eitaa logo
طـٰارِق
3.4هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
304 ویدیو
49 فایل
«یاربّ،‌خَلِّصْني‌قَلْبي‌مِنْ‌غَیِراَباعَبداللّٰه» ـ @Jozeeat ـ 𝑭𝒐𝒓𝒘𝒂𝒓𝒅" https://daigo.ir/secret/9227917693
مشاهده در ایتا
دانلود
بِدانیم...! ماهیچ‌کاره‌هستیم؛ اگرخودَت‌را هیچ‌کاره‌بدانی؛ همه‌کاره‌میشَوۍولۍاگرخودَت‌ "راهمہ‌کاره‌بدانۍ؛هیچ‌میشَوۍ"‌🚶🏻‍♂💛 - آیت‌اللّٰہ‌فاطمۍنیا🎙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شده ام "مادری" به لطفِ شما حَسَنی .. حیدری .. به لطفِ شما شُکر ، هستم میان مذهب ها "شیعه ی جعفری" به لطفِ شما :)🖤
حسرت‌ یعنۍ تو ²⁴ ساعت‌ِ شبانہ روز دو رڪعت‌ نماز دو دقیقہ اۍباحضور قلب‌ و فارغ‌ از فڪر دنیا نتونیم بخونیم! :)💔»
✨ 📚 درحال جمع کردن جزوه ها بودم که دیدم محمد سمت ما می آید... توی دلم گفتم خدا بخیر بگذراند. با چهره ای که لبخند تلخی به لب داشت و چشمانی که از ناراحتی لبریز بود به آرمین نگاه کرد و گفت : _ ما هم مثل شما زحمت کشیدیم رفیق، مفتی نیومدیم سر درس و دانشگاه. تازه تو پدر هم داشتی... بغضش را قورت داد و ساکت شد... احساس کردم آرمین متوجه اشتباهش شده بود اما اگر چیزی نمیگفت خدشه دار می شد. برای اینکه کم نیاورده باشد گفت : _تو شاید زحمت کشیده باشی اما هیچوقت نمی تونی به اندازه من به زبان مسلط باشی پس دیگه سعی نکن با ایراد گرفتن از من به چشم بقیه بیای. کاوه سعی کرد مثل همیشه فضا را تلطیف کند.. اما من از این همه غرور بیجا سردرد گرفته بودم. نمیتوانستم مثل دفعات قبل لحن تند و اهانت آمیز آرمین را بگیرم و از حرفهایش بگذرم. احساس میکردم این کار باعث شدت گرفتن غرورش میشود... میدانستم اگر چیزی بگویم ممکن است از بین رفتن رابطه دوستانی مان تمام شود... اما از زور عصبانیت کنترلم را از دست داده بودم. احساس کردم کردنم است.... محمد که فهمیده بود جواب دادن به آرمین بی فایده است چیز بیشتری نگفت. همینکه پشت کرد تا برگردد روی شانه اش زدم و گفتم : _من از طرف دوستم ازت عذر میخوام. آرمین که هرگز تصور شنیدن چنین جمله ای را از من نداشت... انگار از شدت خشم تبدیل به کوره ی آجر پزی شده بود نگاه متعجبانه ای به من انداخت، با لکنتی که از شدت عصبانیت به او دست داده بود گفت : _تو... تو... تو بیجا میکنی از طرف من از این یارو عذرخواهی میکنی. تو فک کردی کی هستی؟ نمیدانستم چه حرفی بزنم که وضع بدتر نشود.... مدام سعی میکردم به خودم یادآوری کنم که این ضعف آرمین است و اگر من هم بخواهم مثل خودش رفتار کنم و جوابش را بدهم هم اندازه ی او شخصیتم را پایین می آورم.... نفس عمیقی کشیدم و چشمهایم را چند ثانیه بستم و گفتم : _ آرمین عزیزم من ناراحتی تورو درک میکنم اما تو نباید انقدر با لحن تند با مردم حرف بزنی و شخصیت بقیه رو کوچیک کنی. من دوستت هستم و بخاطر خودت دارم اینارو میگم. اما انگار آرمین از شدت ناراحتی قدرت تعقل و شنوایی اش را از دست داده بود ، هیچ کدام از حرف هایم را نمیشنید و بدون لحظه ای توقف جملات بی ادبانه اش را پشت هم نثار و می کرد.... طفلک کاوه وسط من و آرمین گیر کرده بود و حال بدی داشت. مدام جلوی آرمین می آمد و سعی می کرد کمی آرامش کند اما آرمین بدون توجه به حرف های کاوه اورا کنار میزد و به بد و بیراه گفتن هایش ادامه می داد.... کاوه جلوی آرمین آمد و با صدای بلندی گفت : _آرمین جان یکم آروم باش ما باهم دوستیم نیاز نیست انقدر عصبانی بشی ما میتونیم... هنوز جمله اش تمام نشده بود که آرمین برای اینکه بتواند اورا از جلوی دیدش دور کند و به گستاخی هایش ادامه دهد کاوه را هل داد و او وسط صندلی های کلاس نقش زمین شد.... خون جلوی چشمهایم را گرفته بود... با خودم فکر میکردم محمد که بالای سرش نبوده چقدر بهتر از آرمینی که پدرش مثلا از قشر تحصیلکرده و بافرهنگ جامعه است، شده.... با دیدن وضع کاوه که نقش زمین شده بود کنترلم از دست دادم و میل باطنی ام،... جر و بحث لفظی مان به دعوای فیزیکی تبدیل شد... ادامه.دارد...
هدایت شده از مُ‍‌‌ط‍‌‌ل‍‌‌ق | 𝐦𝐨𝐭𝐥𝐚𝐠𝐡
Amir Kermanshahi - Rafigh Ye Rooz Miad Refaghato Neshoon Midi.mp3
4.07M
- حقِ‌ادا..
"اللهم‌عجل‌الولیک‌الفرج"
هدایت شده از طـٰارِق
بسم‌حضرت‌عشق؛به‌خطِ¹¹⁸! : )
هدایت شده از طـٰارِق
_
طـٰارِق
_
باهـَم‌براےِ‌ظہورش‌دعـا‌کـُنیـم(؛
وصـفت‌چہ‌نویسـم‌؟! کہ‌مـلامت‌نـڪندعشــق! حُسـین‌درخیال‌است‌کہ‌تصویرندارد♥️:)^
استادپناهیان‌میگه: گیرتوگناهات‌نیست! گیرتوکارای‌خوبیه... که‌انجام‌میدی... ولے نمیگی"خدایابه‌خاطرتو"...! اخلاص‌یعنی✋🏻 خدایافقط‌تو‌ببین‌حتی‌ملائکه‌هم‌نه...(:"
مـامـوریت‌ما‌ایسـتادن‌تمـام‌قد‌پـایِ‌ انقـلاب‌است. _حاج مـهدی رسولـی