{به‌نام‌خداوند‌شعرو‌غزل♡🍂}

خاطراتت را نوشتم داستانی خلق شد تا نوشتم از نگاهت آسمانی خلق شد بافتی گیسوی خود را روی دوش انداختی چون به دوش انداختی جنگِ جهانی خلق شد باد افتاد زیرِ معجر ، موی تو افشان و بعد بعداز آن افشان شدن یک کهکشانی خلق شد خط به خطِ ابروانت خطِ نستعلیق و ثلث زیر ابروی کمانت بوستانی خلق شد چشمِ تو آتش به جان انداخت و بعدش سوختم در بهشتِ چشمِ تو آتشفشانی خلق شد در الفبای کلاسِ درسِ عشق و عاشقی عشق استاد و به یُمنِ عشق زبانی خلق شد پنجره باز و فضا پُرشد ز عطر بودنت عطرِ تو پیچید در شهر کاروانی خلق شد دامنِ خود را تکاندی بر سرِ جالیزِ عشق عشق روئید تا ز عاشق باغبانی خلق شد روسری وادکرده ای تا خلق پریشانت شوند زیرِ آن موهای افشان سایبانی خلق شد می‌چکد از هر نگاهت چکه چکه زندگی لا به لای خنده هایت مهربانی خلق شد من کجا و خانه ی دلبر کجا و دل کجا در کجا آبادِ دل یک آشیانی خلق شد ♥️🍂 {محسن_شکراللهی}

🌸🍃 هلال *ماه رجب* ... با طلوع آفتاب "محمد"ی دیگر... چشم مردم را می‌نوازد! پنجمین آفتاب... از شعاع خانواده‌ رسول‌خدا... قدم روی زمین می‌گذارد؛ مبارک باشد! 🌸🍃

•~|☕️|~• به وقت چای #عصر #پروفایل

{به نام آفریدگار عشق♥️🌱}

بیا که آمدنت باعث شفای من ست مریض هجر توام دیدنت دوای من ست🍂♥️ {نیازی اصفهانی}

-♡ قاصدک‌های پریشان را که با خود باد برد با خودم گفتم مرا هم می‌توان از یاد برد ای که می‌پرسی چرا نامی ز ما باقی نماند سیل وقتی خانه‌ای را برد از بنیاد برد🌊♥️ {فاضل نظری}

هرگزت نيست بر احوال غريبان رحمی ما غريبيم و تو بی‌رحم، غريب احواليست! #هلالی_جغتایی

♥️🌱