eitaa logo
کانال روضه دفتری مداح دلسوخته(ترنم نور)
1.5هزار دنبال‌کننده
63 عکس
80 ویدیو
49 فایل
لینک های کانال های مداح دلسوخته : کانال مداح اهل بیت (ع) حاج یوسف ارجونی http://eitaa.com/yousofarjone مولودی و عروسی @MadahanKhoorshed نوحه و روضه @Arsheyan_Eshgh روضه دفتری @Taranom_Noor ختم خوانی https://eitaa.com/joinchat/4272554106C86c6a6b80a
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5834522366478126294.mp3
992.2K
❣﷽❣ ➖ از کربلا ➖ای همسفر زینب رفتیم وخدا حافظ   ➖ای تاج سر زینب رفتیم خدا حافظ ای پادشاه خوبان ای تشنه لب عطشان از کوی تو با افغان رفتیم وخدا حافظ ➖ ای همسفر زینب رفتیم وخدا حافظ   ➖ای تاج سر زینب رفتیم خدا حافظ گر مانده تورا پیکر در کرببلا بی سر  ما باسر بی معجر رفتیم وخدا حافظ ➖ای همسفر زینب رفتیم وخدا حافظ   ➖ای تاج سر زینب رفتیم خدا حافظ ماندی وتو سردارت عباس علمدارت  ماهمره بیمارت رفتیم وخداحافظ ➖ای همسفر زینب رفتیم وخدا حافظ   ➖ای تاج سر زینب رفتیم خدا حافظ ماندی تودر این صحرا با اکبر مه سیما تا شام من ولیلا  رفتیم وخدا حافظ ➖ای همسفر زینب رفتیم وخدا حافظ   ➖ای تاج سر زینب رفتیم خدا حافظ در این سفر پر غم مارا بنگر همدم  با این همه نا محرم رفتیم وخداحافظ ➖ای همسفر زینب رفتیم وخدا حافظ   ➖ای تاج سر زینب رفتیم خدا حافظ این ذاکر دل خسته با خاطر بشکسته  چون من به تو دل بسته رفتیم وخدا حافظ ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
‍ ⏺روضه جانسوز _شهادت حضرت رقیه(س)_استاد شیخ حسین انصاریان_سید مهدی میرداماد⏺↘️ ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️ اولا،از کتابای قرن هفتم تا الان هشتصد سال؛کتابای قرن به قرن رو نگاه کردم؛امام حسین بین سه و چهار این دختر رو داشته،این یقینیه،این مال اصل مطلب، وقت وداع تو کتابا گشتم دیدم این بچه رو صدا کرد،رقیه جان بیا بابا؛امروز فقط دختر دارا داد بزنند،اونایی که دختر سه چهارساله دارند،اونایی که نوه ی سه چهارساله دارند ..." نشست،این دخترو بغل گرفت؛یه کلمه از بابا پرسید،برمیگردی؟با اون زبون شیرینش، ابی عبدالله اطمینان بهش داد میام پیشت،اما نگفت کی میام!دخترم میام...میام...میام..." چهل شبانه روز هی به عمه ش گفت:بابام گفته میام،کی میاد؟کجا رفته عمه؟ گفت بدو زینب کبری ای عزیز اینقدر اشک از غم هجران مریز کرده سفر باب تو این چند روز اینقدر ای شمع فروزان مسوز ناله ی تو شعله به عالم زند بارقه بر خرمن آدم زند خیلی باهاش حرف زدند؛میدونید که بادختر سه چهارساله چه جوری باید حرف زد؟میدونید؟!! عزیزدلم،فدات بشم،عمه قربونت بشه،بابات میاد اینقدر گریه نکن!خوابش برد،خوابش برد...کجا خوابوندنش؟رو خاکا؛متکا؟!خشت... اگر دست پدر بودی به دستم چرا اندر خرابه مینشستم؟ رفت به خواب و زتنش رفت تاب دید مه روی پدر را به خواب *از کربلا برگشتید در زدید،مگه دختر کوچیکه از همه زودتر نیومد دم در؟تا بابا رو دید..." دست زد و روی پدر بوسه داد چهل روزه ندیده بابا رو" هی بابا رو بوسید،بیدار شد؛اول این ور اون ورش رو نیگا کرد دید بابا نیست؛وااای....حالا اینجا زینب درمونده شد" تا گفت عمه! (من خرابه رو براتون تصویر بکنم)زینب کبری دوید بغلش کرد؛ما دختر کوچیکامون رو بغل میکنیم چه کار میکنیم؟سرش رو میگذاریم رو شونمون با دست موهاش رو نوازش میکنیم،عمه بغلش کرد،سرش رو گذاشت رو شونش نوازشش کرد،قبول نکرد،گفت:عمه بابام" عمه بابام... وای....وای...." سکینه بلند شد؛گفت:عمه بچه رو بده به من،خواهره دیگه،بچه رو بغل گرفت،هی سرش رو از رو شونه سکینه برمیداشت میگفت خواهر بابام...میگفت:نیست...بابا نیست" نشد،یه نفر فکر کرد بتونه آرومش کنه؛اونم خودش داغ سختی رو دیده بود؛اول جلو گریه ش رو گرفت که بچه آروم بشه" رباب..." رباب بلند شد؛بغلش گرفت،هی میگفت مادر بابا کو؟نمیشد..." بالاخره مقام امامت از جا بلند شد،زین العابدین،اینجا به بعد خرابه آشوبه،همه دارن گریه میکنند،همه دارن موهای سرشون رو میکنند؛شلوغ شده خیلی؛به هم ریخته وای حسین... حسین جان... زین العابدین بغلش گرفت؛تو این شلوغی یزید بیدار شد،چه خبره؟اینا چرا داد میزنند؟بهش گفتن؛خیلی معمولی خب سر باباش رو براش ببرید"نامرد! خائن!برا بچه سه ساله که سر بریده نمیبرند..." چاره دیگه نبود،سر رو آوردن،سر رو دید؛بغل گرفت"باباجون...بابا روز عاشورا گفتی میام،اینجوری اومدی؟سر رو گذاشت زمین،این رو تا دست کوچولو رو دو طرف سر گذاشت،خم شد،صورتش رو گذاشت رو صورت ابی عبدالله؛حسین آرامش میده؛چه آرامشی به بچه داد؛فکر کردند خوابش برد... بابا مگه نگفتی برمیگردم۲ بیا میخوام دورت بگردم *تو فقط بیا....* بابا مگه نگفتی برمیگردم بیا میخوام دورت بگردم عمه رو خیلی خسته کردم *هرجا اومدن منو بزنند عمه م خودش رو سپر کرد،حسین...* بابا مگه نگفتی برمیگردم بیا میخوام دورت بگردم عمه رو خیلی خسته کردم *رقیه به همه ثابت کرد میشه برا حسین دق کرد* (بابا خوشی به قلبم دست رد زد یه بی حیا بهم لگد زد)۲ من بد نگفتم حرف بد زد *بابا حرف زشت زد،تحقیرم کرد"سر رو بغل کرد،من خودم دختر سه ساله دارم،اگر اجازه نداده بودید من این جوری روضه نمیخوندم،ما روضه خونا روضمون مجسمه"یه روز فکر کردم،به دخترم گفتم من میخوابم به همسرم گفتم میخوام خودم رو به خواب بزنم ببینم زینب چی کار میکنه!گفتم بهش بگو سرم رو برداره بذاره رو پاش،خودمو به خواب زدم،دختر سه چهار ساله مگه دستش چقدر رمق داره؟اونم دستی که تو غل و زنجیر مونده باشه...همینقدر بگم هر کاری کرد نتونست سر من رو برداره،گفت:بابا سر بابا سنگینه من نمیتونم..." من نمیدونم چه بلایی سر این سر آورده بودند از طبق برش داشت یه نگاه کرد دید همه موها سوخته،پر خاکستره...سری که چهل منزل بالای نیزه؛تو تشت طلا؛تو تنور... اینقدر از نیزه افتاد ... حسین ....*
‍ ⚫️روضه جانسوز _شهادت امام سجاد علیه السلام _حاج میثم مطیعی⚫️ ◾️▪️🔲▪️◾️ "اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ" *چی میشه من بیام پایین پات دست به سینه بگذارم و بگم: *"اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ" *سلام من به بقیع و به چار قبر خرابش امشب شب شهادت پسرته حسین جان* دریا به دیده ی تر من گریه می کند آتش ز سوز حنجر من گریه می کند سنگی که می زنند به فرقم ز روی بام بر زخم تازه ی سر من گریه می کند *تو هر شهری وقتی یه بزرگی وارد میشه یه آقایی وارد میشه مردم شهر گل میریزند روی سرش میگن خوش آمدی؛وقتی کوفه رفت با کاروان زن ها و بی بی ها همه سنگ میزدند...وقتی رسید شهر شام هم هلهله میکنند هم دخترها رو کتک میزنند،شاید زبون حال آقامون این باشه:مردم کوفه و شام،به من علی بن الحسین سنگ بزنید ولی دیگه به سر بابای مظلوم من سنگ پرتاب نکنید...حسین...حسین...* از حلقه های سلسله خون می چکد چو اشک زنجیر هم به پیکر من گریه می کند *آخه مقاتل میگن وقتی امام باقر بدن نازنین باباش رو غسل میداد،راوی میگه بدن نازنین زین العابدین رو روی سنگ غسل گذاشت،پرده ای زدند که آقا زاده بابای نازنینش رو راحت غسل بده؛میگه یه وقت شروع کرد های های گریه کردن؛میگه روم نشد اونجا سوال کنم،زین العابدین رو دفن کرد،بعد از مدتی خدمتش رسیدم آقاجان وقتی پدر نازنینت رو غسل میدادی،گریه میکردی! میگه فرمود:وقتی بابام رو غسل میدادم اثر غل و زنجیر جامعه به گردن و پاها و ران مبارکش باقی بود،میخوام بگم یا باقرالعلوم! بابای مظلومت رو غسل دادی یه وقت شروع کردی گریه کردن،یه شبی هم وقتی مردم مدینه خوابیده بودند جد مظلومم امیرالمومنین عزیزدلش رو غسل میداد،به بچه هاش گفته بود آروم گریه کنید صدامونو کسی نشنوه یه وقت دیدند علی دست از غسل کشید،سر به دیوار گذاشت،علی جونم مگه نگفتی آروم گریه کنند... چرا بلند بلند گریه میکنی؟نمیدونستم بازوش...پهلوش...میگه یه وقت صدا زد "یا حسن یا حسین یا زینب یا ام کلثوم! هَلُمّوا ! هَلُمّوا ! تَزَوَّدوا اُمّکُم"بیاید از مادر توشه برگیرید! " فَهَذَا الْفِرَاقُ‏ وَ اللِّقَاءُ فِي الْجَنَّةِ " بچه ها امشب شب خداحافظیه، دیدار دیگه به قیامت و بهشت، امیرالمومنین میفرمایند:حسنین خودشون رو به روی سینه ی مادر انداختند، همون سینه ای که،علی فرمود:"اُشهِدالله اَنَّها قد حَنَّت"زهرا چنان صیحه ای زد" وَ مَدَّتْ يَدَيْهَا "دست ها رو از کفن بیرون آورد"وَ ضَمَّتْهُمَا إِلَى صَدْرِهَا مَلِيّاً"حسنین را به سینه چسبانید،یه وقت منادی صدازد علی بچه ها رو بردار، ملائکه به گریه شدند؛گذشت، گذشت عصر عاشورا شد؛یه وقت نازدانه ی امام حسین آمد کربلا،سکینه خاتون خودش رو روی بدن پاره پاره انداخت...شروع کرد با پدر حرف زدن...یه وقت عربای بیابانی آمدند؛"فَاجتَمِعَ عدّة ..."با یه اهانتی این نازدانه رو به گوشه ای پرتاب کردند... حسییین....* شاعر:استاد غلامرضا سازگار ◾️▪️🔲▪️◾️
‍ ⚫️روضه جانسوز_تنور خولی و کوفه اسارت خاندان اهل بیت علیهم السلام _حاج محمود کریمی⚫️ ◾️▪️🔲▪️◾️ روضه برات بخونم،زن خولی میگه دیدم از تنور خانه نور به آسمان بلند ...." وارد مطبخ شدم ، دیدم چهار زن مجلله، دور تنور نشستن،سر حسین تو تنوره ...." یکی میگه حسین جان ، مادرت حوا به فدای تو،یکی میگه حسین .... هاجر فدای تو،یکی میگه مریم فدای تو ... یکی میگه آسیه فدای تو" همه داشتن گریه می کردن" یه وقت دیدم یه هودجی از آسمان پایین آمد،پایین آمد،پایین آمد" این چهار بانوی بهشتی بلند شدن،رفتن کمک کردن از این هودج یه خانم قد خمیده ای را آوردن ...." خمیده خمیده این بانو آمد کنار تنور ..." نشست ؛ سر در تنور کرد " هی صدا میزد مادرت برات بمیره حسین ..... '" این بازدید اون دیدار هایی که نیمه شب حسین میرفت سر قبر مادرش ...." مادرم شبا بازدیدشو پس میداد ..." اولین بازدید شب یازدهم محرم بود" خانم زینب کنار بدن پاره پاره ....." زبان گرفته ...." مجلس عزا گرفته ..... یه وقت دیدن هم نوا و هم ناله پیدا شد ...." خوب که دقت کرد دید صدای ناله ی مادرش فاطمه ست ...." هی صدا میزنه غریب مادر حسین ......"
⚫️ 🔘 ▪️ 🔹سرلوحه عشق است و نزول برکات 🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات 🔹خواهی نشوی لال به هنگام ممات 🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات 🔹خواهی که بگیری ز علی جام حیات 🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات 🔹خواهی که قبول شود زیارات و دعات 🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات 🔹خواهی که بگیری ز خداوند درجات 🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات یارب الحسین بحق الحسین اشفع صدررالحسین بظهور الحجه ⬅️دهه دوم محرم و ایام اسارت عمه سادات زینب کبری... ایامی که بی‌بی با کاروانی همراهه که سرهای بریده، مقابل کاروانه... وقتی خانم چشمش به سرهای بریده می افتاد اشک از چشماش جاری میشد...غم دلشو میگرفت.. 💔ای کوفه من با کوچه هایت آشنایم 💔بانوی دین، بنت علی مرتضایم 💔ای کوفه با ما اینچنین، رسم وفا نیست 💔مهمان نوازی این چنین با آشنا نیست کجای عالم دیدی مهمونی وارد شهری بشه سنگ بارانش کنند... با سنگ و خاکستر پذیرایی کنند... 💔اینجا زمانی مسکن و مأوای ما بود 💔در جای جای کوچه هایش جای ما بود ⬅️بی‌بی رو وارد شهر کوفه کردند.... خاطرات کوفه داره براخانم زینب کبری زنده میشه... (چه خاطراتی) مگه چه خاطراتی داره خانم زینب کبری... خاطرات امیرالمومنین ع یرا زینب زنده شد.. (خاطراتی که وجود خانم زینب کبری رو غرق در ماتم و غم و اندوه میکنه) 💔هرسائلی در کوچه چون محتاج نان بود 💔هر کس غریب و بی کس و بی خانمان بود 💔در خانهٔ بابای ما او را مکان بود ⬅️هر فقیری وارد کوفه میشد......خونه امیرالمومنین رو نشونش میدادن... هر غریبی وارد کوفه میشد.....، سراغ علی و بچه های علی رو میگرفت... هر کی زمین خورده بود یه یا علی میگفت، مولا به دادش میرسید... اینجا خونه باباش علی بوده... این شهر بوی باباش علی میده... این شهر بوی برادرشو میده.... این شهر بوی حسین میده... همون حسینی که حالا سرش رو نیزه است... ⏪حالا زینب با کاروان زن ها و بچه ها وارد کوفه شده.... اسیرو بی کس و تنها... دستای بی‌بی رو بستن.... از بالا بام خاکستر میریزن... سنگ میزنن... 💔ای کوفه با ما اینچنین رسم وفا نیست 💔مهمان نوازی اینچنین با آشنا نیست ♻️بگمو التماس دعا ♻️آی حاجت دارا... جوون دارا...آبرو دارا....آی غریب نوازا ⬅️یه وقت بی‌بی زینب نگاه کرد دید یه عده زنها اومدن دارن نان و خرمای صدقه پخش میکنند ...اونم دست اهل بیت پیغمبر... دست بچه هایی که گرسنه بودنُ شاید چند روز بود که غذا نخورده بودن... زینب این نان و خرماهای صدقه رو از دست بچه ها میگرفت.. آخ صدقه بر ما اهل بیت حرامه...... امان امان امان 💔این رسم مهمانداری از آل عبا نیست 💔بر نیز بنگر تا ببینی ماجرایم 💔در سینه درد و غم ز خلق الناس دارم 💔بر نیزه پیش رو سر عباس دارم ⬅️اینجا یه زبان حالی داره.... یه نگاه کرد به سر بریده عباس... صدا زد عباسم داداش.... دادلش پاشو حال زینبو ببین... ای غیرت الله .. پاشو پاشو ببین زینب اومده اسیری.... زینبی که قامتش رو نامحرم نمیدید... حالا ما بین نامحرماست... ⬅️زینبی که هر وقت میخواست به زیارت قبر مادرش زهرا بره... امیرالمومنین میگفت جوونای بنی هاشم دور زینبو بگیرید... نور چراغو کم کنید... کسی قد و قامت زینبم رو نبینه.... داداش بیا ببین بین نامحرما اسیرم... ای غیرت الله ..عباسم ...پاشو بیا به داد خواهرت زینب برس.... 🖤کوفه چه غوغایی شده 🖤زینب تماشایی شده هرچقدر ناله داری به ناله های دل بی‌بی زینب کبری دستتو بلند کن سه مرتبه از سویدای دلت ناله بزن ....بگو یا حسیـــــــن...... یا حسین عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣﷽❣ ⚫️ 🔴 🌾به نام نامی مولای عابدین صلوات 🌾برای سرور و سالار ساجدین صلوات 🌾برای سید سجاد آن امام همام 🌾که هست رهبر و سردار صابرین صلوات 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🔹بر روی زمین و آسمانها و کُرات 🔸در بین مناجات برای حاجات 🔹زیبا تر از این دعا ندیده است کسی 🔸برخاتم الانبیا محمد صلوات الله_یاحجة_الله_علی_خلقه.... ☑️جانم حسین جانم حسین ☑️ای جان جانانم حسین گفتم منم در میزنم گفتی به تو سر میزنم من هم مکرر می زنم تا بنگرم احسان تو ☑️جانم حسین جانم حسین ☑️ای جان جانانم حسین (یااباعبدالله) بی زادم و بی عائله آید به یادم قافله من میدوم با هروله چشمم به قرص نان تو ☑️جانم حسین جانم حسین ☑️ای جان جانانم حسین آقا به جان مادرت آن مادر غم پرورت ما را مرانی از درت ☑️جانم حسین جانم حسین ☑️ای جان جانانم حسین ⬅️امروز برای غربت امام سجاد ناله بزن... انشالله دسته جمع مدینه عرض ادب کنیم.... آقای که سال‌های مدام گریه میکرد.... امام سجاد شهید زنده کربلا است... امام منظره های زیادی رو دیده... مردم میدونی برا که داری گریه می کنی.... اون آقایی که شیرخوار لب تشنه دیده.... لبهای خشک شش ماه رو دیده.... گلوی پاره پاره علی اصغر رو دیده.. برا آقای گریه می کنی که قبرش تو بقیه ولی دلش کربلاست.... آقای قبر زائر نداره... بارگاه نداره .... غریبه 3 . .... ⬅️یه لحظه دلتو ببرم مدینه و التماس دعا ... ⬅️زبان امام سجاده.... شنیدید وقتی اهل بیت وارد شهر شام شدند ..... یه مُشت زنای رقاصه اومدن.. اینقدر جلو چشم زنای داغدیده رقصیدن...... انقدر پای نیزه ها و سرهای شهدا رقصیدن...... ▪️ آن یکی بر مطربان شاباش داد ▪️ دیگری بر نیزه دار پاداش داد (چه غوغایی بود) ▪️ این یکی بر سنگ زن انعام داد ( یا صاحب الزمان) ▪️ دیگری بر مرتضی دشنام داد ⬅️ این قدر امام سجاد گریه کرد. که خدا میدونه چه حالی داشت آقا..... اما این یه بیت دل آدمو میلرزونه سادات منو ببخشند... ▪️ کافران را جا به کرسی داده بود ▪️ عمه ام بر روی پا ایستاده بود همچین که وارد محله یهودیا شدیم یکی پیشاپیش قافله فریاد میزد... آی یهودیا .... اینا همونایی هستن که باباشون باباها های شما را کشته، روز روز تلافیه ... دیگه کسی نبود سنگی به ما نزنه... خاکستر به سرما ریختن.... ( یا اباعبدالله) امام سجاد می‌فرماین... آتش به سرما اهل بیت ریختن... من دستام به زنجیر بسته بود... یکی از آتش ها عمامه ام افتاد... عمامه ام سوخت ...سرم سوخت... 🔘امان امان... از دل امام سجاد... ⬅️ امروز برای امام سجاد بلند بلند گریه کن... آقایی که30یا35 سال بعد از واقعه کربلا آب می دید گریه میکرد... آتش می دید گریه میکرد.... بچه شیرخواره بغل مادر می دید گریه میکرد... گوسفند میدید داذن سر می‌بُرن گریه میکرد.... قصابای مدینه حواسشون بود جلو چشم امام سجاد سر از بدن حیوان جدا نمی کردند از یه گوشه کنار دید سر از بدن حیوات جدا میکنند دوید اومد نشست شروع کرد گریه کردن.... (سوز/اوج) صدا زد بگین ببینم به این گوسفند آب دادید یا نه (گقتن آقا جان ما مسلونیم محاله لب تشنه سر از بدن حیوان جدا کنیم) شروع کرد گریه کردم صدا زد ....... یه عده به ظاهر مسلمون اومدن کربلا ... لب تشنه سر از بدن بابتی غریبم حسین جدا کردند...... ✨من داغ خواهر دیده ام ✨داغ برادر دیده ام ✨دیدم که سیلی خورده بود ✨کُنج خرابه مُرده بود 💥ای وای دلم، ای وای دلم 💥بر نوک نِی باشد گُلم ✨من داغ اکبر دی؛ده ام ✨ من داغ اصغر دیده ام ✨با ناله های یا ربَم ✨من همنوا با زینبم ✨آنقدر مرا کتک زدند ✨بر زخم من نمک زدند ✨بر زخم دل نمک زدند ✨ رقیه را کتک زدند 💥ای وای دلم، ای وای دلم 💥بر نوک نی باشد گُلم ⏪ناله داری دلتو ببرم کربلا ⏪ روضه ام همین باشه و ببینمت کربلا لحظه ای رو یاد کنم که بنی اسد اومدن بدنها رو به خاک بسپارن... اما این بدنها رو نمیشناسن.... چون بدن رو لز سر میشناسن یا از لباس.... امان امان ..... یه وقت امام سجاد صدا زد بنی اسد صبر کتید مت این بدنهارو خوب میشناسم... این بدن بُریره... این بدن زُهیره... این بدن عموم ابالفضله... این بدن بابای غریبم حسینه... یه وقت صدا زد... 💔ینی اسد بیایید 🖤کفن با خود بیارید 💔مگر خبر ندارید 🖤حسین کفن ندارد 💔لاله و گُل بیارید 🖤سر قبرش گذارید 💔مگر خبر ندارید 🖤حسین مادر ندارد 💔حسین مادر ندارد..... ((به سوز دل و اشک و آه و ناله امام سجاد سه مرتبه ناله بزن بگو یا حسین...)) 🔻🔺 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈