🌼🍃🌼🍃🌼🍃
🍃🌼🍃🌼🍃
🌼🍃🌼🍃
🍃🌼🍃
🌼🍃
🍃
🍃#دعا چهار فرشته🍃
حضرت رسول خدا (ص) فرمود که هر کس این دعا را در هر صبح و شام بخواند ، موکل فرماید حق تعالى به او ،چهار فرشــته که او را حفظ کنند از پیش رو ، از پشت سر ، از طرف راست و از طرف چپش و در امــان خــداوند عزّوجلّ باشد و اگر سعى کنند خلایق از جنّ و انس که ضرر به او برسانند ، نتوانند ؛ آن دعاء این است
💦بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ💦
بِسْمِ اللَّهِ خَیْرِ الاَسْماءِ بِسْمِ اللَّهِ رَبِّ الاَرْضِ وَ السَّمآءِ بِسْمِ اللَّهِ الَّذى لایَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ سَمُّ وَلا دآءٌ بِسْمِ اللَّهِ اَصْبَحْتُ وَ عَلَى اللَّهِ تَوَکَّلْتُ بِسْمِ اللَّهِ عَلى قَلْبى وَ نَفْسى بِسْمِ اللَّهِ عَلى دینى وَ عَقْلى بِسْمِ اللَّهِ عَلى اَهْلى وَ مالى بِسْمِ اللَّهِ عَلى ما اَعْطانى رَبّى بِسْمِ اللَّهِ الَّذى لایَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ شَىْءٌ فِى الاَرْضِ وَ لا فِى السَّماءِ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ اَللَّهُ اَللَّهُ رَبّى لا اُشْرِکُ بِهِ شَیْئاً اَللَّهُ اَکْبَـرُ اَللَّهُ اَکْبَـرُ وَ اَعَزُّ وَ اَجَلُّ مِمّا اَخافُ وَ اَحْذَرُ عَزَّ جارُکَ وَ جَلَّ ثَنــاؤُکَ وَلا اِلهَ غَیْـرُکَ اَللّهُمَّ اِنّى اَعُــوذُ بِکَ مِنْ شَرِّنَفْسـى وَ منْ شَرِّ کُلِّ سُلْـطانٍ شَدیدٍ وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ شَیْـطانٍ مَریدٍ وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ جَبّـارٍ عَنیدٍ وَ مِنْ شَرِّ قَضآءِ السّوُءِ وَ مِنْ کُلِّ دابَّـةٍ اَنْتَ آخِـذٌ بِناصِیَتِـها اِنَّکَ عَلى صِـراطٍ مُسْتَقیـمٍ وَ اَنْتَ عَلى کُلِّشَىْءٍ حَفیـظٌ اِنَّ وَلِیِّـىَ اللَّهُ الَّذى نَـزَّلَ الْکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّى الصّالِحینَ فَاِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِىَ اللَّهُ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ.
🍃
🌼🍃
🍃🌼🍃
🌼🍃🌼🍃
🍃🌼🍃🌼🍃
🌼🍃🌼🍃🌼🍃
🌼🍃══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TrighAhmad🌼🍃
#چادرانه {💜}
•✿•بَستِـہ امـ عَـهد ڪه در راھِ شَهیــدآن باشـَم چٰآدُرِ مـشکے مَنـ رنگِ شهــادٺ دارَد•✿•
#مدافع_حجاب✌️
.
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TrighAhmad
﷽
♨️گاهی یڪ #نگاه_حرام👀
❣ #شهادت رابرای ڪسی ڪه
✊لیاقت دارد،
😔سالها #عقب_میاندازد…
🛎چه برسد به ڪسی ڪه
🀄️هنوز لایق #شهادت بودن را
💠نشان نداده…😔
😇 شهیدخرازی💞
#حاج_حسین_یڪتا مےگفت:
درعالم رویا، به #شهید گفتم:
چرا براے ما #دعا نمیڪنید ڪه شهید بشیم؟! مےگفت ما دعا میڪنیم
براتوڹ #شهادت مینویسن ...
ولی #گناه ڪه میڪنید پاڪ میشه...
به خاطر شهـــ❤️ــــدا #گناه نڪنیم
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TrighAhmad
بعضی ها☝️
آرامش مطلق اند☺
لبخند شان
تلالو برق چشمانشان
صدای آرامشان
یک دنیا آرامش را به رگ و ریشه ات تزریق می کند
خدا در خلقت بعضی ها☝️ سنگ تمام گذاشته👌👌👌
ان شاالله رهروشان باشیم
#رفیق_شهیدم
#احمد_مشلب
💞@Trighahmad 💞
🎀امام علی علیه السلام می فرمایند:
دنیا همانند مار است چون بر آن دست کِشند نرم آید
ولی درون آن زهر کشنده است
مردم فریب خورده و نادان بدان میل کنند
و فرد خردمندِعاقل ازآن دوری جوید⛔️
@Trighahmad
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
✍#تنهـا_مـیان_داعش |😱| (رمان) #قسمت_یازدهم 💠 و صدای عباس بهقدری بلند بود که حیدر شنید و ساکت شد.
#تنهـا_مـیان_داعش |😱| (رمان)
#قسمت_دوازدهم
💠 فرصت همصحبتیمان چندان طولانی نشد که حلیه دنبالم آمد و خبر داد امشب همه برای نماز مغرب و عشاء به مقام #امام_حسن (علیهالسلام) میروند تا شیخ مصطفی سخنرانی کند.
به حیدر که گفتم خواست برایش دو رکعت نماز حاجت بخوانم و همین که قدم به حیاط مقام گذاشتم، با خاطره حیدر، خانه خیالم به هم ریخت.
💠 آخرین بار غروب روزی که عقد کردیم با هم به مقام آمده بودیم و دیدن این گنبد سفید نورانی در آسمان نیلی نزدیک اذان مغرب، بر جراحت جالی خالی حیدر نمک میپاشید.
نماز مغرب و عشاء در فضای غریبانه و عاشقانه مقام اقامه شد در حالی که میدانستیم #داعش دور تا دور شهر اردو زده و اینک ما تنها در پناه امام حسن (علیهالسلام) هستیم.
💠 همین بود که بعد از نماز عشاء، قرائت دعای فرج با زمزمه گریه مردم یکی شده و به روشنی حس میکردیم صاحبی جز #صاحب_الزمان (روحیفداه) نداریم.
شیخ مصطفی با همان عمامهای که به سر داشت، لباس رزم پوشیده بود و بلافاصله شروع به سخنرانی کرد :«ما همیشه خطاب به #امام_حسین (علیهالسلام) میگفتیم ای کاش ما با شما بودیم و از شما #دفاع میکردیم! اما امروز دیگه نیاز نیست این حرف رو بزنیم، چون ما امروز با #اهل_بیت (علیهمالسلام) هستیم و از #حرم شون دفاع میکنیم! ما به اون چیزی که آرزو داشتیم رسیدیم، امروز این مقام و این شهر، حرم اهل بیت (علیهمالسلام) هست و ما باید از اون دفاع کنیم!»
💠 گریه جمعیت بهوضوح شنیده میشد و او بر فراز منبر برایمان #عاشقانه میسرود :«جایی از اینجا به #بهشت نزدیکتر نیست! دفاع از حرم اهل بیت (علیهمالسلام) عین بهشت است! ۱۴۰۰ سال پیش به خیمه امام حسن (علیهالسلام) حمله کردن، دیگه اجازه نمیدیم دوباره به مقام حضرت جسارت بشه! ما با خونمون از این شهر دفاع میکنیم!»
شور و حال #شیعیان حاضر در مقام طوری بود که شیخ مصطفی مدام صدایش را بلندتر میکرد تا در هیاهوی جمعیت به گوش همه برسد :«داعش با چراغ سبز بعضی سیاسیون و فرماندهها وارد #عراق شد، با خیانت همین خائنین #موصل و #تکریت رو اشغال کرد و دیروز ۱۵۰۰ دانشجوی شیعه رو در پادگان تکریت قتل عام کرد! حدود چهل روستای اطراف #آمرلی رو اشغال کرده و الآن پشت دیوارهای آمرلی رسیده.»
💠 اخبار شیخ مصطفی، باید دلمان را خالی میکرد اما ما در پناه امام مجتبی (علیهالسلام) بودیم که قلبمان قرص بود و او همچنان میگفت :«یا باید مثل مردم موصل و تکریت و روستاهای اطراف تسلیم بشیم یا سلاح دست بگیریم و مثل #سیدالشهدا (علیهالسلام) مقاومت کنیم! اگه مقاومت کنیم یا پیروز میشیم یا #شهید میشیم! اما اگه تسلیم بشیم، داعش وارد شهر میشه؛ مقدساتمون رو تخریب میکنه، سر مردها رو میبُره و زنها رو به اسارت میبَره! حالا باید بین #مقاومت و #ذلت یکی رو انتخاب کنیم!»
و پیش از آنکه کلامش به آخر برسد فریاد #هیهات_من_الذله در فضا پیچید و نه تنها دل من که در و دیوار مقام را به لرزه انداخت. دیگر این اشک شوق #شهادت بود که از چشمه چشمها میجوشید و عهد نانوشتهای که با اشک مردم مُهر میشد تا از شهر و این مقام مقدس تا لحظه شهادت دفاع کنند.
💠 شیخ مصطفی هم گریهاش گرفته بود، اما باید صلابتش را حفظ میکرد که بغضش را فروخورد و صدا رساند :«ما اسلحه زیادی نداریم! میدونید که بعد از اشغال عراق، #آمریکاییها دست ما رو از اسلحه خالی کردن! کل سلاحی که الان داریم سه تا خمپاره، چندتا کلاشینکف و چندتا آرپیجی.» و مردم عزم مقاومت کرده بودند که پیرمردی پاسخ داد :«من تفنگ شکاری دارم، میارم!» و جوانی صدا بلند کرد :«من لودر دارم، میتونم یکی دو روزه دور شهر خاکریز و خندق درست کنم تا داعش نتونه وارد بشه.»
مردم با هر وسیلهای اعلام آمادگی میکردند و دل من پیش حیدرم بود که اگر امشب در آمرلی بود فرمانده رشید #مدافعان شهر میشد و حالا دلش پیش من و جسمش دهها کیلومتر دورتر جا مانده بود.
💠 شیخ مصطفی خیالش که از بابت مقاومت مردم راحت شد، لبخندی زد و با آرامش ادامه داد :«تمام راهها بسته شده، دیگه آذوقه به شهر نمیرسه. باید هرچی غذا و دارو داریم جیرهبندی کنیم تا بتونیم در شرایط #محاصره دووم بیاریم.» صحبتهای شیخ مصطفی تمام نشده بود که گوشی در دستم لرزید و پیام جدیدی آمد.
عدنان بود که با شمارهای دیگر تهدیدم کرده و اینبار نه فقط برای من که #خنجرش را روی حنجره حیدرم گذاشته بود :«خبر دارم امشب #عروسیات عزا شده! قسم میخورم فردا وارد آمرلی بشیم! یه نفر از مرداتون رو زنده نمیذاریم! همه دخترای آمرلی #غنیمت ما هستن و شک نکن سهم من تویی! قول میدم به زودی سر پسرعموت رو برات بیارم! تو فقط عروس خودمی!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TrighAhmad
#تنهـا_مـیان_داعش |😱| (رمان)
#قسمت_سیزدهم
💠 شاید اگر این پیام را جایی غیر از مقام #امام_حسن (علیهالسلام) خوانده بودم، قالب تهی میکردم و تنها پناه امام مهربانم (علیهالسلام) جانم را به کالبدم برگرداند.
هرچند برای دل کوچک این دختر جوان، #تهدید ترسناکی بود و تا لحظهای که خوابم برد، در بیداری هر لحظه کابووسش را میدیدم که از صدای وحشتناکی از خواب پریدم.
💠 رگبار گلوله و جیغ چند زن پرده گوشم را پاره کرد و تاریکی اتاق کافی بود تا همه بدنم از ترس لمس شود. احساس میکردم روانداز و ملحفه تشک به دست و پایم پیچیده و نمیتوانم از جا بلند شوم.
زمان زیادی طول کشید تا توانستم از رختخواب جدا شوم و نمیدانم با چه حالی خودم را به در اتاق رساندم. در را که باز کردم، آتش تیراندازی در تاریکی شب چشمم را کور کرد.
💠 تنها چیزی که میدیدم ورود وحشیانه #داعشیها به حیاط خانه بود و عباس که تنها با یک میله آهنی میخواست از ما #دفاع کند. زنعمو و دخترعموها پایین پلههای ایوان پشت عمو پناه گرفته و کار دیگری از دستشان برنمیآمد که فقط جیغ میکشیدند.
از شدت وحشت احساس میکردم جانم به گلویم رسیده که حتی نمیتوانستم جیغ بزنم و با قدمهایی که به زمین قفل شده بود، عقب عقب میرفتم.
💠 چند نفری عباس را دوره کرده و یکی با اسلحه به سر عمو میکوبید تا نقش زمین شد و دیگر دستشان را از روی ماشه برداشتند که عباس به دام افتاده بود.
دستش را از پشت بستند، با لگدی به کمرش او را با صورت به زمین کوبیدند و برای بریدن سرش، چاقو را به سمت گلویش بردند. بدنم طوری لمس شده بود که حتی زبانم نمیچرخید تا التماسشان کنم دست از سر برادرم بردارند.
💠 گاهی اوقات #مرگ تنها راه نجات است و آنچه من میدیدم چارهای جز مردن نداشت که با چشمان وحشتزدهام دیدم سر عباسم را بریدند، فریادهای عمو را با شلیک گلولهای به سرش ساکت کردند و دیگر مانعی بین آنها و ما زنها نبود.
زنعمو تلاش میکرد زینب و زهرا را در آغوشش پنهان کند و همگی ضجه میزدند و #رحمی به دل این حیوانات نبود که یکی دست زهرا را گرفت و دیگری بازوی زینب را با همه قدرت میکشید تا از آغوش زنعمو جدایشان کند.
💠 زنعمو دخترها را رها نمیکرد و دنبالشان روی زمین کشیده میشد که نالههای او را هم با رگباری از گلوله پاسخ دادند. با آخرین نوری که به نگاهم مانده بود دیدم زینب و زهرا را با خودشان بردند که زیر پایم خالی شد و زمین خوردم.
همانطور که نقش زمین بودم خودم را عقب میکشیدم و با نفسهای بریدهام جان میکَندم که هیولای داعشی بالای سرم ظاهر شد. در تاریکی اتاق تنها سایه وحشتناکی را میدیدم که به سمتم میآمد و اینجا دیگر آخر دنیا بود.
💠 پشتم به دیوار اتاق رسیده بود، دیگر راه فراری نداشتم و او درست بالای سرم رسیده بود. به سمت صورتم خم شد طوری که گرمای نفسهای #جهنمیاش را حس کردم و میخواست بازویم را بگیرد که فریادی مانعش شد.
نور چراغ قوهاش را به داخل اتاق تاباند و بر سر داعشی فریاد زد :«گمشو کنار!» داعشی به سمتش چرخید و با عصبانیت اعتراض کرد :«این سهم منه!»
💠 چراغ قوه را مستقیم به سمت داعشی گرفت و قاطعانه حکم کرد :«از اون دوتایی که تو حیاط هستن هر کدوم رو میخوای ببر، ولی این مال منه!» و بلافاصله نور را به صورتم انداخت تا چشمانم را کور کند و مقابلم روی زمین نشست.
دستش را جلو آورد و طوری موهایم را کشید که نالهام بلند شد. با کشیدن موهایم سرم را تا نزدیک صورتش بُرد و زیر گوشم زمزمه کرد :«بهت گفته بودم تو فقط سهم خودمی!» صدای نحس عدنان بود و نگاه نجسش را در نور چراغ قوه دیدم که باورم شد آخر اسیر هوس این #بعثی شدهام.
💠 لحظاتی خیره تماشایم کرد، سپس با قدرت از جا بلند شد و هنوز موهایم در چنگش بود که مرا هم از جا کَند. همه وزن بدنم را با موهایم بلند کرد و من احساس کردم سرم آتش گرفته که از اعماق جانم جیغ کشیدم.
همانطور مرا دنبال خودش میکشید و من از درد ضجه میزدم تا لحظهای که روی پلههای ایوان با صورت زمین خوردم.
💠 اینبار یقه پیراهنم را کشید تا بلندم کند و من دیگر دردی حس نمیکردم که تازه پیکر بیسر عباس را میان دریای #خون دیدم و نمیدانستم سرش را کجا بردهاند؟
یقه پیراهنم در چنگ عدنان بود و پایین پیراهنم در خون عباس کشیده میشد تا از در حیاط بیرون رفتم و هنوز چشمم سرگردان سر بریده عباس بود که دیدم در کوچه #کربلا شده است...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TrighAhmad
عــرض سـلام و ادب و احـتـرام خـدمـت هـمـگـے✋🏻🌹
امیدوارم حـال هـمـگـے شـمـا عزیزان خـوب باشـہ🙏🏻
آمـاده ڪه هستید بـریم سـراغ مـبـحـث شیـرین نماز؟؟
اگه آماده اید با لبیڪ یا مهدے
بریم سراغ مبحث✅
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
🤔#چگونہ_یڪ_نــماز_خوب_بخوانــیم؟! |🤲|؟
💢 گام ششم
↩️👇🏻👇🏻
⛔️ از پدره میپرسی چرا مسلمونی !؟
میگه: از رو اجبار خانوادم
اونا مسلمون بودن ما رو هم مجبور کردن که نماز بخونیم😒
اما من بچم رو آزاد میزارم ،هیچ چیز نباید از روی اجبار باشد
عبادت و نماز خواندن اختیاریه 😒
ادا روشن فکرارو در میاره که مثلا من به استقلال بچم اهمیت میدم😒⛔️
الان تو جامعه ما فراون داریم خانمهایی که چادر رو محکم گرفتن رو سرشون
و میگن ما مجبوریم که چادرمون رو سر کنیم 😒
اجبار "خانوادس"وگرنه ما ادا اُمل ها رو در نمی آوردیم
⛔️ ولی نمیزاریم بچهامونم مجبور به رعایت اجبار بشن
اونا حق انتخاب دارن
و متأسفانه فراوان دیدیم تو جامعه همچون پدر و مادرهایی❌
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TrighAhmad
👈🏻 این بیچاره ها چون از عبادتشون لذت نبردن
به عنوان یه بار بهش نگاه میکنند ⛔️
بابا... خدا که عقده ای نیست به خاطر ترک چهارتا نماز خوندن مارو جهنمی کنه ❌😒
اینجور آدما اصلا درک از جایگاهشون ندارن
نمیفهمن که بابا جهنم و بهشت یکجا هست ✅
فرقش فقط اینه که تو ،تو این جایگاه لذت میبری که میشه بهشت برات 🌹🌷
او.،دراین جایگاش داره عذاب میبینه که براش میشه جهنم☄🔥
تو زندگی ما داریم با لذت نبردنمون جهنم رو درست میکنیم برا خودمون 🔥☄
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TrighAhmad
تو که مومن هستی
⛔️ تونستی "تکبر "رو از خودت دور کنی
⛔️تونستی"غیبت "نکنی
⛔️میتونی وقتی یکی بهت بدی کرد ببخشیش؟
⛔️تونستی حسادت رو ترک کنی
⛔️کدوم یک از اسم های خداوند تو وجود تو تجلی میکنه ؟
خب؛ اگه اینجوری نیستی ،پس تاحالا عبادت نکردی
مطمئن باش اگه عبادت کرده بودی ،چنان لذتی وجودتو میگرفت که حاضر به انجام هیچ کدوم از این کارها نبودی
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TrighAhmad
👈🏻 اینو بگم به شماها که کسب مهارت در عبادت خیلی به مراتب ساده تر از مهارت هایی هست که ما در وجودمون داریم
⛔️ چون ما این مهارت ها رو جدی گرفتیم
⛔️چون مطمئن هستیم با درس خوندن موفق میشیم
⛔️چون آینده کاریمون رو تو درس خوندن میبینیم
به همین دلیل در طول روز ۱۲ساعت برای درس خوندن وقت میزاریم
چون درس خوندن رو جدی گرفتیم ✅
کافیه عبادت رو هم جدی بگیریم ✅
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TrighAhmad
👌🏻 کافیه درک کنیم که برای رسیدن به لذت های واقعی باید خودمون رو متصل کنیم به عبادت
👈🏻 اونم یه عبادتی مثل "نماز "
☝🏻باید باورش کنی که خوشبختی تو در دنیا در گرو این رمز هست ✅
به همین سادگی
☝🏻اگه به ما بگن بعد از ۲۰سال میتونی معنی نماز رو از اول تا آخرش بگی
اکثرمون میگیم نه
معنی الله الکبر یعنی چی؟
الحمدلله یعنی چی؟
سبحان الله یعنی چی؟
اگه ما جدی گرفته باشیم ،میتونیم بگیم همه رو ✅
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TrighAhmad
🍁🍁مژده مژده 🍁🍁
شماها خیلی قدر خودتون رو بدونین
به چشم من حقیر شماها خیلی خوبین ✅
چون همین حضور شما در این کانال یعنی "توجه "دارین به اهمیت عبادتی مثل نماز
برات مهمه که عبادت نماز رو به بهترین شکل انجام بدی
این مژده هست برای شما که حتما حتما میتونید با عبادت ارتباط خوب برقرار کنید ✅
روحتون قابلیت دریافت لذت واقعی عبادت رو داره 💟
شماها خیلی ارزشمندین که جایگاهتون رو در این دنیا شناختین
هدفتون مشخصه ✅
این برای یه مؤمن بزرگترین مژدس که میتونه با عبادت رابطه خوب برقرار کنه💟
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TrighAhmad
برا امروز کافیه ....
امروز میخوام هممون یک رب بشینیم به هدفمون فکر کنیم 🤔✅
و به این سؤال همه پاسخ بدیم که برای چه زندگی میکنیم ،تو دنیا باید به چه چیزی برسیم ؟
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨
☝🏻👌🏻این تمرین خیلی مهمیه
⚡️پیدا کردن این سؤال جزو اساسی ترین سؤالهای زندگیمونه ⚡️
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TrighAhmad
وَالسَلامُ عَلَیڪُم وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکـاته
🤲🏻 أللهُمَ عَجـِل لِـوَلیـڪَ الفَرَج🤲🏻
یا علی مدد✋🏻
🎀🍃🍃🎀
#عفت_و_حیا🌻🌼
🔶شخصی خدمت #آیت_الله_ادیب رحمت الله علیه رسید و پرسید:👤🗣
آقا من گاهی وقتها🕰 که تنها هستم، #فکرهای_بدی به ذهنم میرسد.😈🧠
چرا اینطور میشوم؟⁉ آیا راهی وجود دارد که از این فکرهای بد رها شوم؟💆🏻♂️💆🏻♂️⁉
🔷 #آیت_الله_ادیب فرمودند:👇
علت آمدن😈 افکار بد در #ذهن انسان، این است که انسان بی #حیاست. 😐😶
آن کسی که #حیا داشته باشد، حتی فکر بد هم به سراغش نمیآید. چون انسان بی#حیا شود، پرده دریده میشود و فکر بد هم به سراغش میآید.😬🤭
🔶 🗣👤فرد دوباره پرسید:
آقا جان، درمان این مشکل چیست؟‼
🔷 آقا فرمودند:
اگر بخواهید این #فکرها به وجود نیاید، اول بروید #حیا را #تمرین کنید.
و هیچ درمانی ندارد🤦🏻♂️حتی الکی هم شده، #حیا را تمرین کنید تا کم کم در وجودتان ثابت شود.✅💚
📌 طبیعتاً در این مسیر، ممکن است که برخی از افراد بی#حیا، شما را #مسخره کنند، اما مهم نیست.🤓🤫 شما دارید تمرین بسیار #ارزشمندی را انجام میدهید.
👤#حجت_الاسلام_حسینی
#نشـــر_حداکـــثری
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TrighAhmad
🔴 *تفاوت بسیجی ها با سلبریتی ها :*
*بسیجیها*
فضای حقیقی رو ضدعفونی
میکنند، *سلبریتیها و برندازها* فضای مجازی رو مسموم،
🔷 *بسیجیها*
شب بیدار میمونن تا واسه مردم ماسک درست کنند،
*سلبریتیها* صبح بیدار میشن و از کمبود ماسک حرف میزنند!
🔷 *بسیجی*
کار میکنه و حرف نمیزنه،
*سلبریتی* حرف میزنه و کار نمیکنه!
🔷 *بسیجی*
کار میکنه برای رضای خدا
*سلبریتی* عکس یادگاری میگیره برای پز دادن به رفقا
🔷 *بسیجی*
صد تا فحش هم بخوره ، باز پای کار مردم هست.
*سلبریتی* اگه بجای شما بهش بگی تو ، فحش میده.
🔷 *بسیجی*
وسط میدان جهاد و کار هست.
*سلبریتی* خارج از گود نشسته و نق میزنه.
ایران به تفکر بسیجی نیاز داره ، نه سلبریتی پر مدعا.
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TrighAhmad
•┄❁ #قرار_شبانہ ❁┄•
فرستـادن پنج #صلواتــ
بہ نیتــ سلامتے و ٺعجیـل در #فرجآقاامامزمان«عج»
هدیہ بہ روح مطهر شهید
#احمد_مشلب
~┄┅┅✿❀🖤❀✿┅┅┄~
@TrighAhmad
❤️ #سلام_امام_زمانم❤️
💚 #سلام_آقای_من 💚
💝 #سلام_پدر_مهربانم💝
میزنم سبزه گره تا گره ای واگردد
سالمان سال ظهور گل زهراگردد
میزنم سبزه گره نیّتم اینست خدا
یوسف گمشدۂ ارض و سما برگردد
تعجیل در ظهور و سلامتی مولا(عج) پنج #صلوات
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌾
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TrighAhmad