🎆 #رمان شب
#بدون_تو_هرگز 35
💢 برای آخرین بار 🌷
🔸 این بار هم موقع تولد بچه ها علی نبود ...
زنگ زد، احوالم رو پرسید ...
گفت؛ فشار توی جبهه سنگینه و مقدور نیست برگرده ...
✅ وقتی بهش گفتم سه قلو پسره ... فقط سلامتی شون رو پرسید ...
- الحمدلله که سالمن ...
- فقط همین ... بی ذوق ... همه کلی واسشون ذوق کردن...🙁
- همین که سالمن کافیه ... سرباز امام زمان رو باید سالم تحویل شون داد ...
مهم سلامت و عاقبت به خیری بچه هاست ...
دختر و پسرش مهم نیست ...
🔷همین جملات رو هم به زحمت می شنیدم ذوق کردن یا نکردنش برام مهم نبود الکی حرف میزدم که ازش حرف بکشم...
خیلی دلم براش تنگ شده بود ...😢💞
✅ حتی به شنیدن صداش هم راضی بودم ...
زمانی که داشتم از سه قلوها مراقبت می کردم ...
تازه به حکمت خدا پی بردم ...
شاید کمک کار زیاد داشتم ...
✔️ اما واقعا دختر عصای دست مادره ... این حرف تا اون موقع فقط برام ضرب المثل بود ...
سه قلو پسر ... بدتر از همه عین خواهرهاشون وروجک!!!🙄
🔸 هنوز درست چهار دست و پا نمی کردن که نفسم رو بریده بودن ...
🔺 توی این فاصله، علی، یکی دو بار برگشت ...
خیلی کمک کار من بود ...
اما واضح، دیگه پابند زمین نبود ... 🌷
✅ هر بار که بچه ها رو بغل می کرد، بند دلم پاره می شد ...
ناخودآگاه یه جوری نگاهش می کردم ...😢
انگار آخرین باره دارم می بینمش ...
نه فقط من، دوست هاش هم همین طور شده بودن ...
✅ برای دیدنش به هر بهانه ای میومدن در خونه ...
هی می رفتن و برمی گشتن و صورتش رو می بوسیدن ...
🌹 موقع رفتن چشم هاشون پر اشک می شد ... دوباره برمی گشتن بغلش می کردن ..
🔸 همه ... حتی پدرم فهمیده بود ...
این آخرین دیدارهاست ... تا اینکه ...
واقعا برای آخرین بار ... رفت ...🌷
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانسیستانوبلوچستان
@Tanhamasir_Sb
🎆 #رمان شب
#بدون_تو_هرگز 36
⭕️ اشباحِ سیاه
🔹 حالم خراب بود ... می رفتم توی آشپزخونه ... بدون اینکه بفهمم ساعت ها فقط به در و دیوار نگاه می کردم ...
قاطی کرده بودم ... 😞
💢 پدرم هم روی آتیشِ دلم نفت ریخت ...
🔴 بر عکس همیشه، یهو بی خبر اومد دمِ در ... بهانه اش دیدنِ بچه ها بود ... امّا چشمش توی خونه می چرخید ... تا نزدیکِ شام هم خونه ما موند ...
* آخر صداش در اومد ...
- این شوهرِ بی مبالاتِ تو ... هیچ وقت خونه نیست ...😒
🔸 به زحمت بغضم رو کنترل کردم ...
- برگشته جبهه ...
🔺حالتش عوض شد ... سریع بلند شد کتش رو پوشید که بره...
🌷 دنبالش تا پایِ در رفتم اصرار کنم برای شام بمونه ...
🔵 چهره اش خیلی توی هم بود ... یه لحظه توی طاقِ در ایستاد ...
- اگر تلفنی باهاش حرف زدی ... بگو بابام گفت ... حلالم کن بچه سید ... خیلی بهت بد کردم ...😓
🔸دیگه رسماً داشتم دیوونه می شدم ... شدم اسپندِ روی آتیش ... شب از شدّتِ فشارِ عصبی خوابم نمی برد ...
⭕️ اون خوابِ عجیب هم کارِ خودش رو کرد ... خواب دیدم موجوداتِ سیاهِ شبح مانند، ریخته بودن سرِ علی ... هر کدوم یه تیکه از بدنش رو می کَند و می بُرد...
🌅 از خواب که بلند شدم، صبح اوّلِ وقت ... سه قلوها و دخترها رو برداشتم و رفتم درِ خونه مون ...
🔷 بابام هنوز خونه بود ... مادرم از حالِ بهم ریخته من بدجور نگران شد ... بچه ها رو گذاشتم اونجا ... حالم طبیعی نبود ... چرخیدم سمت پدرم...
- باید برم ... امانتی های سید ... همه شون بچه سید ....
♻️ و سریع و بی خداحافظی چرخیدم سمتِ در ...
🌹 مادرم دنبالم دوید و چادرم رو کشید ...
- چه کار می کنی هانیه؟ ... چت شده؟ ...
¤ نفس برای حرف زدن نداشتم ...
🌺 برای اولین بار توی کلّ عمرم... پدرم پشتم ایستاد ... اومد جلو و من رو از توی دستِ مادرم کشید بیرون ...
- برو ...
و من رفتم.....
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانسیستانوبلوچستان
@Tanhamasir_Sb
#گپ_دوستانه💕
✍دلـــــتو بتکـــــون ،
از حرفا ...
از بُغضا ...
از آدما ...
دلـتو بتکـون ؛
از هر چے که تو این یک سال
یادش دلتو به درد آورد ...
از خاطره هایے که
گریه هاش بیشتر از خنده هاش بود ...
از نفهمیدنِ اونایے که همیشه فهمیدیشون..
از کوتاهے هاے خودت ...
اگه با یه "ببخشید! من هم مقصر بودم
یکے رو آروم می کنے؛
آرومش کن ...
دلـــــتو بتـــــکون …
💥یه نـــــفسِ عـمیق بڪش
سلام بده به بـــــهار
به اتفاقاے خـــــوب …
#من_دلمو_تکوندم💛
پیشاپیش سال نو مبارک💐
#شب_بخیر
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
@Tanhamasir_Sb
🎆✨🌙--------------------🌟
بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد
دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد
اللهم عجل لولیک الفرج
@Tanhamasir_Sb
•┄✮بِـسْـمِاللّٰهِالࢪَّحمنِالࢪَّحیمْ✮┄•
سلامــــــــی گرم وپرمهر بہ شمـــــااا همراهان مهراندیش ☺️🌺
آخرین روز امسالتون دل انگیز و مملو از خاطرات خوب و به یادماندنی👌🌹
عزیزان قراره تو سالِ جدید چه تغییراتی تو زندگیتون بوجود بیارین؟
بنظرم آدم باید دائم خودشو بروز کنه! مثلا
اخلاقای بَدِمون رو بزاریم کنار و ...
تو سالِ جدید ، به خودمون قولایِ قشنگ بدیم .
رفقای جان..❣
آخر سالی حرفی ، نظری ، پیشنهادی داشتید با دل و جان پذیرا هستیم
خیلی ممنون که همراهمون بودین و همراهمون میمونین😊
چه خوبه که داریمتون😊
دیگه چی بخوایم از خدا، وقتی چنین نعمتایی داریم؟
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانسیستانوبلوچستان
@Tanhamasir_Sb
#حدیث_روز 🦋
🔆 امام زمان علیه السلام :
💠 علم و دانش ما به خبرهای شما احاطه دارد و چیزی از اخبار شما بر ما پوشیده نمیماند.
📚 بحار الأنوار، ج ۵۳، ص ۱۷۴
┅═ 🌿🌸🌿 ═┅
#تنهامسیراستانسیستانوبلوچستان
@Tanhamasir_Sb
14001229_42690_1281k.mp3
4.3M
🌺 سال "تولید؛ دانشبنیان، اشتغالآفرین"🌺
📹 بشنوید | صوت کامل پیام نوروزی رهبر انقلاب اسلامی به مناسبت آغاز سال ۱۴۰۱
🔻 حضرت آیتالله خامنهای در پیام نوروزی ۱۴۰۱ بر حرکت کشور برای رفع مشکلات معیشتی و اقتصادی تاکید کردند
💫 تولید؛ دانشبنیان، اشتغالآفرین
ســــــــــلام
انتهای این قصه سرد و سفید همیشه سبز خواهد بود🌱
تشكر از خداوند برای بودن خوبانی چون شما در سالی كه گذشت و آرزو برای داشتنِ شما در سال پیش رو...
ناب ترين دعاهايم را بر عرش كبريایی به وديعه مي گذارم، تا همای سعادت بر زندگيتان سایه بگستراند...
از خداوند سلامتی و موفقیت را براي شما و خانواده محترمتان خواهانم، ان چنان که جز در خاطر خدا، در باور هيـــــچ كـس
نمی گنجد...🤲✨
هر روزتان نوروز نوروزتان پیروز🌸
•┄✮بِـسْـمِاللّٰهِالࢪَّحمنِالࢪَّحیمْ✮┄•
عرض سلااام و ادب و احترام بر شما سروران والاقدر ☺️🌺
صبح اولین روز سال جدیدتـــون فرخنده ومالامال یاد خدا
الهی که امروزتون قرین خیر و نیکبختی و آغازگر خوشیهاتون باشه🤲
سال نوی همگی مبارک باشه 🌹☺️
ان شاءالله سال پرخیر و برکتی باشه براتون ... پر از اتفاقات خوووب و عالی 👌✨
پر از جهش های علمی و اخلاقی و اقتصادی و....👌✨✨
تشكر از خداوند برای بودن خوبانی چون شما در سالی كه گذشت و آرزو برای داشتنِ شما در سال پیش رو...
ارادتمند همه شما هستم ☺️
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیراستانسیستانوبلوچستان
@Tanhamasir_Sb
🌸امام صادق عليه السلام :
ما مِن يَومِ نَيروزٍ إلاّ و نَحنُ نَتَوقَّعُ فِيهِ الفَرَجَ لأِنَّهُ مِن أيّامِنا و أيّامِ شِيعَتِنا
هيچ نوروزي نيست مگر آنكه ما در آن روز منتظر فرج [ظهور قائم آل محمّدصلي الله عليه وآله] هستيم؛ چرا كه نوروز از روزهاي ما و شيعيان ماست.
مستدرك الوسائل ، ج 6 ، ص 352
@Tanhamasir_Sb