اونایی که قایل به جدایی دین از سیاستن، نه دین رو فهمیدن نه سیاست رو... انگار بگیم که ما توی یه هواپیما نشستیم ولی یا باید بال راست رو داشته باشیم یا بال چپ رو...
اصولا هم تعریف اینا از سیاست، یه تعریفِ کثافتآلوده... دین رو هم صرفا در نماز و عزاداریِ ده شب ماه محرم و ماه رمضون خلاصه میکنن...
از این جماعت، باید ترسید...
باید...
#فکت
#دین
#سیاست
مرز ها آنقدر جا به جا شدند که اکنون باید از بدیهیّات و مسلّمات دفاع کنیم...
امروز احتمالاً فقط از نادر خان ابراهیمی حرف بزنیم... این مردی که من تازه کشفش کردم... مثل یک دُرّ گرانبها...
#نادر_ابراهیمی
ایشالا هر روز، بخش های خوبی از مستندِ «بار دیگر، مردی که دوست میداشتیم» رو میذاریم توی کانال که بیشتر با این مرد دوست داشتنی آشنا بشیم...
#نادر_ابراهیمی
این هفته برام قد دو سه هفته گذشت انگار... نمیدونم ولی حس میکنم که زمان، کش اومده...
شاید مسخره باشه ولی زمان برای من، دو جور اتفاق میوفته... یکی بر اساس پدیده ها و دیگری بر اساس سکون و حرکت خودم... حالا بر اساس پدیده ها چطوره؟... یعنی من میام میگم که مثلا فلان اتفاق توی فلان روز افتاده و چقدر اتفاق دشوار و سختی بوده و چون سخت بوده، احساس میکنم که چندین روز ازش گذشته و باید خیلی ازش دور شده باشم... البته نمیدونم این موضوع با بحث نسبیت زمان هم سنخیت داره یا نه ولی هر چی باشه، مطمئنا برای شما هم این اتفاق افتاده... و من فقط دارم بیانش میکنم...
اما نسبت به حرکت من چطور؟... این هم یعنی من هر چقدر نشسته باشم و کاری نکرده باشم، زمانی نگذشته و اساسا چون تحرکی نبوده ( چه ذهنی و چه جسمی) پس نسبت به اون حرکت من، هیچ زمانی هم گذر نکرده... این قسمت ماجرا یکم دارک میشه و شاید بگید اصلا یعنی چی؟... خب یعنی هیچی، ولش کنید... چون واقعا کلماتی که درست بتونم این مفهوم رو براتون تعریف کنم پیدا نکردم... فقط همونی که توضیح دادم بود... و شاید شما هم باهاش برخورد داشتین و حسش کردین...
من با یک مفهوم(زمان) به صورت دوگانه روبرو میشم و قبض و بسط زمان هم بخاطر این پیش میاد...
#زمان
هدایت شده از حیـّان🇵🇸
دلِ دردمندِ سعدی، ز محبت تو خون شد
نه به وصل می رسانی نه به قتل میرهانی ..
ولی ما...
شبهای امتحان را گذراندیم و زندهایم
ما را به سختْ جانیِ خود این گمان نبود...
پ.ن: نبود آقا... نبود😅🤦🏻♂️💔