eitaa logo
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْ‌هٰا🇵🇸
138 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
803 ویدیو
122 فایل
انسان تنها موجودیست که تنها به دنیا آیَد، تنها زندگی کُند و تنها از دنیا رَوَد. در این میان، تَن ها فقط تنهاترش کُنند... . « #یک_محمد_غریبه » شخصی: @yekmohammadeqaribeh لینک ناشناس: https://daigo.ir/secret/3442117788
مشاهده در ایتا
دانلود
اینها که در حال افتادن‌ هستند، دانه‌های برف نیستند؛ ذره‌های امیدِ ساکنان آذربایجان‌اند... ذره‌های امید کشاورزان‌اند، برای داشتن ذخیره‌ی آب کافی در کوهستان‌ها... ذره‌های امید دانش‌آموزان‌اند، برای تعطیل شدن... راستش را بگویم، من فقط با همین دو تا مانوس بوده‌ام و این ذره‌های امید را بخاطر همین ها حس کرده‌ام... کنار پنجره می‌ایستم... پس از سالها، دوباره بارش این دانه‌ها را تماشا می‌کنم... زیر نور چراغ برق... گاهی که حجم ریزش ذره‌ها‌ی امید، کم می‌شود، مایوس می‌شوم از نگاه کردن... چند دقیقه‌ای می‌گذرد... الحمد لله، ادامه پیدا می‌کند... شاید برخی از شما که ساکنین نقاط دیگر وطن عزیزم ایران هستید و احیانا مناطق برف‌خیز نیستید، این حس را نتوانید احساس کنید که چه لذت عمیقی دارد تماشای باریدن برف... شب گذشته که از مجلس درس خارج می‌شوم، دانه‌های برف، درشت‌تر اند... الان باید کجا رفت؟... خب معلوم است، سمت لبوفروشی سید... دو تا از چهارراه ها را رد می‌کنم... برف روی زمین نشسته... مردم، خوشحال و راضی در حال قدم زدن‌ند... چند قدم دیگر... بچه ها دارند به سمت همدیگر، گلوله‌ی برفی پرتاب می‌کنند و می‌خندند... چندین قدم دیگر... به لبو فروشی سید می‌رسم... سرش شلوغ است... می‌گوید: صبر کن الان خدمت می‌رسم. سلام می‌کنم. می‌گویم ایرادی ندارد، عجله نکن... لبو فقط لبوی آذربایجان... درشت و شیرین و اصلا هلو... لبوها را می‌گیرم و به سمت خانه، روانه می‌شوم... یاد سالها پیش می‌افتم... زمانی که از کلاس زبان می‌زدیم بیرون و همین مسیرها را با بچه ها طی می‌کردیم... چه مسیرهایی را طی کردیم محمد... چه مسیر هایی...
پِندار که به هرچه خواهی رسیدی و بَر زمانه حکومت یافتی، مگر نه این است که زندگی را مرگ در انتهاست و هرچه بدست آید، سرانجام از آدمی هَمی گیرند؟ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شیخ بهایی ⁃ کشکول
علی، گریه‌ی لا یزال بود، اشکِ بی‌نهایت. علی، اندوهِ لا یزال بود، نیروی بی‌نهایت. على، مطلقِ تأسف بود، مطلقِ غم، مطلقِ مبارزه در راه حقیقت، مطلقِ عطوفت، مطلقِ ایمان… علی، خسته‌ی خستگی‌ناپذیری بود. دل‌شکسته‌ی شکست‌ناپذیری. علی، همه‌فَن‌حریفِ فَنّ‌و حریف ازیادبرده‌ای بود. متحیّری در کمالِ تعقّل. علی، چارفصلِ روح بود -در حدّ ممکنِ زیبایی. خلوت‌نشینی بود عاشق جماعت. علی، اوج تعالی انسان بود که با قطره‌های شفّافی از خدایی خدا ترکیب‌شده‌بود.
من از جهل عرب حیران که شقّ الکعبه را دیده و از پیغمبر خود خواهش شقّ القمر دارد...
به دنبال چه می‌گردند گرد کعبه حاجی ها؟ به غیر از آن شکاف حیدری، چیزی مگر دارد؟