تاملی در تاریخ اسلام
4⃣حضرت رسول اکرم(ص) برای اقامه نماز و ایراد آخرین نصایح، در مسجد مدینه حاضر می شوند!👇 #حضرت_رسول_اکر
5⃣منافقین از سپاه «اسامه بن زید» سرپیچی و به مدینه بازگشتند!👇
#حضرت_رسول_اکرم_صلوات_الله_علیه
#روز_شمار_شهادت_پیغمبر
#وقایع_ماه_صفر_المظفر
#روز_شمار_فاطمیه
@TarikhEslam
✅همانطور که گفته شد، سپاه «اسامه بن زید» در منطقه «جُرف» در نزدیکی مدینه اردو زد، اما این انتصاب با مخالفت برخی از صحابه مواجه شد.
آنان از اینکه جوانی نوخاسته به فرماندهی چنین لشکری گمارده شده بود، ناخشنود بودند.
از آنجایی که فرمان رسول اکرم(ص) به حرکت لشکر، مصادف با بیماری خود حضرت(ص) بود، از این جهت این امر، برای برخی بهانه ای شده بود که مدینه را یا ترک نکنند یا از سپاه سرپیچی کرده و به مدینه بازگردند.
پس از روزها هنوز بسیاری در مدینه مانده بودند یا سپاه نیز در «جرف» اردو زده و توقف نموده بود و فراخوانده شدگان به سپاه تا زمان شهادت رسول اکرم(ص) به نبرد نرفتند.
حتی پس از آنکه ابوبکر به خلافت انتخاب میشود، سپاه «اسامه» برای نبرد حرکت میکند.
شیخ مفید می نویسد :
«عایشه بنت ابوبکر» به خانه «ام سلمه» آمد و درخواست کرد که حضرت رسول اکرم(ص) به خانه او منتقل شود تا خود پرستاری آن حضرت(ص) را بر عهده بگیرد.
پس با موافقت ام سلمه، حضرت(ص) را به خانه عایشه منتقل کردند.
در یکی از روزها «بلال حبشی» هنگام نماز صبح به منزل عایشه آمد و در حالى كه بيمارى حضرت(ص) شدت یافته بود، به ایشان عرض کرد : خدايتان رحمت كند هنگام نماز است.
اهل منزل سخن بلال را به گوش مبارک آن حضرت(ص) رساندند، و ایشان فرمود :
📋《يُصَلِّي بِالنَّاسِ بَعْضُهُمْ فَإِنَّنِي مَشْغُولٌ بِنَفْسِي》
♦️امروز ديگرى با مردم نماز بخواند زيرا كه من به خويشتن سرگرم هستم.[و بيمارى تاب رفتن مسجد را از من برده است.]
عايشه گفت :
📋《مُرُوا أَبَا بَكْرٍ!》
♦به ابوبكر بگوئيد به مسجد رود!
و همچنین حفصه گفت :
📋《مُرُوا عُمَرَ!》
♦️به عمر بگوئيد به مسجد رود!
[به این ترتیب، هر كدام پدر خود را براى خواندن نماز تعيين كردند!]
رسول اکرم(ص) كه سخن آن دو را شنيد و حرص هر يك را براى بلند كردن پدر خود و دلبستگى آن دو را به اين كار ديد، در حالی که هنوز آن حضرت(ص) زنده هستند، فرمودند :
📋《اُكْفُفْنَ فَإِنَّكُنَّ صُوَيْحِبَاتُ يُوسُفَ!》
♦️از اين سخنان خوددارى كنيد، زيرا كه شما همانند زنانى هستيد كه با يوسف(ع) همدم بودند.[شايد مقصود آن حضرت(ص) اين بود كه چنانچه زنان مصرى يعنى زليخا و ديگران هر كدام به تنهائى مي خواست «يوسف» را ديدار كند و از آن پيامبر پاكدامن بهره گيرد؛ شما نيز هر كدام می خواهيد در اين جريان براى خود به تنهائى بهره بردارى كنيد.]
سپس حضرت(ص)؛
📋《قَامَ مُبَادِراً خَوْفاً مِنْ تَقَدُّمِ أَحَدِ اَلرَّجُلَيْنِ وَ قَدْ كَانَ أَمَرَهُمَا بِالْخُرُوجِ إِلَى أُسَامَةَ وَ لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُ أَنَّهُمَا قَدْ تَخَلَّفَا》
♦️با شتاب از بستر برخاستند و ترسيدند که مبادا يكى از آن دو مرد [ابو بكر و عمر] در نماز بر مردم پیشی بگيرند، در صورتى كه آن حضرت(ص) آن دو را دستور به بيرون رفتن با اسامة فرموده بود و نمي دانست كه آن دو در مدينه ماندهاند و هنوز نرفتهاند.
پس آن حضرت(ص) براى؛
📋《لِكَفِّ اَلْفِتْنَةِ وَ إِزَالَةِ اَلشُّبْهَةِ》
♦️فرو نشاندن فتنه و برطرف ساختن شبهه از ذهن مردمان مبادرت جست و روانه مسجد شد.
با اينكه حضرت(ص)؛
📋《أَنَّهُ لاَ يَسْتَقِلُّ عَلَى اَلْأَرْضِ مِنَ اَلضَّعْفِ فَأَخَذَ بِيَدِهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبِِ(ع) وَ اَلْفَضْلُ بْنُ عَبَّاسٍ فَاعْتَمَدَهُمَا وَ رِجْلاَهُ تَخُطَّانِ اَلْأَرْضَ مِنَ اَلضَّعْفِ》
♦️از بی حالى و ناتوانى و از شدت ضعف نمى توانست روى پای خود بايستد، برخاست و دستهاى مباركش را على بن ابى طالب(ع) و فضل بن عباس گرفت.
پس حضرت(ص) با همین حال وارد مسجد شدند.
سپس؛
📋《فَلَمَّا خَرَجَ إِلَى اَلْمَسْجِدِ وَجَدَ أَبَا بَكْرٍ قَدْ سَبَقَ إِلَى اَلْمِحْرَابِ فَأَوْمَأَ إِلَيْهِ بِيَدِهِ أَنْ تَأَخَّرْ عَنْهُ》
♦️حضرت(ص) ديدند ابوبكر در محراب ايستاده با دست مبارك به او اشاره فرمودند كه از محراب بیرون رود.
📋《فَتَأَخَّرَ أَبُو بَكْرٍ وَ قَامَ رَسُولُ اَللَّهِ(ص) مَقَامَهُ فَكَبَّرَ وَ اِبْتَدَأَ اَلصَّلاَةَ اَلَّتِي كَانَ قَدِ اِبْتَدَأَ بِهَا أَبُو بَكْرٍ وَ لَمْ يَبْنِ عَلَى مَا مَضَى مِنْ فِعَالِهِ فَلَمَّا سَلَّمَ اِنْصَرَفَ إِلَى مَنْزِلِهِ》
♦️پس ابو بكر به كنارى رفت و رسول اکرم(ص) به جاى او ايستاد.
پس تكبير نماز گفت و نمازى را كه ابوبكر شروع كرده بود را از سر گرفت و دنبال نماز او را نگرفت.
وقتی سلام نماز را داد، حضرت(ص) به خانه بازگشتند.(۱)
📚منابع :
۱)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۸۰
@TarikhEslam
تاملی در تاریخ اسلام
5⃣منافقین از سپاه «اسامه بن زید» سرپیچی و به مدینه بازگشتند!👇 #حضرت_رسول_اکرم_صلوات_الله_علیه #روز_ش
6⃣حضرت رسول اکرم(ص) مجدد دستور به تجهیز و ملحق شدن مردم مدینه به سپاه «اسامة» را می دهد و منافقین را بازخواست می کند!👇
#حضرت_رسول_اکرم_صلوات_الله_علیه
#روز_شمار_شهادت_پیغمبر
#وقایع_ماه_صفر_المظفر
#روز_شمار_فاطمیه
@TarikhEslam
✅شیخ مفید می نویسد :
حضرت رسول اکرم(ص) ابوبكر و عُمَر و گروهى از آنان را كه در مسجد بودند، را پيش خود فرا خواند.
حضرت(ص) از آنان پرسید :
📋《أَ لَمْ آمُرْ أَنْ تَنْفُذُوا جَيْشَ أُسَامَةَ؟》
♦️مگر من به شما دستور ندادم كه با لشكر «اسامة» بيرون رويد؟
آنان گفتند : آری یا رسول الله(ص)!
حضرت(ص) این بار پرسید :
📋《فَلِمَ تَأَخَّرْتُمْ عَنْ أَمْرِي؟》
♦️پس چرا دستور مرا انجام نداده و نرفتيد؟
ابوبکر گفت :
📋《إِنَّنِي كُنْتُ خَرَجْتُ ثُمَّ رَجَعْتُ لِأُجَدِّدَ بِكَ عَهْداً》
♦️من بيرون رفتم ولى دوباره بازگشتم تا يك بار ديگر شما را ببينم و تجديد عهدى كنم!
عمر نیز گفت :
📋《يَا رَسُولَ اَللَّهِ(ص)! لَمْ أَخْرُجْ لِأَنَّنِي لَمْ أُحِبَّ أَنْ أَسْأَلَ عَنْكَ اَلرَّكْبَ》
♦️اى رسول خدا(ص)! من بيرون نرفتم زيرا دوست نداشتم وضع حال شما را از سوارانى[كه از مدينه مىآيند] بپرسم [و مي خواستم خود را از نزديك نگران حال شما باشم.]
حضرت(ص) فرمودند :
📋《فَانْفُذُوا جَيْشَ أُسَامَةَ! فَانْفُذُوا جَيْشَ أُسَامَةَ》
♦️به لشگر اسامة بپيونديد و از آن باز نمانيد، به لشگر اسامة بپيونديد!
📋《يُكَرِّرُهَا ثَلاَثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ أُغْمِيَ عَلَيْهِ مِنَ اَلتَّعَبِ اَلَّذِي لَحِقَهُ وَ اَلْأَسَفِ فَمَكَثَ هُنَيْهَةً مُغْمًى عَلَيْهِ وَ بَكَى اَلْمُسْلِمُونَ وَ اِرْتَفَعَ اَلنَّحِيبُ مِنْ أَزْوَاجِهِ وَ وُلْدِهِ وَ اَلنِّسَاءِ اَلْمُسْلِمَاتِ وَ مَنْ حَضَرَ مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ》
♦️حضرت(ص) سه بار اين سخن را تكرار فرمود، آنگاه بواسطۀ رنجى كه از رفتن مسجد به او رسيده بود و از اندوه بسيارى كه به او دست داده بود از هوش برفت،پ و ساعتى به همين منوال بود و مسلمانان گريستند و آواز گريه از زنان آن حضرت(ص) و فرزندان ایشان و زنان مسلمانان و هر كه در آن مجلس بود، بلند شد.(۱)
👤طبری در تاریخ خود می نویسد :
حضرت رسول اکرم(ص) خطاب به آنان فرمودند :
📋《..جَهِّزُوُا جَیْشَ اُسَامَةَ! لَعَنَ اللهُ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُ》
♦️سپاه اسامه را مجهّز کنيد، خدا لعنت کند هر کس را که از سپاه اسامه تخلف کند.(۲)
📚منابع :
۱)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۸۰
۲)تاریخ طبری، ج۳، ص۶۸۱
@TarikhEslam
📚✍📚✍📚✍📚✍📚✍📚
5️⃣9️⃣1⃣ #معرفی_کتاب :📚
کتاب «صلاة ابی بکر فی مرض النبی(ص)» بررسی شبهه نماز خواندن ابوبکر بن ابی قحافه در آخرین روز حیات شریف حضرت رسول اکرم(صلوات الله علیه و آله)؛ اثر مرحوم سید مرتضی عسگری✍📚👇
@TarikhEslam
صلاه ابی بکر فی مرض النبی(ص).pdf
486.9K
📚✍📚✍📚✍📚✍📚
کتاب «صلاة ابی بکر فی مرض النبی(ص)»
@TarikhEslam
آخرین نماز پیامبر(ص).pdf
1.07M
📚✍📚✍📚✍📚✍📚
کتاب «آخرین نماز پیامبر(ص)» ترجمه کتاب فوق
@TarikhEslam
✅حضرت رسول اکرم(ص) بعد از واقعه «غدیر» که اعلام جانشینی امام علی(ع) را به صورت شفاها انجام داده بود، لازم بود یک بار دیگر جانشینی ایشان را، این بار به صورت مکتوب تصریح کند، تا در کنار ادله شفاهی یعنی غدیر، دلیلی محکم بر جانشینی مولا امیرالمومنین(ع) باشد.
هنگامی که حضرت رسول اکرم(ص) در آن مجلس به هوش آمدند، به کسانی که در آن مجلس بودند، نگاه كردند و فرمودند :
📋《اِئْتُونِي بِدَوَاةٍ وَ كَتِفٍ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَاباً لاَ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَداً》
♦️دواتى و كتفى براى من بياوريد تا براى شما چيزى بنويسم كه پس از من هرگز گمراه نشويد.
[کتف استخوان پهنى است كه در شانۀ حيوانات چهار پا است و زمانهاى سابق كه كاغذ نبوده یا کم بوده، براى نوشتن از آنها استفاده مي كردند.]
حضرت(ص) اين سخن را فرمودند و دوباره از هوش رفتند.
پس برخى از آنان كه در آن مجلس بودند، برخاستند كه به دنبال دوات و كتف بروند، در این هنگام، عمر بن خطاب گفت :
📋《اِرْجِعْ فَإِنَّهُ يَهْجُرُ》
♦️بازگرد! زيرا كه اين مرد هذيان می گويد.(۱)
در نقلی دیگر آمده که؛
وقتی عمر این صحنه و درخواست رسول اکرم(ص) را دید، در آن حال عمر سراسیمه جلو آمد و با گفتن کلمات معناداری مانع آوردن آوردن قلم و دوات برای رسول اکرم(ص) شد و گفت:
📋《إِنَّ النَبیَّ(ص) قَد غَلَبَ عَلَیهِ الْوَجَعُ وَ عِنْدَنَا کِتَابُ اللهِ حَسْبُنَا فَاخْتَلَفُوا وَ کَثُرَ اللَّغَطُ》
♦️بیماری بر پیامبر(ع) غلبه کرده است.
کتاب خدا در میان ما است و همان کافی است.
و در ادامه گفت:
📋《إنَّ الرَّجُلَ لَیَهجُرَ》
♦️این مرد هذیان می گوید!(۲)
پس آن مرد بازگشت و از آوردن کتف و قلم منصرف شد.
آنان كه در آن مجلس حاضر بودند از اين كار پشيمان شدند كه چرا در آوردن دوات و كتف كوتاهى كردند و يك ديگر را سرزنش مي كردند و گفتند :
📋《إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ! لَقَدْ أَشْفَقْنَا مِنْ خِلاَفِ رَسُولِ اَللَّهِ(ص)!》
♦️انا لله و انا الیه راجعون! هر آينه از مخالفت كردن با رسول خدا(ص) می ترسيم.(۳)
و طبق نقلی؛
📋《و مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ قَرِّبُوا یَکْتُبْ لَکُمُ النَّبِیّ(ص) کِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ، وَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ مَا قَالَ عُمَر!》
♦️تعدادی از آنان می گفتند که کاغذ و قلم بیاورید تا رسول اکرم(ص) کتابت کنند و بعضی از آنان نیز گفتار عمر را تکرار کردند.
در این هنگام رسول خدا(ع) صورت مبارک از آنها برگرداندند و فرمودند :
📋《قُومُوُا عَنِّی!》
♦️برخیزید! نزاع و سروصدا نزد من جایز نیست. سپس همگی رفتند!(۴)
پس مردمان از نزد آن حضرت(ص) برخاستند و تنها عباس عموى آن حضرت(ص) با پسرش فضل و على بن ابى طالب(ع) و خانوادۀ او ماندند.
عباس عرض كرد : اى رسول خدا(ص)! اگر اين كار خلافت و زمامدارى پس از شما در ما خاندان به جاى ماند، هم اكنون ما را بدان بشارت ده و آگاهمان فرما و اگر ميدانى كه ديگران بر ما چيره می شوند، در بارۀ ما دستورى فرما يا سفارشى کن!
حضرت(ص) فرمود :
📋《أَنْتُمُ اَلْمُسْتَضْعَفُونَ مِنْ بَعْدِي》
♦️شما پس از من از درماندگان و ناتوانان خواهيد بود!
حضرت(ص) اين را فرمود و دیگر چیزی نفرمود.
پس آنان نيز در حالی که می گريستند، برخاستند و رفتند.(۵)
بعدها ابن عباس از آن روز با این جملات «یَوْمُ الْخَمیس وَ ما یَوْمُ الخَمیسِ!» همواره از آن روز، روز مصیبت یاد می کرد.(۶)
📜حدیث «قرطاس» در منابع اهل سنت نقل شده است از جمله در صحیح بخاری(۷) و صحیح مسلم(۸) که حدود هفده مرتبه با نقل های متفاوت در این دو صحیح ذکر شده است، که به صورت تواتر معنوی دارد.
و همچنین علمای شیعه نیز، آن را نقل کرده اند، از جمله؛ سُلیم بن قیس(از تابعین) در کتاب خود(۹) که مرحوم طبرسی در «الاحتجاج»(۱۰) و مجلسی در «بحارالانوار»(۱۱) این حدیث را از او نقل کرده اند.
مرحوم شیخ مفید در کتب «أوائل المقالات»(۱۲) و «الارشاد»(۱۳) و «الامالی»(۱۴)
مرحوم ابن شهر آشوب در «مناقب آل ابی طالب(ع)»(۱۵)
مرحوم سید بن طاووس در «سعد السُعود»(۱۶) و «کشف المحجّه»(۱۷) و «الطرائف»(۱۸)
📚منابع :
۱)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۸۲
۲)کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۷۹۳
۳)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۸۰
۴)بحار الأنوار مجلسی، ج۳۶، ص۲۷۷/
انساب الاشراف بلاذری، ج۱، ص۵۶۲
۵)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۸۰
۶)صحیح بخاری، ج۴، ص۳۱
۷)صحیح بخاری، ج۶، ص۱۲
۸)صحیح مسلم، ج۳، ص ۱۲۵
۹)کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۷۹۴
۱۰)الاحتجاج طبرسی، ج۱، ص۲۲۳
۱۱)بحارالأنوار مجلسی، ج۳۱ ،ص۴۲۵
۱۲)اوائل المقالات شیخ مفید، ص۴۰۶
۱۳)الإرشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۸۴
۱۴)الأمالی شیخ مفید، ص۳۶
۱۵)مناقب ابن شهر آشوب، ج۱، ص۲۰۳
۱۶)سعد السُعود ابن طاووس، ص۲۶۶
۱۷)المحجّة ابن طاووس، ص۶۵
۱۸)الطرائف ابن طاووس، ص۴۳۲
@TarikhEslam