eitaa logo
تنها مسیری های استان سیستان و بلوچستان
420 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
2.8هزار ویدیو
77 فایل
جهت انتقاد ، پیشنهاد و ارائه ی مطلب با آیدی زیر ارتباط برقرار کنید 👇👇👇 @Reyhaneh8067 در این کانال مباحث کاربردی و تربیتی تشکیلات تنهامسیر آرامش ارائه خواهد شد 🌹☘🌹☘🌹☘🌹 باما همراه باشید http://eitaa.com/joinchat/1367736352C2e599872c6
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨ 🌺☘️🌺 📲 🌸ازهمون بچگی دچارم 🌸وقتی گره می خوره به کارم 🌹یاضامن آهو🌹 🦋*أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰآ* ╰━═━⊰🍃🌸🍃⊱━═━╯    ✨ *أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج* ✨ @Tanhamasir_Sb
Panahian-Clip-BozorgTatinKomakBeEmamZaman-64k.mp3
1.63M
🔻پاسخ به یک پرسش پرتکرار: ➖ ما چه کاری می‌تونیم برای امام زمان(عج) انجام بدیم؟ ➖ امروز بزرگ‌ترین کمک به امام زمان(عج) چه کاری است؟ ‌┅═ 🌿🌸🌿 ═┅ 🦋 @Tanhamasir_Sb
✨﷽✨ 🌼تفسیر سوره یونس ✍️قلْ هَلْ مِن شُرَکَآئِکُم مَّن یَبْدَؤُاْ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ قُلِ اللَّهُ یَبْدَؤُاْ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ فَأَنَّی‏ تُؤْفَکُونَ‏ 📚سوره یونس، آیه 34 ترجمە: بگو: آیا از معبودهایی که شما شریک خدا قرار داده‌‏اید، کسی هست که بتواند آفرینش را ایجاد و آغاز کند و سپس آن را باز گرداند؟ بگو: (فقط) خداوند، آفرینش را آغاز می‌‏کند و سپس باز می‌‏گرداند. پس چرا (از حقّ) بازگردانده می‏‌شوید؟! پیام آیە: خداوند شیوه‏ بحث و جدل با مشرکان را به پیامبرش می‌‏آموزد. «قل»؛ شریک خدا، جز ساخته اوهام بشری نیست. «شرکائکم»؛ هستی حادث و پدیده است. «یبدؤا الخلق»؛ ملاک پرستش دو چیز است: یکی توانایی بر پدید آوردن و دیگری قدرتِ برپا کردن دوباره آن. «یبدؤا... ثمّیعیده»؛ قیامت بعد از انقراض دنیا پدید می‏‌آید. «یبدؤا... ثمّ یعیده»؛ هستی به سوی مرگ و انقراض در حرکت است و سرانجام آن مرگ و نیستی است. «یبدؤا... ثمّ یعیده»؛ معاد و قیامت، همانند دنیا و جسمانی است. «ثمّ یعیده» شریک‏ پنداری، نشانه بی‌خردی است. «فانّی‏ تؤفکون» 📚تفسیر نور حجت الاسلام قرائتی ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ @Tanhamasir_Sb
تنها مسیری های استان سیستان و بلوچستان
🌠 #رمان شب #بدون_تو_هرگز 31 " مهمانی بزرگ" 🔷 بعد از مدت ها پدر و مادرم قرار بود بیان خونه مون ...
شب ۳۲ "تنبیه عمومی" 🔹 علی به ندرت حرفی رو با حالت جدی می زد ... ✅ اما یه بار خیلی جدی ازم خواسته بود، دست روی بچه ها بلند نکنم... 💢به شدت با دعوا کردن و زدن بچه مخالف بود ... خودش هم همیشه کارش رو با صبر و زیرکی پیش می برد ... 🔹تنها اشکال این بود که بچه ها هم این رو فهمیده بودن ... اون هم جلوی مهمون ها ... و از همه بدتر، پدرم😒 🔸علی با شنیدن حرف بچه ها، زیر چشمی نگاهی بهم انداخت ... نیم خیز جلوی بچه ها نشست و با حالت جدی و کودکانه ای گفت ... - جدی؟ ... واقعا مامان، مریم رو زد؟ ... 😒 💢 بچه ها با ذوق، بالا و پایین می پریدن ... و با هیجان، داستان مظلومیت خودشون رو تعریف می کردن ... و علی بدون توجه به مهمون ها ... و حتی اینکه کوچک ترین نگاهی به اونها بکنه ... غرق داستان جنایی بچه ها شده بود ...😌 🔸داستان شون که تموم شد ... با همون حالت ذوق و هیجان خود بچه ها گفت ... - خوب بگید ببینم ... مامان دقیقا با کدوم دستش مریم رو زد ...😒 و اونها هم مثل اینکه فتح الفتوح کرده باشن ... و با ذوق تمام گفتن ... با دست چپ ... 💢 علی بی درنگ از حالت نیم خیز، بلند شد و اومد طرف من ... خم شد جلوی همه دست چپم رو بوسید ... و لبخند ملیحی زد ...😊 - خسته نباشی خانم ... من از طرف بچه ها از شما معذرت می خوام ... ❤️ و بدون مکث، با همون خنده برای سلام و خوشامدگویی رفت سمت مهمون ها ... هم من، هم مهمون ها خشک مون زده بود ... 💢 بچه ها هم دویدن توی اتاق و تا آخر مهمونی بیرون نیومدن ... 💞 منم دلم می خواست آب بشم برم توی زمین ... از همه دیدنی تر، قیافه پدرم بود ... چشم هاش داشت از حدقه بیرون می زد ... ✅ اون روز علی ... با اون کارش همه رو با هم تنبیه کرد ... این، اولین و آخرین بار وروجک ها شد ... و اولین و آخرین بار من...☺️ ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasir_Sb
🌠 شب ۳۳ "نغمه اسماعیل" 🔹این بار که علی رفت جبهه، من نتونستم دنبالش برم ... 🔸 دلم پیش علی بود اما باید مراقب امانتی های توی راهی علی می شدم ... ⭕️ هر چند با بمباران ها، مگه آب خوش از گلوی احدی پایین می رفت؟ ... 😕 🔸اون روز زینب مدرسه بود و مریم طبق معمول از دیوار راست بالا می رفت .. 🔵 عروسک هاش رو چیده بود توی حال و یه بساط خاله بازی اساسی راه انداخته بود ... توی همین حال و هوا بودم که صدای زنگ در بلند شد و خواهر کوچیک ترم بی خبر اومد خونه مون ... ✔️ پدرم دیگه اون روزها مثل قبل سختگیری الکی نمی کرد ... دوره ما، حق نداشتیم بدون اینکه یه مرد مواظب مون باشه جایی بریم ... علی، روی اون هم اثر خودش رو گذاشته بود...✅ 🔵 بعد از کلی این پا و اون پا کردن ... بالاخره مهر دهنش باز شد و حرف اصلیش رو زد ... مثل لبو سرخ شده بود ... - هانیه ... چند شب پیش توی مهمونی تون ... مادر علی آقا گفت ... این بار که آقا اسماعیل از جبهه برگرده می خواد دامادش کنه ... جمله اش تموم نشده تا تهش رو خوندم ... به زحمت خودم رو کنترل کردم ... - به کسی هم گفتی؟ 💢 یهو از جا پرید ... - نه به خدا ... پیش خودمم خیلی بالا و پایین کردم ... 🔹 دوباره نشست ... نفس عمیق و سنگینی کشید ... - تا همین جاش رو هم جون دادم تا گفتم ...😣 ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasir_Sb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💕 ! مگر ما خدمتکار هستیم که چشم بگوییم؟😠 👌خانم ها بدانند که چشم گفتن درمقابل شوهر یک نوع مدیریت شما در دل همسر است.❤️ اگر شما بخواهید شوهرتان را اسیر محبوب خودتان کنید. استفاده از کلمۀ چشم معجزه می کند.😉 💚چشم از زبان بیرون می آید و شما را روی چشم شوهرتان می گذارد. این تعابیر شاعرانه نیست. تبعیت زن، خدمت هنرمندانه به خویش است. 💝 آنها که جلوی شوهر، سینه سپر می کنند و از شوهرشان تبعیت نمی کنند، الان چه جایگاهی در مقابل همسرشان دارند❓ 🔹آیا همسرشان از دیدن آنها خوشحال می شود؟ 🔹آیا از گفتگو با آنها لذت می برند؟ 👌با این کار، جایگاه خانم ها پایین نمی آید 👇 بلکه چشم گفتن به همسر یعنی: ❤️"حفظ اقتدار مرد👉 ❤️" بالا بردن جایگاه زن 👉 ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasir_Sb
💢 امروز سالگرد شهادت عزیز دل همه ما بود. ✍🏻 یکی از کارمندان شهرداری ارومیه می‌گفت: تازه ازدواج کرده بودم و با مدرک دیپلم دنبال کار می‌گشتم. از پله‌های شهرداری می‌رفتم بالا که یکی از کارکنان شهرداری را دیدم و ازش پرسیدم آیا اینجا برام کار هست؟تازه ازدواج کردم و دیپلم دارم. یه کاغذ از جیبش دراُورد و یه امضاء کرد و داد دستم و گفت: بده به آقای فلانی،اتاق فلان. رفتم و کاغذ رو دادم دستش و امضاء رو که دید گفت چی میخوای؟ گفتم: کار گفت:فردا بیا سرکار!!! باورم نمی شد! فردا رفتم شهرداری مشغول شدم. بعد از چند روز فهمیدم اون آقایی که امضاء داد شهردار بود. چند ماه کارآموز بودم بعد یکی از کارمندان که بازنشسته شد من جای اون مشغول شدم. شش ماه بعد شهردار استعفاء کرد و رفت جبهه. بعد از اینکه جبهه شهید شد یکی از همکارام گفت: توی اون مدتی که کارآموز بودی و منتظر بودیم که یک نفر بازنشسته بشه تا شما رو جایگزین کنیم، حقوقت از حقوق شهردار کسر و پرداخت می شد! یعنی از حقوق این درخواست خود شهید بود... هاج و واج فقط گریه میکردم... به روح بزرگش صلوات🌹 ●⊰✾⊱● @Tanhamasir_Sb
‌‌‌‌‌🎆✨🌙--------------------🌟 بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد اللهم عجل لولیک الفرج @Tanhamasir_Sb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•┄❁بِـسْـم‌‌ِاللّٰه‌ِالࢪَّحمن‌ِالࢪَّحیمْ❁┄• سلام و عرض ادب سروران عزیز☺️🌺 صبح قشنگتون متبــــرک ب نام نامــی حضرت یــــارر 😍 امروزتـان مبارک و طلوع روزتـــان پرامــید به به.....بوی بهار میاد😍 💌 یه کلیپ زیبا تقدیم نگاه مهربونتون ✦‎࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasir_Sb
✍هر جا غصّه دار شدی استغفار کن ... استغفار امان انسان است ... به این کاری نداشته باش که چرا محزون شده ای ، اذیّتت کرده اند؟ گناهی کرده ای؟ محزون که شدی استغفار کن ...چه غم خود را داشته باشی و چه غم مؤمنین را، استغفار غم ها را از بین می برد ... همان طور که وقتی خطا می کنی همه صدمه می خورند، مثلاً وقتی چند نفر کفران نعمت می کنند به همه ضرر می رسد؛ استغفار هم که می کنی به همه ماسوای خودت نفع می رسانی ... دلهاتون خالی از غصه❤️ ┄┅┅❅💠❅┅┅┄