•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
«بِسمِ رَبِّ الشُّهَدا وَ صِدّیقین» ✧شهیدمهدیمحسنرعد(حیدرعلی)✧ ◈❘ تاریخ ولادت: ۲۳ آبان ۱۳۷۸
#چِــگــونـــہ_شـَـﮪـیـد_شـَـویــم⁉
✨ویـژگـے هـاــے شـَﮪـیـد✨
🔸 از همان زمان کودکی اهداف خود در زندگی را با بصیرت و آگاهی انتخاب میکرد. «مهدی» سرشار از نشاط و جنب و جوش بود و از سکون و بی حرکتی دوری میکرد.
🔹 نهایت بهره را از وقت خود میبرد و از اوقاتش به درستی استفاده میکرد؛ گویی میدانست فرصت برای بهرهگیری از فرصتهای دنیا وقت چندانی ندارد.
🔸 دانایی و بصیرت او به مرور زمان هرچه بیشتر برای دیگران آشکار میشد. در رفتار و اخلاق پسندیده زبانزد مردم شد. هنوز خیلی مرد نشده بود که به گروه پیشاهنگی امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ملحق شد.
🔹 در مدرسه و گروه پیشاهنگی، ارزشها و تعالیم اسلامی اصیل را آموخت. قبل از رسیدن به سن تکلیف نماز خواندن را شروع کرد و به آن پایبند شد. در کودکی سجاده اش را در نزدیکی یکی از والدینش پهن میکرد تا ایستادن و نشستنش شبیه به نماز خواندن بزرگترها شود. «مهدی» در سلوک روحی از فطرت پاکی برخوردار بود.
🔸 همواره فکر میکرد که چگونه میتواند از درد مردم کم کند. او همیشه ساکت و آرام برای یافتن راه حلی غرق در افکارش بود.
🔹 در سن چهارده سالگی در زمان تعطیلات مدرسه در دورههای نظامی شرکت کرد. «مهدی» در سن کم به مدرسه قرآن کریم رفت و پنج جزء را حفظ کرد. از خواندن دعای ندبه و زیارت عاشورا دست نمیکشید. در قنوت نمازش همیشه این دعا را با خود نجوا میکرد: «پروردگارا! به حق فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و پدر بزرگوارش و همسر و فرزندانش شهادتی پاک را روزی من گردان»
🔸 هر زمان که فرصتی به «مهدی» دست میداد در امور خانه به مادر و پدر کمک میکرد. رضایت پدر برای او بالاتر از هر چیزی بود. اگر پدر راضی نبود، قصد کاری را نمیکرد.
🔹 از زمان کودکی ارتباط ویژهای با امام زمانش داشت. او به خوبی میدانست که هر کدام از ما برای آماده سازی ظهور حضرتش باید کاری انجام دهیم. او متناسب با هر مرحله از عمرش آنچه که بر عهدهاش بود را انجام داد. میگفت: «اگر الآن ما از یاران حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نباشیم تا او را یاری دهیم، هرگز او را یاری نخواهیم کرد حتی اگر او را با چشمانمان ببینیم.»
📚حریم حرم
.................«شادی روح پاکش صلوات».................
❅اَلـلّـﮪُمَّ عـَجـِّل لـِوَلـٻَۧـکَ الـفـَࢪَج وَ الـعـافـٻَۧـه وَ النَّصࢪَ❅
#شهیدمهدیمحسنرعد🌹
#راهشهادتــــ...
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
@TarighAhmad
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
#راهبهشت...💚
~دیگه هیچ وقت توجیح نکن که:
_جلو خودش هم میگم
_دارم انتقاد میکنم
_همه میدونن و...
مطمئن باش این دنیا که نه، اون دنیا متوجه میشه در موردش چی گفتی و یقه تو میگیره؛ چارهٔ غیبت عذرخواهی از خود شخصه! یه چند بار که معذرت بخوای، دیگه غیبت نمیکنی.٫
#اَلـلّـﮪُمَّعـَجـِّللـِوَلـٻَۧـکَالـفـَࢪَج🤲
🍃🌱↷
『 @TarighAhmad 』
#یادآۅرۍ⏰
~ یـہ دعـاےفـرج بـخۅنٻـم بـراےآقامـوݩ,♥️
#اَلـلّـﮪُمَّ_عـَجـِّل_لـِوَلـٻَۧـکَ_الـفـَࢪَج🤲
•┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈•
@TarighAhmad
•┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈•
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
#مسیرعشق کتاب رو بستم و دراز کشیدم خوشحال بودم از اینکه قراره فردا همراه بهار برم بیرون جا
#مسیرعشق
بلند شدم و رفتم طرف قران،اونو بغلش کردم و چند دقیقهای نشستم
دلم اروم گرفت،کتاب رو بوسیدم و گذاشتم روی میز
رفتم طبقه پاین،بطرف اشپزخونه رفتم و خودمو سرگرم کردم با اشپزی کردن
بعد از مدتها دستی به این کارا زدم
شام خوشمزهای درست کردم😋
تمام شب رو در کنار خانوادهام سپری کردم
نیاز داشتم به محتویات اون کتاب
خوندنش به من ارامش و انگیره میداد
بعد از سپری شدن شب،به اتاقم رفتم
کتابم رو برداشتم و روی تختم دراز کشیدم
بقیه مطالب رو خوندم
🔰رنج چیه؟
رنج بدبختی،مکافات،گیر کردن بین دوراهی،مریضی،هرچی که ازارت بده میشه رنج 😖
دوستای بد و بیمعرفت
💠رنج یعنی من به دوست داشتنی خودم نرسیدم.
اخ دمت گرم کل حرف دل منو تو یکه کلمه خلاصه کردی
💠رنج یه موضوع طبیعی توی دنیاست،وبه هیچ وجه نمیشه ازش فرار کرد
همین که انسان قرار باشه از بعضی دوست داشتتیها و علاقههای خودش رو کنار بزاره قصه رنج هم پیش میاد
واقعا درسته،خب من وقتی باید از اون چیزایی که میخوام بگذرم یا بهش نرسم خیلی افسرده میشم
خب جناب کتاب می فرمودید
💟انسان اساسا برای رنج و لذت افریده شده
جان😳
خب برای چی،چطور خدا مارو دوست داره که میخواد رنج هم بکشیم
یادم به حرف خاله رعنا افتاد،انروز درحال نان پختن میگفت رنج و سختی همیشه هست،اگر قرار بود ادم سختی نکشه که یباره میشد بهشت
راست میگفت،خیلیا سختی میکشن و توی همین سختیها رشد میکنن و بعدها سودش رو میبرن
🍁زندگی ما خلاصه میشه در مدیریت رنجها و لذتها🍁
〰چگونه از رنجها بگذریم و به لذت برسیم❓
منم نمیدونم،واقعا چطور با رنج کشیدن میشه طعم لذت رو چشید؟
👣قدم اول اگاهی
انسان بدونه و اگاه باشه که قطعا در این دنیا رنج هست،قطعا دچار سوءتفاهم میشه
🌐اگر انسان با اختیار خودش به دنبال تحمل رنجهای خوب نباشه،دنیا اجبارا به اون ادم رنجهای بد رو میده🌐
چه جالب هیچوقت از این دید به این چیزا نگاه نکرده بودم
درست میگفت،من اگر از اول بلدبودم چطور با یکسری مشکلاتم کنار بیام الان این رنجهای بد رو نمیکشیدم
نویسنده(منیرا-م)
#ادامهـ_دارد
↘️↘️↘️ ⤵️ ↙️↙️↙️
↪️ @TarighAhmad
⚠️ #آقا_مواظب_باشید❗️
رهبرانقلاب:
جوان حزباللهی باید #باهوش باشد.
باید چشمهایش را باز کند و نگذارد کسی در صفوف او #رخنه کند و به نام امر به معروف ونهی از منکر، فسادی ایجاد نماید که #چهره حزبالله را خراب کند.❌
🌀باید مواظب باشید.
این، به عهده خودتان است.
🕹من یقین دارم - و تجربهها هم نشان داده – تا نیروهای #مؤمن و حزب اللهی برای انجامِ کاری به میدان میآیند، یک عدّه عناصر #بدلی و دروغین، با نام اینها در گوشهای #فسادی ایجاد میکنند تا ذهن #مسؤولین را نسبت به نیروهای مؤمن و حزباللهی و مردمی #چرکین کنند.
🌀مواظب باشید.
مسأله امر به معروف و نهی از منکر،
💥مثل مسأله نماز است.
💥یادگرفتنی است.
💥باید بروید یاد بگیرید.
💥مسأله دارد که #کجا و #چگونه باید امر به معروف ونهی از منکر کرد. ۷۱/۰۴/۲۲
رسول الله صلواة الله عليه و آله:
🌷اَلمُؤمِنُ كَيِّسٌ فَطِنٌ حَذِرٌ🌷
#مؤمن_زيرك_هوشيار_پرهيزكننده_است.
بحارالأنوار، ج۶۴، ص۳۰۷
#نائب_برحق_مولا
@TarighAhmad
#راهبهشت...💚
~صدای اذان که بلند شد،
گوشیمو چک کنم و
کارم تموم بشه و
دارم پست میذارم و
چاییم رو بخورم و
همین یه صفحه از کتابش مونده و...
معنا نداره.٫
راستی میخوای با خدا حرف بزنی، آرام با تمرکز؛ نه تند و بی سر و ته.٫
#اَلـلّـﮪُمَّعـَجـِّللـِوَلـٻَۧـکَالـفـَࢪَج🤲
🍃🌱↷
『 @TarighAhmad 』
#یادآۅرۍ⏰
~ یـہ دعـاےفـرج بـخۅنٻـم بـراےآقامـوݩ,♥️
#اَلـلّـﮪُمَّ_عـَجـِّل_لـِوَلـٻَۧـکَ_الـفـَࢪَج🤲
•┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈•
@TarighAhmad
•┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈•
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
#مسیرعشق بلند شدم و رفتم طرف قران،اونو بغلش کردم و چند دقیقهای نشستم دلم اروم گرفت،کتاب رو بو
#مسیرعشق
نمیدونم چه ساعتی از شب که خواب رفتم.
نزدیک به ساعت ۱۰بود که از خواب بیدار شدم.
اتاقم رو مرتب کردم،به طبقه پاین رفتم
طبق معمول خونه سوتوکور بود،صبحونهای خوردم
باید میرفتم بیرون مانتو و شلوار مناسب میخریدم
بعد از خوردن صبحونه سریع حاضر شدم و سویچ برداشتم و بطرف مرکز خرید حرکت کردم
به پاساژ همیشگی رفتم،ماشین رو پارک کردم و بطرف مغازه رفتم
چقدر لباسهای رنگی خوشکل
بعد از دوساعتی تونستم یه مانتو وشلوار مناسب بگیرم
حداقل کوتاه و پاره نبودن
بطرف خونه حرکت کردم
پاکتهای خریدم رو برداشتم درب رو باز کردم
بطرف اتاقم رفتم،باید یه دوش میگرفتم
بعد از دوش گرفتن و سشوار کشیدن موهام،مانتو جدیدم رو یه اتوی مختصری زدم
وقت ناهار رفتم پاین و باز با خانواده بودم.
بهار زنگ زد وساعت ۵قرار بود بیاد دنبالم
بطرف اتاقم رفتم،عجله داشتم برای رفتن
برای همین زودتر حاضر شدم،ارایش کمی انجام دادم،و موهام رو جمع بستم که بتونم درست روسری سرکنم.
نگاهی توی اینه به خودم انداختم،در کمتر از دوماه بود که من یکسری تغیراتی روی خودم انجام داده بودم.
و این حس قشنگترین حسی بود که تا به الان داشتم.
صدای زنگ گوشیم بلندشد.قطعا بهار بود
-الو
-سلام سارا جان،من تا ده دقیقه دیگه اونجام
بعد از خداحافظی با بهار،مانتو جدیدم رو پوشیدم
مانتو روی زانوم بود،حس میکردم توی دست وپامه،یا برام خیلی بزرگ بود
یه روسری که به رنگ مانتوام بیاد انتخاب کردم
با هر سختی بود،مثل اونشب روسریم رو درستش کردم.
کیف و برداشتم و بطرف طبقه پاین رفتم.منتظر بهار بودم
صدای تگ زنگ گوشیم حاکی از این بود که بهار بیرونه
بیرون رفتم،مثل همیشه زیبا بود،حتی با اون چادر مشکی که همیشه سرش بود
-سلام
-سلام خانم،چه خوشکل شدی
-بهم میاد ؟
-اره عزیزم،خیلی صورتت زیبا شده
همیشه بهار به من انگیزه میداد.
خیلی حرف توی ماشین ردو بدل شد.
رسیدیم به همون مکانی که قرار بود بریم.
یه خانه بزرگ و سیاه پوش
با ورودمون به مجلس بهار احوالپرسی کرد با خانمها
اکثریت چادر سرشون بود،چقدر چهرههای مهربان
مادر بهار به سمتمون اومد
نمیدونم یهو چرا هول کردم
بادستپاچگی سلام کردم
مادر بهار،با روی خوش جواب سلامم رو داد
و از ما دعوت کرد که اونطرف مجلس بشینیم
از جو و محیطش خوشم اومد،یه روحانی صحبت میکردن
نشستن ما همانا و چایی اوردن همانا
چای برداشتیم و بهار ساکت نشسته بود.
-بهار حالا چیکار کنیم
-کاری قرار نیست انجام بدیم،سکوت کن و گوش بده
-به چی گوش بدم؟؟؟؟
-به حرفهای حاجاقا
-هوف بهار،جا به این خوبی،اینهمه خانم نشستن بشینیم حرف یه حاجی رو گوش بدم
بهار نگاهی بهم انداخت و خندید و گفت
-تو چند دقیقه سکوت کن،ببین خوشت میاد یا نه
یکم جابجا شدم،شروع به خوردن چایم کردم.
به خانمها نگاه میکردم،به چادرهاشون،مدل روسریهاشون
چقدر همه ساده و زیبا بودن
همه عین هم
نگاهم به مادر بهار افتاد،مادرش گاهی خوشامدگویی میکرد و گاهی با خانمها حرف میزد
با اینکه پزشک بودن اما خیلی خانم بیالایشی بودن
چقدر برخوردشون گرم بود،دفعه دوم بود که میدیمشون
توی این فکرا بودم،که یه حرف از اون روحانی توی سرم پیچید
💠خدا به نماز خوندن من وشما احتیاج نداره،اون میخواد ادب یاد بگیریم،اون میخواد مبارزه با هوای نفست رو یاد بگیری💠
نماز!!!!!
این مدت اصلا در مورد این تحقیق نکرده بودم
گوشهام رو تیز کردم برای شنیدن بقیه حرفاش
🔅ما زمانی رشد میکنیم که روحمون توسط لبه تیز نماز ساییده بشه🔅
جان!!!؟
یعنی چی،وای این روحانیون که میرن بالای منبر واینقدر روحانی حرف میزن و فکری به حال یکی مثل من رو نمیکنن😫
خب یکم واضحتر بگید
دفترچهام رو از کیفم بیرون اوردم و شروع کردم به یاداشت کردن
ما نمازمون رو درست کنیم بقیه چیزها درست میشه
یعنی نماز خواندن اینقدر مهمه،منکه میخوام درست بشم یعنی باید نماز بخونم؟؟
🔰نماز در مرحله اول سختی دادن به خودت است،نه خوشی کردن معنوی🔰
یعنی سخته نماز؟؟؟
اره والا سخته دیگه یهو از خواب بگذری و بری نماز
💟نماز در گام اول مودب شدن و رعایت ادب است💟
خیلی حرفاش قشنگ بود،اینقدر محو حرفاش شده بودم که دیگه حواسم به جمع نبود
رعایت و ادب در برابر خدا
گوش بفرمان خدا
نماز خواندن یه تمرین بود برای هوای نفس
خیلی نکته برداری کردم.با صدای صلوات فهمیدم صحبتهاشون به پایان رسید
-اع بهار چرا تمام شد😒
-تو که اول شاکی بودی☺️
عزیزم همش که وقت برای ایشون نیست،چند روزی هست این جلسه،بازم میایم
خیلی خوشحال شدم،حرفای این روحانی خیلی به دل نشست
هیچوقت در مورد نماز خواندن اینطور فکر نمیکردم،پس باید منم شروع میکردم😁
بعد از پذیرایی شدن و کمی اونجا بودن،از مادر بهار خداحافظی کردیم و از اون محیط بیرون اومدیم
چه حس خوب و قشنگی بود،چی داشت اینطور جاها که ارامش به من میداد
#ادامهـ_دارد
@TarighAhmad
📢 #رهبری باید پاسخگوی مشکلات کشور باشد‼️
رهبرانقلاب:
رهبری باید پاسخگوی #مشکلات کشور باشد البته مسئولیت
💥 #مدیریت_انقلاب با
💥 #مدیریت_اجرایی کشور فرق دارد❗️
این را توجه داشته باشید رهبری طبق قانون اساسی در کشور مسئولیت #اجرایی ندارد.
#نائب_برحق_مولا
۸۲/۲/۲۲
@TarighAhmad
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
«بِسمِ رَبِّ الشُّهَدا وَ صِدّیقین»
✧شهیداسماعیلغلامییاراحمدی(هادی)✧
◈❘ تاریخ ولادت: ۱۲ دی ۱۳۵۹
◈❘ محل ولادت: خرم آباد_لرستان
◈❘ وضعیت تاهل: متاهل با دو فرزند
◈❘ تاریخ شهادت: ۲۹ آبان ۱۳۹۸
◈❘ محل شهادت: سوریه
◈❘ محل مزار: لرستان_خرمآباد_آرامستانصالحین
📚مـنـبـع: حریم حرم
❅اَلـلّـﮪُمَّ عـَجـِّل لـِوَلـٻَۧـکَ الـفـَࢪَج وَ الـعـافـٻَۧـه وَ النَّصࢪَ❅
#میهماناحمد
#شهیداسماعیلغلامییاراحمدی
#باشهداتاظهور....
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
@TarighAhmad
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
«بِسمِ رَبِّ الشُّهَدا وَ صِدّیقین» ✧شهیداسماعیلغلامییاراحمدی(هادی)✧ ◈❘ تاریخ ولادت: ۱۲ دی ۱۳
#چِــگــونـــہ_شـَـﮪـیـد_شـَـویــم⁉
✨ویـژگـے هـاــے شـَﮪـیـد✨
🔸 اسماعیل بچهای محکم و اهل نماز و روزه بود. خیلی نسبت به مادرش مهربان بود. در کار منزل به مادرش کمک میکرد. در درس به خواهر و برادرانش کمک میکرد. هیچ موقع نماز شبش قضا نمیشد.
🔹 آدم شوخطبعی بود. خشک مقدس نبود، ولی در عین شوخطبعی به کسی آزار نمیرساند. همیشه باعث خنده و شادی در جمع بود.
🔸 بیتالمال خیلی برایش مهم بود. به سربازان تحت امرش که استطاعت مالی نداشتند کمک میکرد. میگفت سعی کنید به دیگران سود برسانید.
🔹 وقتی فتنه داعش شروع شد جزو اولین نیروهایی بود که با حاجقاسم به سوریه اعزام شد. بعد از شهادتش فهمیدند طراح عملیات و از فرماندهان تحت امرحاجقاسم بود.
🔸 میگفت خیلی آرزو دارم از حریم دین اسلام حتی خارج از مرزهای ایران دفاع کنم و تنها راهی که میتواند مرا به هدفم برساند شغلی است که انتخاب کردهام. همیشه میگفت آقا باید سرباز داشته باشد. باید فرزندانمان را طوری تربیت کنیم سرباز ولایت باشند. در مقابل اتفاقات زندگی صبر داشت. کاری را که شروع میکرد تا تمام نمیکرد دست بردار نبود.
🔹 بعد از شهادتش هیچ لباس و پلاکی برای خانواده اش نیاوردند. داعش بالای سرش رسیده بود و پیکرش را ارباً اربا کرده بودند. فقط یک تکه صورتش را دیدند. اسماعیل و همرزمانش ۲۹ آبان ۱۳۹۸ برای شناسایی رفته بودند.
📚 وبسایت اطلاع رسانی جوان
.................«شادی روح پاکش صلوات».................
❅اَلـلّـﮪُمَّ عـَجـِّل لـِوَلـٻَۧـکَ الـفـَࢪَج وَ الـعـافـٻَۧـه وَ النَّصࢪَ❅
#شهیداسماعیلغلامییاراحمدی🌹
#راهشهادتــــ...
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
@TarighAhmad
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─