#روضه_کوتاه_اربعین_
رسیده ام سر وداع ِ آخرمان
اگر چه زودتر از من رسیده مادرمان
ببین که دست به پهلو نشسته می گرید
زداغ آن سر ِ ابرو شکسته می گرید
***
یعنی حسین جان اومدم کنار مزارت، می بینم مادرم اول رفته کنار قبر عباس نشسته.
تو تشنه رفتی و بعد تو آشیانم سوخت
نفس نفسم بی تو دودمانم سوخت
اگر چه دست کسی سمت معجرم نرسید
زبس که زخم زبان بود نیمه جانم سوخت
به زیر تابش خورشید دخترت می گفت
که از حرارت زنجیر استخوانم سوخت
زبام های بلند، آتشی به نی می ریخت
پس از سر تو سر و روی دخترانت سوخت
بیشتر از همه تو زیارت اربعین خانم رباب اذیت شده، سه روز میگن اهلبیت کربلا بودن، زین العابدین ترسید از جان دادن خیلی ها،فرمان داد،عمه جان همه رو جمع کن برگردیم مدینه، دیدن رباب جلو اومد خانم جان: به من اجازه بده اینجا بمونم، بعضی ها نوشتند یک سال کنار قبر حسین یه طوری ضجه می زد،یه طوری ناله می زد، همه ی بیابون نشین ها با ناله ی رباب گریه می کردند، هر چی اومدند گفتند:خانم جان یه سایه بان حداقل بذار برات درست کنیم،آفتاب سوزنده است،می فرمود:نه،نه،خودم دیدم بدن عزیزم زیر آفتاب،روی خاک های گرم کربلا بود
رباب بر سر خود می زد و به من می گفت
به روی نیزه ببین طفل بی زبانم سوخت
آدم تو این دنیا چی دلخوشی بهتر از مجلس اباعبدالله داره؟خسته ای؟! هر چی خسته باشی از عمه ی امام زمان (عج)، عمه ای که چهل روزه نخوابیده خسته تر نیستی ... . اگه هنوز نرفتی کربلا امروز روزشه
سفر اول سفر آشفتگی است، سفر اول، سفر بُهت است، تازه سفر دوم سفر گریه است، زینبم سفر دوم گریه اش افتاد، سفر اول می خواست گریه کنه، می زدند، اما امروز راحت گریه کرد، تو هم امروز راحت گریه کن ... .
************
.
#روضه_اربعین
روز اربعین و شب زیارتی ابی عبدالله ، دلا بره کربلا ،
فرمودند : اگه نتونستید کربلا برید و دلتون هوای کربلا کرد ، متوجه قبر شش گوشۀ عزیز فاطمه بشین و سه مرتبه بگین : صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ...
اول زائر امروز ، جابرِ بن عبدالله است،
تو آب فرات غسل کرد ، گفت عطیه منو ببر نزدیک قبر شهدا ... جابر نابیناست .. از هر قبری ، مشنی خاک برمی داشت و می بویید و خاک رو بر روی خاک میریخت ، تا اینکه خاک قبری رو تا بویید، بگریه افتاد و گفت: عطیه پیدا کردم قبر آقامو .. پیدا کردم قبرِ مولامو ..
اومد کنار قبر ابی عبدالله ، هی صدا میزنه : " حبیبی یا حسین" ۳
اما جواب نمیشنوه ، چی شده آقا ؟
حسین جان تو کسی بودی که توو کوچه های مدینه به جابر سبقت سلام میگرفتی...
مگه دوست جوابه دوستش رو نمیده ؟
خودش جواب خودش رو داد :
چگونه جواب بده ؟ آقایی که بینِ سر و نازنین بدنش جدایی اُفتاده ... حسین ...
شنید صدای زنگ قافله داره میاد ، گفت : عطیه برو ببین چه خبره ؟ رفت ، برگشت ، صدا زد :
زجا برخیز جابر
دلبر جانانه می آید
قدم از خانه بیرون نِه
که صاحبخانه می آید
( زینب داره میاد ، امام زین العابدین داره میاد ، کلثوم داره میاد ... )
زجا برخیز و
خود را کُن مهیا بهر استقبال
که از ره بلبل و
شمع و گل و پروانه میآید
( تا نزدیک شدن ، دیگه نگذاشتن شتران رو روی زمین بخوابانند ، مثل برگ خزان ریختند رو زمین ... )
هر یکی سوی مزاری میدوید
هر یکی قبری درآغوش میکشید
لیک یک بانوی قد خمیده ای
قد خمیده مو پریشان خسته ای
گفت یارب ، من چه سازم ،یا کریم
رو سوی قبر که سازم یا رحیم
ناگهان آمد به خود با شور و شین
دید بنشسته سر قبر حسین ...
#حسین ...
یاحسین ، زینبت آمد زسفر
بر سر قبر تو ای تشنه جگر
آمدم عقده ی دل باز کنم
با تنِ بی سرِ تو راز کنم
#حسین_من
ارغوانی شده رنگ رویم
شد سفید از غم داغت مویم
آنچنان رنج اسیری دیدم
سیر از زندگی ام گردیدم
عزیز دلم ، یادم نمیره همینجا بود اومدم ، شمشیر شکسته ها و نیزه شکسته هارو ، از روی بدنت کنار زدم ... نازنین بدنت رو دیدم ... پاره پاره ، غرق به خون ، صدا زدم : آیا تو برادر منی !؟ ... حسین من !
تو را آنروز من نشناختم
اما مرا امروز تو نشناسی ...
حسین...
ببین صبر و تحمل تا کجا کرده ام ...* حسین جانم! مگر نه اینکه هر کی سفر میره با خودش سوغات میاره؟ ...*
اشک سرخ و چهره زرد و تن کبود و مو سفید
این همه سوغات از شام خراب آورده ام
*همه ناله بزنیم : حسین .....*
#سبک_الا_ای_همسفر 👇
زبس نالیده ام ، درون سینه ام
نمانده ناله ای ...
دراین خونین چمن ، برای باغبان
نمانده لاله ای ...
مسیحایی نفس ، به فریادم برس
ندارم جز تو کس ...حبیبی یا حسین
****
منم آن باغبان ، که هفتاد و دو گل
به پیشم چیده اند ...
در این خونین چمن ، به اشک باغبان
همه خندیده اند ...
تو ای مادر بیا ، ببین حال مرا
که افتادم زپا ....
حبیبی یا حسین ....
هر روز این چهل روز بوده مرا چهل سال
می سوختم همیشه می ساختم هماره ...
"السّلام علی قلب زینب الصبور
.
#اربعین
.
سلام بفرمایید
😭روضه ی اربعین😭
🍁زبانحال زینب س🍁
السلام ای کشته ی بی سر حسین
السلام ای یاور خواهر حسین
حالا خواهر بر گشته کربلا سرو بدن حسینش با هم هستند،ولی افسوس که زیر خاکها قرار دارن وخواهرش باید قبر برادرو بغل کنه
حرفاش وبزنه به طفلانت
نه تنها جای مادر بل جای پدر بودم
به گلهایت نگر تا باغبانیهای من بینی
حجاب کودکادنت می شدم وقت کتک خوردن
که نیلی پیکرم از مهربانیهای من بینی
به پاس قهرمانیها به تن دارم نشانیها
نبودی تادراین ره قهرمانیهای من بینی
اگر نامحرمی اینجا نبود ای محرم زینب
نشان می دادمت تاآن نشانیهای من بینی
زینب از شام وکوفه برا حسینش سوغات میاره
سوغاتی های اوبدنهای کبودوصورتهای سوخته وبدنهای نحیف ولاغر
بچه های حسینش کربلا!
هرکدوم حرفای زیادی براگفتن دارن.
کربلا یه مسافر کوچولو داشتی به نام رقیه س
اما اون دیگه برنگشته،حالا بی بی زینب س
داره،به حسینش میگه
آورده ام تمام عزیزانت ای حسین
جزدختر سه ساله ات ای مهربان من
آیی کربلا یادت با باباش چه وداعی کرد ؟
یادت هست چه جوری جلوی بابا رو گرفته بود؟
یادت هست که وقتی میرفتی چه حالی داشت،
آی کربلا نبودی ببینی چه جوری جون داد!!
امروز سراسر کربلا غوغا شده هرکسی یه
زمزمه ای داره،هر کسی سراغ قبری رو میگیره ،
بچه ها احساس می کنن،بوی بابا میاد،بوی برادراش میاد،بوی عموهاش میاد
امروز روز ملاقات زینب س کبری باحسینش
آخ بمیرم این خواهرو برادر سابقه نداشته
چهل روز همدیگرو نبینن
مخصوصا"لحظه ی آخری که همدیگرو دیدن
یه جوری بود که خواهر نمی خواست از حسینش جدا بشه، بمیرم برادل زینب س
حسین سر در بدن نداشت توی گودال قتلگاه
غریبانه افتاده بود اونجا سر حسینشو ندید فقط بدن خون آلودشودید
اما سر حسینشو برا آخرین بار بالای نیزه ومقابل یزید(لعن)دید.....
😭صل الله علیک یا قتیل العبرات😭
✨التماس دعا برا شفای مریض ها✨
|⇦•شنیده بود ...
#روضه و توسل ویژهٔ جاماندگان اربعین حسینی
●━━━━━━───────
شنیده بود که اینبار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست
بیا به داد دل تنگ ما برس ای عشق!
اگر که حوصله داری، اگر که زحمت نیست
غمیست در دل جاماندههای کربوبلا
که هرچه هست یقین دارم از حسادت نیست
میان ما که نرفتیم و رفتهها، شاید
تفاوتیست در آغاز و در نهایت نیست
همیشه آنکه نرفتهاست بیقرارتر است
همیشه آنکه نرفتهاست، بی سعادت نیست
و آن کسی که در این راه اهل دل باشد
مدام اهل گله کردن و شکایت نیست
خودش نرفت و دلش را پیاده راهی کرد
نباید این همه دل دل کند که فرصت نیست
مثلاً الان تو راه کربلام
مثلاً تو نگام کردی
مثلاً تو صدام کردی
مثلاً توجدام کردی
مثلا الان نجفم
مثلاً دارم امین الله میخونم
مثلا قراره فردا راه بیفتم
مثلا زیربارون دارم میرم کربلا
کار ما کشید به مثلا، ارباب من...
اماخدا میدونه فردا قیامت کربلا رفته ها حسرت زیارت کربلا نرفته ها و زیارتِ نرفته ی خیلیا رو میخورن...
مثلا اون پیرزنه گوشه ی خونه تو روستا...همه عمرش به عشق کربلا گذشت... کربلا رو ندید از دنیا رفت....
میگفت: اون نوجوان ۱۵ ساله، روخاک جبهه افتاده بود، سرشو بغل گرفتم؛گفتم چته؟!
گفت: دیدی کربلا رو ندیدیم عمرمون تموم شد... یهو مابین این حرفا دیدم حالش،عوض شد یهو دیدم صدا زد: بلندم کن، بهت میگم بلندم کن...میگه تا سینه رو بالا آوردم، دستو گذاشت رو سینه صدا زد:السلام علیک یااباعبدالله... یه لبخند زد و شهید شد....
شب جامونده هاست...
سلام به اون نازدانه ای که اربعین جاش خالی بود کربلا...
شب اربعينِ... نیت زیارت کنید...
فردای قیامت میبینی نشستند؛صدا میزنن: سال فلان اربعین رفته ها بلند شن،یه عده بلند میشن ...یه عده میرن ؛تو نگاه میکنی ...همینجوری باحسرت نگاه میکنی، یهو یکی میزنه پشت سرت ،آقا مگه باتو نیستم؟
با منی؟! آره،با توأم، آقا من اون سال کربلا نشد برم... من نمیدونم اسمت اینجا هست بلند شو...اسم من؟!
تو لیست؟! مادرش فاطمه دم در بهشت وایساده... میگه اینا جاموندن... تا اینا نیان من نمیرم...
یکی در گوشت صدا میزنه...مادر بلند شو...
کامل الزیارات میفرماید..
صدیقه ی طاهره ، دیدی مرغ دانه رو چجوری از بین سنگ ریزه ها جدا میکنه... فرمود مادرم فاطمه فرداي قیامت اینجوری گریه کنای حسینشو جدا میکنه ...مادر صدات میزنه...
مثلا من کربلام، مثلا رسیدم حرمت خودت که میدونی عشقم این بود غروب، خسته، پای پرآبله، اون آخرای مسیر دیگه لنگان لنگان، کشون کشون، آخرین عمود رو که رد میکردیم... چشمم می افتاد حرم قمر بنی هاشم... انگار ابالفضل پرچم گرفته برا استقبال اومده...
.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#اربعین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
|⇦•بر مشامم میرسد...
#روضه_اربعین و توسل ویژهٔ جاماندگان از اربعین اجرا شده به نفس حجت الاسلام علوی تهرانی
●━━━━━━───────
ما جاماندگان از زيارت اربعين هستيم، حسرت داريم اما تأسف نداريم، تأسف جايي است كه نشود جبران كرد، ما نرفتيم زيارت اما ميشه جبران كرد، در هر شهري كه هستيم ميشه جبران كرد، با دستور اهلبيت هم ميشه جبران كرد، مرحوم آيت الله میرزا احمد سیبِوَیه كه در احترام به سادات بي نظير بوده، ايشون چهل سال امام جماعت حرم قمر بني هاشم عليه السلام بوده،از عراق عُذرش رو خواستن فرستادنش ايران، فرمودن: روزي كه خواستن من رو تبعيد كنند ايران، دلم شكست، رفتم حرم حضرت سيدالشهداء گِله كردم كه آقا در پيري من رو بيرون كردن و من ديگه از اين ثواب كه در محضر شما شرف ياب بشوم محروم شدم، مرحوم آيت الله سیبِوَیه ميگن: در عالم رؤيا حضرت سيدالشهدا رو ديدم، به من فرمودن: میرزا احمد! نگران نباش، از زيارت ما محروم خواهي بود، اما جبران ميشود. سئوال كردم: آقاجان! كجا جبران ميشه؟ حضرت فرمودن:هر جايي بيرق عزاي من بود در آنجا شركت كن و براي من گريه كن، گريه جبرانِ زيارت مي كند...
حسين جان! ما امروز گريه ميكنيم تا جبرانِ زيارت باشه و مي دانيم كه گريه ي بر شما خيلي خريدار داره، گريه بر شما شروع تحول است...
توي اربعين هر سال هم ايراني ها و هم عراقي ها موكب هاي زيادي دارند با امكانات زياد، به زوّار ابي عبدالله خدمت مي كنند،غذا ميدن؛ آب ميدن، تاول هاي پاهاشون رو ميگيرن، ميگيم: چرا اينقدر احترام ميكنيد؟ ميگن: اينا زائر امام حسين هستند، اما دلا بسوزه براي كاروان داغدار آلُ الله كه امروز رسيدن كربلا، اما احترام امروز زائران ابي عبدالله كجا و آن احترام كاروانِ اُسرا كجا...
من ميخوام براي اسيري روضه بخونم كه هيچ وقت به كربلا نرسيد، اونم خاتونِ دو سرا حضرت رقيه سلام الله عليها است، گريه و زيارتمون رو هديه به ايشون كنيم، وقتي ميخواهيم بريم زيارت چاوُشي ميخونن، به نيابت از حضرت رقيه همه با هم بخونيم:*
بر مشامم ميرسد هر لحظه بوي كربلا
بر دلم ترسم بماند آرزوي كربلا
* آرزوي رسيدنِ به كربلا بر دلِ رقيه موند...*
تشنه ي آبِ فراتم اي اَجل مهلت بده
تا بگيرم در بغل قبرِ شهيدِ كربلا
كربلا يا كربلا يا كربلا...
از حرم تا قتلگه زينب صدا ميزد: حسين!
دست و پا ميزد حسين، زينب صدا ميزد: حسين!
*چرا حسين دست و پا ميزد؟ وقتي اومدن حضرت زينب سلام الله عليها بالاي تَلِ زينبيه، امام زمان مي فرمايند: "وَالشِّمرُ جالِسٌ عَلى صَدرِك" شمر روي سينه ي ابي عبدالله نشسته بود، با يه دستش محاسن ابي عبدالله رو گرفته بود، با يه دستش شمشيرش رو از قفا گذاشته بود، خوب بدن وقتي ميخوان سر رو از بدن جدا كنند، دست و پا ميزنه...*
دست و پا ميزد حسين، زينب صدا ميزد حسين!
*حسين!...*
ــــــــــــــــــ
#زائر_کربلا
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#اربعین
#حجت_الاسلام_علوی_تهرانی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#روضه حضرت_رسول_صلی_الله_علیه_وآله
#ماه_صفرترکیبی امام حسن امام رضا
بسم الله الرحمن رحیم...
یا رحمن یا رحیم...
🔸ای امت رسول قیامت بپا کنید
🔸لبریز جام دیده ز اشک عزا کنید
اخر ماه صفراست
ایام مصیبت پیغمبر خدا...
و ایام شهادت آقای غریب...
کریم اهل بیت امام حسن مجتبی ۲۸ صفر وامشب هم شهادت امام رضاست ماه صفرهم تمام شد معلوم نیست سال دیگه زنده باشیم یا نه
🔸در ماتم پیمبر و تنهایی علی
🔸باید برای حضرت زهرا دعا کنید
دیگه مادرمون زهرای مرضیه یتیم میشه...
🔸داغ پیغمبر است و بلاییست بس عظیم
🔸حیدر غریب گشته و زهرا شده یتیم
دلت اینجا نباشه...
با پای دل بریم مدینه...
ای مدینه...
عجب روزهایی رو دیدی...
🔸حیدر غریب گشته و زهرا شده یتیم
امان از یتیمی ...
زهرای مرضیه مثل پروانه دور بستر بابا میگرده...
هی به صورت زیبای بابا نگاه میکنه...
اشک میریزه...
میگه بابا جان یا رسول الله خوب میشی بابا...
بلاخره از بستر بیماری بلند میشی بابا...
خیلی سخته برای خونواده ای...
ببینند بابا تو بستر بیماری باشه و...
نتونن کاری کنن...
هی رسول خدا بیهوش میشدن...
هی به هوش می اومدن...
بچه ها طاقت نیاوردند...
حسن و حسین اومدن...
خودشون رو انداختن روی سینه ی پیغمبر...
رسول خدا رو در آغوش گرفتند...
گریه میکنند...
تا امیرالمومنین اومد بچه ها رو از رو سینه پیغمبر خدا بلند کنه...
حضرت چشمان مبارک رو باز کردند...
فرمودن علی جان...
بگذار بچه ها کنارم باشن...
بگذار با بچه ها وداع کنم...
حسنش رو در آغوش گرفت...
حسینش رو در آغوش گرفت...
لحظات آخره...
دیگه دست های پیغمبر خدا رمق در بدن نداره...
هر طوری بود با بچه ها وداع کرد...
یکوقت دیدند حضرت آروم آروم چشماشون رو از این دنیا بستند و...
راحت شدند...
یاد شهدا امام شهدا اموات جمع حاضر فیض ببرند
گریز
عرضه بداریم یا رسول الله...
طاقت نداشتید ببینید...
نور دیدگان شما حسن و حسین رو از روی سینه ی شما بلند کنن...
اما نبودید ببینید با این گل های شما چه کردند...
منو ببخشید یا رسول الله...
بعد شما...
🔸از دو طشت آمد نوای شور و شین
🔸گاه از طشت حسن، گاه از حسین
🔸اندر اینجا قلب زینب خسته بود
🔸و اندر آنجا دست زینب بسته بود
یا رسول الله...
🔸از دو لب های حسن خون میچکید
یا رسول الله...
چقدر سفارش کردید...
فرمودید حسنم غریبه...
یک روز تکه های جگرش داخل طشت در مقابل زینب...
🔸از دو لب های حسن خون میچکید
بگم یا نه آی کربلایی ها...
🔸خورد لب های حسین چوب یزید
شب شهادت امام رضا ست امواتمان ازاین مجلس محفل فیض ببرند
⏪ پیغمبر فرمود دو تن پاره تن مَنَند ـ یکی مادر سادات زهرای مرضیه ....فرمود فاطمه پارهٔ تنِ منه ـ یکی هم امام رضاست...
◀️ بگم یا امام رضا ...تو خراسان چه کردند با امام رضا..
امام رضا رو زهر دادن...
اباصلت میگه دیدم آقا اومد داره میره تو حجره....
صدا زد اباصلت بیا فرشای حجره رو جمع کن...
( آقا جان چرا..)
آخه میخوام مثل جد غریبم حسین رو خاکا جون بدم...
اباصلت میگه فرشا رو جمع کردم... اما دل تو دلم نبود...
هر بار می رفتم یه نگاش میکردم میدیدم مثل مار گزیده ها بخودش می پیچه.. هی میگه (جگرم سوخت)3
⬅️ (اباصلت میگه).....میگه دیدم آقا چشمش به دَره...
چی میخوام بگم...
میخوام بگم این آرزوی هر پدریه دوست داره لحظهٔ آخر سرش به دامن عزیزش باشه....
امام رضا منتظره کی جوادش میاد...
⬆️ (اوج)اگه میخوای امام رضا امروز جوابت بده بگو یا امام رضا...
به جوونیّه جوادت منم جوون دارم ...
آقا گرفتارم...
به جوونیّه جوادت منم بهر امیدی اومدم ...
امروز نزار دست خالی برگردم...
⏺ میگه یه مرتبه دیدم یه آقایی حیاطه خیلی شباهت به امام رضا داره....
پرسیدم آقا زاده شما کی هستی..... صدا زد اباصلت....
أنا حجة الله عليك ...من حوادالائمه ام....
⬅️(سوز) میوهٔ دل امام رضا اومد...
وارد حجره امام رضا شد....
امام رضا تا چشمش به جوادش افتاد دیدن آروم آروم از جا بلند شد....
جوادشو بغل گرفت ما بین دو چشم جوادشو بوسه زد...
سر امام رضا تو بغل جوادش بود از دنیا رفت ...
#روضه_اربعین
قسمت اول :
#مناجات_امام_زمان
( عجل الله تعالی فرجه الشریف )
#استاد_حاج_اسماعیلی
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ
باز هم اربعین رسیده بیا
( با امام زمانمون مناجات کنیم ، درد دل کنیم ، صاحب عزای امروز ، امام زمانه ... )
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بی خبر ماندم
عاشقانت زیارتت کردند
من ولی باز پشت در ماندم
( خوش به حال اونهایی که الان بینُ الحرمین ، توو صحن وسرای آقامون سید الشهدا نشستند ، اونجا زیارت اربعین خوندن صفا داره .. )
روز و شب غبطه میخورم آقا
به کسانی که با تو مأنوسند
عاشق و بی قرار و بی تابند
دست و پای تو را که میبوسند
امروز دامن شهدا رو بگیریم ، از شهدا استمداد میگیریم ، شفیع ما باشند .. بینِ ما و امام زمانمون جدایی افتاده ، شهدا رو واسطه کنیم ...
دو تا از اصحاب ابی عبدالله هستند ، یکی « حبیب بن مظاهرِ » و یکی هم « مسلم بن عوسجه » ، هر د وتا پیرغلام ، هر دوتا قدیمی ، هر دوتا محاسن سفید ، روز عاشورا اول « مسلم بن عوسجه » به میدان رفت ، به زمین افتاد ، با بدن پر از زخم ، دو نفر آمدند بالای سرش ، یه طرف « حبیب بن مظاهر » ، رفیق قدیمیشه ، اونطرف خودِ آقا سیدالشهداست ، حبیب شروع کرد باهاش درد دل کردن ، گفت : مسلم رسم رفاقت اینه ، اگر وصیتی داری ، بگی ، تا من به خانواده ات برسونم ، اما چه کنم ، من هم تا ساعتی دیگه به تو ملحق میشم ... اما توو این لحظه های آخر اگر حرف نگفته ای داری ، بگو مسلم ... « مسلم بن عوسجه » آخرین رمق ها و آخرین نفس هاشو داره میکشه ، با دست نیمه جونش ، یه اشاره ای کرد به سید الشهدا ، گفت ، حبیب :
عَلَیْکَ بِهَذَا الْغَریْب
اُوصِیْکَ بِهَذَا الْغَریْب (1)
بر تو باد به این آقای غریب ، حبیب نکنه آقامون تنها بمونه ، این حرف رو شهدای ما خوب درک کردند ، فلذا توو وصیت نامه های شهدا ، یک جمله ای خیلی زیاد تکرار شده ، میگفتند : امام رو تنها نگذارید ، برا امام خیلی دعا کنید ، همه شهدا فیض ببرند ..
#آقا_جان
دیدنِ تو به من نمیآید
تو کجا و نگاه هر جایی ؟
من اگر آنچه خواستی باشم
تو سراغم به خواب میآیی؟
نکند عاق کردهای من را ؟
نکند صبرتان سر آمده است
گر عتابم کنید حق دارید
هر گناهی ز من بر آمده است
در حرم ،
روضه خوان خودت هستی
( امروز توو کربلا چه خبره )
در حرم ،
روضه خوان خودت هستی
روضه ی کاروانِ جان بر لب
بینِ روضه بلند میگویی :
به فدای تو عمه جان ، زینب
#منابع :
(1)ابن کثیر، البدایه و النّهایه ، جلد ۸ ، صفحه ۱۸۲ ـ مقرّم، مقتل الحسین (علیه السلام) ، ص۲۴۱ ـ خوارزمی ج۲ ، ص۱۹
#حسینیه_شهید
#آل_مبارک_اهواز
27 مهرماه 1398
2. مناجات.mp3
6.99M
#روضه_اربعین
قسمت اول :
#مناجات_امام_زمان
( عجل الله تعالی فرجه الشریف )
#استاد_حاج_اسماعیلی
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بی خبر ماندم
#حسینیه_شهید
#آل_مبارک_اهواز
27 مهرماه 1398
قسمت دوم :
#روضه_اربعین
#استاد_حاج_اسماعیلی
تا رسیدند در دو راهی عشق
ساربان گفت که کجا برویم؟
ساربان آمد خدمت زین العابدین ، آقاجان این مسیر میره مدینه ، این مسیرمیره کربلا ، کدام مسیر رو برویم ؟ فرمود : بزارید از عمه جانم زینب بپرسم ... تا گفتم خانم این مسیر مدینه ، این مسیر کربلاست ... فرمود بریم کربلا ... ما هنوز برا حسین گریه نکردیم ، تا حالا هرچی زدند اونا زدند ... ما هنوز خودمون رو برا حسین نزدیم ...
پاسخی آمد از حریم حسین
همه گفتند کربلا برویم
تا رسیدند ، لحظهای ماندند
در سکوتی که چهرهها شد مات
زد به سینه ، غریب بی کفنم
باز شد بغضِ عمه ی سادات
به زمین خورد ، از سرِ محمل
( خودشون رو مثل برگی که از درخت به زمین می افته ، از رو ناقه ها ، به زمین انداختند ... )
تیر غمها به قلب بانو رفت
با ادب ، نیت زیارت کرد
سوی یارش به روی زانو رفت
#شاعر_مجتبی_شکریان
هر کدوم از این خانم ها ، مُخدرات (2) ، دنبال یه قبری میگردند ... راهنمای این قبور زین العابدینه ، هر کسی رو که صدا میزنه ، قبر عزیزش رو بهش نشون میده ... عمه جان بیا ، اینجا قبر بابام حسینه ... خواهرام ، سکینه ، فاطمه ، اینجا قبر داداشم علی اکبره ... نجمه خاتون بیا ، اینجا قبر پسرات ، قاسم و عبدالله است ... هر قبری رو نشون صاحب قبر میده ، یکی یکی عزیزانشون رو در آغوش گرفتند ، اما دیدند یه خانمی دستاش رو گهواره کرده ، زیر لب میگه ، پس قبر عزیز دل من کجاست ؟ زین العابدین صدا زد ، رباب بیا ، اینجا قبر میوه دلِ توست ... یه نگاهی کرد ، گفت آقاجان ، اینجا که قبر مولایم حسینه ؟ صدا زد رباب ، قنداقه رو روی سینه ی بابام گذاشتم ...
#یادآوری
(2) عُلیا مُخَدَّرَة : عنوانی برای احترام است ، یعنی زن والامقام ، بانوی باحجاب ، پرده نشین ، پاکدامن و باشرم و حیا ...
#حسینیه_شهید
#آل_مبارک_اهواز
27 مهرماه 1398
3. روضه.mp3
4.13M
قسمت دوم :
#روضه_اربعین
#استاد_حاج_اسماعیلی
تا رسیدند در دو راهی عشق
ساربان گفت که کجا برویم؟
#حسینیه_شهید
#آل_مبارک_اهواز
27 مهرماه 1398
.
🎙 #حاج_محمد_نوروزي
#⃣ #روضه_اربعین
#⃣ #مشایه
#⃣ #اربعین
"اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ
وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَولادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن"
وَ عَلى اَنصارِ الْحُسَیْن
وَ عَلى زَوَّارِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ
مرگ من بود دمي کز تو جدايم کردند
درهمان گوشه ي گودال فدايم کردند
دوستانم که نبودند بگِريند به من
دشمنانم همگي گريه برايم کردند
*داداش! فقط امروزِ بچه هات سيلي نخوردن، هر وقت بچه هات گفتن: بابا! سيلي و تازيانه خوردن...*
من که خود راهنماي همه عالم بودم
سَـِر خونين تو را راهـنمايم کردند
*حسين جانم! خيلي جاها آرزوي مرگ كردم...*
هر کجا خواستم از پاي دراُفتم ديدم
کودکان دست گشودند و دعايم کردند
*خدا نياره آدم يه امانتي بهش بدن، اون وقت اين امانتي خداي نكرده عيبي پيدا كنه...*
خجلم از تو كه گم گشته امانت هايت
بر سر خار دويدند و صدايم کردند
*خدا هيچ كسي رو دشمن شاد نكنه...*
گريه ها داشتم از دوري روي تو ولي
خنده ها بود که بر اشکِ عزايم کردند
*هر چه من گريه كردم اونا خنديدن، هر چه من ناله زدم اونا خنديدن... چقدر گريه براي سَرِ بريده ي توكردم، حتي زن خولي هم مي گفت: چقدر سرت رو ناشيانه بريدن...
وقتي حضرت زينب سلام الله عليها روز اربعين از ناقه پايين اومد، يه نگاهي به دور و برش كرد، صدا زد: كجاست علي اكبر؟ كجاست قاسم؟...*
همرهانم که گرفتند غبار از محمل
همه در خاک فتادند و رهایم کردند
تا دم مرگ طرفدار تو بودم ای دوست
دشمنان یکسره تحسین به وفایم کردند
این اسارت همه جا عزّت من بود حسین
که پیام آورِ خون شهدایم کردند
#استاد_سازگار
👇