خستهاممثلپسربچهکه ؛ درجایشلوغ
بیندعوای ِ پدرمادر ِ خود ؛ گمشدهاست ..
خسته ؛ مثلزنراضیشدهبهمُهرطلاق
کهپسازبخت ِ بدش ؛ سوژهیمردمشدهاست ..
خستهام ؛ کاشکسیحالمرامیفهمید !
غیرازاینبغض ؛ کهدرراهگلوسدشدهاست ..