#شب_هشتم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
الحَمدُ لِلَّه رَبِّ العَالَمِین
وَ الصَّلاة وَ السَّلامُ عَلیٰ سَیّدِ الاَنبیاءِ وَ المُرسَلِین
حَبیبِ اِلٰه العَالَمِین اَبِی القاسِم المُصطَفیٰ مُحمَّد
وَ عَلیٰ اَهلِ بَیتِهِ الطَّیّـِبینَ الطَّاهِرینَ المَعصُومِینَ المُکـَرَّمِین
لاسِیَّما بَقیَّةِ اللهِ فِی الاَرَضِین
رُوحِی وَ اَرواحُ العَالَمِینَ لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفِداء
وَ لَعنَةُ اللهِ عَلیٰ اَعدائِهم اَجمَعین
اللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً
▪️سالها در طلب سیم و زر دنیایم
▪️چه خجالتزده از گل پسر زهرایم
▪️به عمل کار برآید به سخندانی نیست
▪️مانع آمدن حضرت حجت ماییم
▪️حال ما حال یتیمیست که از بیمِهری
▪️همه محتاج نوازشگری باباییم
▪️آبرویی هم اگر هست ز آقایی توست
▪️ما همه نوکر این خانه ولی آقاییم
▪️کاش همراه خود این قافله را هم ببرد
کجا میخای بری با امام زمان روز هشتم محرم؟
▪️کاش همراه خود این قافله را هم ببرد
▪️همه در آرزوی دیدن پایین پاییم
ان شاءالله با امام زمان قسمت هممون بشه بریم کربلا، آقا برامون روضه ی جدشونو بخوانند
▪️روز هشتم شد و در راه به خود میگفتیم
▪️امروز به مجلس ختم حسینبنعلی میآییم
یابن الحسن....
جوونا مدد بدن،روز علی اکبره
السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَوَّلَ قَتِيلٍ مِنْ نَسْلِ خَيْرِ سَلِيلٍ مِنْ سُلَالَةِ إِبْرَاهِيمَ الْخَلِيلِ
نگاه پدر به پسر چند جوره
اما نگاه ابی عبدالله به جوانش با همه ی نگاهها متفاوت بود
فَنَظَرَ اَلَیه نَظرَةَ آیِسٍ مِنه
خیره خیره به جوانش میکرد اما چه نگاه کردنی، مایوس بود علی زنده برگرده،
▪️تو ارباً اربا بدنی، من اربا اربا جگرم
▪️جون بابا یبار دیگه ،منو صدا کن پسرم
بعضیا نوشتن ابی عبدالله رو همون مرکب، ۷ مرتبه با صدای بلند ...
فَصاحَ الحُسین وَلَدِی عَلی
حسین.....
صلی الله علیک یا اباعبدالله
▪️نمک زندگی من پسرم بود ولی
▪️نمک زندگیم را به زمین پاشیدند
▪️آمدم جمع کنم ...
یا صاحب الزمان
▪️آمدم جمع کنم زندگیم را از خاک
▪️دست جمعی به منو گشتن من خندیدند
ای حسین....
بأبی المُستَضعَفُ الغَریب یا اباعبدالله
====================
1_5923167690.mp3
19.67M
#شب_هشتم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
▪️سالها در طلب سیم و زر دنیایم
▪️چه خجالتزده از گل پسر زهرایم
====================
#شب_هشتم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
▪️درد بسیار و به دنبال دواییم هنوز
▪️چشم بر دست طبیبی به نواییم هنوز
▪️آبرو دار بود هر که شود سائل یار
▪️با همه فقر خریدار بلاییم هنوز
▪️بارها توبه شکستیم ،به ما فرصت داد
▪️پُر خطاییم و به دنبال عطاییم هنوز
▪️تا کنون گر به غم یار ارادت مندیم
▪️همه مدیون امام و شهداییم هنوز
▪️عمر رفت و دل ما زائر شش گوشه نشد...
معلوم نیست دیگه زنده باشیم و حرمش رو ببینیم
▪️عمر رفت و دل ما زائر شش گوشه نشد
▪️به خدا در هوس کرب و بلاییم هنوز
یابن الحسن...
روز هشتم آقات
صدا بزن
یابن الحسن...
السَّلامُ علی ساکن کربلاء
السَّلامُ علی من جَعَلَ الله الشِّفاء فی تربته و مَنِ الاجابةُ تحتَ قُبَّتِه
السَّلامُ عَلَى الاعضاءِ الْمُقَطَّعاتِ
السَّلامُ عَلَى الاَجسادِ العاریات
روز جوان ابی عبدالله ست
السَّلامُ عَلیٰ علیٍ الکبیر
چه کردند با علی اکبرش که دیگه ابی عبدالله نتونست بدنش رو بیاره به خیمه ها
امروز همه جوون ها حسین رو کمک کنند
با چه شوقی ،با چه احترامی ، اهل خیمه علی رو راهی میدان کردند
▪️بیایید ای جوانان....
▪️بیایید ای جوانان
▪️گلاب آرید و قرآن
▪️که اکبر می رود به میدان
▪️بیایید ای ....(تو هم نوحه خون شو)
▪️بیایید ای جوانان
▪️گلاب آرید و قرآن
▪️که اکبر می رود به میدان
اما چیزی نگذشت همین ابی عبدالله صدا زد
▪️جوانان بنی هاشم بیایید(۲)
▪️علی را بر در خیمه رسانید
▪️خدا داند که من طاقت ندارم...
هفت قدم مونده بود برسه به بدن
دیدند حسین خودش رو از روی مرکب انداخت زمین،
فَنادیٰ بِاَعلیٰ صَوتِه
وا وَلَدا وا عَلیا
هفت مرتبه هی صدا میزد
وَلَدِی عَلی
حسین....
▪️با سر نیزه تنت را چه به هم ریخته اند
علی جانم
▪️ ذره ذره بدنت را چه به هم ریخته اند
▪️عمه ات آمده تا دست به معجر نبرند
▪️یوسفم پیرهنت را چه به هم ریخته اند
حسین....
▪️تا به حالا نشده بود جوابم ندهی
▪️وای بر من دهنت را چه به هم ریخته اند
صلی الله علیک یا اباعبدالله
دست گداییت رو بیار بالا
به جوان ابی عبدالله به محاسن سفید ابی عبدالله و به اون گریه های بلند بلند امام حسین
الهی العفو....
====================
4_5830462952368507470.mp3
12.47M
#شب_هشتم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
▪️درد بسیار و به دنبال دواییم هنوز
▪️چشم بر دست طبیبی به نواییم هنوز
====================
#شب_هشتم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمان الرحیم
الحمدلله رب العالمین والصلاه والسلام علی سیدنا و شفیع ذنوبنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم المصطفی محمد و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین المنتجبین لاسیما بقیه الله فی الارضین روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین
اللهم کن لولیک الحجه ابن الحسن صلواتک علیه و علی ابائه فی هذه الساعه وفی کل ساعه ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا وتمتعه فیها طویلا
حالا اقاتو دعوت کن
یابن الحسن...
▪️آنکه دائم هوس سوختن ما می کرد
▪️کاش می آمد و از دور تماشا می کرد
▪️گرچه پرونده ی اعمال سیاهی دارم
▪️کاش می امد و با این همه امضا می کرد
▪️من اگر منتظر واقعی او بودم
▪️کی قرارِ دل ما امشب و فردا می کرد
▪️کاش می آمد و یک شب وسط سینه زنی
▪️در عزای پدرش ناحیه نجوا می کرد
▪️شب هشتم وسط روضه ی اربا اربا
▪️گریه بر تشنگی اکبر لیلا می کرد
▪️من یقین دارم اگر کرب وبلا داشت حضور
▪️بر سر نعش علی یاری مولا می کرد
همه روضه ی علی اکبر همین یک بیته روضه ای که حسین رو پیر کرد
▪️یا که در هلهله ی ان همه نامحرمِ پست
▪️مهدی ما کمک زینب کبری میکرد...
حسیـــــــــــــــــــــــــــــــن....
فقط زینب می دونه که ابی عبدالله چقدر به شهزاده علی اکبر علاقه داره
لذا اولین باری که پای ناموس علی به مقتل باز شده اینجاست،
راوی میگه دیدم یه خانم بلند قامتی، از خیمه ها سراسیمه وارد میدان شد
هی میگه وا اُخَیّاه وَ ابنَ اُخَیّاه
یعنی اول نگران جان حسینه
پرسیدند این خانم کیه
گفتند هٰذِه زَینب بِنتُ عَلی
شب هشتم ببرمت یه جای دیگه
این یه سوال و یک جواب بود راجع به دختر علی،
یه جای دیگه هم پرسیدند
مَن هٰذهِ المُتُنَکـّـِرَه
این زن کیه که ناشناس بدون اینکه سلام به منِ ابن زیاد کنه وارد مجلس شد؟
گفتند هٰذِه زَینب بِنتُ عَلی
ای کاش معرفی نمیکردند
تاوقتی فهمید زینبه
وَ ضَرَبَ بِقَضِیبِهِ
اونقده با چوب به لب و دندان حسین......
صلی الله علیــــک یـــا اباعبدالله
▪️لطفی که کردی تو به من مادرم نکرد
▪️ای مهربانتر از پدر ومادرم حسیــــن....
====================
10.mp3
29.95M
#شب_هشتم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
▪️آنکه دائم هوس سوختن ما می کرد
▪️کاش می آمد و از دور تماشا می کرد
====================
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم_محرم
▪️بی شک گدای خانه ات، آقا شود حسین
دوست داشتی الان کربلا بودی پایین پا؟ حسین ِ شو تو بگو...
▪️بی شک گدای خانه ات، آقا شود حسین
▪️هر قطره زود ، پیش تو دریا شود حسین
▪️فیض گدایی تو به هر کس نمی رسد
▪️باید که زیر نامه اش امضا شود حسین
یعنی میشه این شبا زیر نامه ی ما رو امضا کنی؟!! اگه امضای تو باشه دیگه تمومه ،تو امضات اینه میگی:
یا مُبَدِّلَ السَّیّئات بِالحَسَنات ....
▪️وقتی که درب خانه ی لطف تو در دل است...
وَ قَبرُه فِی قُلوبِ مَن والاه
▪️ما سینه میزنیم که در، وا شود حسین
▪️در روضه ها به قرب خدا میرسیم ما
▪️شب های هیأتت شب احیا شود حسین
هر کی آرزوی شهادت داره بسم الله،
ان شاالله شهدا پیامتو خوب میرسونند شب اول قبر به ارباب
▪️آقا،جوان سینه زنت حاجتش شده
▪️در کاروان کرب و بلا جا شود حسین...
حسین .......
تا شنید صدای علی اکبره
چجوری اومد بالین سر
مرحوم شیخ حر عاملی می نویسد
از مرکب پیاده شد
هفت قدم ابی عبدالله روی زانوهاش راه اومد
آخ بمیرم
اومد کنار این بدن
اِرباً اِربا شده بود
دو دست در طرفین بدن
دلش آرام نشد
هفت مرتبه
فَنادیٰ بِأعلیٰ صَوتِه یا وَلَدِی عَلی
هرچی صدا زد جواب نیومد
شاید
ابی عبدالله با خودشون اینجوری فکر کردند این لخته های خون راه نفس علی اکبر رو گرفته
فجَعَلَ یَمسَحُ الدَّم
با دست مبارکشون این لخته ها رو بیرون آورد
اما دید بازم صدا نمیاد
اینجا دیگه
وَضَعَ خَدَّه عَلیٰ خَدِّه
حسین......
====================
4_685064536595628146.mp3
3.32M
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم_محرم
▪️بی شک گدای خانه ات، آقا شود حسین
▪️هر قطره زود ، پیش تو دریا شود حسین
▪️فیض گدایی تو به هر کس نمی رسد
▪️باید که زیر نامه اش امضا شود حسین
====================
؛❁﷽❁
روضه حضرت علی اصغر
[علیه السلام]
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فکری به حال ماهی در التهاب کن
روضه ی من از زبان آقازاده علی اصغر علیه السلام هست با باباش امام حسین
باباجان
فکری به حال ماهی در التهاب کن
بابا برای تشنگی من شتاب کن
تا دید صدای هل من ناصر ینصرنی ابی عبدالله میاد خیلیا میگن تو خیمه دیدن صدای گریه ی علی اصغرم بلند شد
دردی عمیق در رگ من تیر می کشد
من را برای ذبح عظیم انتخاب کن
باباجانم، نبینم تنها شده باشی
هل من معین توست که لبیک می دهم
اَمَّن یجیب های مرا مستجاب کن
باباجانم فک نکنی تنها شدی هنوز یه سرباز شش ماهه داری ،آقا
من روی دست های تو قد می کشم، پدر
از این به بعد روی نبردم حساب کن
هر کسی وقتی وارد میدان میشد رجز میخوند خودشو معرفی میکرد اما علی اصغر زبان نداره، ابی عبدالله خودش، براش رجز خوند قنداقه رو ، رو دست گرفت صدا زد
یاقوم،ان لم ترحمونی فارحموا هذالطفل
اگه به من رحم نمیکنید به این بچه رحم کنید
بابا ،بابا
داغ جوان چه زود تو را پیر کرده است!
با خون من محاسن خود را خضاب کن
گهواره هم که تاب ندارد بدون من
فکری به حال خاطره های رباب کن
بابای من
وقتش رسیده نیزه ی خود را علم کنند
هفتاد و دومین غزلت را کتاب کن(۱)
ابی عبدالله داره با این قوم حرف میزنه شاید به این واسطه میخاد چند نفرو هدایت کنه، میخاد دستشونو بگیره، یه مرتبه دید قنداقه داره بال بال میزنه یه نگاه کرد دید تیر حرمله، من الاذن الی الاذن گوش تا گوش علی رو برد، این بچه داره تو بغل بابا دست و پا میزنه ،
آی علی اصغرم
بیچاره م کردی علی جان، یه مرتبه دیدن یه ناله ای بلند شد از آسمان، حسین آرام باش بچه رو رها کن تو بهشت یه دایه ای داره به این بچه شیر میده، غصه نخور حسین،
حسین آرام شد درست، اما جواب مادرشو چی بدم. جلو خیمه ها رباب ایستاده، گاهی بلند میشه گاهی مینشینه، از هر کی میبینه سراغ میگیره چی شد؟ باباتون برگشت یا نه؟ یوقت یکی صدا زد رباب
گهواره را زینت کنید شش ماهه برگشت
آه رباب، بابام داره میاد، اما نه، بابام مسیرشو عوض کرد داره میره سمت پشت خیمه ها،
آی
بچه ها دست بابام خونی شده
گمونم شش ماهه قربونی شده
حسین اومد سمت پست خیمه ها، با غلاف شمشیر یه گودالی رو کند قنداقه رو میان خاک ، میخاد زودتر خاکها رو بریزه تا رباب نرسیده، نمیدونم شاید شماها خوب اينو متوجه بشید ، یوقتایی پدر بچه رو برده بیرون، یه اتفاقی افتاده مثلا خورده زمین، یه ذره سر زانوش زخم شده میاد توخونه، میگه نشون مامانت ندی ها، مامانت ببینه طاقت نمیاره
ابی عبدالله شاید هی یجوری خاکها رو زیر سر علی اصغر میزاره زخم زیر گلو رو پنهان میکنه ، یه مرتبه دید رباب از راه رسید هی صدا میزنه حسین، بزار برا آخرین بار بچمو بغل بگیرم ،بزار یبار دیگه ببوسمش،
وای اگر قنداقه رو بلند کنه سر به بدن آویزان بشه، زخم زیر گلو رو رباب ببینه، رباب طاقت نمیاره، زینب جان بیا کمک
رباب....
پسرم از نفس افتاد به دادم برسید
داد از این همه بی داد به دادم برسید
با پدر رفت و ندانم چه شده کز میدان
شاه پیغام فرستاد به دادم برسید
بارالها چه بلایی سرش آمد که حسین
میزند اینهمه فریاد به دادم برسید
الا لعنت الله علی القوم الظالمین
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(۱)✍وحیده گرجی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#روضه_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر(علیه السلام )
#استادحاج_اسماعیلی
#فیش_روضه
┏━━━ °•🏴•°━━━┓
┗━━━ °•🏴•°━━━┛
؛❁﷽❁
#روضه_حضرت_علی_اکبر
[علیه السلام]
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
السلام علیک یا اباعبدالله
و علی الارواح التی حلت بفنائک
بخوان به گوش سحرها اذان علی اکبر
بخوان دوباره برایم بخوان علی اکبر
آدم هر مصیبتی که ببینه بعد یه مدتی فراموش میکنه ، داغ پدر میبینه داغ مادر میبینه یه چند روزی که میگزره فراموشش میکنه، اما یه داغیه هیچ موقع ، نمیتونه فراموشش کنه اونم داغ مصیبت جوانه،
خدا نکنه کسی تو این مجلس داغ جوان دیده باشه
از امیرالمومنین سوال کرد: آقاجان، محاسن مبارک شما سپید شده چرا شما خضاب نمیکنید؟! ما دیدیم پیغمبر اکرم محاسن مبارکشونو خضاب میکردن
آقا امیرالمومنین یه نگاهی بهش کرد فرمود مگه نمیدونی من داغدارم، گفت آقاجان ، کدام داغ؟ کسی از دنیا نرفته، دید امیرالمومنین همینطور بغض گلوشو گرفته، فرمود مگه نمیدونی من داغدار مصیبت فاطمه ی زهرام، من هنوز مصیبت زهرام رو فراموش نکردم
داغ جوان، کمر آدمو خم میکنه
از همینجا بریم کربلا
اون لحظه ای که ابی عبدالله اومد کنار بدن علی اکبر، سر علی اکبرو رو زانو گذاشت دلش آرام نشد
دوباره داغ پیمبر تحملش سخت است
نرو جوانی حیدر، بمان ، علی اکبر
به دست غصه نده چشم دخترانم را
تمام دل خوشی کاروان ، علی اکبر
عصای پیری بابا مقابلم نشِکن
توان بده به منِ ناتوان علی اکبر
سر علی رو به سینه چسبانید دلش آرام نشد ، صدا زد
کنار جسم تو رسم جهان عوض شده است
نشسته پیر ، کنار جوان ، علی اکبر
یه مرتبه دیدن ابی عبدالله خم شد صورت گذاشت رو صورت علی اکبر،
هی ناله میزد ولدی علی
بریده گریه امانِ مرا کنار تنت
میان هلهله ها الامان علی اکبر
اگر چه پهلوی تو یاد مادر افتادم
شکسته کوفه سرت را چنان علی... اکبر
حمید بن مسلم میگه دیدم از خیمه ها یه بانوی مجلله ای داره بسر زنان میاد گاهی صدا میزنه وای برادرم، گاهی صدا میزنه وای پسر برادرم، سؤال کردم این خانوم کیه؟ گفتن این زینب دختر علیه، اومد تا کنار نعش علی اکبر، تا حسین صدای زینبو شنید لحن کلامش عوض شد
صدا زد ،علی اکبر
خیز از جا آبرویم را بخر
علی اکبرم
عمه را از بین نامحرم ببر
صدا زد جوونای بنی هاشمی بیاید من عمه تون زینبو برمیگردونم شما برادرتون علی اکبرو بردارید،
جوانان بنی هاشم بیایید
علی را بر در خیمه رسانید
خدا داند که من طاقت ندارم
علی را تا در خیمه رسانم
ناله بزن یا حسین
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(۱)✍عطیه سادات حجتی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#روضه_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر(علیه السلام )
#استادحاج_اسماعیلی
#فیش_روضه
┏━━━ °•🏴•°━━━┓
┗━━━ °•🏴•°━━━┛
روضه حضرت علی اکبر 8محرم.mp3
9.2M
#شب_هشتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اکبر
#دستگاه_ماهور از اول با گوشه خاوران و اوج
#دستگاه_همایون از 5:40 به بعد
#استاد_حاج_اسماعیلی
به همراه #فیش_روضه