوز قصد ازدواج ندارم تا تو زایمان کنی، بعدش دو باره بیان خواستگاری!
مامانم چیزی نگفت و رفت تو فکر🤔
اونشب با بابام حرف زدو کلی بحث کردن،
معلوم بود قهر کردن،
بابام رفت بیرونو مامانم بهم گفت حالا عیب نداره یه لباس نیدم خیاط بدوزه، گفتم مامان تو فامیلای بابارو نمیشناسی یه عمر پشت سرت حرف میزنن و مسخرت میکنن!
بنده خدا مونده بود، چیکار کنه!
گفتم مامان رگ خواب بابارو فقط تو میدونی، اوه واقعا منو بخوان صبر میکنن اگه نه چه بهتر☺️
خلاصه با بدبختی مادرمو راضی کردمو اونم همه چیزو بهم زد خداروشکر البته موقتا تا داداشم دنیا بیاد..
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کمترین آرزویم🌸
برایتان این است
هرگز با چشمهای
مـهربان تان 🌸
نامهربانی روزگار
رو نبینیـد 🌸
عصرتـون شـاد
دنیـاتـون قشنگ🌸
و پر از عطر
گـلهای بـا طـراوت 🌸
عصر یکشنبه تون دلپذیر🌸
══❈═₪❅💕❅₪═❈══
https://eitaa.com/raz_del
══❈═₪❅💕❅₪═❈══
💜امام مهدی (علیهالسلام) :
منم که زمین را از عدالت لبریز می کنم
چنان که از ستم آکنده است.
🌸
🌻🌷🌿
⚜بحارالانوار
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهیدی که ساعتش رو برای نمازشب کوک کرده بود: به وقت خدا
🖤
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
داشتم جدول حل می کردم، یک جا به مشکل خوردم:
"حَلّٰال مشکلات است؛ سه حرفی"
پدرم گفت: معلومه، «پول»
گفتم: نه، جور در نمیاد!
مادرم گفت: پس بنویس «طلا»
گفتم: نه، بازم نمیشه.
تازه عروس مجلس گفت: «عشق»،
گفتم: اینم نمیشه.
دامادمان گفت: «وام»،
گفتم: نه.
داداشم که تازه از سربازی آمده گفت: «کار»،
گفتم: نشد.
مادربزرگم گفت: ننه بنویس «عُمْر»،
گفتم: نمیخوره.
هر کسی درمانِ دردِ خودش را می گفت، یقین داشتم در جواب این سؤال،
پابرهنه میگوید «کفش»
نابینا می گوید «نور»
ناشنوا میگوید «صدا»
لال میگوید «حرف»
و...
اما هیچ کدام جواب کاملی نبود!
جواب «فَرَج» بود
و ما هنوز باورمان نشده:
تا نیایی گِره از کارِ بشر وا نشود...
🌷لبیک یا مهدی🌷
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══