eitaa logo
تࢪاۅُش🫀✍🏻
115 دنبال‌کننده
46 عکس
19 ویدیو
0 فایل
💜✍🏻 ° گمشده‌ای حیران میان روزگار° درپی روحم می‌نویسم و عشق را میان واژه‌هایم پیدا می‌کنم🫀🌱 آمنه‌سادات‌حکیم|•مبٺݪآ•| https://harfeto.timefriend.net/17152507383474 •°•°• https://www.instagram.com/Im_mobtala
مشاهده در ایتا
دانلود
«زهراےسہ‌‌‌‌سالہ‌‌‌‌» هرچند ڪہ‌‌‌‌ دست ڪوچڪش را بستند دست ڪرمش از همہ‌‌‌‌ ڪس باز تر است عصر شده بود. سر بر روے شانہ‌‌‌‌ عمہ‌‌‌‌ گذاشت و ڪودڪانے را ڪہ‌‌‌‌ از جلویش عبور میڪردند را نشان داد و گفت: عمہ‌‌‌‌ جانم! اینان بہ‌‌‌‌ ڪجا میروند؟ _ بہ‌‌‌‌ خانہ‌‌‌‌ هایشان عزیزڪم! _ عمہ‌‌‌‌ مگر ما خانہ‌‌‌‌ نداریم؟ _ چرا عمہ‌‌‌‌ جانم _ پس در این خرابہ‌‌‌‌ چه میڪنیم؟ چرا بہ‌‌‌‌ خانہ‌‌‌‌ نمیرویم _ عزیزم خانہ‌‌‌‌ے ما در مدینہ‌‌‌‌ است. اندڪے صبر پیشہ‌‌‌‌ ڪن بہ‌‌‌‌ خانہ‌‌‌‌ بر میگردیم تا نام مدینہ‌‌‌‌ را میشنود یاد پدر مےافتد. با نگرانے میپرسد: بابایم ڪجاست عمہ‌‌‌‌؟ _ به سفر رفتہ‌‌‌‌ طفل شیرین زبان حسین«علیه‌السلام» دیگر سخن نگفت و گوشہ‌‌‌‌اے نشست و با غم و اندوهے فراوان به خواب فرو رفت. پاسے از شب گذشتہ‌‌‌‌ بود. سراسیمہ‌‌‌‌ از خواب میپرد و از عمہ‌‌‌‌ میپرسد : عمہ‌‌‌‌ بابایم ڪجاست... عمہ‌‌‌‌ بابایم چرا نمےآید؟... عمہ‌‌‌‌ من بابایم را میخواهم بغضش سر باز میڪند و بہ‌‌‌‌ گریہ‌‌‌‌ مےافتد. *** با صداے گریہ‌‌‌‌ دخترانہ‌‌‌‌اے از خواب نحسش بیدار میشود. خواب آلود از خدمتڪارانش میپرسد: این صداے ڪیست ڪہ‌‌‌‌ مرا آزار میدهد؟ _ بنت‌اݪحسین است ارباب _ چہ‌‌‌‌ میخواهد؟ _ پدرش را با بےرحمی تمام دستور داد سر بریدہ‌‌‌‌ے حسین«علیہ‌‌‌‌اݪسݪام» را براے دختر سہ‌‌‌‌ سالہ‌‌‌‌اش ببرند. هرچہ‌‌‌‌ عمہ‌‌‌‌ زینب خواست ڪہ‌‌‌‌ اینڪار را نڪنند خودش رقیہ‌‌‌‌ را آرام میڪند اما توجهے نڪردند ڪہ‌‌‌‌ دختر وݪےخدا با آنها سخن میگوید. رقیہ‌‌‌‌«عݪیہااݪسݪام» دید ڪہ‌‌‌‌ از دور ڪسے مےآید و ظرفے در دست دارد. آن مرد نزدیڪ شد و طبق سر پوشیده اے را مقابل رقیہ‌‌‌‌ «عݪیہااݪسݪام» گذاشت. دخترڪ شیرین زبان با تعجب از عمہ‌‌‌‌ پرسید:عمہ‌‌‌‌ جان چرا برایم طعام آورده‌اند؟ من ڪہ‌‌‌‌ طعام نمیخواهم من بابایم را میخواهم. عمہ‌‌‌‌ زینب «سݪام‌اݪݪّه‌عݪیہا» آرام لب زد: سرپوش را ڪنار ڪش. مقصودت را خواهے یافت سرپوش طبق را ڪنار زد و با تعجب بہ‌‌‌‌ سرے ڪہ‌‌‌‌ دورن طبق قرار داشت نگریست. با بهت رو بہ‌‌‌‌ عمہ‌‌‌‌ گفت: عمہ‌‌‌‌ سر ڪیست ڪہ‌‌‌‌ اینطور خونین است؟ نڪند سر بابایم حسین است؟ _آرے سر بابایت است نگاهش را بند صورت خون آلود پدرش ڪرد و با شیرین زبانے گفت _ پدر جان چہ‌‌‌‌ ڪسے صورت دلنشینت را بہ‌‌‌‌ خونت رنگین ڪرده‌است؟ چہ‌‌‌‌ ڪسے رگهایت را بریده بابا؟ پدر جان «مَن ذَاݪَّذے أَیتَمَنے علےٰ صِغَرِ سِنِّے» چہ‌‌‌‌ ڪسے مرا در ڪودڪے یتیم ڪرده است؟ سر بابا را به سینہ‌‌‌‌ چسباند و گفت: بابا چوب از یزید خورده‌اے و قهر با منے؟ آیا از چہ‌‌‌‌ لبت بہ‌‌‌‌ صحبت با من باز نمیشود؟ آرام بر پیشانے و لب هاے پدر بوسہ‌‌‌‌ زد و سرش را بر صورت پدر گذاشت. آرام چشم هایش را بست و جانش را بہ‌‌‌‌ جان‌آفرین تسلیم نمود. ✍🏻نویسنده: الف.حڪیم •○● @Taraavoosh ●○• ⭕️ڪپے جایز نیست! فقط فوروارد⭕️
برای شهادت قلبت را بو می‌کنند بوی دنیا داد رهایت می‌کنند
گویند علی‌ میزد صدوصله‌ به‌کفشش ای‌کاش‌دل‌خسته‌ی‌من ، کفش‌علی‌بود
رقص و جولان بر سر میدان کنند، رقص اندر خون خود مردان کنند!
گناهے ڪہ‌‌‌‌ از بقیه میدانے را بپوشان ڪہ‌‌‌‌ خداوند در روز قیامت گناهانت را میپوشاند:)) پیامبر اکرم «صݪےاݪلّہ‌‌‌‌عݪیہ‌‌‌‌وآݪہ‌‌‌‌وسݪم»
آمده که: خاتم الاَنبیا، مُحمدِ مُصطَفی (ص) ، نور دیده‌ی خُدا، برای خواب پِلک روی چَشم نمی‌کشید؛ مَگر پس از مُهر کردنِ آیه‌ی بوسه‌ بَر رُخسارِ زَهرایش.
با مدعے نگویید اسرار عشق و مستے... تا بے خبر بمیرد در درد خود پرستے...
غم فرستاده عشق است عزیزش دارید که غریب است و ز اقلیم وفا می‌آید...
[مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَآءَ فَعَلَيْهَا ۗ وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ هرکس نتیجه‌ی عملش بهش می‌رسه. وگرنه من به بنده‌هام ظلم نمی‌کنم!] سوره فصلت | آیه ۴۶
🍃❤️ [ سلام بر چشم هایت،در آن لحظہ ڪہ مرا مے بوسند... ]
بزرگ ترین عیب آن است چیزی را که در خود داری ، بر دیگران عیب بشمری!. ۳۵۴
چون سختی ها به نهایت رسد گشایش پدید آید ، و آن هنگام که حلقه های بلا تنگ گردد آسایش فرا رسد. ۳۵۲
سخت ترین گناه ، آن که گناهکار آن را کوچک بشمرد. ۳۴۹
با مردم آنگونه معاشرت کنید،که اگر مردید بر شما اشک ریزند،و اگر زنده ماندید،با اشتیاق سوی شمایند. ۱۱
[قَالَ لَا تَخَافَآ ۖ إِنَّنِي مَعَكُمَآ أَسْمَعُ وَأَرَىٰ نترس، من با توام! صداتو می‌شنوم و می‌بینمت.] سوره طه| آیه ۴۶
🌿 [ إِذْ جَآءُوكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَإِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا هر وقت بہ سختے افتادے و ترسیدے گفتم ڪمڪت مے ڪنم اما تو بہ من شڪ ڪردے... ] سورہ احزاب | آیہ ۱۰
امیر المؤمنین علے «عليہ السلام» الهِجرانُ عُقوبَةُ العِشقِ هجران،ڪيفر عشق است
‏مصابة بك حتے العظم! تا استخوان بہ تو مبتلایم...
[ رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَآءِ دلدار من! دعامو قبول ڪن... ] سورہ ابراهیم | آیہ ۴۰
جناب ملاصدرا میگه: مگر از زندگی چه می‌خواهید که در خدا يافت نمی‌شود؟! :)
زندگے بدون عشق مثل این است ڪہ جهان،خدا نداشتہ باشد! مگر جهان بے خدا مے شود؟! چون خدا هست،جهانے هست و چون عشق هست،زندگے هم هست!
🍃❤️ صائب تبریزے قشنگ گفت: " نیست ممڪن هر ڪہ‌‌‌‌ مجنون شد دگر عاقل شود "
🌿💌 باران ڪہ‌‌‌‌ آمد شست غبار را از ڪف ڪوچہ‌‌‌‌ و خیابان:) پس چرا غم در دلت مانده ؟! خدایے ڪہ‌‌‌‌ حواسش بہ‌‌‌‌ غبار ڪف خیابان است، نظر دارد بہ‌‌‌‌ دل غم دیده‌ات
🌱💌 دل ڪندن از دنیا؛ جان و تن را آسوده مے سازد
💫 تا ڪہ‌‌‌‌ حسین هست رفیق دل غم دیده‌ام میل همراه شدن با دگران نیست مرا💚🖤
خدا می‌خواهد پرواز را یاد ما بدهد🕊 اگر مارا آزاد می‌گذارد، برای این‌ست که بال زدن را تمرین کنیم نه اینکه سقوطِ ما برایش اهمیت نداشته باشد!
به هر راهی که دانستم فرو رفتم به بوی تو کنون عاجز فرو ماندم رهی دیگر نمی‌دانم...
گوشه‌ای نشسته بود و نگاهش را دور تا دور سالن می‌چرخاند. چشمانش مدام پر می‌شد و سعی داشت مقابل بارششان بایستد. منتظر آن بود که لحظه‌ای نگاهی رویش متمرکز شود. در دلش فریاد زد: منو ببینید! من اینجام. کسی نیست؟ دلم می‌خواد با یکیتون حرف بزنم. دوس دارم بیام سمتتون اما میترسم نخواید. لطفا یکی بیاد. اما کسی نبود که فریادش را بشنود. آخر هرکسی که‌ نمی‌تواند فریاد دل را بشنود. افراد خاصی هستند که فریاد قلب را می‌شنوند و صدای شکستنش به گوششان می‌رسد و بدون درنگی به دادشان می‌رسند. عده‌ای هم هستند که تنها می‌شنوند و بی‌خیال از کنارش رد می‌شوند! نویسنده:آمنه‌سادات(مبٺلآ) پ.ن:خلاصه که فریاد دلشو بشنوید، فریاد همینجوری رو که همه بلدن😏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️🌿 پشت بند بهشتے ڪھ زیر پایت است آرزوهایے را دیدم کہ آن را فداے آرزوهاے ما ڪردے ❣💌 جان و جهانم! جان دادن برایت سهل است اگر جان بخواهے:) ❤️🌿روزت مبارک ای تمام هستی من🌿❤️ •○● @Taraavoosh ●○•
🥀 و چقدر قشنگ میگه حاج قاسمِ‌عزیز:) کوله بارم پر است از امید به تو و فضل و کرم تو همراه خود دو چشم بسته آورده ام که ثروت آن گوهر اشک برحسینِ‌فاطمه است. گوهر آن اشک بر اهل بیت است:)