1_13042994.mp3
2.34M
آدما باهم متفاوتاند ✅
قضاوت ممنوع ❌
#استاد_پناهیان 🌷
•••═❈🍃🌸🍃❈═•••
#تنهامسیرخراسانرضوی
@Tanha_masir_Razavi_Kh
💖تنها مسیری های استان خراسان رضوی
☺️ بعدا فهمیدم که تا در دنیا فرصت هست باید برای رضای خدا کار انجام دهم و دیگر حرفی از مرگ نزنم و هر
⤴️⤴️⤴️
#سه_دقیقه_در_قیامت
#قسمت_دوم
✅مجروح عملیات
🥀 سال ۱۳۹۰ بود و مزدوران و تروریستهای وابسته به امریکا در شمال غرب کشور و در حوالی پیرانشهر مردم مظلوم منطقه را به خاک و خون کشیده بودند. آنها چند ارتفاع مهم منطقه را تصرف کرده بودند.
شهریور ۱۳۹۰ و بدنبال شهادت سردار جان نثاری و جمعی از پرسنل توپخانه سپاه، نیروهای ویژه سپاه به منطقه آمده و عملیات بزرگی را برای پاکسازی کل منطقه تدارک دیدند.
🍃 عملیات بخوبی انجام شد و با شهادت چند تن از نیروهای پاسدار ارتفاعات جاسوسان و کل منطقه مرزی از وجود عناصر گروهک تروریستی پژاک پاکسازی شد.
من در آن عملیات حضور داشتم ازاینکه پس از سالها یک نبرد نظامی واقعی را از نزدیک تجربه میکردم حس خیلی خوبی داشتم آرزوی شهادت نیز مانند دیگر رفقایم داشتم اما با خودم میگفتم: ما کجا و شهادت ؟!
😣 در آخرین مراحل این عملیات تروریست ها برای فرار از منطقه از گازهای فسفری و اشک آور استفاده کردند تا ما نتوانیم آنها را تعقیب کنیم. آلودگی محیط باعث سوزش چشمانم شده بود. دود اطراف ما را گرفت. رفقای من سریع از محل دور شدند اما من نتوانستم. چشمان من به شدت میسوخت.
سوزش چشمان من حالت عادی نداشت. چون بقیه نیروها سریع جلو رفتند اما من حتی نمی توانستم چشمم را باز نگه دارم! به سختی و با کمک یکی از رفقا به عقب برگشتم.
👨⚕ پزشک واحد امداد قطره ای را در چشمان من ریخت و گفت: تا یکساعت دیگه خوب میشوی. ساعتی گذشت اما همینطور درد چشم مرا اذیت میکرد. به پزشک بیمارستان صحرایی و سپس بیمارستان داخل شهر مراجعه کردم. بوسیله آرامش بخش توانستم استراحت کنم، اما کماکان درد چشم مرا اذیت میکرد.
🔄 چند ماه از آن ماجرا گذشت عملیات موفق رزمندگان مدافع وطن باعث شد که ارتفاعات شمال غربی بکلی پاکسازی شود. نیروها به واحدهای خود برگشتند اما من هنوز درگیر چشم هایم بودم. بیشتر چشم چپ من اذیت میکرد. حدود سه سال با سختی روزگار گذراندم. در این مدت صدها بار به دکترهای مختلف مراجعه کردم اما جواب درستی نگرفتم.
😓 تا اینکه یک روز صبح احساس کردم که انگار چشم چپ من از حدقه بیرون زده! درست بود در مقابل آینه که قرار گرفتم دیدم چشم من از مکان خودش خارج شده! حالت عجیبی بود. از طرفی درد شدیدی داشتم.
🙏 همان روز به بیمارستان مراجعه کردم و التماس میکردم که مرا عمل کنید دیگر قابل تحمل نیست. کمیسیون پزشکی تشکیل شد عکسها و آزمایشهای متعدد از من گرفتند. در نهایت تیم پزشکی که متشکل از یک جراح مغز و یک جراح چشم و چند متخصص بود، اعلام کردند: یک غده نسبتاً بزرگ در پشت چشم تو ایجاد شده فشار این غده باعث جلو آمدن چشم گردیده. بعلت چسبیدگی این غده بمغز کار جداسازی آن بسیار سخت است.
💯 بعد اعلام شد که اگر عمل صورت بگیرد، یا چشمان بیمار از بین میرود و یا مغز او آسیب جدی خواهد دید.
کمیسیون پزشکی خطر عمل جراحی را بالای ۶۰ درصد میدانست و موافق عمل نبود. اما با اصرار من و با حضور یک جراح از تهران کمیسیون بار دیگر تشکیل و تصمیم بر این شد که قسمتی از ابروی من را شکافته و با برداشتن استخوان بالای چشم به سراغ غده در پشت چشم بروند.
عمل جراحی من در اوایل اردیبهشت ماه ۱۳۹۴ در یکی از بیمارستانهای اصفهان انجام شد. عملی که شش ساعت بطول انجامید. تیم پزشکی قبل از عمل بار دیگر به من و همراهان اعلام کرد: بعلت نزدیکی محل عمل به مغز و چشم احتمال نابینایی و یا احتمال آسیب به
مغز و مرگ وجود دارد. برای همین احتمال موفقیت عمل کمتر از پنجاه درصد است و فقط با اصرار بیمار عمل انجام می شود.
با همه دوستان و آشنایان خدا حافظی کردم. با همسرم که باردار بود و در این سالها سختی های بسیار کشیده بود وداع کردم. از همه حلالیت طلبیدم و با توکل بخدا راهی بیمارستانی در اصفهان شدم.
🏩 وارد اتاق عمل شدم حس خاصی داشتم احساس میکردم که از این اتاق عمل برنمیگردم. تیم پزشکی با دقت بسیاری کارش را شروع کرد. من در همان اول کار بیهوش شدم...
عمل جراحی طولانی شد و برداشتن غده پشت چشم، با مشکل مواجه شد. پزشکان تلاش خود را مضاعف کردند. برداشتن غده همانطور که پیش بینی میشد با مشکل جدی همراه شد. آنها کار را ادامه دادند و در آخرین مراحل عمل بود که همه چیز عوض شد...
📚 ادامه دارد...
#کتاب_خوانی
═✼🍃🌹🍃✼═
#تنهامسیرخراسانجنوبی
@Tanhamasir_south_kh
سلام شبتون بخیر. 😊🌹
درس بعدی از مبحث #افزایش_ظرفیت_روحی رو تقدیم شما عزیزان میکنیم 🍃
💖تنها مسیری های استان خراسان رضوی
#افزایش_ظرفیت_روحی 88 گفتیم که خداوند متعال امور انسان رو بنابر مصالح اون ها قرار میده. مقدمات هر ا
#افزایش_ظرفیت_روحی 89
❇️ در احکام دینی هم خداوند متعال طوری فرمان داده که امکان امتحان باقی بمونه. در حقیقت خداوند متعال دستورات دینی رو کاملا هماهنگ با تقدیرات و امتحانات انسان قرار داده....
💢 مثلا خداوند متعال غیبت کردن رو گناه اعلام کرده در حالی که غیبت کردن اگه حلال باشه طبیعتا مردم بیشتر مراقب میشن تا انواع گناهان رو نکنند
ولی هدف خداوند این هست که یه راه برای "امتحان کردن بنده ها" قرار بده و افراد این امکان رو داشته باشند که بتونند گناه کنند ولی به خاطر رعایت تقوا گناه نکنند.
🔶 خداوند متعال امتحانات خودش رو به صورت یک قانون فراگیر قرار داده که حتی پیامبر اکرم هم باید طبق این قانون الهی به نقش هدایتگری خودش بپردازه.
🔹 خداوند حکیم به پیامبر خودش میفرماید: تو بر آنها سیطره نداری؛ لَّسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِر»(غاشیه/22)
☢️ چرا خداوند به پیامبر میفرماید که تو بر مردم سیطره و تسلط نداری؟
مگه پیامبر نعوذ بالله میخواست به مردم ظلم بکنه؟ خیر! پیامبر اگه سیطره داشته باشه طبیعتا موجب هدایت مردم میشه. اما با همه این احوال خداوند متعال به پیامبر اکرم میفرماید که تو باید اجازه بدی که همه مردم از دستگاه امتحان عبور کنند...☺️
•••═❈🍃🌸🍃❈═•••
#تنهامسیرخراسانرضوی
@Tanha_masir_Razavi_Kh
#افزایش_ظرفیت_روحی 90
🔸 در پیام های قبلی در مورد این صحبت کردیم که انسان چطور میتونه با توجه به امتحانی بودن همه زندگی، نگاهش رو به همه چیز تغییر بده تا قوی تر بشه.
در مورد امتحان نکات و جزئیات زیادی هست که خوبه خود آدم در موردش فکر کنه تا به نتیجه برسه.
❇️ از الان میخوایم در مورد یکی دیگه از راه های "قوی شدن روح خودمون" صحبت کنیم.
برای شروع بهتره روی یه موضوع فکر بشه. در واقع یه سوال مهم!
اینکه "بهترین انگیزه" برای اینکه آدم کارهای خوب رو انجام بده چیه؟
🔷و اینکه ما الان دقیقا کارهامون رو با چه انگیزه ای انجام میدیم؟
•••═❈🍃🌸🍃❈═•••
#تنهامسیرخراسانرضوی
@Tanha_masir_Razavi_Kh
#افزایش_ظرفیت_روحی 91
🔶 وقتی انسان بخواد "مبارزه با هوای نفس" رو شروع کنه و کارهای خوب رو یکی یکی انجام بده بعد از مدتی احساس میکنه انگیزه کافی برای کارهاش نداره و همین موجب میشه که افتان و خیزان جلو بره و سرعت کافی برای عبور از علاقه های کم ارزش نداشته باشه.
💢 اینجا این سوال پیش میاد که چه انگیزه ای میتونه انسان رو در مسیری که به سمت پروردگارش حرکت میکنه خیلی قوی و "باثبات" کنه.
برای پاسخ به این سوال برخی از مهم ترین انگیزه های مرسوم رو تقدیم شما بزرگواران میکنیم:
✅ یکی از انگیزه ها برای انجام دستورات دینی "عشق به خداوند متعال" هست.
محبتی که انسان به خدا و اولیاء الهی پیدا میکنه میتونه انرژی بسیار خوبی به آدم منتقل کنه تا برنامه مبارزه با هوای نفس دین رو اجرا کنه.👌🏻
•••═❈🍃🌸🍃❈═•••
#تنهامسیرخراسانرضوی
@Tanha_masir_Razavi_Kh
•┄❁بِـسْـمِاللّٰهِالࢪَّحمنِالࢪَّحیمْ❁┄•
عــرض ســــلام وادبــــ و احتــرام دارم خدمتــ شما رفقــای جــان و همراهان نــور 😊✨
پگاه زیباتون گل افشان🌺 و اوقاتتون مملو از انرژی مثبت ✨
💢همه خواسته ها #زمان دارند
هدف های بزرگ، مثل "دويدن" هستند!...🌺
برای رسيدن به هدف های بزرگ، بايد تلاش های كوچیک رو #جدی بگیرید.
برای دويدن، ابتدا بايد راه رفت،🚶♂ سپس قدم ها را تند كرد و بعد تبدیل به دويدن کرد.
دويدنِ ناگهانی و بدون مقدمه، هر كس را از نفس میندازه.🏃♂❌
آروم آروم پیش برید تا مدارتون #تغییر کنه.👌
┅═❈🍃🌸🍃❈═┅
#تنهامسیرخراسانرضوی
@Tanha_masir_Razavi_Kh
✤ ⃟❤️ ⃟⃟ ⃟❀﷽❀ ⃟⃟ ⃟❤️ ⃟✤
☀️ #حدیث_روز
✵✨امام حسن عسکری (علیهالسلام ) :
↫✙ تا وقتی که می توانی تحمل کنی، دست نیاز مگشای،❌
🔰چرا که هر روز را روزی و رزق تازه ای است و بدان که اصرار در خواسته ها، شکوه و آبرو را می برد.👌
📚[نزهه الناظر فی تنبیه الخواطر، ص ۱۴۳]
┅═❈🍃🌸🍃❈═┅
#تنهامسیرخراسانرضوی
@Tanha_masir_Razavi_Kh
┅═ 🌿🌸🌿 ═┅
#بیان_معنوی
از دور سخت به نظر میرسد!
#کافیست_وارد_شوی 👌
❇️ خدا از بندگان خود :
🔆 مجاهدت و فداکاری میخواهد
🔆 ازخودگذشتگی و تحمل در مشکلات میخواهد
🔆 هجرت و شهادتطلبی میخواهد
🔆 عبادت و انفاق میخواهد
اینها همه از دور سخت به نظر میرسند .⛔️
💢 ولی وقتی وارد این سختیها میشوی
👈🏻 میبینی نه تنها آسان است 😊
بلکه زندگیت را هم آسودهتر و لذتبخشتر میکند . 😌🌹
🍃 #حجتالاسلام_پناهیان
┅═❈🍃🌸🍃❈═┅
#تنهامسیرخراسانرضوی
@Tanha_masir_Razavi_Kh
سلام وقت بخیر
ان شاءالله بزودی درباره مفهوم #صبر یه بحث بسیار جذابی از استاد پناهیان رو تقدیتون می کنم .
📢 گوش به زنگ باشید....!
001.mp3
2.06M
🔶 رابطه صحیح زن و شوهر
بخش اول
🔺 احساس مالکیت یا امانت؟
دکتر حمید #حبشی
فوائد صبحانه خوردن.mp3
3.57M
⭕️🎙فوائد صبحانه خوردن و مضرات ترک آن
استاد #ضیائی
♨️صبحانه نخوردن ۱۲ الی ۱۳ بيمارى مى آورد. مانند اضافه وزن و مبتلا شدن به بیماریهای قلبی
🔅صبحانه خوردن اول آفتاب مستحب است. اگر فرد هیچ صبحانه ای نميخورد، حداقل يک ليوان شير با عسل بخورد. شیر و عسل میتواند انرژی فرد تا وعده بعدی را تامین کند.
#صبحانه
#اصول_تغذیه
•••═❈🍃🌸🍃❈═•••
#تنهامسیرخراسانرضوی
@Tanha_masir_Razavi_Kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖐🏻 معنای سلام
🔻فلسفه سلام دادن به پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) چیست؟
🔻چه فایدهای دارد؟
#تصویری
•••═❈🍃🌸🍃❈═•••
#تنهامسیرخراسانرضوی
@Tanha_masir_Razavi_Kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ #پنجشنبه_های_حسینی
جان حسین(ع)
بی کران حسین(ع)
آیه آیه قرآن حسین(ع)
•••═❈🍃🌸🍃❈═•••
#تنهامسیرخراسانرضوی
@Tanha_masir_Razavi_Kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببینید👌🏻
🎥 #حاج_قاسم_سلیمانی از #شهید_زین_الدین میگوید...
🌷۲۷ آبان، سالروز شهادت #شهید_مهدی_زینالدین اولین فرمانده لشکر علیبن ابیطالب علیهالسلام
✍خانههایمان را درشبهای سرد پاییزی با یاد شهدا گرم کنیم.
•••═❈🍃🌸🍃❈═•••
#تنهامسیرخراسانرضوی
@Tanha_masir_Razavi_Kh
💖تنها مسیری های استان خراسان رضوی
⤴️⤴️⤴️ #سه_دقیقه_در_قیامت #قسمت_دوم ✅مجروح عملیات 🥀 سال ۱۳۹۰ بود و مزدوران و تروریستهای وابسته
⤴️⤴️⤴️
#سه_دقیقه_در_قیامت
#قسمت_سوم
🔘 پایان عمل جراحی
احساس کردم آنها کار را بخوبی انجام دادند. دیگر هیچ مشکلی نداشتم آرام و سبک شدم چقدر حس زیبایی بود! درد از تمام بدنم جدا شد.
😌 یکباره احساس راحتی کردم. سبک شدم. با خودم گفتم: خدارو شکر از این همه درد چشم و سر درد راحت شدم چقدر عمل خوبی انجام شد با اینکه کلی دستگاه به سر و صورتم بسته بود اما روی تخت جراحی بلند شدم و نشستم.
🤱برای یک لحظه؛ زمانی که نوزاد بودم و در آغوش مادر بودم را دیدم! از لحظه کودکی تا لحظه ای که وارد بیمارستان شدم برای لحظاتی با همه جزئیات در مقابل من قرار گرفت!
😇 چقدر حس و حال شیرینی داشتم در یک لحظه تمام زندگی و اعمالم را دیدم! در همین حال و هوا بودم که جوانی بسیار زیبا با لباسی سفید و نورانی در سمت راست خودم دیدم.
🤴او بسیار زیبا و دوست داشتنی بود نمیدانم چرا اینقدر او را دوست داشتم می خواستم بلند شوم و او را در آغوش بگیرم. او کنار من ایستاده بود و به صورت من لبخند می زد. محو چهره او بودم. با خودم میگفتم: چقدر چهره اش زیباست! چقدر آشناست. من او را کجا دیده ام؟!
🔅 سمت چپم را نگاه کردم عمو و پسر عمه ام آقاجان سید و ... ایستاده بودند. عمویم مدتی قبل از دنیا رفته بود. پسر عمه ام نیز از شهدای دوران دفاع مقدس بود. از اینکه بعد از سالها آنها را میدیدم خیای خوشحال شدم. زیر چشمی به جوان زیبا رویی که در کنارم بود دوباره نگاه کردم. من چقدر او را دوست دارم. چقدر چهره اش برایم آشناست.
یکباره یادم آمد. حدودا ۲۵ سال پیش.
شب قبل از سفر مشهد. عالم خواب؛ حضرت عزرائیل.
☺️ با ادب سلام کردم. حضرت عزرائیل جواب دادند. محو جمال ایشان بودم که با لبخندی بر لب به من گفتند : برویم؟
با تعجب گفتم: کجا؟ بعد دوباره مگاهی به اطراف انداختم دکتر جراح ماسک روی صورتش را در آورد و به اعضای تیم جراحی گفت: مریض از دست رفت. دیگه فایده ای نداره...
بعد گفت: خسته نباشید. شما تلاش خودتون رو کردین، اما بیمار نتونست تحمل کنه.
یکی دیگه از پزشکها گفت: دستگاه شوک
رو بیارین...
📛 نگاهی به دستگاهها و مانیتور اتاق عمل کردم. همه از حرکت ایستاده بودند!
عجیب بود، دکتر جراح من پشت به من قرار داشت اما من می تونستم صورتش را ببینم! حتی میفهمیدم که در فکرش چه میگذرد! من افکار افرادی که داخل اتاق بودند را هم میفهمیدم.
⚠️ همان لحظه نگاهم به بیرون از اتاق عمل افتاد. من پشت درب اتاق را میدیدم! برادرم با یک تسبیح در دست نشسته بود کنار درب اتاق عمل و ذکر میگفت.
خوب به یاد دارم که چه ذکری میگفت. اما از آن عجیب تر اینکه ذهن او را می توانستم بخوانم!
او با خودش میگفت: خدا کند که برادرم برگرده، او دو فرزند کوچک دارد و سومی هم در راه است. اگر اتفاقی برایش بیفتد ما با بچه هایش چه کنیم؟یعنی بیشتر ناراحت خودش بود که با بچه های من چه کند؟!
‼️ کمی آنطرف تر داخل یکی از اتاقهای بخش یک نفر در مورد من با خدا حرف میزد! من او را هم میدیدم. داخل بخش آقایان یک جانباز بود که روی تخت خوابیده و برایم دعا میکرد. او را میشناختم قبل از اینکه وارد اتاق عمل شوم با او خداحافظی کردم و گفتم که شاید بر نگردم.
این جانباز خالصانه میگفت: خدایا من را ببر اما او را شفا بده او زن و بچه دارد اما من نه.
یکباره احساس کردم که باطن تمام افراد را متوجه میشوم. نیت ها و اعمال آنها را میبینم و...
🤴 بار دیگر جوان خوش سیما به من گفت: برویم؟
از وضعیت بوجود آمده و راحت شدن از درد و بیماری خوشحال بودم. فهمیدم که شرایط بهتر شده اما گفتم: نه!
خیلی زود فهمیدم منظور ایشان مرگ من و انتقال به آن جهان است. مکثی کردم و به پسر عمه ام اشاره کردم. بعد گفتم: من آرزوی شهادت دارم. من سالها به دنبال جهاد و شهادت بودم حالا اینجا و با این وضع بروم؟!
اما انگار اصرارهای من بیفایده بود باید میرفتم.
همان لحظه دو جوان دیگر حاضر شدند و در چپ و راست من قرار گرفتند و گفتند: برویم.
بی اختیار همراه با آنها حرکت کردم. لحظه ای بعد خود را همراه با این دو نفر در یک بیابان دیدم!
📚 ادامه دارد...
#کتاب_خوانی
┅═❈🍃🌸🍃❈═┅
#تنهامسیرخراسانرضوی
@Tanha_masir_Razavi_Kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
❤️ آخرین حرف امام حسین(ع) قبل از شهادت ...
به افق شب جمعه
#شب_زیارتی_ارباب
#السلام_علیک_یا_امام_حسین
┅═❈🍃🌸🍃❈═┅
#تنهامسیرخراسانرضوی
@Tanha_masir_Razavi_Kh