زخمیبهگِل ِ کهنهیما ؛ کاشتخداوند
اینجاکهرسیدیم ؛ همانزخمدهانشد ..
باماکهنمکگیر ِ غزلبود ؛ چنینکرد
باخلق ؛ ندانیمچههاکردُچنانشد ..
ما ؛ حسرت ِ دلتنگیُتنهایی ِ عشقیم
یعقوبپسردید ؛ زلیخاکهجوانشد ..
باهرکهنوشتیم ؛ چههاکردبهماگفت
مصداق ِ همان [ وایبهحال ِ دگرانشد .. ]
- تامیلا -
دلتنگینجومی(: - عتیقههایِخاکخوردهیِتهگالری -
- آنهاکسانیهستند ؛ کهخداقلبهایشانرابرایتقوا ؛ امتحانکردهاست (:
- عتیقههایِخاکخوردهیِتهگالری -