eitaa logo
💖تنها مسیری های استان خراسان رضوی
2.2هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
7.2هزار ویدیو
47 فایل
🌖 زیرسایه امام رضاعلیه السلام با"تنهامسیرآرامش" قدم برمی‌داریم درمسیرظهور ان شاالله🌸 🌐 ارتباط باادمین کانال و نظرات👇 @S_Arefi 💫لینک کانال اصلی تنهامسیرآرامش http://eitaa.com/joinchat/63963136Ca672116ed5
مشاهده در ایتا
دانلود
شهیدی که بعداز۱۷سال زنده شد 📖ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون 💥اتفاقی جالب در تفحص یک شهید... 📍می گفت:اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از تجار بازار تهران.علیرغم مخالفت شدید خانواده و بخاطر عشقم به شهداء حجره پدر را ترک کردم و به وهمراه بچه های تفحص لشکر۲۷ محمد رسول الله (ص)راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم. 〽️یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان... بعد از چند ماه، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم. یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم. سفره ساده ای پهن می شد اما دلمان،از یاد خدا شاد بود و زندگیمان،با عطر شهدا عطرآگین.تا اینکه... 📞تلفن زنگ خورد وخبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد.آشوبی در دلم پیداشد. 💶حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم. نمی خواستم شرمنده اقوامم شوم.با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم. 📿بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان وپلاک شهیدی نمایان شد. شهیدسیدمرتضی‌دادگر...🌷 فرزند سید حسین اعزامی از ساری... گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من.... 💫استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده شهید،به بنیاد شهید تحویل دهم. ♨️قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد،دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند.با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم. ⭕️"این رسمش نیست با معرفت ها...ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم....راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده خانواده مان شویم. گفتم و گریه کردم. 😭دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم: «شهدا! ببخشید... بی ادبی و جسارتم را ببخشید...» ☺️وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم.هرچه فکرکردم،یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام.با خودم گفتم هرکه بوده به موقع پول را پس آورده،لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم.به قصابی رفتم.خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم: 🔹بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است.به میوه فروشی رفتم،به همه مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سرزدم،جواب همان بود.بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است.گیج گیج بودم.خرید کردم و به خانه برگشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ ✔️وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته با چشمان گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد. 🌺جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم.اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟ ⭐️همسرم هق هق کنان پاسخ داد:خودش بود. بخدا خودش بود.کسی که امروز خودش را پسر عمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود. کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم.مثل دیوانه ها شده بودم.عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم. می پرسیدم:آیا این عکس، عکس همان فردی است که امروز...؟ ❗️نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم.مثل دیوانه هاشده بودم.به کارت شناسایی نگاه کردم، 🌹شهید سید مرتضی دادگر. فرزند سید حسین.. اعزامی از ساری.. وسط بازار ازحال رفتم. ═══🥀 ⃟❖═══════ 🥀
2.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺ببینید خدا چه عشقی از سردار در دلها نهاد ═══🥀 ⃟❖═══════ 🎋 مردمی قدر تو را بخوبی میدانند که تیغ دشمن را بر گلوی خود حس کرده باشند ، آنان می فهمند اینکه بجای نشستن در آرامش در کنار خانواده ، کیلومترها دورتر از خانه و کاشانه خود در دل دشمن خونریز و وحشی برای نجات جان مردان و زنان و کودکان مظلوم مسلمان در خط مقدم باشی یعنی چه ؟😭😭 💖به یاد سردار دلها صلوات 🌹 💞
[ حجت الاسلام عالی ]مداحی_آنلاین_احسان_دوست_حجت_الاسلام.mp3
زمان: حجم: 2.66M
✨امام زمان را برای این چیزا نخواه‼️ تو کز دوست چشمت به احسان اوست تو در بند خویشی نه در بند دوست❌ ┄┅─✵🍃🌺🍃✵─┅┄
🗒 حضرت امام علی علیه السلام : 📜مَن حاسَبَ نَفسَهُ رَبَحَ و َمَن غَفَلَ عَنهَا خَسِر؛ 📍آن کسى که نفسش را محاسبه کند، سود برده است و آن کسى که از محاسبه نفس غافل بماند، زیان دیده است. 📔نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 506 ، ح 204 🔅 🔆
@eitaa_Ostadaaliمگر می شود؟.mp3
زمان: حجم: 3.63M
💢 مگر امکان داره کسی به ما اهل بیت پناه بیاورد و ما به او پناه ندهیم⁉️ ♦️مراقب رابطه ات با معدن نور و رحمت باش❗️ ❖═▩ஜ••🍃🌸🍃••ஜ▩═❖
😭هر دو خار چشم دشمن 😭 یکی با سلاح جنگی📌 😭 دیگری با سلاح علم🔬 💣هر دو ترور شدند 🌖یکی بامداد جمعه🖤 🌔یکی غروب جمعه 🖤 🌷 🖤
🎞تصاویری از طواف پیکر مطهر زاده دانشمند هسته‌ای کشورمان در حرم مطهر امام رضا علیه السلام 🗓شنبه شب 8آذر 1399 🎋
💖تنها مسیری های استان خراسان رضوی
✍ رشتوی مهم حسین مروتی فعال فرهنگی درباره شهدای هسته‌ای 🔸۱/ برای گردآوری خاطرات شهید شهریاری با دان
🔹‏۸/ اپیزود دوم : یادم است روزی که قرار بود نخستین مصاحبه‌ام را با یکی از همکاران شهید بگیرم، دوربین و سه‌پایه را برداشتم و راهی شدم. وقتی که آن دانشمند هسته‌ای، من را با تجهیزات دید، با تعجب پرسید: این‌ها برای چیست؟ گفتم: برای فیلم گرفتن دیگر. خندید و تذکر داد که: نمی‌شود فیلم‌ گرفت. 🔸‏۹/ من هم که تازه متوجه ماجرا شده بودم و وسیله‌ای برای ضبط صدا نداشتم، دوربین را روشن کردم، به سمت دیوار کاشتم و مصاحبه را آغاز کردم. در واقع من توانسته بودم بدون هیچ مانعی دوربین و سه پایه را وارد ساختمانی بکنم که در آن چندین دانشمند هسته ای برجسته حاضر بودند!😳 🔹‏۱۰/ یادم است یک بار مسئول حراست آن دانشکده من را برد اتاق خودش و تصویر دوربین های مداربسته را نشانم داد و گفت: بعد از کلی پیگیری یک نگهبان گذاشته اند دم در، آن هم الآن یک ساعتی می شود که غیبش زده و نیست! می گفت: آقا تاکید کرده که از دانشمندان هسته ای محکم حفاظت کنید، حالا حفاظت از وزرا نبود هم نبود. ما وزیر زیاد داریم و کسی هم کاری به آنها ندارد. (نقل به مضمون، العهده علی الراوی) مسئول حراست با چه حسرتی تعریف می کرد که چقدر برای گرفتن ماشین ضدگلوله دویده است و به مقصد نرسیده.😭 🔹‏۱۱/ برای مصاحبه با شاگردهای شهید شهریاری به یک موسسه تحقیقاتی خاص رفتم. نگهبانی از من پرسید: خبرنگاری؟ چون کارت خبرنگاری نداشتم گفتم: نه. رفتم داخل و مشغول مصاحبه شدم. آبدارچی محبت کرد و چای آورد. چای هنوز داغ بود که حراستی ها آمدند و من را بردند که به چه حقی مصاحبه می گیری؟ 🔸‏۱۲/ ماجرا را شرح دادم و درخواست کردم که: بگذارید مصاحبه را تکمیل کنم، سپس شما مصاحبه ها را از دستگاه ضبط کات کنید تا بروم و نامه بیاورم و مصاحبه ها را از شما بگیرم. همین کار را کردیم اما به لطف صنعت ریکاوری، صوت ها را بازیابی کردم و نیازی هم به نامه بردن نشد! ‏🔹 ۱۳/ از یکی از همکاران شهید شهریاری پرسیدم: آیا مقالات بین المللی شهید شهریاری از عوامل شناسایی او نبوده؟ نظرم را تایید کرد و گفت: خودم چند سال بود که با همین ملاحظه، مقاله بین المللی ننوشته بودم، ولی از اول این ترم تحت فشار دانشگاه مجبور شدم چند مقاله بین المللی بدهم.😡 👈ادامه دارد... 💥
مادران چشم انتظار🌺 یک نفر.. یک خبر از عشق ندارد بدهد؟ دل ما.. خیلی از این بی خبری سوخته است! شب ساحت سكوت تماشايی خداست افسوس اين مكاشفه را در نيافتم .. 🌹 🌷