eitaa logo
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
1.6هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
79 فایل
[امیــرالعـشقـ❣ والرضــوان] شہــیداحــمدمحمــدمشلبــ🌸🍃 نفرہفــ7ـٺم ٺڪنولوژےاطلاعــاٺ📱 ملقـــب بهـ شہیدBMWســوار🚘 لقبـ جہادےغــریب طوســ💔 ولادٺ1995 🤱 شہادٺ 2016 🖤 شرایطمونه😍 : @sharayet_tarigh
مشاهده در ایتا
دانلود
❇️ از شهید مهدی زین الدین یاد بگیریم جدا شدن از دنیا رو.... ~بهش گفتن: آقا مهدی خبری رسیده؟ با شوق جواب داد: خبر که... راستش عکسش رو فرستادن". وقتی ازش خواستن عکس رو ببینن، جواب داد: هنوز خودم ندیدمش٫ راستش می ترسم؛ می ترسم توی این بحبوحهٔ عملیات، اگه عکسش رو ببینم، محبت پدر و فرزندی کار دستم بده و حواسم بره پیشش". 📚 نوید شاهد 🍃🌱↷ 『 @TarighAhmad
🍃 آتش خشم خودت رو خاموش کن؛ اجرت با خود خداست...٫ /ʝסíꪀ➘ ⇝ @TarighAhmad
⏰ ~ یـہ دعـاےفـرج بـخۅنٻـم بـراےآقامـوݩ,♥️ 🤲 •┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈• @TarighAhmad •┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈•
💚 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ❤️ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 💚 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ❤️ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 💚 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ~تا اینجا پنجتا صلوات فرستادی اگه نفرستادی هم بفرست بیشتر هم فرستادی که دیگه چه بهتر...😁 /ʝסíꪀ➘ ⇝ @TarighAhmad
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
#مسیر عشق 49 بعد از چند دقیقه به یه خونه بزرگ رسیدیم نمای خونه به سبک قدیمی بود هرچند نمای همه
50 ‌دور تا دور حیاط پر بود ازاتاق ،یه ایوان بزرگ هم بود خاله راهنماییمون کرد بریم داخل -خوشت اومدسارا از ته دلم لبخند زدم،یادم نمیاد بعد از چه مدت یه لبخند واقعی زده بودم -اره بهار خیلی به دلم نشستن خیلی خوبن -بیاین اول یه صبحونه خوب بخورید تا خستگیتون بیرون بره -خاله روی ایوان بشینیم -سردتون نمیشه؟ منم دخالت کردم و گفتم -نه خاله حیف این هوانیست بریم داخل با کمک بهار سفره رو چیدیم نان محلی،پنیر،کره،عسل،ماست،سبزی خوردن😋 همگی نشستیم کنار سفره خیلی ذوق داشتم انگار اولین باره سفره صبحونه دیدم. بعد از مدتها با چند نفر خیلی صمیمی و راحت نشستم و صبحونه خوردم خیلی بهم چسبید واقعا محیط گرمی بود بعد از خوردن یه صبحونه مفصل کمک کردیم ظرفها رو جمع کردیم بردیم توی اشپزخونه وشستیم عمو رحمان خداحافظی کرد گفت میره به کارای کشاورزیشون برسن من بودم و بهار و خاله خاله چایی ریخت،بوی دارچین فضای اتاق رو گرفت،معلوم بود چایی دارچین دم کرده بود با اینکه خیلی از ما بزرگتر بودن اما دل جوانی داشتن بعد از خوردن چایی و کمی حرف زدن خاله هردمون رو از خونه بیرون کرد😂 به بهار گفت یالا برو ده رو به مهمونمون نشون بده ،یکم تفریح کنید تا منم ناهار حاضر کنم براتون سریع دوربینم رو از چمدونم بیرون اوردم و با بهار زدیم بیرون اولش اینقدر کسل بودم و بی حوصله اما بعد از یکساعت انگار انرژی مضاعفی پیدا کرده بودم. بابهار بین مردم ده چرخیدیم،کنار چشمه رفتیم،طرف باغهاشون رفتیم،همه جا رو بهم نشون داد کلی عکس گرفتم حدود سه چهار ساعت بعد برگشتیم خونه،خیلی خسته شده بودم توعمرم اینقدر پیاده راه نرفته بودم وارد خونه شدیم بوی خوبی پیچیده بود توی خونه سلامی کردیم به خاله و هر دومون وسط اتاق ولو شدیم. خاله دست به کمر وارد اتاق شد -وای نگاه کن تو روخدا،این بچه‌های شهر چقدر بی‌طاقت هستن. مگه رفتید کوه بکنید که این حال هستید،رفتید تفریح کنید -خاله این بهار اصلا رحم نداره مظلوم گیر اورده همش منو برد اینور واونور هرچی میگم یه ذره بشینیم میگفت نه -سارا😳 کی بود اینهمه عکس میگرفت از در ودیوار،خر و گوسفند، هنوز میگفت چرا بیشتر نمیچرخیم با بالشتی که پرت کرد طرفم صدای خنده خاله بلند شد از دست شما دخترا،استراحت کنید تا وقت نماز نویسنده(منیرا-م) @TarighAhmad
بسم‌رب‌محمد🌿✨ . . پیامبر خدا (ص): 💠از نفرین مظلوم بترسید که چون شعله آتش بر آسمان می‌رود. 📚|کنز العمال، ج 3، ص 500، ح 7601 امروز : شنبه 1آبان و 16ربیع‌الاول ❀•┈••❈✿♥️✿❈••┈•❀ @TarighAhmad ❀•┈••❈✿♥️✿❈••┈•❀
وقتی از آیت الله بهجت پرسیدند که شما کجایی؟ فرمودند: «آقا‌در‌قلب‌شماست‌مواظب‌باشید‌بیرونش‌نکنید»🙃 💚🌱||@TarighAhmad||
☀️بیانات مقام معظم رهبری هفته‌ی وحدت، وحدت میان امت اسلام است. دشمن میخواهد میان فرقه‌های اسلامی نزاع باشد؛ بخصوص بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دشمن خواسته است بین ایران انقلابی و اسلامی و بقیه‌ی ملتها جدایی بیندازد. از خدا میخواهند که در دنیای اسلام گفته شود: «اینها شیعه هستند و انقلابشان انقلاب شیعی است و به ما سنیها ربطی ندارد»! ملت ایران از اول انقلاب گفته است بله، ما شیعه و موالیان اهل‌بیت پیامبریم؛ اما این انقلاب، یک انقلاب اسلامی بر اساس قرآن، بر اساس توحید، بر اساس اسلام خالص و ناب، بر اساس وحدت و برادری بین همه‌ی مسلمین است. این را از اول ملت ما گفتند و امام ما نیز این را فریاد کشید و بیان کرد. ۱۳۷۰.۷.۵ ~♡@TarighAhmad
🍃 هیچ خلوتی وجود ندارد." ~عالم محضر خداست✨ /ʝסíꪀ➘ ⇝ @TarighAhmad
❇️ پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: ✓ هرگاه خداوند خوبى بنده اى را بخواهد، او را در دين فقيه گرداند و راه درست و راستش را به او الهام فرمايد.✨ 📚كنز العمّال ۲۸۶۹۰ 😉پنج صلوات یادت نره... /ʝסíꪀ➘ ⇝ @TarighAhmad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بهترین کنسرت دنیاست😍😍❤️❤️ جایگزین کنسرت این روزای تتلو😏🤢🤢🤮 😇 ‌‌‌‌‌‌🌿 🌻 🍃🌱↷ 『 @TarighAhmad
⏰ ~ یـہ دعـاےفـرج بـخۅنٻـم بـراےآقامـوݩ,♥️ 🤲 •┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈• @TarighAhmad •┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈•
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
#مسیرعشق 50 ‌دور تا دور حیاط پر بود ازاتاق ،یه ایوان بزرگ هم بود خاله راهنماییمون کرد بری
عشق 51 صدای اذان پیچیده بود بهار رفت بیرون بلند شدم از پنجره اتاق حیاط رو نگاه کردم خاله با بهار داشت حرف میزد،نمیشنیدم چی بهم میگفتن انگار خاله رفت مسجد بهار هم رفت وضو میگرفت رفتم نشستم گوشیمو نگاه کردم وای پدرم چند بار زنگ زده بود،اصلا یادم نبود بهش خبربدم که رسیدیم تماسی گرفتم با پدرم واطلاع دادم که رسیدیم. تماس رو قطع کردم بهار اومد توی اتاق ،با یه چادر گلدار سفید قشنگ -بهارخاله رفت مسجد؟ -اره، همیشه نمازشون رو مسجد ده میخونن -تو چرا نرفتی؟ -من همین جا میخونم،بهر حال ابجیمو که تنها نمیزارم☺️ یه سجاده اورد پهن کرد و شروع کرد به نماز خوندن نمیدونم چرا نماز میخونن،اصلا این کلمات عربی که میگن یعنی چی؟ شاید بخاطر ترسی که از اون دنیا دارن میخونن صد در صد همینه حرفایی که این اخوندها کردن تو سر اینا ازشون بپرسی چرا نماز میخونید میگن باید بخونیم نخونیم گناه داره چون پدر مادرمون میخوندن تهش هم خودشون خبر ندارن چرا میخونن هرکاری انجام میدن از ترسه،از ترس جهنم و اون دنیا اینهمه خرافات قبول کردن کی خبر از اونجا اورده که اونجا چی میگذره اصلا به من چه😏 بلند شدم رفتم بیرون لب ایوان نشستم و به منظره حیاط نگاه میکردم دلم یه چیزی میخواست،اما نمیدونم چی یه تغیر،یه چیزی که از این یکنواختی منو بیرون بیاره نویسنده(منیرا-م) @TarighAhmad
🔰 عظمت حادثه‌ی ولادت پیغمبر به قدر علو مرتبه‌ی پیغمبر است 🔻 رهبر انقلاب: 💢عظمت حادثه‌ی ولادت پیغمبر(ص) به قدر علوّ مرتبه‌ی پیغمبر است. همان رتبه‌ی عظیمی که در عالم وجود از اول خلقت تا آخر با این عظمت خدای متعال موجودی نیافریده است و عظمت امانتی که خداوند بر دوش او گذاشته است. خداوند متعال کتاب مکنون را بر قلب مقدس پیغمبر نازل کرد. بر زبان مطهر و پاک آن بزرگوار جاری کرد. برنامه‌ی سعادت بشر را به طور کامل به او سپرد، بر دوش او گذاشت و او را مأمور کرد که این برنامه را هم عمل کند، هم ابلاغ کند، هم از پیروان خود مطالبه کند. 💢ولادت پیامبر در واقع شروع یک دوره‌ی جدید در زندگی بشر است. بشارتی است برای اینکه یک دوره‌ی تازه‌ای از اراده‌ی الهی و تفضّلات الهی بر بشریت آغاز شد. 🏷 @TarighAhmad 🌿✨
🍃 • • • • ~بدان که محجوب گشتن از چشمان ناپاک خلق، تو را از شر آنان محفوظ می دارد و آرامش تو را به تکامل می رساند. چادر همان حجابیست که تو را چنان که در جمع حاضری، از آن جمع محجوب می دارد و مایهٔ آرامش وجودت می باشد.😌 ❁❁═༅═🍃🌸🍃═ ═❁❁ @TarighAhmad ❁❁═༅ ═🍃🌸🍃═ ═❁❁
مواظب شکل برخوردت با پدر و مادرت باش! چون: "رضا اللّٰه فی رضا الوالدین" ❁❁═༅═🍃🌸🍃═ ═❁❁ @TarighAhmad ❁❁═༅ ═🍃🌸🍃═ ═❁❁
⏰ ~ یـہ دعـاےفـرج بـخۅنٻـم بـراےآقامـوݩ,♥️ 🤲 •┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈• @TarighAhmad •┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈•
🌿نائب الزیاره برادر شهیدم احمد در جوار شهدای گمنام اهواز علی ابن مهزیار ارسالی✨
...💚 . . . ~بچه که بود، با داداشش رفت خونه همسایه. اونجا رادیو روشن بود و صدای ترانه اش بلند... 😔 محمودرضا رفت تا رادیو رو خاموش کنه ، اما قدش نرسید. 😢 👈 با همون شیرین‌زبونی کودکانه به همسایه گفت: فاطمه خانوم! می خوای خدا شما رو جهنمی کنه؟ همسایه پرسید: چرا جهنمی کنه؟ محمودرضا گفت: چون ترانه رو خاموش نمی کنید... 📚 سیره دریادلان۲ 💢بچه ها راحت تر می توانند امر به معروف کنند اگر از اطرافیان بیاموزند! 📿 •┈┈••✾•♥️•✾••┈┈• @TARIGHAHMAD |√←
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
#مسیر عشق 51 صدای اذان پیچیده بود بهار رفت بیرون بلند شدم از پنجره اتاق حیاط رو نگاه کردم خا
52 رفتم داخل اتاق موهامو شانه زدم،سرم به خارش افتاده بود نمیدونم این بهار چطور دوام میاره همش این روسری و چادر روی سرش هست. -چیکارمیکنی سارا -مشخص نیست،دارم تار میزنم با موهام😒 بلند خندید -خیلی خب به تار زدنت برس مزاحم هنرنمایت نشم😂 صدای عمو رحمان و خاله اومد. شالمو انداختم روی سرم و با بهار رفتیم بیرون هر دومون سلام کردیم و با گرمی جوابمون رو دادن -سلام به دخترای گلمون قبول باشه🙂 بعد از حرف زدن سفره رو پهن کردیم و کنار هم ناهار خوشمزه‌ای که خاله درست کرده بود رو خوردیم بعد از شستن ظرفها عمو وخاله رفتن استراحت کنن منو و بهار هم به اتاقمون رفتیم بهار که داشت یه سری چیزی مینوشت منم از فرصت استفاده کردم وخوابیدم نمیدونم چقدر خوابیدم اما با سر و صدای توی حیاط بیدار شدم. از پنجره بیرون رو نگاه کردم همه بیرون بودن شالمو سرم انداختم و رفتم بیرون کنارشون چند نفر کنار هم بودن یکی میگفت گفتن حتما میارن همین جا باید سریع خودمون رو اماده کنیم بعد اینکه حرفاشون تموم شد رفتم کنار بهار -بهار قضیه چیه؟ -میگم بهت قراره یه اتفاق خوب اینجا بیوفته -چه اتفاقی؟ -صبر کن میگم خاله اومد طرفمون -بچه‌ها بیاید میوه بخورید بعد بریم بیرون با کمال میل قبول کردیم کنار هم میوه خوردیم بعد به اتفاق خاله و بهار رفتیم بیرون همسایه‌ها بیرون بودن،انگارهمه قرار بود برن جایی من و بهار عین بادیگارد دوطرف خاله راه میرفتیم با گفتن یاالله وارد یه خانه شدیم خانمها به احترام خاله از جا بلند میشدن -بهار چخبره اینجا؟ -بجان خودم این یکی رو خودمم نمیدونم ماهم سلام میکردیم به خانمها با روی خوش تعارف میکردن وسط اتاق پر از پارچه بود و چرخ خیاطی یجا نشستیم،یکی از اون خانمها سوال کرد خاله رعنا مهمونات رو معرفی نمیکنی -بله حتما معرفیشون میکنم ایشون دخترگلم سارا خانمه واین دخترم بهار خانمه،هستن چند روزی پیش @TarighAhmad
🔸 مجری المیادین توییت کرده سید حسن نصرالله گفته صدهزارتا نیرو داره من رو هم اضافه کنید او صدهزار و یک نیرو دارد. یکی از اعضای انصرالله یمن زیرش منشن داده که ما 25 میلیون یمنی با اشاره انگشت او حرکت میکنیم پس او بیست و پنج میلیون و صدهزار و یک نفر نیرو دارد. ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |• ➣ @TarighAhmad
🚨من خودم را برای آماده کرده‌ام! 🔘 رهبر انقلاب: 💠 [بازجو پرسید:] شما این حرف‌ها را در زده‌اید؟ اشاره کرد به بعضی از حرفهایی که زده بودم؛ از جمله دعوت مردم به شورش و قیام. من کردم. -گفت: پس در منبر چه حرف‌هایی زده‌اید؟ -گفتم: درباره و فجایعی که در آنجا اتفاق افتاد صحبت کردم، چون من ، ، از فجایعی که در مدرسه فیضیه گذشت، سخت متاثرم، خواستم مردم نیز بدانند که بر سر طلبه‌ها چه آمده است. شروع کرد مرا نصیحت کردن و در پایان گفت: بدهید که دیگر از این حرف‌ها نزنید و بروید. -گفتم: من چنین قولی نمی‌توانم بدهم‌. -گفت: اگر قول ندهید من مجبورم به شما بگیرم، زیرا که مأمورم. -گفتم: من هم ، من هم مأمورم که این حرفها را بزنم. یکباره چشمش گرد شد که من چه ماموریتی دارم و از طرف چه کسی مأمورم‌. -پرسید: از طرف چه کسی مامورید؟ -گفتم: . -سخت تحت تاثیر قرار گرفت و گفت: این کار خطر دارد، مشکلات دارد، شما . -گفتم: من فکر نمی‌کنم بالاتر از کاری باشد. شما بالاتر از اعدام ندارید و من خودم را برای اعدام آماده کرده‌ام ، همه کارهای شما زیر اعدام است. -واقعاً شده بود و گفت: شما که خود را برای اعدام آماده کرده‌اید، من به شما چه بگویم. پس در اتاق تشریف داشته باشید.... 📗 شرح اسم ، ص ۱۳۶ 🌀 @TarighAhmad