eitaa logo
💎🌹کانال طنز و دانستنی🌹💎
267 دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
8.2هزار ویدیو
36 فایل
💎🌹کانال‌طنز‌و‌دانستنی🌹💎 ╭══━⊰❀ ❀ 🌹 ❀ ❀⊱━══╮ https://eitaa.com/joinchat/2240151790Ce3e2cd3514 ╰══━⊰❀ ❀ 🌹 ❀ ❀⊱━══╯ @Tanz_v_danestani اللهم‌اهدنا‌الصراط‌المستقیم اللهم‌اجعل‌عواقب‌امورنا‌خیرا اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
مشاهده در ایتا
دانلود
میزان روز قیامت ⭐️🍃پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: 🌤"حب علي إیمان و بغضه کفر." "عشق به علی ایمان و دشمنی به او کفر است." 📚ینابیع المودة، ص۱٤٦
تلنگر‼️ چند گناه هست که صاحبانشان گاهی موفق به نمی شوند. 1⃣ عمدا نماز نخواندن 2⃣ عاق والدین 3⃣ آبرو بردن (ره) «»
داستانک📚 بابک_زمانی _گفت : چته جوون؟ توو خودتی! _هیچی نگفتم _گفت : با شمام، خیلی توو فکریا! از سر میدون که سوارت کردم هی زل زدی به گوشیت و غمبَرَک گرفتی.. _هیچی نگفتم _گفت : از دستش دادی؟ بالاخره گذاشت رفت؟ _هیچی نگفتم _گفت : آره، حتما گذاشته رفته، همه شون میرن، همه شون، اصن میان که برن ... _هیچی نگفتم _گفت : درسته دور و زمونه ی ما از این گوشیا نبود که هی عکسشو نگا کنی هی زخم دلت تازه شه، اما ما هم کلی پیغوم و پسغوم می دادیم به هم ... _هیچی نگفتم یه نگاه آرومی بهم انداخت وُ _دوباره گفت : بعدش یهو میدیدیم توو کوچه مون عروسی شده و یار رفته که رفته، ما می موندیم و گریه و ناله و اشک و زاری و شبای بی انتها آخرشم هیچی به هیچی _هیچی نگفتم : _گفت : اما مرد باش، هرچی باشه چارتا پیرهن بیشتر از شما جوونا پاره کردیم، بالاخره فراموشش میکنی، بهت قول میدم، جوری که حتی اصلا اسمشم یادت نیاد _گفتم : آقا دستت درد نکنه، سر چار راه پیاده میشم. کرایه رو که دادم بهش دیدم رو مچ دستش با خالکوبی نوشته : «فریبا» 👳
شخصی به پیامبر گفت پولم برکت نداره چیکار کنم ...؟ از بزرگى پرسیدند: برکت در مال یعنی چه ؟ در پاسخ، مثالی زد و فرمود: گوسفند در سال یکبار زایمان می کند و هر بار هم یک بره به دنیا می آورد . سگ در سال دو بار زایمان میکند و هر بار هم حداقل 6-7 بچه. به طور طبیعی شما باید گله های سگ را ببینید که یک یا دو گوسفند در کنار آن است. ولی در واقع برعکس است. گله های گوسفند را می بینید و یک یا دو سگ در کنار آنها ... چون خداوند برکت را در ذات گوسفند قرار داد و از ذات سگ برکت را گرفت . مال حرام اینگونه است . فزونی دارد ولی برکت ندارد. روی مفهوم" برکت در روزی" فکر کنیم. 👳
دست مرا بگیر، که آب از سرم گذشت خون از رُخم بشوی، که تیر از پَرم گذشت سر بر کشیدم از دلِ این دود، شعله‌وار تا این شب از برابر چشمِ ترم گذشت ‌ شوق رهایی‌ام درِ زندانِ غم شکست بوی خوشِ سپیده‌دم از سنگرم گذشت با همرهان بگوی: «سراغ وطن گرفت هرجا که ذره ذره‌ی خاکسترم گذشت» ‌ خورشیدها شکفت ز هر قطره خون من هر جا که پاره‌های دل‌ِ پرپرم گذشت در پرده‌های دیده‌ی من، باغ گل دمید نام وطن چو بر ورقِ دفترم گذشت ‌ 👳
هر کس هر جای جهان خوبی کند نبض زمین بهتر می زند ... خون در رگ های خاک بیشتر می دود و چیزی به زندگی اضافه می شود و هر کس هر جای جهان بدی کند تکه ای از جان جهان کنده می شود... گوشه ای از تن زمین زخمی می شود و چیزی از زندگی کم می شود... هر روز از خودت بپرس امروز بر زندگی افزودم یا از آن کاستم؟ نپرس امروز خوب بود یا بد بپرس امروز خوب بودم یا بد؟ زیرا زندگی پاسخ هر روزه همین پرسش است... 👳
📚داستان کوتاه مردی بود که هر روز برای ماهی گیری به دریا میرفت یک روز کلاهش را باد برد و بر روی آبهای دریا انداخت مرد به آن سمت دریا رفت و کلاهش را برداشت همان جا مشغول ماهی گیری شد. یک ماهی صید کرد و به خانه برد ،زنش ماهی را پخت هنگامی که مشغول خوردن بودند مرواریدی در شکم ماهی دیدند. روزها گذشت و مرد دوباره بر حسب اتفاق به آن قسمت دریا رفت آن روز هم یک ماهی صید دوباره هنگام شام یک مروارید در شکم ماهی پیدا کرد، از فردا آن روز همیشه به آن قسمت دریا میرفت و هر روز یک ماهی یک مروارید . تا یک روز پیش خود اندیشید چرا در شکم ماهی های این قسمت از دریا مروارید هست به خود گفت احتمالا در این قسمت از دریا گنجی از مروارید هست ،تصمیم گرفت به زیر آب برود و ان گنج را از دریا خارج کند. یک روز به همان قسمت دریا رفت خودش را به دریا انداخت به امید گنج مروارید، اما هنگامی که به زیر دریا رسید نهنگی را دیدکه کنار صندوقی از مروارید بی حرکت است و به همه ماهی ها یک مروارید میدهد در این هنگام نهنگ به سمت، مرد رفت و گفت شام امشب هم رسید، طمع مردم باعث شده تا من که سالهاست توان شنا کردن را ندارم زنده بمانم، مرد از ترس همان جا خشکش زد نهنگ به او گفت من یک فرصت دیگر به تو دادم و گفتم توان شنا کردن ندارم اما تو که توان شنا کردنو را داشتی میتوانستی فرار کنی و مرد را بلعید. در زندگی فرصتهای زیادی هست اما ما همیشه فکر میکنم دیگر فرصتی نداریم در همین جاست که زندگی خود را میبازیم. گاه طمع زیاد داشتن است که فرصت زندگی را از ما میگیرد. 👳
📚مواظب باش حق مردم به گردنت نباشه... یک روز قرار شد والیبال بازی کنیم، من کتانی نداشتم. به یکی از رفقای ابراهیم که کتانی چینی قدیمی پایش بود گفتم: کتانی ات را بده من برم توی زمین. دمپایی خودم را به او دادم و کتانی اش را گرفتم. مشغول بازی شدیم. بعد از بازی دیدم که او رفته. من هم به خانه برگشتم. هنوز ساعتی نگذشته بود که دیدم ابراهیم به درب منزل ما آمد. با خوشحالی به استقبالش رفتم. گفتم: چه خبر از این طرفا؟! بی مقدمه گفت: سعید، خدا توی قیامت از هر چی بگذرد از حق الناس نمی گذرد. برای همین توی زندگی مواظب باش حق مردم به گردنت نباشه. بعد ادامه داد: تا می تونی به وسیله ای که مال خودت نیست نزدیک نشو. خیلی مراقب باش! گفتم: آقا ابرام من نوکرتم. چشم. راستی این رفیقت که کتونی ازش گرفتم، نمی دونم کجاست. قبل از پایان بازی رفت.... (شهید ابراهیم هادی خیلی روی حق الناس حساس بودند) 📚 سلام بر ابراهیم۲ /ص 60
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا ﴿۱﴾ آنگاه كه زمين به لرزش [شديد] خود لرزانيده شود وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا ﴿۲﴾ و زمين بارهاى سنگين خود را برون افكند وَقَالَ الْإِنْسَانُ مَا لَهَا ﴿۳﴾ و انسان گويد [زمين] را چه شده است يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا ﴿۴﴾ آن روز است كه [زمين] خبرهاى خود را باز گويد بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَى لَهَا ﴿۵﴾ [همان گونه] كه پروردگارت بدان وحى كرده است يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِيُرَوْا أَعْمَالَهُمْ ﴿۶﴾ آن روز مردم [به حال] پراكنده برآيند تا [نتيجه] كارهايشان به آنان نشان داده شود فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ ﴿۷﴾ پس هر كه هموزن ذره‏ اى نيكى كند [نتيجه] آن را خواهد ديد وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ ﴿۸﴾ و هر كه هموزن ذره‏ اى بدى كند [نتيجه] آن را خواهد ديد
‏برای مردم مسلمان سوریه و ترکیه دعا کنیم. تصاویر و ویدیو های شهرهای ترکیه و سوریه دردناک هستند. 🔹قال رسول الله: "مَنْ سَمِعَ رَجُلًا يُنَادِي يَا لَلْمُسْلِمِينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِم. هر کسی که صدای مردی را بشنود که فریاد میزند ای مسلمانان (به دادم برسید) و پاسخش را ندهد، مسلمان نیست. @Tanz_v_danestani کانال‌طنز‌و‌دانستنی
دعـای غــریـق در آخـرالــزمـان -------------------------------------------------------- -------------------------------------------------------- ✍ به زودی شبهه‏ ای به شما روی خواهد آورد و شما نه پرچمی خواهيد داشت كه ديده شود و نه امامی كه هدايت كند. تنها كسانی از اين شبهه نجات خواهند يافت كه دعای غريق را بخوانند. ↩️ عجب دوران غريبی است اين دوران غيبت و عجب زمانه ی مكاری است اين زمانِ آخرالزمان. ⏪ امواج شبهه و فتنه از هرسو رو می كند و تا به خود بيایی، مثل كسانی كه كشتی آنها شكسته است، در دل دريای بيكران، حيران و سرگردان دست و پا می زنی كه : ➖ آيا دستگيری هست؟ ➖ آيا فريادرسی هست؟ ➖ آيا كسی برای نجات اين غريق بی ‏پناه می‏ آيد؟ ✔️ شيعه ی منتظر می داند كه هميشه روزنه اميدی هست. از ميان تاريكی ‏ها، نوری می ‏درخشد و انسان را به خود می‏ خواند كه ای غريق دريای فتنه‏ ها و ای سرگردان در ميان شبهه‏ ها، نجاتت را تنها از من بخواه. 🔹 عبدالله بن سنان، يكی از ياران امام صادق (عليه السلام) نقل می ‏كند : روزی آن حضرت خطاب به ما فرمودند : به زودی شبهه ‏ای به شما روی خواهد آورد و شما نه پرچمی خواهيد داشت كه ديده شود و نه امامی كه هدايت كند. تنها كسانی از اين شبهه نجات خواهند يافت كه دعای غريق را بخوانند. گفتم: دعای غريق چگونه است؟ فرمود، می‌گویی: يا الله يا رَحمنُ يا رحيمُ يا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثبِّت قَلبِی عَلی دِينكَ.[۱] ای خدا، ای بخشنده، ای بخشايشگر، ای كسی كه قلب‏ ها را دگرگون می ‏سازی! قلب مرا بر دينت پايدار فرما. ✅ بياييد دست‏ هايمان را بلند كنيم و از خدا بخواهيم كه تا ظهور حجتش قلب ‏های ما را بر صراط مستقيم پايدار بدارد و از در افتادن در امواج فتنه ‏ها و شبهه‏ های آخرالزّمان نگه دارد. -------------------------------------------------------- @Tanz_v_danestani کانال‌طنز‌و‌دانستنی -------------------------------------------------------- 📚[۱]- كمال الدّين و تمام النعمة، ج۲، ص۵۱۲
🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆 ❁﷽❁ 📜میثاق نامه📜 سه روز بر آستانت سر گذاشته ام و مسیر اشکهایم را کفِ دستانِ خالیم قرار داده ام تا با چک چک بارانِ ندامت ،قلب بی قرارم به عفو و بخششت آرام گیرد. می دانم برای نقاشی لبخند بر لبانم چه آسمان هایی که به زمین دوخته ای میدانم برای پاک شدنم از گناه چه دریاهایی را که متلاطم ساخته ای اکنون می خواهم در مقابل این همه خوبی هایت عهدی ببندم و برای همیشه به آن پایبند بمانم . خدایا تو پوشیده‌ای و پوشیدگیم را خواسته ای ، پس به عشقت میپوشم و از پوشیدگیم بر خود می بالم ؛چون ویژگی مشترک ما میشود. خدایا بلور نگاهت را از فقیری چون من برنداشته ای، من هم هرگز چشم امیدوار فقیری را به کمکم منتظر نخواهم گذاشت خدایا تو بالای و من پایین. دستم به دامان تو وقتی خواهد رسید که زمینیانِ خداگونه را پاس بدارم زین پس فرشته های زندگی ام، پدر و مادرم را چون تاج پادشاهی بر سر خواهم گذاشت و از فیض وجودشان نگاه مهربان تو را خواهم چید. خدایا حُکمت بر تمام عالم جاریست. خطاست من تافته ی جدابافته باشم. پس زین پس حکمت را بر دیده می گذارم و دست اطاعت بر سینه می‌فشارم. باشد که باز هم لایق مهمانی تو در اعتکاف های دیگر و در سالهای آتی باشم تا بتوانم حال دلم را هر سال در کنارت خوب کنم. ✍️ آمنه خلیلی @Tanz_v_danestani کانال‌طنز‌و‌دانستنی