eitaa logo
- تامیلا -
916 دنبال‌کننده
493 عکس
107 ویدیو
7 فایل
برایَم از دریایی بگو که رگهای آبیِ زیر پوستت به آنجا می‌ریزند ؛ - .. آدمیزاد طومارِ طولانیِ انتظار است . . ؛ 🌛 وَ تامیلا هم‌تعریفِ بخشش است ، بخششِ بغض‌های بلعیده شده ..
مشاهده در ایتا
دانلود
قلب‌آدم‌به‌درد‌میاد‌نه؟
بگذریم‌از‌در ِ سوخته‌ُ‌ ؛ دستای ِ لرزون ِ علی‌(ع)‌ وقتی‌میدید‌فاطمه‌ش‌تو‌آتیش‌داره‌پر‌پر میشه‌ ..
یه‌جا‌هست‌ ؛ خود ِ حضرت‌علی‌‌‌(ع)‌ میگه‌ : فاطمه‌جان ؛ دیدم‌ا‌ز‌این‌پهلو‌ ؛ به‌اون‌پهلو‌میشی‌ دیدم‌زخم ِ گوشه‌ی ِ ابروتُ‌ دیدم‌بازوی ِ کبودتُ‌ چرا‌از‌علی‌پنهان‌میکنی‌‌نور‌دیدگانم‌ ..
اینجاست‌که‌‌فاطمه‌ ؛ اشک ِ علی‌رو‌میبینه اینجاست‌که‌حضرت‌‌فاطمه(س)‌‌میگه‌ : علی‌جان‌گریه‌نکن‌ ؛ حسین‌میبینه‌ها‌ حسین‌قلبش‌میگیره‌ها‌ حسین‌قراره‌‌تو‌کربلا‌سختیای‌ ِ زیادی‌بکشه‌ زینب‌داره‌نگاه‌میکنه‌ها ..
‌‌امام‌حسن‌(ع) کنج ِ خونه‌نشسته‌‌ ؛ زانو‌هاشُ‌بغل‌کرده‌ُ‌ زل‌زده‌به‌‌زمین‌‌‌ُ‌اشکاش‌میریزه‌ ..
سیلی‌خوردن ِ مادرُ‌دیده‌ ؛ ‌‌‌‌‌خاکی‌‌شدن ِ چادرُدیده‌ فقط‌مادر‌بهش‌گفته‌ : حسن‌جان‌ چیزی‌به‌بابا‌نگیا‌‌ .. واسه‌همین‌حرف‌نمیزنه ..
💔((((((:
اگر‌‌در‌این‌میون‌اشکی‌ریختید‌ ؛ منُ‌رفقامم‌دعا‌کنید‌ ..
با این اوضاع خیط شیراز ، وسط بازار یه خانم با همسرشون سریع اینو از زیر چادرش در آورد و گذاشت کف دست من وُ رفت ؛ من عمیقا لبخندم :))))))))))
۵‌روز‌نبودم‌ ؛ پیویم‌سوراخ‌شده‌ ؛ هیچ‌ این‌حجم‌از‌لف‌هم‌عادیه؟
یه‌نکته‌اخلاقی‌بگم‌همینجا‌ ؛‌ خدایی‌چه‌رمزی‌میزنید‌ ؛ هرروز‌عاشق‌یه‌نفر‌میشید؟ لعنتی‌‌ ؛ فرودگاه‌انقدر‌مسافر‌نداره‌ که‌دل ِ تو‌داره‌ بابا‌یکم‌به‌خودت‌بیا‌
هدایت شده از شِیخ .
دقت کردید با رفاقت هایِ خوب و آسمونی میشه به شهادت رسید ؟ درست شبیه دانیال و حسین . یا شبیه حاج قاسم و ابومهدی !(:
از‌شدت‌سردرد‌ ؛ دارم‌به‌‌‌لقاء‌الله‌میپیوندم ..
- تامیلا -
یه‌حال ِ مزخرفیم‌که‌ ؛ ‌بزارین‌چیزی‌نگم ..
شب‌خود‌را‌چگونه‌میگذرانید؟ سلام ؛ اینگونه ..
خسته‌ام‌مثل‌جوانی‌که‌پس‌از‌سربازی‌ بشنود‌ ؛ یک‌نفر‌از‌نامزدش‌دل‌برده ..
مثل‌یک‌افسر‌تحقیق‌ ؛ شرافتمندی که‌‌به‌پرونده‌ی‌جُرم‌ ؛ پسرش‌برخورده
خسته‌ام‌مثل‌پسر‌بچه‌که‌ ؛ در‌جای‌شلوغ‌ بین‌دعوای ِ پدر‌مادر ِ خود‌ ؛ گمشده‌است‌ ..
خسته‌ ؛ مثل‌زن‌راضی‌شده‌به‌مُهر‌طلاق که‌‌پس‌از‌بخت ِ بدش ؛ سوژه‌ی‌مردم‌شده‌است ..
خسته‌مثل‌پدری‌که‌ ؛ پسر‌معتادش‌ غرق‌در‌ ؛ درد‌خماری‌شده ؛ ‌فریاد‌زده ..
مثل‌یک‌پیرزنی‌ ؛ که‌شده‌سربار ِ عروس‌ پسرش‌پیش ِ زنش‌ ؛ بر‌سر‌او‌داد‌زده ..
خسته‌ام‌ ؛ مثل‌زنی‌حامله‌که‌ماه‌نهم‌ دکترش‌گفته‌به‌درد‌سرطان‌مشکوک‌است‌ ..
مثل‌مردی‌که‌ ؛ قسم‌خورده‌خیانت‌نکند زنش‌اما ؛ به‌قسم‌خوردن‌‌آن‌مشکوک‌است ..
خسته‌مثل‌پدری‌ ؛ گوشه‌ی‌آسایشگاه‌ که‌کسی‌غیر‌پرستار ؛ سراغش‌نرود ..
خسته‌ام‌ ؛ بیشتر‌از‌پیرزنی‌تنها‌که‌ عید‌باشد ؛ نوه‌اش‌سمت‌اتاقش‌نرود ..
خسته‌ام‌ ؛ کاش‌کسی‌حال‌مرا‌می‌فهمید ! غیر‌از‌این‌بغض‌ ؛ که‌در‌راه‌گلو‌سد‌شده‌است‌ ..
شده‌ام‌مثل‌مریضی‌که‌پس‌از‌قطع‌امید در‌پی‌معجزه‌ای ؛ ‌راهی‌مشهد‌شده‌است ..
- علی‌صفری -