تنها مسیری های استان خراسان جنوبی
#تمرین_صبر 9 امام علی "ع" می فرماین؛ "حِلم را بهترین یاور یافتم ،حتی بهتر ازمردان دلاور وشجاع." چ
#تمرین_صبر 10
نگاه افراد صبور به غضبِ دیگران،
نگاهی طبیبانه است.
برخورد طبیبانه یعنی؛
از عَملِش ممکنه خشمگین باشی؛
اما
چون فطرتش از جنس خداست؛
دوستش داری و ازش کینه نمیگیری...😌
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیر
🌍دنیا محل صبر است و انسان موجودی عجول،
خدا اجازه نمیدهد خیلی از کارها به سرعت انجام پذیرد
👈 چون صبر پایه اصلی امتحانات و رشد انسان است.
نتیجه رفتارهای خوب و بد ما هم معمولا در دراز مدت به انسان میرسد.💯
🍃 #استاد_پناهیان
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیر
10.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 جزئیات حمله موشکی رژیم صهیونسیتی به دمشق
➺
❌️بیانیه سپاه پاسداران در پی حمله رژیم صهیونیستی به دمشق
روابط عمومی کل سپاه:
🔻بار دیگر رژیم ددمنش و جنایتکار صهیونیستی اقدام به تجاوز به شهر دمشق پایتخت کشور سوریه نمود و طی حمله هوایی جنگندههای رژیم متجاوز و غاصب تعدادی از نیروهای سوری و ۴ تن از مستشاران نظامی جمهوری اسلامی ایران به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
🔻اطلاعات تکمیلی متعاقبا اعلام خواهد شد.
✍اطلاعیه تکمیلی روابط عمومی کل سپاه
بسم الله الرحمن الرحیم
🔹در پی اقدام متجاوزانه رژیم ددمنش و جنایتکار صهیونیستی در حمله هوایی به دمشق 4 تن از مستشاران نظامی سپاه و مدافعین حرم و تعدادی از نیروهای سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
🔹شهادت شهیدان حجت الله امیدوار ، علی آقازاده ، حسین محمدی و سعید کریمی را به حضرت ولیعصر (عج ) ، مقام معظم رهبری و فرماندهی کل قوا (مدظله العالی) ، خانواده های معظم شهیدان و آحاد فرماندهان و رزمندگان جبهه مقاومت اسلامی تبریک و تسلیت می گوییم.
#ایران #رژیم_صهیونیستی
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیر
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
❇️ حاج صادق؛ نام عملیاتی شهید حجت الله امیدوار
🔹شهید حجت الله امیدوار با نام عملیاتی حاج صادق، معاون اطلاعات فرمانده سپاه قدس در سوریه بود که به دعوت دولت سوریه به عنوان مستشار نظامی در این کشور حضور داشت.
🔹شهید حاج صادق به همران 3 تن دیگر از همراهانش با نامهای علی آقازاده، حسین محمدی و سعید کریمی پیش از ظهر امروز در پی حملات رژیم صهیونیستی به دمشق به درجه رفیع شهادت نائل آمدند
➺@IslamlifeStyles
13.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 نماهنگی متفاوت در سالگرد جانفشانی آتشنشانان قهرمان پلاسکو
▪️شادی روحشان صلوات
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیر
تنها مسیری های استان خراسان جنوبی
✅ آفرین. ازین مدل پیام ها برای همسراتون بفرستید و نتیجش رو بگید
🔶🌷 آقایون هم اگه میخوان زندگی خوبی داشته باشند حتما باید در صحبت هاشون از کلمات محبت آمیز استفاده کنند.
⭕️ معمولا مردها پیش خودشون میگن آخه چه نیازیه که من همه حرفام با همسرم رو همراه با کلمات محبت آمیز بزنم!
🔶در حالی که اون مرد نمیدونه که با هر کلمه محبت آمیزی که میگه چقدر قلب خانمش رو تسخیر میکنه...
🌹🌹🌹
یه نکته رو خدمت همه اعضای محترم عرض کنیم خوب دقت کنید:
🔶💢 خیلی از خانم ها میگن که من به شوهرم پیامک محبت آمیز فرستادم ولی اون جواب نداد یا بد برخورد کرد یا مسخره کرد و ...
⭕️ ببینید ما بارها گفتیم که خانم نیاز نیست که به شوهر خودش محبت کنه. بلکه باید #اقتدار بده.
💢 محبت کردن به مرد یه جورایی میشه گفت مرد رو بد بار میاره.
به مرد باید اقتدار داد. تقریبا غیر ممکنه یه خانم درست به شوهرش اقتدار بده ولی اون پاسخ مناسب نده.
🔹 استفاده از لفظ "عزیزم" برای مرد زیاد درست نیست.
🔸 خانم ها بنده های خدا چون خودشون خیلی به محبت دیدن علاقه دارن خیال میکنن که اگه هی به شوهرشون بگن دوستت دارم اونم بهشون محبت میکنه!
مرد کلا سیستمش با زن فرق میکنه.
برای مرد باید بیشتر از الفاظی مثل این استفاده کرد:
👈🏼 آقای من... سایه سرم... بابای بچه هام... سالار من... آقای با غیرت من...
❇️ این الفاظ و شبیه به اینا هست که اثر خیلی خوبی داره روی مرد
هدایت شده از تنها مسیری های استان کرمان
#روایت_کرمان
🔥«رفتم از موکب ناهار بگیرم که 206 مشکیرنگ، جلوی چشمم رفت هوا... مثل برگِ درختی در دست باد از زمین کنده شدم، پرتاب شدم عقب!»
میگفت مادرش روی صندلی تاشو نشسته و دخترش کنارش ایستاده تا برود برایشان ناهار بگیرد. در حال رفتن بوده که این انفجار اتفاق میافتد.
و خنکی آب او را به هوش میآورد. یکی بالای سرش پرسیده: «داداش خوبی؟» و به اطرافیانش گفته: «به هوش اومد، به هوش اومد...»
میگوید: «فکر مادرم و دخترم پرید جلوی ذهنم! کجا بودند را نمیدانستم. راه افتادم سمت موکب؛ یکی داشت داد میزد آقا دستت! نمیفهمیدم به کی میگوید یا طرفحسابش کدام مجروح است!»
رنجور و نالان ادامه میدهد: «دخترم کنار خیابان افتاده بود و مادرم زیر آوارِ موکب...؛ آمدم دخترم را بلند کنم که درد هجوم کرد به همه وجودم... تازه نگاهم رفت به دستم؛ خون سرازیر بود و از انگشتانم میریخت»
گفت: «تازه آن آدمی که میگفت دستت! رسید بهم؛ گفت که دارد داد میزند دستم ترکش خورده؛ با آخرین نفس و نایی که داشتم گفتم دخترم و اشاره کردم به او که افتاده بود کنار خیابان؛ دست گذاشت و نبض دخترم را گرفت؛ داد زد زندهس، برانکارد بیارین!»
🚑میدانستم خودش را که آوردهاند بیمارستان مهرگان، مادر و دخترش اتاق عمل بیمارستانِ پیامبر اعظم هستند. برای همین بیرون زدم تا برسم بیمارستان پیامبر اعظم(ص). وسطِ سرمای استخوانسوز غوغای جمعیت بود آنجا. هر کس دنبال عزیزی بود و نشانی گمشدهاش را میداد.
بیرون از بیمارستان همان جوان را دیدم، با دستِ بانداژ شده. نمیدانم چطوری به این زودی خودش را رسانده بود آنجا. حتی زودتر از من.
میپرسم با این حال و روز چرا آمدی اینجا؟
گفت: «گفتم که مادر و دخترم اتاق عملن، انتظار داری بشینم اونجا؟!»
و با همان دست مجروحش کوبید توی درِ شیشهای بیمارستان....
_________________
📌کانال #تنهامسیرکرمان ، روایتی متفاوت را برای شما دارد
✉️دوستان خود را به این کانال دعوت کنید👇
🔗https://eitaa.com/Tanhamasirkerman