سلام صبح بخیر یادمه یه بار همسرم میگفت حتی نگاه مرد به دست زن هم براش تحریک کننده‌س(همونطور که گاهی برا ما خانمها اینطوره نسبت به آقایون)، علی الخصوص اگه مرد از جانب خانمش کمبود داشته باشه. و گفتن حتی جلوی پسر نوجوان ۱۳_۱۴ ساله هم باید رعایت پوشش کرد. حتی ممکنه با دیدن سفیدی ران پای همجنس خودش تحریک بشه. مسئله اینجاست که ما خانمها اصلا درک نمی‌کنیم این موضوع رو و خیلی هم تعجب میکنیم که مگه میشه؟!!! کلاً لازم و واجبه که جنس مرد رو درک کنیم و بیشتر اونا رو بشناسیم

بله از هر مردی این سوال رو بپرسید همین جواب رو میده

استاد گرامی سلام. خدا خیرتون بده محتوای دوره تون عالی هست. همیشه تو زندگی دچار مشکل بودم.و امسال دیگه به ته خط رسیده بودم و به جدایی فکر می‌کردم.بعد از ۱۶ سال زندگی مشترک و سه تا بچه.احساس می‌کردم دیگه هیچ علاقه‌ای به همسرم ندارم.تو سردرگمی عجیبی افتاده بودم.با مادرم مشورت کردم.ایشون کلی نصیحتم کردن و نهایتا کانال شما رو به من معرفی کردن اولش صرف گوش کردن به حرف مادرم عضو کانال شدم و فکر می‌کردم که هیچ فایده ای ندارد.ولی بعد از انجام یک هفته تمرین های شما اونم نه همه همه‌اش.فقط استفاده از الفاظ اقتدار دهنده به همسرم.همه چیز دگرگون شد.تا حالا تو این سالها اتفاق نیفتاده بود که همسرم من رو غافلگیر کنن ولی روز معلم امسال برام خاطره ساز شد.برام کیک و گل آوردن و غافلگیرم کردن. رفتارشون کلی تغییر کرده.همه‌اش قربونت صدقه‌ام می رن.به سختی به من پول می‌دادند الآن تا ازشون پول می‌خوام به روش شما بهشون می‌گم بلافاصله واریز میکنن.اصلا میگن مگه میشه شما اینجوری چیزی بخوای و من انجامش ندم. کلا خیلی آروم شدیم هر دو مون. ما که نمی‌تونیم‌ براتون جبران کنیم الهی که خود حضرت زهرا سلام الله علیها اجرتون رو بدن

عرض سلام و احترام خدمت استاد بزرگ اول از همه خسته نباشید میگم خدمت استاد حسینی و همکاران محترمشون. بنده۱۹سالمه.مجردم.سال آخری هستم.همیشه برای امتحانات خرداد ماه با مشکل مواجه میشدم.چون با فصل کار پدرم تداخل داشت.به خاطر همین برنامه مون ثابت نبود.دوشنبه هفته پیش قرار بود برای برگشتن با تاکسی برگردم خونه.چون دوستم همراهم میخواست بیاد نمیتونستم بهش بگم بابا نمیاد.پدرم زنگ زد.گفتن مگه رفتی خونه؟!گفتم نه.پرسید چرا؟! بهش گفتم آخه دوست دارم خودت بیای دنبالم‌‌.پیش تو که هستم یه حس و حال دیگه ای داره بابایی...... با اینکه سرشون شلوغ بود و بیرون از شهر بودن بدون اینکه فکرکنن گفتن برگردید دم در مدرسه تو سایه وایسید میام دنبالتون. دوستم باورش نمیشد.گفت با این کاری که تو کردی معلومه که نه نمیگه. دستتون دردنکنه

مدت هاست که با استفاده از شیوه ای که شما یادمون دادید رابطه منو پدرم خیلی بهتر شده و آرامش خونه هم الحمدالله داره حفظ میشه. منو برادرم ۴سال اختلاف سنی داریمو اون از من کوچک تره.با وجود اینکه عشق و علاقه مون دوطرفه بود از قبل.اما اگر یچیزی ازش میخواستم چون درس داشت یا میخواست با پدرم بره بیرون میگفت ببینم چی میشه.یا نمیتونم.اما الان یه جوری شده که وقتی میبینه کار ضروری دارمو پدرم دغدغه کاری دارن میگه خودم باهات میام‌......

سلام حاج آقا خداقوت یعنی شما می فرمایید مراکز مشاوره ای که با رویکردهای اسلامی هم هستن، از مبانی غربی استفاده می کنن؟ حتی اون افرادی که می گن ما رشته روانشناسی رو توی حوزه خوندیم؟ مگه میشه روانشناسی غربی تو حوزه بخونن؟ بالاخره همه به ما پیشنهاد می کنن مشاوره های ازدواج رو حتما برید که خیلی کمک کننده ست. مثلا یه روانشناس به من می گفتن توی دوره نامزدی خیلی کارآگاه بازی درنیار ولی تا می تونی امتحانش کن که بتونی بشناسیش. مثلا قرار گذاشتی برید پارک، بعد وسط راه بهش بگو میشه بریم باغ وحش تا ببینیم چقدر سلطه جویی داره. یا حتی هر از گاهی بهش بگو بریم رستوران تا بفهمیم چقدر اهل خرج کردن هست. می ری بیرون حواست به نگاه هاش باشه تا ببینیم چشم چرون هست یا نه؟ شما می فرمایید این افکار برگرفته از تفکر غربی هست؟ البته که قبول دارم خواه ناخواه این اعمال آرامش رو از هر دو طرف می گیره ولی می خوام نظرتون رو بدونم. پس باید وقتی به مشاوره نیاز داریم‌ به کی ها مراجعه کنیم؟ جلسه ای هم حدودا ۳۶۰ تومن می گیرن.

چقدر این کارا زشت و نادرست هست. بزرگوار شما دقیقا چیو میخوای امتحان کنی؟ شما قبل از اینکه امتحان کنی من میگم همه ادما هوای نفس دارن. باید کمک کنی رشد کنن نه اینکه هی مچگیری کنی ازش....

سلام وقتتون بخیر خداقوت. فارغ از همه ی فوایدی که اقتدار دهی به مرد داره(همسر من خداروشکر همیشه خوب بوده اما الان محبت کردن رفتاریشون پررنگ تر شده)،برای من،حس بزرگ شدن خودم بوده. من تو ذهنم همون دختر۱۸ساله بودم.وتعجب میکردم چرا با اینکه ۳۱ سالمه اما رفتارهای سن ۱۸سالگی رو دارم.اما از وقتی اقتدار دهی به همسرم رو شروع کردم.این حس رو دیگه ندارم. شاید این حس تو همسرم هم ازبین رفته باشه و ایشون هم مناسب سنش رفتار کنه.ایشون همیشه میگفتن ذهن من همون پسر ۲۲ساله اس(الان ۳۶سالشونه).

سلام استاد بعد این مدت که به همسرم اقتدار دادم و به نوعی مبارزه با نفس کردم بالاخره دیشب مستقیم اثرش رو دیدم این مدت هر پیامی برای همسرم فرستادم هیچ جوابی نگرفتم بلکه برعکس یه بار گفت اینا رو از کجا کپی می کنی ،کی بهت خط میده باز چی میخوای البته رفتارش عوض شده بود و مهربونتر شد ولی مستقیم چیزی نگفت تا دیشب که یهو بغلم کرد و گفت یه چی میخوام بگم البته می دونم مغرور میشی ولی یه مدته خیلی خوب شدی،همینجور خوب بمون این روتو خیلی دوست دارم

هم خواستم ازتون تشکر کنم هم اینکه میترسم نکشم ادامه بدم چون خیلی دارم مبارزه به نفس می کنم می ترسم یهو قاطی کنم و همه چی بدتر خراب بشه،تروخدا کمک کنید این روش در ما تثبیت بشه یه وقت رهامون نکنید

توسل کنید به امام زمان. ما کی باشیم که بخوایم دست کسی رو بگیریم

سلام استادخسته نباشیدمیگم بخاطر همه زحماتی که بخاطر بهترزندگی کردن همه ما میکشید..ازوقتی دوره همسرداری رو شروع کردین همش کنجکاو بودم وتجربه هایی که داخل کانال میذاشتین میخوندم ومیگفتم مگه چیه این دوره وبه چه دردی میخوره!!اینهمه تبلیغ.. بخاطر همین حس کنجکاویم اومدم شرکت کردم تو دوره همسرداری، توی مدت ۲روز همه مطالب روخوندم و فقط وفقط افسوس خوردم که چرا ۱۳سال زندگی مشترک روبا نادانی وناآگاهی وراهنمایی های غلط اطرافیان به کام خودم وهمسرم تلخ کردم... ((همسرم بخاطر بیماری سرطان مدتیه فوت کردن)) ومن فقط دارم به رفتارای ناپسندی که داشتم فکرمیکنم .. برام دعا کنید که فقط خدا منو ببخشه بخاطر رفتارای زشت بچه گانه ای که داشتم.. البته سنم واقعا کم بودفقط۱۹ سال داشتم وکاملا بی تجربه .. توی خانواده ای که هیچ خبری از اقتدارنبود بزرگ شدم!! ای کاش ای کاش تریبونی بود که بدون اغراق توش فریاد میزدم وبه همه خانمای عزیز میگفتم که تا فرصت هست وباهم هستن از زندگیشون بهترین لذت هارو ببرن واگر میخوان واقعا زندگیشون مایه افسوس دنیا وآخرتشون نشه این دوره رو شرکت کنن واجراکنن تایه زندگی بهشتی رو توی دنیا تجربه کنن.. این خواهش رو از منی که این تجربه تلخو دارم بشنون .. ببخشید طولانی شد، اجرتون با امام زمان(عج الله تعالی)

سلام ونور خداقوت حاج آقا یک آرامشی در زندگیم به وجود آمده که میدونم از توسلات که به آقا امام زمان داشتم هست چون ایشون حرفامو و درد و دلامون گوش کرد. قبلنا درد و دلم باهمه وحتی خانوادم بود تا مشکلاتم رفه بشه ولی بدتر میشد تا اینکه خود آقا کانال وگروه شمارو بهم نشون داد . حاج آقا به همسرم پیام میدم بااینکه جواب نمیده ولی در رفتارش مشخصه که آرامش داره وبرام همین مهمه که باعث آرامش بشم . همیشه به دوستانم میگم وکلاس شمارو معرفی میکنم. درخانه پدری مادر فقط به ما یاد داد که دستتو خارکن وخودتو عزیز ولی از اقتدار و .... خبری نبود .همسر۱میگفت ۲تا جواب میدادم . وهمیشه پشتیبان خانواده ام و زندگی روتلخ کرده بودم ولی به لطف شما و امام زمانم زندگیم آرام‌تر شده . آرامشی بعداز۱۵سال آمده که این آرامش از همچی ارزشش بیشتره انشاالله خداوند بهتون سلامتی بده راستی من هر چی میفهمم و درک میکنم برای دوستام میگم و تشویقشون کردم برای کلاس

سلام علیکم وقتتون بخیر حاج آقا من کاملا باشما موافقم ،من نمیگم هیچ وقت اشتباه نکردم یا بدرفتاری نکردم یااون هیچ وقت منو ناراحت نکرده،چرا بوده ولی واااااقعا استثنا و انگشت شمار بوده// ک اونم دقیقا از رعایت نکردن این نکات بوده،//ولی واقعا تلاشمو کردم وخداروشکر نتیجه شودیدم ،الان هرکی زندگی ما رو میبینه میگ فلانی انگار شوهرش پسر رهبره اینقداحترامش میذاره، در حالیکه شوهرم اول راهنمایی هستن و کارگرن و من تحصیلات دانشگاهی و حوزوی دارم حتی خانواده ش وقتی ی چیزی میگن ک شوهرم مخالفت می‌کنه بمن میگن میشه پسرمون رو راضی کنی فلان کارو بکنه اون از تو بیشتر حرف شنوی داره یا حتی اطرافیان خیلی رک بهمون میگن شما واقعا هیچ مشکلی ندارین؟؟؟ حتی خودشم میگ خانوم خیلی خوشحالم بعد ده سال روز ب روز بیشتر همدیگرو دوسداریم از نامزدها هم بهتریم انگار همیشه ماه عسلیم منم میگم از مدیریت آقامونه،اونم می‌ره تو فضا... واقعا حرف حاج آقا پناهیان رو یادم میاد ک گفتن باید طوری باشه ک بعد ۳۰ سال مث ماه عسل باشه زندگی ها،اطرافمون ک میبینیم میگیم ماازهمه خوشبخت تریم،ان شالله بقول دخترم همه بتونیم خودکنترلی داشته باشیم.

سلام وعرض ادب خسته نباشیدازدیروزدارم مطالب ومیخونم خیلی خسته شده بودم اززندگی باخیلی مشکلاروبروشدم تاالان کم اورده بودم ولی مطالب خیلی انرژی داده بهم باورکنین اروم شدم میگم خدایاشکرت دوست خوبم این کانال وبهم معرفی کرده ممنونم ازش ممنونم ازشمامیگم اصلاهمسرت تغییرنکنه ک واقعاتغییرمیکنه درعوض حال خودت خوب میشه باچ حرف زدن کوچیکی زندگی تغییرمیکنه چقدقشنگ انشالله ک امام زمان یاری کنن زندگی ماهابهتربشه، بازم تشکرازشما،

سلام خدا خیر دنیا واخرت رو به شما عطا کنه،من ۲۱ساله ازدواج کردم وفراز و نشیب زیادی تو زندگیم داشتم ،نسبت به خانوادم احترام زیادی برای شوهرم قایل بودم حتی پشت تلفن بااحترام صحبت میکردم که اطرافیان میگفتن تودیگه خیلی بیمزه کردی زندگیو این چه طرز صحبت با شوهره باید راحت باشی ،اشتباهات زیادیم داشتم ،اما اقتدار دهیو کامل انجام نمیدادم ،تو دوراهی افتاده بودم که کدوم کار درسته راحت بودن؟یا اقتدار دادن ،حالا متوجه شدم که چه وقت از چه کلماتی استفاده کنم خدا خیرتون بده ،من رشته ام مشاوره بود وبحران خیانت رو چندین بار ،پشت سر گذاشتم تا الان که ایشون میگن یک تار موی شمارو با هیچ کس عوض نمیکنم البته این جمله روبعد از گذروندن کلاس همسرداری شنیدم ،تشکر بابت مطالب باارزش شما

سلام استاد بزرگوار من هرروز که سریال جواهری در قصر (یانگوم) را میبینم انگار حرفهای شما بطور عملی اجرا میشه این بانوان چقدر به مردان اقتدار میدن و چقدر با نفس خودشون مبارزه میکنن تا هر حرفی رو نزنن و ناراحتی خودشون رو خیلی محترمانه به همدیگه میگن و نتیجه هم همیشه غیرقابل تصوره دقیقا مثل زمانی که با احترام با شوهرانمان حرف میزنیم و ابراز نارضایتی میکنیم و نتیجه هم غیر قابل پیش بینیه و همونی میشه که فکرشم نمیکردیم

سلام استاد امروز یه تجربه ی جالب کسب کردم ناهار امروزم کمی بی آب و رنگ شده بود ، و همسرم سر سفره با لحن خیلی بدی گفتن معلوم هست چی درست کردی ، بعدم به پسرم گفتن برو یه آبلیمو یا آبغوره ای پیدا کن بیار ببینیم خورده میشه یا نه خیلی دلم شکست خیلی نارحت شدم ، در صورتی که غذا فقط یه مقدار ربش کم بود سکوت کردم، واخر غذا گفتم معذرت می‌خوام که غذای امروز خوب نشده ، گفتن باشه بخشیدم ،، شوخی و جدی قاطی بود حرفشون سرشب شیطون اومد زیر پوستم که چرا وقتی غذات خوب میشه تعریفی در کار نیست ، با یه تشکر همه چیز تموم میشه اما وقتی بعد سالی یه بار خراب بشه ، این همه حرف باید بشنوی اما همون لحظه یادم افتاد، وقتی خرید های خونه رو آقام میارن خونه ، اگر خوب باشه یه تشکر و یه لبخند انجام میدم اما وقتی یه بار خرید ها کیفیت نداشته باشه ، دنبال هزار کلمه میگردم که بالاخره متوجه شون کنم خریدشون خوب نبوده خواستم بگم ما خانم ها به خاطر تزیین غذا خیلی دوست داریم همسرمون به به و چه چه کنه چون می‌خوایم زحمت مون دیده بشه اما موقع خرید های عالی آقامون که کلی این طرف و اون طرف رفتن و وقت گذاشتن و تهیه کردن ، بلد نیستیم به به و چه چه کنیم و اغلب با همون تشکر قضیه تموم میشه بعد از این تمام سعیم رو میکنم با دیدن خرید ها ، حسابی قدرشناسی کنم واقتدار بدم 😊

سلام حاج آقا روزتون بخیر تشکر و قدردانی می کنم از دغدغه ی فرهنگی بجایی که واقعا جاش تو سبک زندگی ما جوونا خیلی خیلی خالی بود. این سبک همسرداری رو نه در واقع و جریان عادی زندگی خانوادم دیدم نه در جریانات غیرحقیقی و آموزه های فضای مجازی و حتی کلاس ها و کتاب های همسرداری. من بشخصه از قبل ازدواج خیلی کتاب در مورد شیوه های همسرداری خوندم و خیلی کلاس شرکت کردم. تا حدودی هم اجرا می کردم ولی یک مسئله ای که آموزش های شما رو با بقیه مطالبی که یاد گرفتم تفکیک و می تونم بگم‌خاص می کنه بحث مبارزه بانفسی هست که مطرح کردید. من قبل این دوره وقتی آموخته هام در مورد همسرداری رو اجرا می کردم همیشه دنبال ی اتفاق در بیرون و در همسرم بودم.می تونم بگم طلبکار بودم .دنبال نتیجه بودم .حس می کردم دارم به همسرم لطف می کنم و خیلی خوبم !!! و این منو طلبکارتر می کرد و وقتی ری اکشن مد نظرم رو از همسرم دریافت نمی کردم جوری رفتار می کردم که میشد مَثَل گاو نه من شیرده.

الان تقریبا دو هفته ای میشه که با مباحث و تمرین های کلاس پیش میرم و می تونم بگم مهم ترین دست آوردش برای خودم بوده و اون حس آرامش و تواضعیه که پیدا کردم. چیزی که مدت ها دنبالش بودم که چرا دیگ ندارم .ازخدا می خواستم همش یه راهی نشونم بده که مشکل کارم کجاست.خصوصا شب های قدر خیلی خواستم.که همون دورانم با کانالتون آشنا شدم. و الان با دو هفته تمرین چقدر حال دلم و حال دل همسرم خوبه..چقدر زندگی و آرامشی که داره لذت بخشه. فقط می تونم براتون از خدا طلب بهترین ها رو بکنم که دقیقا رو مسائلی دادید کار فرهنگی می کنید که نیاز خانواده ها و جامعمون هست .

سلام چند روز پیش به همسرم گفتم قرصام تموم شده، گفتن تازه خریدم اینقدر هم پولش شده. اینقدر ناراحت شدم، هیچی نگفتم. چند روز به خودم گفتم فوقش نمیخورم. نخوردم دیدم دارم اذیت میشم. دیشب بهش گفتم میشه برام قرص بخری؟ الان صبح بیدار شدم دیدم برام خریده😀 چند وقت پیش مادرشوهر کمرش درد میکرد زنگ زد برم ماساژش بدم. بچه خواب بود همسرم گفت بروتا خوابه. منم چشم گفتم و رفتم. فرداش بچه ها تب کردن، دوباره مادرشوهرم اینبار به همسرم زنگ زد و گفت بهتر شدم بازم بیاد منو ماساژ بده. همسرم گفت بچه ها مریضن نمیتونه بیاد. کلی کیف کردم . وای دیروز رفتیم باغ بابام اینا. همسرم کمکشون علف خورد کنه. باغ پر از پشه. دختر کوچولوم فقط جیغ میزد. منو بچه ها رفتیم بیرون باغ پیاده روی. همسرم علف ها رو تا اخر خورد کرد. پر از گرد و خاک. دلم سوخت. کارش که تموم شد عصبانی عصبانی. قبلا میگفت این کارا به چه درد میخوره. اینبار حسابی تشکر کردم . بعد بچه ها رو نگه داشتم سرو صدا نکنن. همسرم رفت حمام. براش شربت و هندوانه اوردم. وقتی لبخند زد دیگه رفتم دنبال کارای خودم. دوش گرفتم و نماز خوندم. جالب بود دیگه هیچ گلایه ای نکرد.

دیشب با همسرم از خرید می‌خواستیم برگردیم که صاحبکار قبلی‌شون چندین بار تماس گرفت چون دستشون بند بود جواب ندادن آخرین بار هر جور بود جواب دادن و اون آقا بی ادبانه با همسرم صحبت کردن داشتم اذیت میشدم ولی هیچی نگفتم، و همسرم با بی ادبی اون آقا چون سن‌شون خیلی بیشتر بود خیلی محترمانه برخورد کردن که باعث شرمندگی صاحبکار شد. توی مسیر پشت چراغ قرمز یه دعوا دیدیم سر مسئله همیشگی راه دادن یا ندادن ماشین ها به هم و اون آقایون شروع کردن به فحاشی، همسرم گفتن میبینی چقدر سر مسائل الکی دعوا میکنن؟ منم فرصت اقتدار دادن رو مناسب دیدم و گفتم همه که مثل شما بزرگوار و آقا نیستن که! حس کردم یه آرامش زیادی بهشون منتقل شد و توی کار و رفتارشون تا آخر شب مشخص بود. برنامه داشتن منو برسونن خونه و برن اما نرفتن و موندن پیشم.😉