نادر ابراهیمی در آستانهی حکایت است و کتاب دارد تمام میشود و خبری هم از جلد بعدی نیست...
چه چیز از این بدتر؟...
و من باید یک نادر ابراهیمیِ دیگر بشوم تا این حکایت را به پایان برسانم...
باید این حکایت، تمام شود...
#نادر_ابراهیمی
#سه_دیدار
#کتاب
May 11
مدتیه که به یه موضوعی فکر میکنم که یکم عجیبه برام...
قصه بر میگرده به دههی اول انقلاب و کمی عقبتر(دوران مبارزات انقلابی)...
یه حسی بهم میگه که فضای نخبگانی و مطالعاتی اون دوره و در کل، فضایِ تکاپویِ علمی و جستجوگری و کنشگریِ سیاسی و ایدیولوژیکی اون دوران، خیلی خیلی پر رنگتر از سالهای بعدِ انقلابه...
ما میدونیم که با توجه به هجومِ تفکر مارکسیستی در اون دوران، مطالعات تفکر مارکسیستی و کنشگری ها نسبت به این مکتب، زیاد بوده که طبیعتاً یکی از عوامل تکاپوها، همینه...
عوامل زیاد دیگهای هم هستن که خب تأثیرات خاص خودشونو گذاشتن؛ مثل:
جوّ انقلابی_ حضور روحانیونی مثل شهید مطهری، بهشتی، آقای خامنهای و... در بین دانشجویان_ چکیدگی حضور جوانان در دانشگاه ها(افراد خاص و خالص تر در دانشگاه ها)_ و اتفاقات دیگه که من نیاز به مطالعهی بیشتر اونها دارم...
اما... اما مسئلهی اصلی بر میگرده به سالهای بعد... چرا؟... چه عواملی باعث میشن که اون فضا( فضای مطالعات و کنشگری های ایدیولوژیکی) بعدا کمرنگتر میشه؟... سوال اصلی، در واقع همینه...
این سوال نیاز به مطالعهی یک سری کتابها داره... ولی قبل از اون، بیاید خودمون فکر کنیم... شاید هم اصلا این سوال، سوال غلطی باشه و جواب عکس بگیریم...
من خودم یکسری جوابها و نقیضههایی به این سوال دارم که دوست دارم شما هم نظراتتون رو بفرمایید تا بعدا جمعبندی کنیم...
میفرمایید؟
@Yekmohammadegharibeh
https://harfeto.timefriend.net/16680277642190