✅حال حضرت فاطمه(سلام الله علیها) روز به روز رو به وخامت بود.
زنان نیز سخنان حضرت فاطمه(سلام الله علیها) را در بین مدینه بازگو کردند و همگان به نارضایتی فاطمه(سلام الله علیها) از ابوبکر و عمر پی بردند و در صدد نکوهش «عمر و ابوبکر» بر آمدند.
خلیفه وقت، «ابوبکر بن ابی قحافه»، به همراه «عمر بن خطاب» وضعیت را به ضرر خود دیدند و به این ترتیب قصد عیادت از ایشان را کردند که با این کار حداقل حضرت(سلام الله علیها) را راضی نگه دارند و خود را بی تقصیر جلوه دهند و اینکه دلجویی ظاهری انجام داده باشند و مسئله غصب خلافت و هجوم را معمولی جلوه دهند و تنفّر مردم را نسبت به خودشان کم کنند و هم به حکومت خود، به نوعی رنگ مشرعیت بدهند.
اما در اولین درخواست با بی توجّهی حضرت فاطمه(سلام الله علیها) رو به رو شدند.
وقتی کار به اینجا کشید و فهمیدند که حضرت(سلام الله علیها) آنان را به حضور نمی طلبد، از امام علی(علیه السلام) خواستند، تا وساطت کند.
پس، از أمیرالمومنین(علیه السلام) درخواست ملاقات و عیادت ایشان را کردند، حضرت علی(علیه السلام) تقاضای آن دو را به فاطمه(سلام الله علیها) ارائه کردند و ایشان در جواب فرمودند :
📋《البَیتُ بَیتُکَ وَ الحُرَّةُ اَمَتُکَ، اِفعَل مَا تَشَاءُ》
♦️خانه متعلق به شماست و من هم به منزله كنيز و خدمتگزار در خانه شما هستم و هر طور که صلاح می دانید عمل کنید.(۱)
پس بدین ترتیب حضرت(سلام الله علیها) پذیرفت.
سپس ابوبکر و عمر داخل شدند.
حضرت فاطمه(سلام الله علیها) تا آنان را دید، روی به دیوار و پشت به آنان کرد.
گفتند : آمده ایم که رضای شما را حاصل کنیم!
حضرت(سلام الله علیها) فرمود :
من با شما حرف نمی زنم، مگر که قول بدهید که آنچه را که می گویم، اگر راست است، به راستی آن شهادت بدهید.
آنان نیز قبول کردند.
📋حضرت(سلام الله علیها) خطاب به آن دو فرمود:
《أَرَأَیتُكُما إِنْ حَدَّثْتُكُما عَنْ رَسُولِ اللهِ(ص)!
تَعْرِفانِهِ وَ تَفْعَلانِ بِهِ؟
قالا : نَعَمْ.
فَقالَتْ : نَشَدْتُكُمَا اللّهُ أَلَمْ تَسْمَعا رَسُولَ الله(ص) یقُولُ : «رِضَی فاطِمَةَ مِنْ رِضاىَ، وَ سَخَطُ فاطِمَةَ مِنْ سَخَطى، فَمَنْ أَحَبَّ فاطِمَةَ إِبْنَتى فَقَدْ أَحَبَّنى، وَ مَنْ أَرْضى فاطِمَةَ فَقَدْ أَرْضانى، وَ مَنْ أَسْخَطَ فاطِمَةَ فَقَدْ أَسْخَطَنى»؟
قالا : نَعَمْ! سَمِعْناهُ مِنْ رَسُولِ اللّهِ(ص)! فَقالَتْ : فَإِنّى أُشْهِدُ اللّهَ وَ مَلائِكَتَهُ أَنَّكُما أَسْخَطْتُمانى وَ ما أَرْضَیتُمانى وَ لَئِنْ لَقیتُ النَّبِىَّ لاََشْكُوَنَّكُما إِلَیهِ!》
♦️آیا اگر حدیثى را از پیامبر خدا(ص) نقل كنم به آن عمل خواهید كرد؟
آنان گفتند : آرى!
فرمودند: شما را به خدا آیا نشنیده اید كه پیامبر(ص) فرموده اند :
«خشنودى فاطمه(س) خشنودى من، و خشم فاطمه(سلام الله علیها) خشم من است، هر كه دخترم فاطمه(سلام الله علیها) را دوست بدارد، مرا دوست داشته، و هر كه فاطمه(سلام الله علیها) را خشنود سازد، مرا خشنود ساخته، و هر كه فاطمه(سلام الله علیها) را خشمگین نماید، مرا خشمگین نموده است؟»
گفتند : آرى، چنین حدیثى را از رسول خدا(ص) شنیده ایم.
حضرت(سلام الله علیها) فرمود :
من هم خدا و فرشتگان را گواه مى گیرم كه شما دو نفر مرا خشمگین نمودید و خشنودم نساختید، و چون رسول خدا(ص) را ملاقات نمایم، حتماً از شما به او شكایت خواهم نمود.
در این هنگام، ابوبکر پیش آمد و گفت :
ای فاطمه(سلام الله علیها)! پناه می برم به خدا از اینکه مورد خشم پیامبر اکرم(ص) و تو باشم و بعد شروع کرد به گریستن!
در این هنگام حضرت فاطمه(سلام الله علیها) مرتب خطاب به ابوبکر بن ابی قحافه می فرمود :
📋《وَاللهِ لَاَدعُوَنَّ اللهَ عَلَیكَ عِندَ كُلِّ صَلَوةِِ اُصَلَّیَهَا》
♦️به خدا قسم! من در هر نمازى كه مى خوانم، تو را نفرین مى كنم.(۲)
آنان پس از شنیدن این سخنِ حضرت فاطمه(سلام الله علیها)، منزل را ترک کردند.
📚منابع:
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۹۸
۲)بحارالأنوار مجلسی، ج۲۹، ص۶۲۷/
ﺍﻻﻣﺎﻣﻪ ﻭ ﺍﻟﺴﻴﺎﺳﻪ دینوری، ﺝ۱، ﺹ۲۰
@TarikhEslam
9⃣مرحله نهم :
وصیت #حضرت_فاطمه_سلام_الله_علیها که نقشه دشمنان را نقش بر آب کرد :👇
@TarikhEslam
✅حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در لحظه های واپسین لحظات حیات خویش، این چنین به امیرمؤمنان علی(ع) وصیت کرد:
📋《یا عَلِیُّ(ع)! اَنَا فاطِمَةُ بَنتُ مُحَمَّدٍ(ص) زَوَّجْنَی اللهُ مَنْکَ لأكونَ لَکَ فِی الدُّنیا وَ الاخِرةِ.
اَنْتَ اَوْلی بِی مِنْ غَیْرِی!
حَنِّطْنی و غَسِّلْنِی و كَفِّنِّی بِاللَّیلِ وَ صَلِّ عَلَیَّ وَ ادْفِنِّی بِاللَّیْلِ وَ لا تُعْلِمْ اَحَداً》
♦️ای علی(علیه السلام)! من فاطمه(سلام الله علیها) دختر محمّد(ص) هستم خدا مرا به ازدواج تو در آورد تا در دنیا و آخرت برای تو باشم.
تو از دیگران بر من سزاوارتری! پس حنوط و غسل و كفن كردن مرا در شب به انجام رسان و شب بر من نماز بگزار و شب مرا دفن كن! و به هیچ كس اطّلاع نده!!(۱)
در منابع نقل شده است که مسلمانان صبح روز شهادت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) به بقیع رفتند.
📋《فِيهِ أَرْبَعُونَ قَبْراً جُدُداً وَ إِنَّ الْمُسْلِمِينَ لَمَّا عَلِمُوا وَفَاتَهَا جَاءُوا إِلَى الْبَقِيعِ فَوَجَدُوا فِيهِ أَرْبَعِينَ قَبْراً فَأَشْكَلَ عَلَيْهِمْ قَبْرُهَا مِنْ سَائِرِ الْقُبُورِ فَضَجَّ النَّاسُ وَ لَامَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ قَالُوا لَمْ يُخَلِّفْ نَبِيُّكُمْ فِيكُمْ إِلَّا بِنْتاً وَاحِدَةً تَمُوتُ وَ تُدْفَنُ وَ لَمْ تَحْضُرُوا وَفَاتَهَا وَ الصَّلَاةَ عَلَيْهَا وَ لَا تَعْرِفُوا قَبْرَهَا》
♦️در بقیع چهل قبر مشاهده کردند.
این موضوع بر آنان گران آمد و یکدیگر را ملامت کردند که تنها دختر پیامبر(ص) از دنیا رفت و به خاک سپرده شد، اما آنان حاضر نبودند و حتی قبرش را نمیشناسند.
ابوبکر و عمر بعد از مطلع شدن از این جریان سراسیمه خود را به بقیع رساندند و با مشاهده جریان خشمگین شدند و حتی بعضی از یاران امام علی(علیه السلام) از جمله عمار و مقداد را به دلیل اینکه به آنان اطلاع نداده بودند، مورد ضرب و شتم قرار دادند و در پی آن دستور دادند کسانی از زنان مسلمان این قبرها را بشکافند تا قبر دختر پیامبر(ص) پیدا و بر جنازه او نماز خوانده شود.
📋《فَبَلَغَ ذَلِكَ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(ع) فَخَرَجَ مُغْضَباً قَدِ احْمَرَّتْ عَيْنَاهُ وَ دَرَّتْ أَوْدَاجُهُ وَ عَلَيْهِ قَبَاهُ الْأَصْفَرُ الَّذِي كَانَ يَلْبَسُهُ فِي كُلِّ كَرِيهَةٍ وَ هُوَ مُتَوَكِّئٌ عَلَى سَيْفِهِ ذِي الْفَقَارِ حَتَّى وَرَدَ الْبَقِيعَ فَسَارَ إِلَى النَّاسِ النَّذِيرُ وَ قَالُوا هَذَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(ع) قَدْ أَقْبَلَ كَمَا تَرَوْنَهُ يُقْسِمُ بِاللَّهِ لَئِنْ حُوِّلَ مِنْ هَذِهِ الْقُبُورِ حَجَرٌ لَيَضَعَنَّ السَّيْفَ عَلَى غَابِرِ الْآخِرِ》
♦️وقتی این خبر به امیرالمؤمنین(ع) رسید، غضب آلود از خانه بیرون آمد.
چشمهایش از شدت خشم سرخ شده و رگهای گردنش برآمده بود و لباس زردی را بر تن داشت که در حوادث سخت و جنگها میپوشید.
کسانی که این وضع را دیدند، خود را به بقیع رساندند و به مردم هشدار دادند که علی(ع) قسم خورده است، اگر سنگی از این قبرها جابهجا شود، شمشیر بر گردن آمران خواهم نهاد.
امام(ع) به بقیع رفت و ابوبکر و عمر و اصحابش نزد ایشان رفتند و قسم خوردند که قبر دختر پیامبر(ص) را نبش خواهند کرد و بر او نماز خواهند خواند.
📋《فَضَرَبَ عَلِيٌّ(ع) بِيَدِهِ إِلَى جَوَامِعِ ثَوْبِهِ فَهَزَّهُ ثُمَّ ضَرَبَ بِهِ الْأَرْضَ وَ قَالَ لَهُ :
♦️حضرت(علیه السلام) لباسهاى او را گرفت و از جاى بر كند و بر زمين کوبید و خطاب به وی فرمود :
📋《يَا ابْنَ السَّوْدَاءِ! أَمَّا حَقِّي فَقَدْ تَرَكْتُهُ مَخَافَةَ أَنْ يَرْتَدَّ النَّاسُ عَنْ دِينِهِمْ وَ أَمَّا قَبْرُ فَاطِمَةَ(س) فَوَ الَّذِي نَفْسُ عَلِيٍّ(ع) بِيَدِهِ لَئِنْ رُمْتَ وَ أَصْحَابُكَ شَيْئاً مِنْ ذَلِكَ لَأَسْقِيَنَّ الْأَرْضَ مِنْ دِمَائِكُمْ!》
♦️یابن السوداء! من حقّ خود (مقام خلافت) را بدين جهت از دست دادم كه مبادا مردم از دين خويش برگردند.
من حقّ(يعنى مقام خلافت) خود را بدين جهت از دست دادم كه مبادا مردم از دين خويش برگردند.
اما در بارۀ قبر فاطمه(س)! به حقّ آن خدايى كه جان على(ع) در دست قدرت اوست اگر تو و يارانت راجع به اين قبرها عملى انجام دهيد، زمين را از خون شما سيراب خواهم كرد.
ابوبکر گفت :
📋《يَا أَبَا اَلْحَسَنِ(ع)! بِحَقِّ رَسُولِ اَللَّهِ وَ بِحَقِّ مَنْ فَوْقَ اَلْعَرْشِ إِلاَّ خَلَّيْتَ عَنْهُ فَإِنَّا غَيْرُ فَاعِلِينَ شَيْئاً تَكْرَهُهُ! فَخَلَّى عَنْهُ وَ تَفَرَّقَ اَلنَّاسُ وَ لَمْ يَعُودُوا إِلَى ذَلِكَ》
♦️اى ابالحسن(ع)! تو را به حقّ پيغمبر اسلام و آن كسى كه بالاى عرش است سوگند مىدهم كه از عمر دست بردارى، زيرا ما از انجام دادن عملى كه تو نمىپسندى خوددارى مىكنيم.
پس امام على(علیه السلام) عمر را رها كرد و مردم پراكنده شدند و دیگر به دنبال مقصود خود بازنگشتند و پراکنده شدند.(۱)
📚 منابع :
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۲۱۴
۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۷۰
@TarikhEslam
✅حضرت فاطمه(س) در لحظه های واپسین لحظات حیات خویش، این چنین به امیرمؤمنان علی(ع) وصیت کرد:
📋《یَا ابَالحَسَن(ع)! جَزاکَ اللهُ عَنِّی خَیّرَ الْجَزاءِ! اَوصیِکَ اَوَّلاً اَن تَتَزَوَّجَ بَعّدِی! فَاِنَّ الرَّجالَ لابُدَّ لَهُمْ مِنَ النِّساءِ》
♦️ای ابالحسن(ع)! خداوند تو را پاداش نیکو دهد! اولین وصیت من به تو این است که از آنجایی که مردان از زنان بی نیاز نیستند، پس از من ازدواج کن.(۱)
سپس فرمود :
📋《یا عَلِیُّ(ع)!
اَنَا فاطِمَةُ بَنتُ مُحَمَّدٍ(ص) زَوَّجْنَی اللهُ مَنْکَ لأكونَ لَکَ فِی الدُّنیا وَ الاخِرةِ.
اَنْتَ اَوْلی بِی مِنْ غَیْرِی!
حَنِّطْنی و غَسِّلْنِی و كَفِّنِّی بِاللَّیلِ وَ صَلِّ عَلَیَّ وَ ادْفِنِّی بِاللَّیْلِ وَ لا تُعْلِمْ اَحَداً》
♦️ای علی(ع)!
من فاطمه(س) دختر محمّد(ص) هستم خدا مرا به ازدواج تو در آورد تا در دنیا و آخرت برای تو باشم.
تو از دیگران بر من سزاوارتری! پس حنوط و غسل و كفن كردن مرا در شب به انجام رسان و شب بر من نماز بگزار و شب مرا دفن كن! و به هیچ كس اطّلاع نده!!(۲)
امام محمد باقر(ع) از امام علی(ع) روایت می کند که ایشان فرمودند :
📋《أَوْصَتْ إِلَیَّ فَاطِمَهُ(س) أَنْ لَا یُغَسِّلَهَا غَیْرِی، وَ سَکَبَتْ عَلَیَّ الْمَاءَ أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَیْسٍ》
♦️فاطمه(س) به من سفارش کرد؛ غیر از من، کسی او را غسل ندهد و اسماء بنت عمیس، آب بریزد.(۳)
《السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ نَبِيِّ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ حَبِيبِ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَلِيلِ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ صَفِيِّ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَمِينِ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ خَلْقِ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِياءِ اللّٰهِ وَرُسُلِهِ وَمَلائِكَتِهِ ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ الْبَرِيَّةِ ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا سَيِّدَةَ نِساءِ الْعالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا زَوْجَةَ وَلِيِّ اللّٰهِ وَ خَيْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللّٰهِ》
📚 منابع :
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۹۲
۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۲۱۴
۳)اسد الغابه ابن اثیر، ج۷، ص۲۲۶
@TarikhEslam
1⃣سفارش به زیارت قبر:
📋《یا اَبَاالْحَسَن(ع)! لَمْ یبْقَ لِی اِلاّ رَمَقٌ مِنَ اَلْحَیاةِ وَ حَانَ زَمانُ الرَّحِیلِ وَالْوِداعِ فَاسْتَمِعْ کَلامِی فَاِنَّکَ لا تَسْمَعُ بَْعدَ ذلِکَ صَوْتَ فاطِمَةَ أبَداً اوُصیکَ یا اَبَاالْحَسَنِ اَنْ لا تَنْسَانِی وَ تَزُورَنی بَعدَ مَمَاتِی..》
♦️ای ابالحسن(ع)! برای من لحظه ای بیش از زندگانی نمانده است و زمان کوچ و خداحافظی فرارسیده است. سخنان مرا بشنو؛ زیرا پس از این صدای فاطمه را هرگز نخواهی شنید.
ای اباالحسن(ع)! تو را وصیّت می کنم که مرا فراموش نکنی و پس از وفات من همواره مرا زیارت کنی.(۱)
2⃣تولیّت تغسیل و تکفین و تدفین:
📋《یا اَبَاالْحَسَن(ع)! اِذا اَنَا مِتُّ فَتَوَلَّ اَنْتَ غُسْلِی وَ جَهِّزْنِی وَ صَلِّ عَلَی وَ اَنْزِلْنِی قَبْرِی وَ ألْحِدْنِی وَ سَوِّ التُّرابَ عَلَی وَ اجْلِسْ عِنْدَ رَأسِی قَبالَةَ وَجْهِی فَاَکْثِرْ مِنْ تِلاوَةِ وَالدُّعَاءِ فَاِنَّها ساعَةٌ یحْتاجُ الْمیتُ فیها اِلی اُنْسِ الاَحْیاءِ وَ اَنَا اَسْتَوْدِعُکَ اللهَ تَعَالی وَ اُوصیکَ فِی وَلَدی خَیراً..》
♦️وقتی وفات کردم تو غسل و کفن مرا به عهده گیر، و بر من نماز بگزار، و مرا درون قبر گذاشته، دفنم کن و خاک را بر روی قبر من ریخته، سپس هموار ساز و بر بالینم رو به روی صورت من بنشین و زیاد قرآن بخوان و دعا کن؛ زیرا در چنین لحظه هایی مردگان به انس گرفتن با زندگان نیاز دارند. من تو را به خدا می سپارم و درباره فرزندانم سفارش نیکوکاری دارم.(۲)
3⃣توصیه به ازدواج با دختر خواهر خود به نام امامه:
📋《جَزاکَ اللهُ عَنِّی خَیّرَ الْجَزاءِ یابْنَ عَمِّ رَسولِ اللهِ(ص) اَوصیِکَ اَوَّلاً اَن تَتَزَوَّجَ بَعّدِی بِاِبْنَةِ اُخْتِی اَمَامََةَ فَاِنَّها تَکونُ لِوَلِدِی مِثْلِی فَاِنَّ الرَّجالَ لابُدَّ لَهُمْ مِنَ النِّساءِ..》
♦️ای پسر عموی پیامبر! خداوند تو را پاداش نیکو دهد!
اولین وصیت من به تو این است که چون مردان به زنان نیاز دارند. پس از من با دختر خواهرم امامه ازدواج کن؛ زیرا او همانند من با فرزندانم مهربان است.(۳)
4⃣وصیت به تداوم مبارزات منفی علیه کودتاگران سقیفه:
📋《یا اَبَاالْحَسَن(ع)! اِنِّی اُوصیکَ اَنْ لایلِی غُسْلِی وَ کَفَنِی سِواکَ وَ اِذا اَنَا مِتُّ فَادْفِنِّی لَیلاً وَ لا تُؤذِّنَّنَ بِی اَحَداً، وَ لا تُؤذِنَنَّ بِی اَبَابَکْرِ وَ عُمَرَ وَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ رَسولِ اللهِ(ص) اَنْ لا یصَلِّی عَلَی اَبُوبَکْرٍ وَ لا عُمَرُ..》
♦️همانا من تو را وصیت می کنم که غسل و کفن کردن مرا کسی غیر از تو انجام ندهد و وقتی وفات کردم، مرا شب دفن کن و هیچ کس را خبر نکن و ابوبکر و عمر را نیز مطّلع نساز و تو را سوگند می دهم به حق رسول خدا(ص) که ابوبکر و عمر بر جنازه من نماز نخوانند.(۴)
5⃣تعیین شرکت کنندگان از مردان و زنان در تشیع جنازه:
📋《اِذا تَوَفَّیتُ لا تُعْلِمْ اِلاّ اُمَّ سَلَمَةَ وَ اُمَّ اُیمَنَ وَ فِضَّةَ وَ مِنَ الرِّجالِ اَبْنَی وَ الْعَبّاسَ وَ سَلْمانَ وَ عَمّاراً وَ المِقْدادُ وَ اَبّاذَرَ وَ حُذَیفَةَ وَ لا تُدْفِنِّی اِلاّ لَیلاً وَ لا تُعْلِمْ قَبْرِی اَحَداً..》
♦️وقتی وفات کردم به هیچ کس اطلاع نده، جز اینکه از زنان به امّ سلمه و امّ ایمن و فضّه، و از مردان به دو فرزندم حسن و حسین(ع) و عبّاس و سلمان و عمّار و مقدار و اباذر و حذیفه خبر ده. مرا دفن نکن، مگر در شب و قبر مرا به هیچ کس اطلاع نده تا مخفی بماند.(۶)
و همچنین آن حضرت(س) خطاب به امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود :
📋《اُوصِیکَ اَنْ لایشْهَدَ اَحَدٌ جِِنازَتِی مِنْ هؤلاءِ الَّذینَ ظَلَمونِی وَ اَخَذوا حَقِّی فَاِنَّهُمْ عَدُوِّی وَ عَدُوُّ رَسولِ اللهِ وَ لا تَتْرُکْ اَنْ یصَلِّی عَلَی اَحَدٌ مِنْهُمْ وَ لا مِنْ اَتْباعِهِمْ وَ ادْفِنِّی فِی الَّیلِ اِذا هَدَأت الْعُیونُ وَ نَامَتِ الاَبْصارُ..》
♦️ای علی(ع)! تو را وصیت می کنم هیچ یک از آنان که به من ظلم روا داشتند و حق مرا غصب کردند، نباید در تشییع جنازه من شرکت کنند؛ زیرا آنها دشمنان من و دشمنان رسول خدا(ص) هستند و اجازه نده که فردی از آنها و پیروانشان بر من نماز بگزارد. مرا شب دفن کن، آن هنگام که چشم ها آرام گرفته و دیده ها به خواب فرو رفته باشند.(۷)
📚منابع:
۱)فروع کافی شیخ کلینی، ج۷، ص۴۸
۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۲۳۵
۳)کشف الغمة اربلی، ج۲، ص۶۸
۴)کتاب زهرة الریاض دُرّی، ج۱، ص۲۵۳
۵)بحارالانوار مجلسی، ج۷۹، ص۲۷
۶)کتاب عوالم العلوم بحرانی، ج۱۱، ص۵۱۴
@TarikhEslam
✅《(بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم)
هذا ما اَوْصَتْ بِهِ فاطِمَةُ بِنْتُ رَسولِ الله(ص)ِ، اَوْصَتْ وَ هِی تَشْهَدُ اَنْ لا الهَ اِلاّ اللهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسولُهُ وَ اَنَّ الْجَنَّةَ حَقُّ وَ النّارَ حَقُّ وَ اَنَّ السّاعَةَ آتِیةٌ لارَیبَ فیها وَ اَنَّ اللهَ یبْعَثُ مَنْ فُی الْقبورِ، یا عَلِی اَنَا فاطِمَةُ بَنتُ مُحَمَّدٍ(ص) زَوَّجْنَی اللهُ مَنْکَ لأکونَ لَکَ فِی الدُّنیا وَ الاخِرةِ، اَنْتَ اَوْلی بِی مِنْ غَیرِی و حنِّطْنی و غَسِّلْنِی و کَفِّنِّی بِاللَّیلِ وَ صَلِّ عَلَی وَ ادْفِنِّی بِاللَّیلِ وَ لا تُعْلِمْ اَحَداً وَ اَسْتَوْدِعُکَ اللهَ و اقْرَءُ عَلی وُلْدِی السَّلامَ اِلی یومِ الْقِیامَةِ..》
♦️به نام خداوند بخشنده و مهربان.
این وصیّت نامه فاطمه(س) دختر رسول(ص) خداست و در حالی وصیّت می کند که شهادت می دهد خدایی جز خدای یگانه نیست و محمّد(ص) بنده و پیامبر اوست و بهشت حق است و آتش جهنم حق است و همانا روز قیامت فراخواهد رسید و شکّی در آن نیست و خداوند مردگان را از قبر زنده کرده، وارد محشر می فرماید.
ای علی(ع)! من فاطمه دختر محمّد(ص) هستم. خدا مرا به ازدواج تو درآورد تا در دنیا و آخرت برای تو باشم.
تو از دیگران بر من سزاوارتری. حنوط و غسل و کفن کردن مرا در شب به انجام رسان و شب بر من نماز بگزار و شب مرا دفن کن و به هیچ کس اطّلاع نده. تو را به خدا می سپارم و بر فرزندانم تا روز قیامت، سلام و درود می فرستم.(۱)
📚منبع :
۱)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۳، ص۲۱۱
@TarikhEslam
✅در مورد اواخر عمر شریف حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) روایت شده که؛
📋《أَنَّهَا مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِيهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ نَاحِلَةَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّةَ الرُّكْنِ بَاكِيَةَ الْعَيْنِ مُحْتَرِقَةَ الْقَلْبِ يُغْشَى عَلَيْهَا سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةِِ》
♦️حضرت فاطمه(س) پس از رسول اکرم(ص) پیوسته سری بسته از شدت درد و جسمی نحیف و در خود فرو شکسته و چشمی گریان و قلبی سوخته داشت که ساعت به ساعت از خود می رفت و بی هوش می شد.(۱)
در روایتی دیگر آمده است که؛
📋《فَلَمَّا قُبِضَ وَ نَالَهَا مِنَ الْقَوْمِ مَا نَالَهَا لَزِمَتِ الْفِرَاشَ وَ نَحَلَ جِسْمُهَا وَ ذَابَ لَحْمُهَا وَ صَارَتْ كَالْخَيَالِ》
♦️وقتی حضرت رسول اکرم(ص) رحلت فرمودند و از طرف جماعت به حضرت زهرای مرضیه(س) آسيب ها رسيد، ایشان در بستر افتاد و جسمش ضعيف گشت و گوشت بدن ایشان آب شد و به تدريج لاغر شد و مانند شبحی گرديد.(۲)
در تکمله ی روایت، قاضی نعمان از امام صادق(ع) روایت کرده که ایشان در پایان این روایت فرمودند :
📋《صَارَت عَظمَاً لَیسَ عَلَیهِ إِلَّا جَلدَةً》
♦️فاطمه زهرا(س) پوستی بر استخوان شده بود.(۳)
📚منابع :
۱)مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص۳۶۲
۲)بحار الأنوار مجلسی، ج۷۸، ص۲۸۲
۳)دعائم الإسلام قاضی نعمان، ج۱، ص۲۳۲
@TarikhEslam
1️⃣دهم جمادی الاول سال سی و شش هجری قمری واقعه «جنگ جمل» (ناکثین) :👇
#جنگ_جمل
#وقایع_ماه_جمادی_الاول
@TarikhEslam
✅جنگ جَمَل، نخستین جنگ از دوران خلافت امام علی(ع) است، که توسط گروهی به رهبری عایشه همسر رسول اکرم(ص)، و طلحه و زبیر، علیه امام علی(ع) به راه افتاد.
شیخ طوسی در این باره می نویسد :
وقتى امير المؤمنين امام علی(عليه السّلام) حكومت را در اختيار گرفت و مهاجران و انصار و گروهى از مردم براى بيعت با او شتافتند.
امام علی(ع) در میان آنها خطبه ای فرمودند و سپس مردم آماده بیعت با ایشان شدند.
📋《فَقَامَ إِلَيْهِ اَلنَّاسُ فَبَايَعُوهُ، فَأَوَّلُ مَنْ قَامَ فَبَايَعَهُ طَلْحَةُ وَ اَلزُّبَيْرُ، ثُمَّ قَامَ اَلْمُهَاجِرُونَ وَ اَلْأَنْصَارُ وَ سَائِرُ اَلنَّاسِ حَتَّى بَايَعَهُ اَلنَّاسُ》
♦️سپس مردم به سوى ایشان رو آوردند و با حضرت(ع) بيعت كردند، و اولين كسانى كه به پا خواسته و بيعت كردند «طلحه» و «زبير» بودند.
آنگاه مهاجران و انصار و بقيۀ مردم نیز به پا خواستند تا اينكه همه مردم با حضرت(ع) بيعت كردند.(۱)
از آنجایی که طلحه و زبیر اولین کسانی بودند که با حضرت(ع) بیعت کردند و در به خلافت رسیدن امام علی(ع) تلاش کردند، اینک چشم طمع به حکومت در خلافت امام علی(ع) داشتند.
👥اولین اقدام «طلحه» و «زبیر» بعد از بیعت با امام علی(علیه السلام) :
1⃣اعتراض به نحوه ی تقسیم بیت المال!
طلحه و زبیر معترض تقسیم بیت المال حضرت(ع) شدند و به خاطر سابقه خود در اسلام راضی به تقسیم مساوی بیت المال نبودند.
تا جایی که به امام علی(ع) گفتند:
📋《جَعَلْتَ حَظَّنَا فِي اَلْإِسْلاَمِ كَحَظِّ غَيْرِنَا مِمَّا أَفَاءَ اَللَّهُ عَلَيْنَا بِسُيُوفِنَا، مِمَّنْ هُوَ لَنَا فَيْءٌ، فَسَوَّيْتَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُمْ》
♦️تو بهره ی مسلمانى ما را در آنچه كه خداوند به خاطر شمشير زدن هايمان به ما ارزانى داشت و آنچه كه غنيمت ما بود، همانند غير ما قرار دادى و ميان ما و آنان يكسانسازى كردى!
امام علی(ع) به آنان فرمود :
📋《وَ اَللَّهِ مَا لَكُمْ وَ لاَ لِغَيْرِكُمْ إِلاَّ ذَلِكَ، أَلْهَمَنَا اَللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ اَلصَّبْرَ عَلَيْهِ》
♦️به خدا سوگند! چيزى براى شما و غير شما نيست مگر همين!
خداوند ما و شما را بر تحمّل اين مسأله شكيبايى عنايت كند.(۲)
2⃣اعتراض به بی نصیب ماندن از پست حکومتی!
طلحه و زبیر انتظار پست حکومتی از امام علی(ع) داشتند، از این جهت زبیر خواستار حکومت عراق و طلحه حکومت یمن بود.
آنان می گفتند :
📋《نُبَايِعُكَ عَلَى أَنَّا شُرَكَاؤُكَ فِي اَلْأَمْرِ》
♦️ما با تو بیعت کردیم که در حکومت نصیبی داشته باشیم.
که امام علی(ع) بعدها در طی خطبه ای فرمود که من به آنان گفتم :
📋《لاَ وَ لَكِنَّكُمَا شُرَكَائِي فِي اَلْقُوَّةِ وَ عَوْنَايَ فِي اَلْعَجْزِ فَبَايَعَانِي عَلَى هَذَا اَلْأَمْرِ، وَ لَوْ أَبَيَا لَمْ أُكْرِهْهُمَا كَمَا لَمْ أُكْرِهْ غَيْرَهُمَا. وَ كَانَ طَلْحَةُ يَرْجُو اَلْيَمَنَ وَ اَلزُّبَيْرُ يَرْجُو اَلْعِرَاقَ، فَلَمَّا عَلِمَا أَنِّي غَيْرُ مُوَلِّيهِمَا اِسْتَأْذَنَانِي لِلْعُمْرَةِ يُرِيدَانِ اَلْغَدْرَ، فَاتَّبَعَا فَأَتَيَا عَايِشَةَ وَ اِسْتَخَفَّاهَا مَعَ كُلِّ شَيْءٍ فِي نَفْسِهَا عَلَيَّ》
♦️نه! اما شما با من در نيرو و قوت شريكيد و در حال عجز مددكار من هستید.
پس با اين شرط با من بيعت كردندو اگر امتناع كرده بودند اكراه و اجبارشان نمي كردم، چنانچه نسبت به غير آنان اجبار نكردم.
طلحه اميد حكومت يمن داشت و زبير اميد حكومت عراق داشت.
و چون دانستند كه من به آنان حكومت نخواهم داد، به بهانه عمره از من اجازۀ مسافرت خواستند و در حقيقت قصدشان غدر و مكر بود.
پس به عايشه پيوستند و او را با عداوتهائى كه از من در دل داشت بر عليه من بر انگيختند.(۳)
چهار ماه پس از به خلافت رسیدن امام علی(ع)، طلحه و زبیر که دریافتند با خلافت امام علی(ع)، مردم از ایشان رویگردان شدهاند و دیگر جایی در مدینه ندارند، از امام علی(ع) اجازه خواستند که برای انجام عمره به مکه بروند.
طلحه و زبیر، برای پیشبرد مقاصد خود، از عایشه، که پیش از قتل عثمان برای عمره به مکه رفته بود، درخواست کردند که به خونخواهی عثمان و انتقام از کشندگان او، که اکنون از یاران نزدیک علی(ع) و سرداران او شدهاند، با آنان همراه شود و او نیز پذیرفت.(۴)
عایشه در این نبرد بر شتری سرخ موی به نام عسگر سوار بود و علت نامگذاری این جنگ به جمل (شتر نر) همین است.
این جنگ نخستین جنگ داخلی مسلمانان محسوب می شد.
📜دیدگاه سران ناکثین «عایشه» و «طلحه» و «زبیر» :
👤عایشه که پیشتر در مدینه مردم را به قتل عثمان تحریک می کرد و می گفت :
📋《اُقْتُلُوا نَعْثَلاً قَتَلَ اَللَّهُ نَعْثَلا قَتَلَ اَللَّهُ نَعْثَلاً فَلَقَدْ أَبْلَى سُنَّةَ رَسُولِ اَللَّه(ص)》
♦️نعثل يهودى را بکشید كه خدا او را كُشَد كه او سنت رسول الله(ص) را كهنه ساخته است.(۵)
اما بعد از مرگ عثمان برای مردم مکه سخنرانی می کرد و تحریک می نمود.
@TarikhEslam
ادامه مطالب :👇
عایشه می گفت :
📋《أَيُّهَا اَلنَّاسُ! إِنَّ أَهْلَ اَلْمَدِينَةِ اِجْتَمَعُوا عَلَى هَذَا اَلرَّجُلِ اَلْمَقْتُولِ ظُلْماً بِالْأَمْسِ وَ نَقَمُوا عَلَيْهِ!
قُتِلَ وَاللَّهِ عُثْمَانُ مَظْلُومًا، وَاللَّهِ لَأَطْلُبَنَّ بِدَمِهِ!》
♦️ای مردم! همانا اهل مدینه دیروز علیه عثمان اجتماع کردند و او را مظلومانه کشتند و بر او بد کردند!
به خدا قسم! عثمان مظلوم به قتل رسیده است و به خدا سوگند! من خونخواه عثمان بن عفان خواهم بود.(۶)
👤زبیر نیز چنین می گفت که خونخواهی عثمان را رها نخواهم کرد و مدعی بود که به اجبار و اکراه با علی(ع) بیعت کرده است و قائل بود که؛
📋《وَاللُّجُّ عَلَى عُنُقِي》
♦️هنگام بیعت شمشیر بر روی گردنم بود.(۷)
👤طلحه نیز در خطبهای که بین مردم بصره ایراد نمود، قصد خود را از جنگ با امام علی تلاش برای اصلاح امت رسول اکرم(ص) بوده و او نیز همچون زبیر مدعی بود که به خون خواهی عثمان آمده است و بیعت آنان از روی اکراه بوده است!(۸)
آنان ادعا میکردند که امام علی(ع)، عثمان را کشته است و از قاتلان عثمان طرفداری میکند.
آنان خود را خون خواه عثمان معرفی می کردند و این چنین بیعت خود را شکستند.
اما جریان این بود که؛
عثمان در سال ۳۵ هجری به دلیل بی کفایتی و ضعف مدیریتی در امور مملکت داری، خانه اش توسط مسلمین مدینه محاصره شد و به او سه روز مهلت دادند تا اوضاع را سامان بخشد.
سه روز به پایان رسید و خبری نشد و آب را بر خانه او ممنوع کردند.
عثمان در این هنگام از فرط تشنگی دست به دامان امام علی(ع) شد و امام ناچار آبی را به وسیله حسنین(ع) به اندرون خانه عثمان فرستاد.
در این هنگام؛ مردم فرصت طلب، فوج فوج به درون خانه عثمان ریختند و با اهل خانه نزاع کردند و عثمان را کشتند.(۹)
بعد از مرگ عثمان، جنازه او در منطقه ای دور افتاده، به نام (حشّ کوکب) که به قبرستان یهودیان معروف بود، انداخته شد.
در منابع آمده است که؛
📋《مَكَثَ عُثْمَانُ فِي حَشِّ كَوْكَبٍ مَطْرُوحًا ثَلاثًا، لا يُصَلَّي عَلَيْهِ》
♦️جنازه عثمان به مدت سه روز، بدون اینکه کسی بر وی نماز بخواند، در حش کوکب انداخته و رها گردید.(۱۰)
ودر نقلی دیگر آمده است؛
📋《فَعُثْمَانُ ثَمَّ ثَلَاثَةَ أَيَّامِ مَنْبُوذاً فِي الْمَزَابِلِ》
♦️پس عثمان به مدت سه روز، جنازه اش در مزبله ها انداخته شده بود.(۱۱)
و امام علی(ع) با توجه به اقبال عمومی و اتمام حجت، ناچار خلافت را پذیرفت و خلیفه شد.
اما در مقابل؛ معاویه از این فرصت بهره جست و علی(ع) را خلیفه ی آشوب طلب و فتنه گر نامید و او را قاتل عثمان و سایر صحابه و هتّاک به عایشه معرفی کرد.
پیراهنِ خونین عثمان توسط همسرش نائله به نزد معاویه در شام فرستاده شد، و او از این موضوع، بیش ترین بهره برداری سیاسی را به عمل آورد.
📋《وَ نَصَبَ مُعَاوِیةُ القَمِیصَ عَلَى مِنبَرِ دِمَشقَ》
♦️معاویه آن پیراهن را بر روی منبر مسجد دمشق قرار داد.(۱۲)
و با سخنانی، احساسات همگان را برانگیخت و در نتیجه، مردم هم با معاویه یک صدا شدند که علی(ع) باید خون عثمان را گردن بگیرد.
معاویه در عموم، علی(ع) را قاتل عثمان معرفی کرد و این ادعا پیروانی پیدا کرد و عثمان همچون قدیسی مظلوم خون پیروان خود را به جوشش و غلیان در می آورد.
و مردم هم با معاویه یک صدا شده بودند که علی(ع) باید خون عثمان را گردن بگیرد.
امام علی(ع) در خطبه ای فرمود :
📋《اِنَّهُم لَیَطلُبُونَ دَمَاً، هُم سَفَکُوهُ》
♦️آنها خونی را طلب می کنند که خود آن را بر زمین ریخته اند.(۱۳)
بدین ترتیب، طلحه و زبیر و دیگر جداییطلبان که میدانستند کارشان بدون عایشه همسر رسول اکرم(ص)، که مورد توجه مردم بود به نتیجه نمیرسد با کسب موافقت عایشه سپاهی فراهم ساختند و به سوی بصره حرکت کردند.
سپاه عایشه پس از مسافت راه طولانی به نزدیکی بصره رسیدند.
وقتی خبر به مردم بصره رسید، عثمان بن حُنَیف (فرماندار علی(ع) در بصره) عِمران بن حُصَین و ابوالاسود دُؤَلی را نزد عایشه فرستاد تا سبب آمدن او و مخالفت او را بپرسند.
آن دو به عایشه یادآوری کردند که، به امر خدا و همچون دیگر همسران رسول(ص)، باید در خانهات بمانی!
اما عایشه همچنان خود را مدعی خونخواهی عثمان می دانست.
امام(ع) بعد از اطلاع از این جریان، طبق روایاتی سپاهی متشکل از بیست هزار تن آماده حرکت به سوی بصره شد.
امام علی(ع) تمایلی به جنگ نداشت و تا سه روز پس از ورود به بصره، با ارسال پیغامهایی، میکوشید تا شورشیان را باز دارد و آنان را به همراهی با خویش بخواند.(۱۴)
⚔درخواست یاری توسط امام علی(ع) از مردم کوفه :
امام علی(ع) مجبور به جلوگیری از تصرف عراق توسط این گروه ناکثین شد، چرا که شام فقط از معاویه اطاعت میکرد.
در مصر نیز هرج و مرج وجود داشت؛ بنابراین با از کف رفتن عراق، عملاً استانهای شرقی وابسته به آن شامل ایران نیز از دست میرفت.
@TarikhEslam
ادامه مطالب :👇
در هنگام عزیمت امام علی(ع) از مدینه به سمت بصره(قبل از وقوع نبرد جمل) علی(ع) در جایی توقف کرد و با قریشیان مکی بصره دیدار کرد.
در ربذه، امام علی(ع) اخبار درگیریهای بصره میان سپاه بصره با عثمان بن حنیف و حکیم بن جبله را دریافت کرد.
این عمل بمثابه پیام جنگ به امام علی(ع) بود.
امام(ع) هاشم بن عتبه را با نامهای نزد ابوموسی اشعری والی کوفه فرستاد، تا سپاهی گرد آورد.
امام(ع) در منزل فید، در میانه راه مکه و کوفه، حسن مجتبی و عمار یاسر را برای گردآوری سپاه به کوفه گسیل داشت. همچنین، به تدریج افراد دیگری نظیر محمد بن ابی بکر، عبدالله بن عباس را نیز به کوفه فرستاد، تا سپاه گرد آورند.
ابوموسی اشعری والی کوفه پیش از جنگ جمل با امام علی(ع) بیعت نمود.
اما وقتی که جنگ بین طلحه و زبیر و عایشه با امام علی(ع) بالا گرفت، ابوموسی موضعی بیطرف اتخاذ کرد و با وجود تحت فشار قرار گرفتن، از تصمیمش منصرف نشد.
ابوموسی اشعری در کوفه، با اینکه امام علی(ع) را به عنوان خلیفه به رسمیت شناخته بود، مردم کوفه را بیطرفی در جنگ داخلی بین مسلمانان فرا میخواند.
عایشه، نیز، در این هنگام نامهای بصره به ابوموسی اشعری نگاشت و از او خواست کاری کند که مردم کوفه به یاری علی(ع) نروند.
ابوموسی نیز، شاید متأثر از آن، مردم را از فتنه برحذر میداشت و به خودداری از جنگ فرا می خواند.
همچنین، وی نامهای به زید بن صوحان، که از بزرگان کوفه و یاران امام علی(ع) بود، نگاشت و از وی خواست تا به سپاه جمل بپیوندند یا دست کم مردم را از یاری علی(ع) بازدارد اما زید اجابت نکرد.
سرانجام حامیان امام علی(ع) وی را از کوفه بیرون کردند و علی نامهای شدیدالحن به وی نوشت و از امارت کوفه عزلش کرد و قرظه بن کعب را به امارت کوفه گماشت.
فرستادگان امام علی(ع) از جمله عمار یاسر، محمد بن ابی بکر، و حتی امام حسن مجتبی(ع) تلاش بسیاری برای جلب حمایت برای سپاه امام علی(ع) انجام دادند، تا بالاخره شش، هفت یا دوازده هزار نفر را به سپاه حضرت(ع) ملحق کردند.
در نهایت، امام علی(ع) با سپاهی عظیم متشکل از هفت گروه از قبایل گوناگون که از مدینه، کوفه و بصره به او پیوسته بودند به بصره رسید.(۱۵)
در این جنگ نیز، امام حسن(ع) در میمنه و امام حسین(ع) در میسره بود.
اصحاب جمل نیز سپاه خویش را آراستند، در حالی که عایشه بر شتری که آن را با زره پوشانده بودند نشسته و پیشاپیش صفوف بود.
این جنگ در روز پنجشنبه نیمه جمادی الآخر سال ۳۶ هجری قمری در مکانی به نام «خریبه» از نواحی بصره رخ داد.
جنگ آغاز شد؛ اصحاب جمل، پس از چند ساعت نبرد و دادن کشته بسیار، شب هنگام شکست خورده و مغلوب شدند.
✍عاقبت ناکثین:
1⃣عایشه:
پس از جنگ، عایشه را از هودج بیرون آوردند و برای او خیمهای برپا کردند.
امام علی(ع) او را به سبب جنگافروزی سرزنش کرد.
سپس به برادر او، محمد بن ابی بکر، فرمود تا او را به بصره ببرد.(۱۶)
2⃣زبیر :
او پس از شکست سپاه جمل، زبیر از معرکه گریخت و به مدینه رفت.
به هنگامی که زبیر میدان را ترک کرد، عَمرو بن جُرموز، با چند تن از یارانش، به تعقیب او پرداخت و در جایی به نام وادیالسِّباع او را غافلگیرانه کشت.(۱۷)
3⃣طلحه:
هنگامی که سپاه جمل میگریخت، مروان بن حَکَم تیری به پای طلحه زد و او را زخمی کرد.
طلحه را به خانهای در بصره منتقل کردند و او در آنجا، به علت خونریزی، درگذشت.(۱۸)
همچنین جنگ جمل باعث انتقال مرکز خلافت مسلمین از مدینه به کوفه در عراق شد.
📚منابع:
۱)۲)أمالی شیخ طوسی، ص۷۲۷
۳)کشف المحجة ابن طاووس، ص۲۳۵
۴)الفتوح ابن أعثم كوفی، ج۲، ص۴۵۲
۵)کشف الغمة اربلی، ج۱، ص۲۳۸
۶)الكامل في التاريخ ابن أثير، ج۲، ص۵۷۰
۷)تاریخ الطبری، ج۳، ص۴۸۰
۸)أنساب الأشراف بلاذری، ج۳، ص۲۵
۹)الامامة و السّیاسة دینوری، صص۶۷-۷۰
۱۰)معرفة الصحابة اصبهانی، ج۱، ص۶۸
۱۱)الصراط المستقيم عاملی نباطی، ج۱، ص۲۱۸
۱۲)تاريخ الإسلام ذهبی، ج۳، ص۴۵۱
۱۳)شرح نهج البلاغة ابن ابي الحديد، ج۹، ص۳۳
۱۴)تاریخ الطبری، ج۴، ص۵۳۴/
تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۱
۱۵)انساب الاشراف بلاذری، ج۲، ص۱۶۶/
الاخبار الطوال دینوری، ج۱، ص۱۴۴
۱۶)الفتوح اعثم کوفی، ج۲، ص۴۸۳
۱۷)تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۱
۱۸)تاریخ الطبری، ج۴، ص۵۲۷
@TarikhEslam
🗺نقشه مسیر حرکت سپاه ناکثین (مکه به بصره) و سپاه امام علی(ع) (مدینه به ذی قار_بصره) در #جنگ_جمل!👆
@TarikhEslam