eitaa logo
تاملی در تاریخ اسلام
2.2هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
165 ویدیو
278 فایل
﴾﷽﴿ 🕌امام علی(علیه السلام) خطاب به امام حسن(علیه السلام): «وَاعْرِضْ عَلَیْهِ أَخْبَارَ الْمَاضِینَ..» 📚نهج البلاغه، نامه۳۱ ✅روزی نه چندان دورِ دور، ماهم در تاریخ، ورق خواهیم خورد. @hosseinifazel نشر و کپی بدون ذکر منبع🚫 📚مقتل : @AsnadolMasaeb
مشاهده در ایتا
دانلود
✅طبق منابع تاریخی، یزید بن معاویه در سال ۲۶ قمری به دنیا آمد که پدر او «معاویه» فرزند ابوسفیان و مادرش «میسون بنت بجدل کلبی» است. میسون پس از ازدواج با معاویه، نتوانست زندگی در دمشق را تحمل کند و پس از جدایی از معاویه به همراه یزید که بنابر احتمال تاریخی شیرخوار بوده، به صحرا بازگشت. پس بدین ترتیب یزید کودکی خود را در قبیله میسون و در کنار مادرش گذراند که مردمان آن قبیله از قبایل «حُوّارین»(در منطقه حمص شام) با پیشینیه مسیحیت، در زمان پیش از اسلام که بعد از اسلام نیز تمامی قبیله او مسلمان نشدند. افزون بر اخلاق ظاهری بادیه نشین و صحراگزینی در یزید همچون علاقه به شکار، اسب سواری، تربیت حیوانات و بازی با سگ و میمون، از تربیت خاصّ مسیحیان تأثیر پذیرفت و از این رو شراب خواری، رقص، غنا، سگ بازی و خوش گذرانی جزء طبیعت وجودی یزید شد. 🔷️خلافت «یزید بن معاویه» : قاضى نعمان مى‌ نويسد : روزى حضرت رسول اکرم(ص) به معاویه فرمود : 📋《أَىُّ يَوْمٍ لِأُمَّتِي مِنْكَ؟ وَ أَىُّ يَوْمِ سُوءٍ لِذُرِّيَّتِي مِنْكَ مِنْ جَرْوٍ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِكَ؟ يَتَّخِذُ آيَاتِ اللَّهِ هُزُواً وَ يَسْتَحِلُّ مِنْ حُرْمَتِي مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَ‌!》 ♦️امّت من چه روز سختى از تو خواهند داشت؟ و خاندان من از فرزندى كه از صلب تو خارج مى‌ شود، روز بدى را در پيش دارد. همان فرزندى كه آيات خدا را به استهزا مى‌گيرد و آن‌ چه را كه خداوند از حريم من حرام كرده، وى حلال مى‌شمارد.(۱) در تاریخ خلفاء هیچ نامی از نام یزید شومتر و نفرت انگیزتر نیست. خلافت کوتاه او بعد از مرگ معاویه در ۱۵ رجب سال ۶۰ قمری، که فقط سه سال و نیم طول کشید که از نظر مسلمانان چیزی جز یک سلسله فجایع مستمر نبود. سال ۶۱ هجری امام حسین(ع) را به شهادت رساند، سال ۶۳ هجری «واقعه حرّه» را رقم زد و مدینه را غارت کرد و سال ۶۴ هجری هم کعبه را به سنگ و آتش و منجنیق بست. هر یک از این سه واقعه می توانست یک خلیفه و یک خاندان را ننگین کند. پس از مرگ معاویه، یزید به حکومت رسید و او نخستین کسی بود که بر خلاف سنت خلفای پیشین، به انتصاب پدرش و به صورت موروثی حاکم شد. یزید در روز نخست، نامه‌ای به حاکم مدینه نوشت و او را از مرگ معاویه مطلع ساخت و به او دستور داد که از حسین بن علی(ع) و عبدالله بن عمر و عبدالرحمن بن ابی بکر و عبدالله بن زبیر به زور بیعت بگیرد و هر کس نپذیرفت گردنش را بزند. امام حسین(ع) با شناختی که از یزید داشتند؛ فرمودند: 📋《هَيْهاتِ مِنَّا الذِلَّةُ..وَ عَلَى اَلْإِسْلاَمِ اَلسَّلاَمُ إِذْ قَدْ بُلِيَتِ اَلْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِيدَ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ جَدِّي يَقُولُ : اَلْخِلاَفَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلَى آلِ سُفْيَانَ!》 ♦️ما تن به ذلت نمی دهیم، زمانی که امت اسلامی گرفتار زمامداری مثل یزید شود، باید با اسلام خداحافظی کرد، و همانند من با چنین فردی بیعت نمی کند. شنیدم از جدم رسول خدا(ص) که می فرمود : خلافت بر آل ابی سفیان حرام است.(۲) بعد از امتناع امام حسین(ع) از بیعت با یزید، واقعه کربلا رخ داد و امام حسین(ع) مظلومانه به شهادت رسید و واقعه کربلا موجب شد یزید به یکی از منفورترین شخصیت ‎ها نزد شیعیان تبدیل شود. شیعیان یزید را مستحق لعن دانسته و بیزاری جستن از او را از ضروریات مکتب خود می‌ دانند. در منابع روایی شیعه، روایاتی از حضرت رسول اکرم(ص) و اهل بیت(علیهم السلام) در لعن یزید و قاتلان امام حسین(ع) نقل شده است. در زیارت عاشورا عبارتی در لعن همه خلفای بنی‌امیه وجود دارد. افزون بر این، در نسخه مشهور زیارت عاشورا، با عبارتِ؛ «اللهُمَّ الْعَنْ یزِیدَ خَامِساً» به لعن یزید تصریح شده است. یزید پس از سه سال و هشت ماه حکومت، در سال ۶۴ قمری در ۳۸ سالگی به درک واصل شد. 💀علت مرگ یزید در تاریخ : ۱)گروهی سبب مرگ یزید را مستی بیش از حد ذکر کرده‌اند.(۳) ۲)برخی دیگر گفته‌اند که روزی در حالت مستی، میمون خود را بر الاغی وحشی سوار کرده بود و در پی‌ او می ­‎تاخت تا اینکه از اسب فرو افتاد و مُرد.(۴) ۳)برخی نیز می‌گویند بر اثر بیماری ذات الجنب(عفونت ریه) مُرد.(۵) به هر ترتیب او را در دمشق دفن کردند و نقل شده است که وقتی عباسیان بر دمشق مسلط شدند، قبر وی را نبش کرده و آتش زدند. @TarikhEslam ادامه مطالب :👇
💀نمونه هایی از روحیات پلید و خبیث یزید : 1⃣میمون باز و سگ باز: یزید به رسم بادیه نشینان به حیوانات خود لقب و کنیه می داد و بر آنها لباس ابریشم و حریر و زیبا و زربافت می پوشاند و بر صدر مجلس و بعضا در کنار خود بر روی منبر جای می داد و حتی با آنان بر سر سفره طعام می نشست. نقل است که او ؛ 📋《[کَانَ] يَلْعَبُ بِالْكِلَابِ [وَ الْقُرُودِ]》 ♦️او همواره با سگان و میمونها هم بازی می شد.(۲)(۳) یزید علاوه بر آن با بوزینگان نیز مانوس بود و او میمونی داشت که به او لقب «اباقیس» داده بود و او را در مسابقات اسب سواری شرکت می داد. اباقیس در یکی از این مسابقات از مرکب سقوط کرد و مُرد! یزید بسیار اندوهگین شد و دستور داد، همه سران مملکت را جمع کنند. یزید خود بوزینه اش را در طی مراسمی کفن و کفن کرد و بر آن نماز خواند، و مراسم ترحیمی برای آن حیوان گرفت!(۴) 2⃣زنا کار و هوس ران: یزید معشوقه ای به نام «هند دختر عبدالله بن عامر» که کنیه اش «ام کلثوم» بود، داشت که همواره با او در حال هوسرانی علنی بود، تا جایی که در اشعار یزید ذکر شده است : 📋《مَا إِنْ أُبَالِي بِمَا.. إِذَا اتَّكَأْتُ عَلَى الْأنمَاطِ فِي غُرَفٍ‌ بِدَيرِ مُرَّانَ عِنْدِي أُمِّ كُلْثُومٍ!》 ♦️من باكى ندارم زیرا كه من در «دير مرّان» در ميان غرفه‌ ها بر بالشها تكيه زده‌ام و امّ كلثوم را در كنار خود دارم!(۵) «عبدالله بن حنظله غسیل الملائکه» در سفر خود از مدینه به شام و بعد از ديدار با يزيد گفت: 📋《اِنَّهُ رَجُلٌ یَنْکِحُ الاُمُّهَاتِ وَ الْبَنَاتِ وَالاَخَوَاتِ》 ♦️او شخصي است كه در زناشويی حريم شرع را رعايت نمی كند و با مادران و دختران و خواهران زنا می کند.(۶) 3⃣شارب الخمر: يزيد از كودكی اهل شُرب خمر بود و در شهر مدينه و در ملاء عام شرابخواری می كرد. او در مجالس علنی شراب می خورد و مست لايعقل، به ياوه گويی می پرداخت! او همواره به باده به دستان می گفت : 📋《إِسْقِنِي شَرْبَةً تَروِّي مُشَاشِي‌..》 ♦️اى ساقى! به من شرابى بنوشان كه جان مرا سيراب كند!(۷) عبدالله بن حنظله بعد از ديدارش با يزيد می گوید: 📋《قَدِمْنَا مِنْ عِنْدِ رَجُلٍ لَيْسَ لَهُ دِينٌ، يَشْرِبُ الْخَمْرَ》 ♦️ما از نزد مردى آمديم كه دين ندارد، او شراب مى‌ نوشد.(۸) يزيد به هنگامى كه مى‌خواست شراب بنوشد چنين مى‌سرود : 📋《وَ إِنْ حَرُمَتْ يَوْماً عَلَى‌ دِينِ أَحْمَدَ فَخُذْهَا عَلَى‌ دِينِ الْمَسِيحِ بْنِ مَرْيَمَ‌》 ♦️اگر نوشيدن شراب در دين اسلام حرام است؛ آن را مطابق دين مسيح بنوش!(۹) 4⃣تارک الصلاه: عبدالله بن حنظله نیز می گوید: 📋《یَزِیدُ رَجُلٌ یَدَعُ الصَّلَاةَ..》 ♦️یزید نماز را رها کرده بود.(۱۰) نقل شده است كه روزی يزيد مجلس بزم و شرابی مهيا ساخت كه صداي اذان به گوشش رسيد، به او گفتند وقت نماز است، يزيد پاسخ داد اين مجلس شراب بهتر از نماز است و من جريان بهشت را به ته پياله‌ها خريده‌ام. 5⃣مطربی و اهل غناء و شاعر اشعار کفرآمیز: مسعودی می گوید: در دوران حكومت كوتاه وى، حتّى در محيط مقدّسى همچون مكّه و مدينه جمعى به نوازندگى و استعمال آلات لهو و لعب مى‌پرداختند و يزيد خود اهل طرب و موسیقی و خنیاگری و عياشی بود که همواره زنان و کنیزان زیبا روی کاخ، در حال رقص و آواز در کنار یزید دیده می شدند.(۱۱) نقل است که؛ 📋《يَضْرِبُ بِالطَّنَابِيرِ وَ يُعْزَفُ عِنْدَهُ الْقِيَانُ》 ♦️او طنبور مى‌نواخت و نوازندگان در نزد وى به لهو و لعب مشغول بودند.(۱۲) حتی اشعاری در انکار مقام نبوت و وحی از خود و دیگران می سرود: 📋《لَعِبَت هَاشِمُ بِالمُلكِ فَلَا، خَبَرُ جَاءَ وَ لَاوَحيٌ نَزَلَ!》 ♦️بنی هاشم با حكومت بازى کردند وگرنه، نه خبرى آمده بود و نه وحى ای نازل‌ شده بود.(۱۳) 6⃣قمار باز: یزید با ندیمان خود همواره در حال قمار بود. امام حسین(ع) دلیل عدم بیعتش را با یزید اینگونه می فرماید : 📋《..غُلَامٌ مِنَ الْغِلْمَانِ، يَشْرِبُ الشَّرَابَ، وَ يَلْعَبُ بِالْكِعَابِ‌》 ♦️پسرک جوانی که شراب می خورد و قمار بازى مى‌كند(۱۴) «أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى القَومِ الظَّالِمِینَ» 📚منابع: ۱)المناقب و المثالب قاضی نعمان، ص۷۱ ۲)مثیرالاحزان ابن نمای حلی، ص۲۵ ۳)الثقات ابن حبان، ص۱۶۲ ۴)انساب الأشراف بلاذری، ج۵، ص۲۸۷ ۵)تاریخ مدینة دمشق ابن عساکر، ج۶۵، ص۳۹۷ ۶)البداية و النهاية ابن کثیر، ج۸، ص۲۳۹ ۷_۱۰_۱۲_۱۴_۱۶)الكامل فی التاریخ ابن اثير، ج۴، ص۱۰۳ ۸)البداية و النهاية ابن کثیر، ج۸، ص۲۳۹ ۹_۱۱_۱۳_۱۵)مروج الذهب مسعودی، ج۳، صص۶۸_۶۶ ۱۷)البداية و النهاية ابن کثیر، ج۸، ص۲۴۶ ۱۸)الاحتجاج طبرسى، ج۲، ص۹۲ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅«عُبیدالله بن زیاد» با کنیه «ابوحفص» از کنیزی به نام «مرجانه» زاده شد. برخی ابن زیاد را به طعنه به مادرش «ابن مرجانه» منسوب می کردند که اشاره به ناپاکی تولد او دارد. در زیارت عاشورا نیز با اسم «مرجانه» به او لعن شده است. «وَ لَعَنَ اللهُ ابنَ مَرجَانَةَ» پدرش زیاد بن ابیه، در دوران امام علی(ع) کارگزار ایشان در شهر «استخر فارس» بود که بعد از شهادت امام علی(ع) معاویه، زیاد را با استناد به صحبتی از پدرش ابوسفیان که زیاد را حاصل زنای خود با «سمیه»(مادر زیاد) می‌ دانست، بدین رو معاویه، زیاد را برادر خویش می‌خواند و وی را «زیاد بن ابی سفیان» خطاب می کرد که حتی معاویه در مکاتبات خود به زیاد او را این چنین خطاب می کرد : «مِن أَمِيرِالمُؤمِنينَ مُعَاوِيةَ بنَ أَبِي سُفيَانَ إِلَى زِيَادِ بنِ أَبِي سُفيَانَ»(۱) اما در نسَب زیاد بن ابیه نیز اختلاف است و مشخص نیست پدر او کیست، از این رو،‌ وی را ابن ابیه یعنی پسرِ پدرش خوانده‌ اند. معاویه، زیاد را در دوران حکومت خود به حکومت بصره و کوفه گمارد که بعدها از سرداران و حکمرانان نامی اموی شد که در سرکوب شورش‌ها در مناطق اسلامی، به قساوت و بی‌ رحمی شهرت یافت‌. عُبیدالله در قلمرو حکومتی پدرش زیاد بن ابیه که والی کوفه و بصره بود، از امور حکومتی دور نبوده است. معاویه پس از مرگ زیاد، عُبیدالله را به حکومت خراسان منصوب و در سال ۵۵ قمری او را از ولایت خراسان برداشت و به امارت بصره منصوب کرد. عبیدالله در حکومت بصره موفق عمل کرد و نا آرامی‌هایی که از سوی خوارج ایجاد شده بود را با سرکوبشان آرام کرد. یزید پس از مرگ معاویه در سال ۶۰ قمری قصد داشت عبیدالله را از حکومت بصره بردارد ولی گویا اوضاع وخیم سیاسی بصره و کوفه اجازه این کار را به او نداد. 🔷عمده فعالیت های عبیدالله درباره واقعه کربلا : 1⃣سرکوب قیام مسلم بن عقیل و شهادت او : وقتی خبر آغاز قیام امام حسین(ع) و اعزام مسلم بن عقیل به کوفه، و بیعت کوفیان با مسلم به یزید رسید، یزید بلافاصله «نعمان بن بشیر» را عزل و عُبیدالله را که به خشونت در سرکوب شورش‌ها و جنبش‌ها مشهور بود، در سال ۶۰ قمری با حفظ سمت به ولایت کوفه منصوب کرد. یزید در نامه به عبیدالله بن زیاد نوشت : 📋《قَد بَلَغَنِي أَنَّ أَهلَ الكُوفَةِ قَد كَتَبُوا إلَى الحُسَينِ(ع) فِي القُدُومِ عَلَيهِم، وَ أنَّهُ قَد خَرِجَ مِن مَكَّةَ مُتَوَجِّهَاً نَحوَهُم، وَ قَد بَلَي بِهِ بَلدَكَ مِن بَينَ البُلدَانِ، وَ أَيَّامَكَ مِن بَينِ الأيَّامِ، فَإِن قَتَلتَهُ، وَ إلّا رَجَعتَ إلَى نَسَبِكَ وَ إلَى أَبِيكَ عُبَيد، فَاحذِر أَن يَفُوتَكَ》 ♦️خبر یافته‌ام که مردم کوفه به حسین بن علی(ع) نامه نوشته‌اند تا نزد ایشان بیاید و او هم از مکه بیرون آمده، به سوی ایشان رهسپار گشته است و اکنون از میان همه شهرها شهر تو و از میان همه زمان‌ها زمان تو است که بدین آزمایش گرفتار آمده، حال اگر او را کشتی که هیچ، و گر نه به نسب و پدر خویش «عبید» بازگردی، پس مبادا که از دستت رها شود.(۲) کوفیان در سال۶۰ قمری، برای بیعت با امام حسین(ع) اعلام موافقت کردند و در انتظار ورود او به کوفه بودند که ابن زیاد با روی پوشیده وارد شهر شد. 📋《ثُمَّ دَخَلَها لَيلاً فَظَنَّ أهلُها أنَّهُ الحُسَينُ(ع) فَتَبَاشَرُوا بِقُدُومِهِ وَ دَنَوا مِنهُ فَلَمَّا عَرَفُوا أَنَّهُ ابْنُ زِيَادٍ تَفَرَّقُوا عَنْهُ》  ♦️عبیدالله شب وارد کوفه شد و مردم گمان کردند که او امام حسین(ع) است و از او استقبال کردند، ولی بعدها دریافتند که عبیدالله بوده، از اطراف او پراکنده شدند.(۳) ابن زیاد به محض ورود به کوفه، در یک خطابه، مخالفان حکومت یزید را به‌ سختی تهدید کرد و نخستین اقدام عبیدالله جستجو برای یافتن مسلم بن عقیل بود که در مدت کوتاه توانست مسلم و دیگر مخالفین از جمله «هانی بن عروه» و «مختار ثقفی» و «میثم تمّار» را دستگیر کند. 2⃣اعزام لشکر به سوی امام حسین(ع) : عبیدالله پس از تهدید و تطمیع کوفیان، حرّ بن یزید را با سپاهی هزار نفره به سوی امام حسین(ع) فرستاد و به او دستور داد تا جلوی حسین(ع) را بگیرد و نیز اجازه ندهد در محلی که دارای آب است، اردو بزند. سپس عمر بن سعد بن ابی وقاص را با لشکری به سوی امام حسین(ع) فرستاد. 3⃣اسیر کردن خاندان امام حسین(ع) : پس از شهادت امام حسین(ع)، ابن زیاد دستور داد باقی‌ مانده خاندان او را اسیر کنند و به کوفه بیاورند. طبق دستور عبیدالله، کاروان اسراء وارد دارالعماره کوفه شدند. هنگامی که اسراء وارد کاخ ابن زیاد شدند، زینب کبری(س) هیچ اعتنایی به عبیدالله نکرد. عبیدالله پرسید : این زن چه کسی است که از سایر اسراء جدا شده و دور تا دور او را کنیزانش فراگرفته است؟ کسی به او جواب نداد و سؤالش را تکرار کرد و باز هم کسی جواب نداد. دفعه سوم یا چهارم یکی از زنها گفت : این زینب دختر فاطمه(س) دختر رسول اکرم(ص) است. @TarikhEslam ادامه مطالب :👇
بعد از این که ابن زیاد، حضرت زینب(س) را شناخت، چنین گفت : 📋《الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَحَكُمْ وَ قَتَلَكُمْ وَ أَكْذَبَ أُحْدُوثَتَكُمْ》 ♦️شکر خدایی را که شما را رسوا کرد و کشت و افسانه شما را دروغ نمود. زینب کبری(س) نیز در مقابل این زخم زبانهای او چنین پاسخ داد : 📋《الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَكْرَمَنَا بِنَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ(ص) وَ طَهَّرَنَا مِنَ الرِّجْسِ تَطْهِيراً وَ إِنَّمَا يَفْتَضِحُ‏ الْفَاسِقُ‏ وَ يَكْذِبُ الْفَاجِرُ وَ هُوَ غَيْرُنَا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ》 ♦️ستایش خدای راست که ما را به وجود پیامبرش گرامی داشت و ما را از پلیدی پاک ساخت، به درستی که فاسق رسوا می شود و فاجر دروغ می گوید و او غیر از ماست و ستایش مخصوص خداست.(۴) به نقل از لهوف، ابن زیاد به اینجا که رسید، گفت : 📋《كَيْفَ رَأَيْتِ صُنْعَ اللَّهِ بِأَخِيكِ وَ أَهْلِ بَيْتِكِ؟》 ♦️رفتار خدا با برادر و خاندان خود را چگونه دیدی؟ زینب کبری(س) جواب داد : 📋《مَا رَأَيْتُ‏ إِلَّا جَمِيلًا! هَؤُلَاءِ قَوْمٌ كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمُ الْقَتْلَ فَبَرَزُوا إِلى‏ مَضاجِعِهِمْ‏ وَ سَيَجْمَعُ اللَّهُ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُمْ فَتُحَاجُّ وَ تُخَاصَمُ فَانْظُرْ لِمَنْ يَكُونُ الْفَلْجُ يَوْمَئِذٍ هَبَلَتْكَ أُمُّكَ يَا ابْنَ مَرْجَانَةَ!》 ♦️من جز خير و زيبايى چيزى نديدم، اينان افرادى بودند كه خداوند مقام شهادت را سرنوشتشان ساخت، از اين رو داوطلبانه به خوابگاه‏هاى خود شتافتند، به زودى خداوند بين آنان و تو را جمع كند، تا تو را به محاكمه بكشد، اكنون بنگر در آن دادگاه و محاكمه، چه كسى پيروز و چه كسى درمانده است؟ مادرت به عزايت بنشيند اى پسر مرجانه! در این هنگام؛ ابن زياد از سخنان زينب کبری(س) خشمگين شد به گونه‏ اى كه گويى تصميم بر کشتن حضرت(س) گرفت. در این هنگام؛ عمرو بن حريث كه در مجلس حاضر بود به ابن زياد گفت : اين زنى بيش نيست، زن را نبايد به گفتارش مجازات كرد! ابن زياد به زينب(س) گفت : 📋《لَقَدْ شَفَى اللَّهُ قَلْبِي مِنْ طَاغِيَتِكِ الْحُسَيْنِ(ع) وَ الْعُصَاةِ الْمَرَدَةِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِكِ》 ♦️خداوند دل مرا با كشتن حسين گردنكش تو و افراد قانون شكن فاميلت، شفا بخشيد. زينب کبری(س) فرمود : 📋《لَعَمْرِي لَقَدْ قَتَلْتَ كَهْلِي وَ قَطَعْتَ فَرْعِي وَ اجْتَثَثْتَ أَصْلِي فَإِنْ كَانَ هَذَا شَفَاكَ فَقَدِ اشْتَفَيْتَ》 ♦️به جانم سوگند! بزرگ فاميل مرا كشتى، و شاخه‏ هاى مرا بريدى و ريشه مرا كندى، اگر شفاى دلت در اين است، باشد. و در ادامه فرمود : ولی من تعجّب مى‏ كنم از كسى كه با قتل امامانش، دلش را شفا مى‏ بخشد، و مى‏ داند كه فرداى قيامت، آنها از او انتقام مى‏ گيرند.(۵) در این هنگام؛ 📋《فَوُضِعَ [رَاسُ] بَيْنَ يَدَيْهِ وَ جَعَلَ يَنْظُرُ إِلَيْهِ وَ يَتَبَسَّمُ وَ فِي يَدِهِ قَضِيبٌ يَضْرِبُ بِهِ ثَنَايَاهُ》 ♦️عبیدالله سر مقدس امام حسین(ع) را پيش روى خود قرار داد و به آن نگاه می‌كرد و پوزخند می‌زد، و در دست او چوبی بود كه با آن به دندانهاى پيشين حضرت(ع) می‌زد و بی‌احترامی می کرد.(۶) عبیدالله در سال ۶۴ هجری بعد از هلاکت یزید، به دمشق رفت و به مروان بن حکم که جای یزید نشسته بود، ملحق شد.(۷) عبیدالله در سال ۶۵ قمری در جنگ با توّابین نیز که به سرکردگی سلیمان بن صُرَد خُزاعی به خونخواهی امام حسین(ع) قیام کرده بودند، فرماندهی سپاه را برعهده گرفت و در عین الورده جنگ خونینی بین سپاه ابن زیاد و توابین درگرفت که به کشته شدن سلیمان و یارانش انجامید.(۸) ابن زیاد سپس در سال ۶۶ قمری در موصل به جنگ با سپاه مختار ثقفی به فرماندهی ابراهیم بن مالک اشتر رفت که سپاه مختار، سپاه ابن زیاد را شکست داد و در این جنگ عُبیدالله همراه با یارانش به هلاکت رسید.(۹) عبیدالله یکی از منفورترین شخصیت‌های تاریخ اسلام نزد شیعیان به حساب می‌آید و نام او در چند زیارت‌ نامه مشهور، از جمله زیارت عاشورا آمده و مورد لعن قرار گرفته است. 📋«اَللَّهُمَّ الْعَنْ عُبَيْدَ اللَّهِ بْنَ زِيَادٍ وَ ابْنَ مَرْجَانَةَ..»(۱۰) «أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى القَومِ الظَّالِمِینَ» 📚منابع : ۱)أعيان الشيعة أمين، ج۱، ص۵۶۷ ۲)تاريخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۲ ۳)اللهوف سید بن طاووس، ص۵۶ ۴)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۵ ۵)اللهوف ابن طاووس، ص۱۶۰ ۶)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۴ ۷)الطبقات الکبری ابن سعد، ج۵، صص۴۰-۴۲ ۸)تاریخ طبری، ج۷، ص۵۵۷ ۹)تاریخ طبری، ج۸، ص۶۴۳ ۱۰)مفاتیح الجنان محدث قمی، ص۴۵۸ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅عمر بن سعد بن ابی الوقاص که در فتوحاتی که پدرش فرماندهی آن را بر عهده می گرفت، همراه پدرش شرکت داشته و حتی در عین نوجوانی، از سوی پدرش فرماندهی بخشی از سپاه را بر عهده می گرفت. او فرزندی به نام حفص داشت که به دست مختار ثقفی کشته شد. در ماجرای حکمیت که در سال ۳۷ هجری قمری، میان امام علی(ع) و معاویه بن ابی سفیان در دومة الجندل اتفاق افتاد، عمر سعد پس از مشاهده اختلافات میان سران سپاه علی(ع) و معاویه، نزد پدرش رفت و او را تشویق به ادعای خلافت کرد، اما پدرش نپذیرفت.(۱) در سال ۵۱ هجری بعد از درخواست ابن زیاد به همراه کسان دیگری برضد حجر بن عدی گواهی داد که حجر به فتنه‌انگیزی برخاسته و کافر شده است و این گواهی دستاویزی برای معاویه شد تا حجر و یارانش را در مرج عذراء به شهادت برساند.(۲) ⚔نقش عمر بن سعد در رابطه با واقعه کربلا : هنگامی که امام حسین(ع) به علت خودداری از بیعت با یزید بن معاویه از مدینه مهاجرت کرد و به مکه پناه برد، با ورود امام حسین(ع) به مکه، ابن سعد وقتی تمایل و استقبال حجاج خانه خدا را از حسین(ع) مشاهده کرد به مدینه رفت و برای یزید نامه نوشت و او را از آمدن امام حسین(ع) به مکه آگاه ساخت.(۳) در سال ۶۰ هجری وقتی که مسلم بن عقیل به دستور عُبیدالله دستگیر شد در مجلس عبیدالله، پنهان از دیگران به عمر بن سعد وصیت کرد، اما ابن سعد وصیت مسلم را برای عبیدالله بازگو کرده و به مسلم خیانت ورزید.(۴) شهرت ابن سعد در تاریخ بیشتر به دلیل شرکت وی در واقعه کربلاست که در آن امام حسین(ع) و یارانش شهید شدند و این حادثه ابن سعد را جزو چهره‌های منفور تاریخ درآورد. پس از آمدن عُبيدالله بن زياد به كوفه و تحویل گرفتن دارالعماره از نعمان بن بشیر، به دستور یزید، عمربن سعد را به حكومت ری و دَسْتبى منصوب و به سرکوبی شورش ديلميان مأمور کرد. عمر بن سعد طبق دستور با چهار هزار سپاهى در بيرون كوفه اردو زد و آماده حركت به سوی ری شد، اما خبر حركت امام حسين(ع) به سوی كوفه، عبيدالله بن زياد را واداشت تا ابن سعد را برای مقابله با امام(ع) به كربلا بفرستد. وی ابتدا از اين كار سرباز زد، اما وقتى عبيدالله بن زياد او را تهديد كرد كه يا بايد به مقابله با حسين(ع) برود و يا فرمان حكومت را باز پس دهد. ابن سعد مأموريت جديد را پذيرفت و با سپاهيان تحت امر خود به سوی كربلا حركت كرد و در روز دوم محرم سال ۶۱ هجری وارد كربلا شد.(۵) در روز هفتم یا هشتم محرم امام حسین(ع) عمر بن سعد را فراخواند و او نیز پذیرفت. هنگامی که آن دو بین دو سپاه روبه رو شدند، ابتدا امام حسین(ع) آغاز سخن کرد و فرمود : 📋《وَیْلَکَ یَابْنَ سَعْد! أَما تَتَّقِی اللّهَ الَّذِی إِلَیْهِ مَعادُکَ؟أَتُقاتِلُنِی وَ أَنَا ابْنُ مَنْ عَلِمْتَ؟ ذَرْ هؤُلاءِ الْقَوْمَ وَ کُنْ مَعی، فَإِنَّهُ أَقْرَبُ لَکَ إِلَى اللّهِ تَعالى》 ♦️واى بر تو، اى پسر سعد، آیا از خدایى که بازگشت تو به سوى اوست، هراس ندارى؟ آیا با من مى جنگى در حالى که مى دانى من پسر چه کسى هستم؟ این گروه را رها کن و با ما باش که این موجب نزدیکى تو به خداست. ابن سعد گفت : 📋《أَخَافُ أَنْ يُهْدَمَ دَارِي!》 ♦️اگر از این گروه جدا شوم مى ترسم خانه ام را ویران کنند. امام(ع) فرمود : 📋《أَنَا أَبْنِیهَا لَکَ!》 ♦️من آن را براى تو مى سازم. ابن سعد گفت : 📋《أَخَافُ أَنْ تُؤْخَذَ ضَيْعَتِي!》 ♦️من بیمناکم که اموالم مصادره گردد. امام(ع) فرمود: 📋《أَنَا أُخْلِفُ عَلَیْکَ خَیْراً مِنْها مِنْ مالِی بِالْحِجَازِ!》 ♦️من از مال خودم در حجاز، بهتر از آن را به تو مى دهم. ابن سعد گفت : 📋《لِي عِيَالٌ وَ أَخَافُ عَلَيْهِمْ!》 ♦️من از جان خانواده ام بیمناکم [مى ترسم ابن زیاد بر آنان خشم گیرد و همه را از دم شمشیر بگذراند]. امام(ع) فرمود : 📋《أَنَا أَضمِنُ سَلَامَتَهُم》 ♦️من ضامن سلامتی آنها می شوم. سپس عمر سعد ساکت شد و چیزی نگفت. امام حسین(ع) هنگامى که مشاهده کرد ابن سعد از تصمیم خود باز نمى گردد، سکوت کرد و پاسخى نداد و از وى رو برگرداند و در حالى که از جا بر مى خاست، خطاب به عمر سعد فرمود : 📋《مالَکَ، ذَبَحَکَ اللّهُ عَلى فِراشِکَ عاجِلا، وَ لا غَفَرَ لَکَ یَوْمَ حَشْرِکَ، فَوَاللّهِ إِنِّی لاَرْجُوا أَلاّ تَأْکُلَ مِنْ بُرِّ الْعِراقِ إِلاّ یَسیراً》 ♦️تو را چه مى شود! خداوند به زودى در بسترت جانت را بگیرد و تو را در روز رستاخیز نیامرزد. به خدا سوگند! من امیدوارم که از گندم عراق، جز مقدار ناچیزى، نخورى! ابن سعد گستاخانه به استهزا گفت : 📋《وَ فِی الشَّعیرِ کِفایَةٌ عَنِ الْبُرِّ》 ♦️جو عراق مرا کافى است!(۶) در نقلی دیگر آمده است که؛ امام حسین(ع) فرمود : 📋《يا عُمَرُ! أَنْتَ تَقْتُلُنِي؟ تَزْعُمُ أَنْ يُوَلّيكَ الدَّعِىُّ ابْنُ الدَّعِيّ بِلادَ الرِّىِّ وَ جُرْجانِ؟》 ادامه مطالب :👇 @TarikhEslam
♦️ای عُمر! تو مى خواهى مرا به قتل برسانى؟ گمان مى كنى كه آن مرد ناپاك فرزند ناپاك [ابن زياد] حكومت رى و گرگان را به تو مى بخشد؟ امام حسین(ع) فرمود : 📋《وَاللّهِ لا تَتَهَنَّأُ بِذلِكَ أَبَداً، عَهْداً مَعْهُوداً، فَاصْنَعْ ما أَنْتَ صانِع، فَإِنَّكَ لا تَفْرَحُ بَعْدي بِدُنْيا وَ لا آخِرَةَ، وَ لَكَأَنّي بِرَأْسِكَ عَلى قَصَبَة قَدْ نُصِبَ بِالْكُوفَةِ، يَتَراماهُ الصِّبْيانُ وَ يَتَّخِذُونَهُ غَرَضاً بَيْنَهُمْ》 ♦️به خدا سوگند كه هرگز طعم خوش آن روز را نخواهى چشيد. اين پيمانى است [الهى] غير قابل تغيير، هر چه از دستت برآيد انجام ده، كه پس از من نه در دنيا و نه در آخرت شادمان نخواهى شد، گويى مى بينم سرِ تو را در كوفه بر «نى» افراشته و كودكان آن را هدف قرار مى دهند و به آن سنگ مى زنند!(۷) سپس آن دو با همراهانشان به طرف لشكر خود بازگشتند. عمر بن سعد در روز عاشورا؛ برای تحریک سربازان خود، به آنان گفت : 📋《یا خَیْلَ اللّهِ! ارْكَبی وَ بِالْجَنَّةِ اَبْشِری》 ♦️لشکریان خدا! سوار شوید که شما را به بهشت بشارت می دهم!(۸) در روز عاشورا حب دنیا و حب مقام به قدری عمر بن سعد را کور کرده بود، برای خوش خدمتی در نزد عبیدالله و یزید خود آغاز گر جنگ بود. در این هنگام به پرچم دار لشگر خود ندا داد : 📋《یَا ذُوَیدُ! أَدنِ رایَتَکَ! فَأَدناها، ثُمَّ وَضَعَ سَهمَهُ فی کَبِدِ قَوسِهِ ثُمَّ رَمَی وَ قَالَ : اِشهَدوا أَنِّی أوَّلُ مَن رَمَی، ثُمَّ ارتَمَی النّاسُ وَ تَبارَزُوا》 ♦️ای ذُوَید! پرچمت را نزدیک بیاور! او نیز آورد. سپس عمر، تیری در چلّه کمانش نهاد و به سمت اردوگاه امام حسین(ع) پرتاب نمود و گفت : گواه باشید که من، نخستین تیر را انداختم. سپس، دو لشکر به هم تیراندازی کردند و به نبرد تن به تن برخاستند.(۹) در حین جنگ حضرت زینب(س) خطاب به عمر بن سعد فرمود: 📋《یَابنَ سَعدِِ! اَیُقتَلُ اَبُوعَبدِاللهِ(ع) وَ اَنتَ تَنظُرُ اِلَیهِ؟!!》 ♦️ای پسر سعد! آیا حسین(ع) را می کشند و در حالی که تو نظاره گر هستی؟(۱۰) در پایان جنگ بعد از شهادت امام حسین(ع) رو به لشگریان خود فریاد زد: 📋《مَن يَنتَدِبُ لِلحُسَينِ(ع) فيُوطى الخَيلُ صَدرَه و ظَهرَه؟》 ♦️كيست كه داوطلب باشد و بر پيكر حسين(ع) اسب بتازد تا زير سم اسبان سينه و پشت حسين(ع) خُرد گردد؟!(۱۱) بعد از واقعه کربلا یزید از دادن امارت ری سرباز زد و عبيدالله از عمر بن سعد خواست تا نامه وی  را مبنی بر حكومت ری پس بدهد. ابن سعد گفت : آن نامه از بين رفته است و عبيدالله گفت كه آن را از تو خواهم گرفت! ابن سعد كه ديگر دستش از همه جا كوتاه شده بود، حالت خويش را چنين وصف كرده است : 📋《وَاَللَّهِ مَا رَجَعَ أَحَدٌ إِلَى أَهلِهِ بِشَرٍّ مِمَّا رَجَعْتُ بِهِ أَطَعْتُ الفَاجِرَ الظَالِمَ عُبَيْدَ اَللَّهِ وَ عَصَيْتُ اَللَّهَ وَ قَطَعْتُ القَرابَةَ الشَرِيفَةَ》 ♦️هيچ كس بدتر از من به خانه خويش باز نگشت، زيرا از اميری فاجر و ظالم اطاعت كرده و عدالت را پايمال و قرابت را قطع كرده ام!(۱۲) بعد از اين جريان عمر بن سعد به حكومت ری نرسيد و در كوفه نیز امنيت و آرامش نداشت. ابن  سعد به هنگام قيام سليمان بن صُرَد به خون خواهى از قاتلان امام حسين(ع) در سال ۶۵ هجری از بيم كشته شدن به دست مردم شبها در دارالاماره مى خوابيد. آنگاه كه مختار بن ابى عُبيدة ثقفى در سال ۶۶ هجری قيام كرد و بركوفه مسلط شد، عمر بن سعد همراه با محمد بن  اشعث كه او نيز از شركت كنندگان اصلى جنگ كربلا بود، فرار كرد. سرانجام مختار يكى از فرماندهان خود را به نام  عبدالله بن کامل شاکری را به تعقیب آنان فرستاد. وی ابن سعد را کشت و سرش را با خود به کوفه آورد که به دستور مختار سرهای آن دو برای محمد بن حنفيه به مدينه فرستاده شدند.(۱۳) علامه مجلسی در زاد المعاد گفته است بنابر قولی، عمر بن سعد در نهم ربیع الاول به هلاکت رسیده است.(۱۴) 《أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى القَومِ الظَّالِمِینَ》 📚منابع : ۱)تاریخ طبری، ج۵، ص۶۷ ۲)تاریخ طبری، ج۵، ص۲۶۹ ۳)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۱، ص۱۹۰ ۴)اخبار الطوال دینوری، ص۲۴۱ ۵)انساب الاشراف بلاذری، ج۳، صص۱۷۶-۱۷۷ ۶)بحارالانوار مجلسی، ج۴۴، ص۳۸۸/ مقتل الحسین(ع) خوارزمى، ج۱، صص۲۴۵ ۷)مقتل الحسین(ع) خوارزمى، ج۱، صص۸-۶ ۸)بحارالانوار مجلسی، ج۴۴، ص۳۹۱ ۹)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۰۱ ۱۰)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۲ ۱۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۳ ۱۲)انساب الاشراف بلاذری، ج۳، ص۲۱۱ ۱۳)تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۹ / اخبار الطوال دینوری، ص۲۹۸ ۱۴)زاد المعاد مجلسی، ص۲۵۸ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅شمر بن ذی الجوشن که کُنیه‌اش ابوسابغه و از تابعین و رؤسای قبیلۀ هَوازِن و از تیره ضِباب بن کلاب بود. از گذشته او نیز تاریخ چندانی در دسترس نیست. 1⃣شمر در زمان : شمر از همان ابتدا از دشمنان امام علی(ع) بود و حتی در جنگ صفین در لشگر معاویه در مقابل سپاه امام علی(ع) جنگید. ابن مزاحم می نویسد : ادهم‌ بن محرز در صفّین هنگام نبرد با یاران معاویه به هماوردى شمربن ذى‌الجوشن درآمد و دو ضربت شمشیر ردّوبدل کردند، ادهم با شمشیر چنان بر پیشانى شمر زد که تا استخوانش فرو نشست.(۱) 2⃣شمر در زمان : شمر از مخالفین شدید امام حسن مجتبی(ع) بود و در کوفه آشوب به راه انداخت و مردم را علیه امام حسن(ع) شوراند و از جمله کسانی بود که صلح را بر امام حسن(ع) تحمیل کرد و سپس به معاویه پیوست.(۲) وی همچنین هنگام دستگیری حُجر بن عدی در سال ۵۱ هجری جزء کسانی بود که نزد زیاد بن ابیه به دروغ شهادت داد که حجر مرتد شده و شهر را به آشوب کشیده است و بدین ترتیب حجر بن عدی کشته شد.(۳) 3⃣شمر در زمان : وقتی مسلم بن عقیل در سال ۶۰ قمری از سوی امام حسین(ع) به کوفه رفت، شمر از جمله افرادی بود که از طرف عُبیدالله بن زیاد، حاکم کوفه، مأمور شد مردم را از اطراف مسلم پراکنده سازد. شمر در سخنانی مسلم را فتنه‌گر نامید و کوفیان را از سپاه شام ترساند. پس از آنکه امام حسین(ع) به کربلا رسید، عمر بن سعد، فرمانده لشکر کوفه، قصد جلوگیری از جنگ و خون ریزی داشت و به دنبال راه حل مسالمت آمیز بود، اما شمر، ابن زیاد را که به نظر می‌رسید با قصد عمر بن سعد موافق است، به جنگ با امام حسین(ع) تشویق کرد.(۴) و خود شمر در عصر روز نهم محرّم سال ۶۱ هجری، به همراه چهار هزار جنگجو و نامۀ تهدید آمیزی از سوی ابن زیاد، برای عمر بن سعد به کربلا رسید. ابن طاووس می نویسد : در روز نهم محرم شمر به همراه امان نامه ای از طرف عبیدالله بن زیاد به سوی اردوگاه امام حسین(ع) به راه افتاد، تا پسران ام البنین(ع) را از سپاه امام حسین(ع) جدا کند که آنان قاطعانه امام نامه را نپذیرفتند و شمر را لعن نمودند. وقتی شمر به اردوگاه امام(ع) رسید، از آنجایی که ام البنین از قبیله بنى كلاب بود، و شمر نیز از این قبیله بود، بدین جهت، با صداى بلند فریاد زد : 📋《يَا بَنِي أُخْتِی! أنتُم آمِنونَ! فَلا تَقتُلوا أنفُسَكُم مَعَ أخيكُمُ الحُسَينِ(ع)! وَالزَموا طاعَةَ أميرِ المُؤمِنينَ يَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ》 ♦️ای خواهر زادگانم! شما در امانید! و خود را با برادرتان حسین(ع)، به کشتن ندهید و به طاعت امیرالمؤمنین یزید دربیایید.(۵) ابن اعثم می نویسد : هنگامی که امام حسین(ع) در سفر از مکه به سمت کوفه به منزل «شقوق» رسید. 📋《فَلَمَّا كَانَ وَقْتُ السَّحَرِ خَفَقَ الْحُسَيْنُ(ع) بِرَأْسِهِ خَفْقَةً ثُمَّ اسْتَيْقَظَ فَقَالَ : أَ تَعْلَمُونَ مَا رَأَيْتُ فِي مَنَامِي السَّاعَةَ؟》 ♦️سحرگاهان امام حسین(ع) را خوابی مختصر ربود. وقتی بیدار شد، فرمود : می‌دانید هم اینک در خواب چه دیدم؟ آنان پرسیدند : ای پسر رسول خدا(ص)! چه در خواب دیدید؟ امام(ع) فرمود : 📋《رَأَيْتُ كَأَنَّ كِلَاباً قَدْ شَدَّتْ عَلَيَّ لِتَنْهَشَنِي وَ فِيهَا كَلْبٌ‏ أَبْقَعُ‏ رَأَيْتُهُ أَشَدَّهَا عَلَيَّ وَ أَظُنُّ أَنَّ الَّذِي يَتَوَلَّى قَتْلِي رَجُلٌ أَبْرَصُ مِنْ بَيْنِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ》 ♦️در خواب سگ‌هایی را دیدم که بر من حمله آورده‌اند و مرا می‌درند. در میان آن‌ها سگ خال خالی بود که بر من بیشتر حمله می‌آورد، فکر می‌کنم آن‌که قاتل من است، مردی لک و پیس دار از این گروه است.(۶) از یاران امام حسین(ع) در کربلا نقل شده است که؛ 📋《كُنّا مَعَ الحُسَينُ(ع) بِنَهرِ كَربَلاءَ، فَنَظَرَ إلى شِمرِ بنِ ذِي الجَوشَنِ وكانَ أبرَصَ! فَقَالَ :اَللهُ أَكْبَرُ! اَللهُ أَكْبَرُ! صَدَقَ اللّه ُو رَسولُهُ(ص)! قالَ رَسولُ اللهُ(ص) : كَأَنّي أنظُرُ إلَى كَلبٍ أَبقَعَ يَلَغُ فِي دِمَاءِ أهلِ بَيتِي》 ♦️ما در كنار نهر كربلا به همراه حسين(ع) بوديم. حضرت(ع) به شمر بن ذى الجوشن نگاهى كرد و شمر برص داشت، پس امام(ع) فرمود : الله اکبر! خدا و رسول(ص) او راست فرمود. رسول خدا(ص) فرمود : گويى سگِ پيسه اى(خال خالی) را مى بينم كه در خون اهل بيت من دهان مى زند.(۷) 4⃣نقش شمر در شهادت رساندن : در لحظات آغازین جنگ، شمر با گروهی از یارانش از پشت خیمه‌ها به خیمه‌های امام حسین(ع) نزدیک شدند. او با نیزه‌اش به خیمه امام حسین(ع) ضربه‌ای زد و فریاد برآورد : 📋《يَا حُسَيْنُ(ع)! اِسْتَعْجَلْتَ اَلنَّارَ فِي اَلدُّنْيَا قَبْلَ يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ!》  ♦️اى حسين(ع)! عجله كرده‌اى پيش از آتش روز قيامت آتش دنيا را برگزيده‌اى! امام(ع) در جواب فرمود : 📋《أَنْتَ أَوْلَى بِهَا صِلِيّاً》 ♦️تو به آتش جهنم سزاوارتری!(۸) @TarikhEslam ادامه مطالب :👇
در نقلی امام حسین(ع) پس از اهانت شمر، وی را《اِبْنَ رَاعِيَةِ اَلْمِعْزَى!》یعنی پسر زن بُزچران خطاب کرد.(۹) در نقلی دیگر آمده است که؛ در صبح عاشورا، شمر اصرار داشت که پشت خیمه ها بیاید بلکه بتواند دست به جنایتی بزند، ولی نمی دانست که طبق دستور امام حسین(ع) خیمه ها را از نزدیک یکدیگر، به شکل منحنی قرار داده و پشت آنها را خندق بکنند و در آن آتش برپا کنند، تا دشمن نتواند حمله کند. وقتی شمر با آن وضع مواجه شد، ناراحت شده و شروع به فحاشی کرد. مسلم بن عوسجه عرض کرد : 📋《يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ(ص)! جُعِلْتُ فِدَاكَ! أَ لاَ أَرْمِيهِ بِسَهْمٍ؟》 ♦️ای اباعبدالله! فدایتان شوم! آیا اجازه می دهید او را با یک تیر، از پای درآوریم؟ حضرت(ع) فرمودند : نه! مسلم چنین پنداشت که حضرت(ع) شمر را نمی شناسد و به خبث باطنی او متوجه نیست، عرض کرد : من او را می شناسم که چه آدم شقی و پستی است! امام(ع) فرمود : من هم می شناسم! مسلم گفت : پس چرا اجازه نمی دهید؟! حضرت(ع) فرمود : 📋《فَإِنِّي أَكْرَهُ أَنْ أَبْدَأَهُمْ》 ♦️من نمی خواهم آغاز گر جنگ باشم.(۱۰) روز ظهر عاشورا شمر به تیراندازان دستور داد تا بدن امام را هدف قرار دهند، سپس با فرمان وی، همه به سوی امام(ع) حمله بردند و کسانی از جمله سِنان بن اَنَس و زُرْعَة بن شریک ضربه‌های نهایی را بر امام حسین(ع) وارد کردند. دربارۀ کسی که سر امام حسین(ع) را از تن جدا کرد، روایات گوناگونی وجود دارد که در برخی از آنها از شمر نام برده شده است. 📋《وَ نَزَلَ شِمْرٌ إِلَيْهِ فَذَبَحَهُ ثُمَّ دَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى خَوَلِيِّ بْنِ يَزِيدَ فَقَالَ : احْمِلْهُ إِلَى الْأَمِيرِ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ ثُمَّ أَقْبَلُوا عَلَى سَلْبِ‏ الْحُسَيْنِ‏(ع)》 ♦️شمر بر روی امام حسین(ع) فرود آمد و سر مبارک ایشان را از بدن مطهرش جدا ساخت وسپس سر را به خولی داد تا آن را به نزد عمر بن سعد ببرد. سپس به طمعِ رُبودن لباس امام(ع) بر جَسَد مقدّس آن شهيد مظلوم روى آوردند.(۱۱) وی اولین کسی بود که در روز عاشورا بر بدن امام حسین(ع) اسب تاخت و بعد از شهادت امام حسین(ع) دستور غارت و آتش زدن خیمه ها را داد. ابن جوزی می نویسد : 📋《أَوطَأَ الخَيلَ صَدرَهُ وَ ظَهرَهُ》 ♦️شمر بر سینه و اسب امام حسین(ع) اسب تاخت.(۱۲) نقل است که امام حسین(ع) قبل از شهادت خطاب به شمر فرمود : 📋《اَنتَ الكَلبُ الأَبقَعُ الّذِّي رَأَيتُكَ فِي مَنَامِي!》 ♦️تو همان سگ خالداری هستی که من در خواب دیده بودم‌.(۱۳) شمر حتی قصد داشت امام سجاد(ع) را که در بستر بیماری بود به قتل رساند. ابن جوزی می نویسد : پس از شهادت امام حسین(ع) شمر بلافاصله دستور یورش و غارت خیام را داد. حضرت زینب(س) در این هنگام درون خیمه در کنار بستر امام سجاد(ع) بود. چون امام(ع) بر اثر شدت بیماری قادر به حرکت نبود و حتی قدرت نشستن و برخاستن را هم نداشت. در این هنگام عده‌ای از سپاه ابن سعد با شمر به خیمه امام(ع) حمله کردند. شمر که قصد قتل امام سجاد(ع) را داشت، در این هنگام؛ 📋《فَوَقَعَت عَلَيهِ زَینَبُ(س) وَ قَالَت : وَاللِه لَا يُقتَلُ حَتَّى اُقتَلَ! فَرَقَّ لَهَا وَ کَفَّ عَنهُ!》 ♦️حضرت زینب کبری(س) چون از قصد شمر و یارانش مطلّع شد، امام(ع) را در آغوش کشید و فرمود : به خدا قسم او کشته نمی شود مگر اینکه من کشته شوم! آنان به ناچار دست از او کشیدند و گفتند که او را به همان بیماریش واگزارید و همین بیماری او را بس است. سپس منصرف شدند و خیمه را ترک کردند.(۱۴) عبیداللّه بن زیاد، به فرمان یزید بن معاویه، اسرای کربلا و سرهای شهدا را با شمر و همراهانش به سوی یزید در شام فرستاد. در پی قیام مختار ثقفی در سال ۶۶، شمر در جنگ علیه او  شرکت کرد، اما مختار، وی و دیگر امرای اموی را در جنگ شکست داد و شمر از کوفه گریخت. مختار جمعی را به همراه غلام خود (زِربی) در پی او فرستاد. شمر غلام مختار را کشت و به قریه‌ای گریخت و در آنجا پناه گرفت که برخی از سپاهیان مختار، شمر را محاصره کردند و در حالی که یارانش گریخته بودند، او را کشتند و سرش را نزد مختار فرستادند و بدنش را پیش سگان انداختند. مختار نیز سر شمر را برای محمد بن حنفیه به مکه فرستاد.(۱۵) در زیارت عاشورا شمر با عبارت《اَللَّهُمَّ الْعَنْ شِمْراً..》مورد لعن قرار گرفته است.(۱۶) 📚منابع : ۱)وقعة صفین نصربن مزاحم، ص۲۶۷ ۲)تاریخ طبری، ج۵، ص۳۴۲ ۳)تاریخ طبری، ج۵، ص۲۶۹ ۴)انساب الاشراف بلاذری، ج۲، ص۴۸۲ ۵)اللهوف ابن طاووس، ص۸۸ ۶)الفتوح ابن اعثم، ج۵، ص۱۱۱ ۷)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۵۶ ۸)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۹۶ ۹)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۹۶ ۱۰)وقعة الطف یوسفی غروی، ص۲۰۵ ۱۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۲ ۱۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۵۶ ۱۳)تذكرة الخواص ابن جوزی، ص۲۵۶ ۱۴)المنتظم فی التاریخ ابن جوزی، ج۵، ص۳۴۱ ۱۵)الاخبار الطوال دینوری، ص۳۰۵ ۱۶)مفاتیح الجنان محدث قمی، ص۴۵۸ @TarikhEslam
ابن اعثم کوفی می نویسد : هنگامی که امام حسین(ع) در سفر از مکه به سمت کوفه به منزل «شقوق» رسید. 📋《فَلَمَّا كَانَ وَقْتُ السَّحَرِ خَفَقَ الْحُسَيْنُ(ع) بِرَأْسِهِ خَفْقَةً ثُمَّ اسْتَيْقَظَ فَقَالَ : أَ تَعْلَمُونَ مَا رَأَيْتُ فِي مَنَامِي السَّاعَةَ؟》 ♦️سحرگاهان امام حسین(ع) را خوابی مختصر ربود. وقتی بیدار شد، فرمود : می‌دانید هم اینک در خواب چه دیدم؟ آنان پرسیدند : ای پسر رسول خدا(ص)! چه در خواب دیدید؟ امام(ع) فرمود : 📋《رَأَيْتُ كَأَنَّ كِلَاباً قَدْ شَدَّتْ عَلَيَّ لِتَنْهَشَنِي وَ فِيهَا كَلْبٌ‏ أَبْقَعُ‏ رَأَيْتُهُ أَشَدَّهَا عَلَيَّ وَ أَظُنُّ أَنَّ الَّذِي يَتَوَلَّى قَتْلِي رَجُلٌ أَبْرَصُ مِنْ بَيْنِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ》 ♦️در خواب سگ‌هایی را دیدم که بر من حمله آورده‌اند و مرا می‌درند. در میان آن‌ها سگ خال خالی بود که بر من بیشتر حمله می‌آورد، فکر می‌کنم آن‌که قاتل من است، مردی لک و پیس دار از این گروه است.(۱) از یاران امام حسین(ع) در کربلا نقل شده است که؛ 📋《كُنّا مَعَ الحُسَينُ(ع) بِنَهرِ كَربَلاءَ، فَنَظَرَ إلى شِمرِ بنِ ذِي الجَوشَنِ وكانَ أبرَصَ! فَقَالَ : اَللهُ أَكْبَرُ! اَللهُ أَكْبَرُ! صَدَقَ اللّه ُو رَسولُهُ(ص)! قالَ رَسولُ اللهُ(ص) : كَأَنّي أنظُرُ إلَى كَلبٍ أَبقَعَ يَلَغُ فِي دِمَاءِ أهلِ بَيتِي》 ♦️ما در كنار نهر كربلا به همراه حسين(ع) بوديم. حضرت(ع) به شمر بن ذى الجوشن نگاهى كرد و شمر برص داشت، پس امام(ع) فرمود : الله اکبر! خدا و رسول(ص) او راست فرمود. رسول خدا(ص) فرمود : گويى سگِ پيسه اى(خال خالی) را مى بينم كه در خون اهل بيت من دهان مى زند.(۲) نقل است که امام حسین(ع) قبل از شهادت خطاب به شمر فرمود : 📋《اَنتَ الكَلبُ الأَبقَعُ الّذِّي رَأَيتُكَ فِي مَنَامِي!》 ♦️تو همان سگ خالداری هستی که من در خواب دیده بودم‌.(۳) 💀جنایات در واقعه کربلا :👇 1⃣اولین لبیک گو به دستور عبیدالله بن زیاد مبنی بر اعزام نیرو به کربلا!👇 در روز چهارم محرم، عبیدالله بن زیاد مردم كوفه را در مسجد جمع كرد و سخنرانی نمود و ضمن آن مردم را برای شركت در جنگ با امام حسین(ع) تشویق و ترغیب نمود. علامه مجلسی می نویسد : 📋《وَ أَمَرَهُم أَن يَخرُجُوا إِلَى حَرْبِ اَلْحُسَيْنِ(ع)، وَ يَكُونُوا عَونَاً لِابنِ سَعدِِ عَلَى حَربِهِ، فَأَوَّلُ مَن خَرِجَ شِمرُ بنُ ذِي الجُوشَن فِي أَربَعَةِ آلَافِِ》 ♦️عبیدالله بن زیاد مردم را برای جنگ با امام حسین(ع) ترغیب و تحریک نمود که به سپاه عمر بن سعد بپیوندند که به دنبال آن دستور، شمر اولین کسی بود که با چهار هزار نفر از کوفه خروج کرد.(۴) 2⃣اولین حمله کننده به خیمه گاه امام حسین(ع) در کربلا!👇 شیخ مفید می نویسد : در روز عاشورا، در آغازین جنگ، شمر بن ذی الجوشن با گروهی از یارانش از پشت خیمه‌ها به خیمه‌های امام حسین(ع) نزدیک شدند. او با نیزه‌اش به خیمه امام حسین(ع) ضربه‌ای زد و فریاد برآورد : 📋《يَا حُسَيْنُ(ع)! اِسْتَعْجَلْتَ اَلنَّارَ فِي اَلدُّنْيَا قَبْلَ يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ!》  ♦️اى حسين(ع)! عجله كرده‌اى پيش از آتش روز قيامت آتش دنيا را برگزيده‌اى! امام(ع) در جواب فرمود : 📋《أَنْتَ أَوْلَى بِهَا صِلِيّاً!》 ♦️تو به آتش جهنم سزاوارتری!(۵) 3⃣اولین کسی که در کربلا دستور به تیراندازی دسته جمعی به امام حسین(ع) داد! شیخ مفید می نویسد : 📋《شِمْرُ بْنُ ذِي اَلْجَوْشَنِ أَمَرَ اَلرُّمَاةَ أَنْ يَرْمُوهُ فَرَشَقُوهُ بِالسِّهَامِ حَتَّى صَارَ كَالْقُنْفُذِ》 ♦️شمر از تیراندازان خواست تا تیراندازی کنند. پس آنان حضرت(ع) را چنان تیرباران کردند که بدنش پوشیده از پیکان تیر شد.(۶) 4⃣شمر سر امام حسین(ع) را از تن جدا کرد! خوارزمی می نویسد : 📋《شِمْرُ بْنُ ذِي اَلْجَوْشَنِ حَزَّ رَأسَ الحُسَيْنِ(ع)》 ♦️شمر بن ذی الجوشن سر مبارک امام حسین(ع) را از تن مطهّر ایشان جدا کرد.(۷) 5⃣اولین کسی که بر بدن امام حسین(ع) اسب تاخت!👇 ابن جوزی می نویسد : 📋《أَوطَأَ الخَيلَ صَدرَهُ وَ ظَهرَهُ》 ♦️شمر بر سینه و پشت امام حسین(ع) اسب تاخت.(۸) 6⃣شمر قافله سالار کاروان به کوفه(۹) و شام(۱۰) بوده است! 📚منابع : ۱)الفتوح ابن اعثم، ج۵، ص۱۱۱ ۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۵۶ ۳)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۵۶ ۴)بحارالانوار مجلسی، ج۴۴، ص۳۸۶ ۵)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۹۶ ۶)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۹۵ ۷)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۲، ص۴۱۸ ۸)تذكرة الخواص ابن جوزی، ص۲۵۶ ۹)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۲ ۱۰)مثیر الاحزان ابن نما حلی، ص۹۷ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅شَبَث بن رِبعِی بن حصین تمیمی از اشراف کوفه و شخصیت‌های بی‌ثبات تاریخ اسلام بود. وی از شخصیت های چند چهره‌ای تاریخ اسلام و از سرکردگان کوفه و از طایفه بنی تمیم است. وی در دوران جاهلیت فردی سرشناس به‌شمار می‌رفت و در زمان حضرت رسول اکرم(ص) مسلمان شد، اما از صحابی ایشان نبود. شبث در عهد سه خلیفه همراه آنان بوده و تاریخ چندانی از او در این دوران نیست. 1⃣شبث در زمان امام علی(ع) : شبث از فرماندهان سپاه امام علی(ع) درجنگ صفین بود و در این جنگ جانباز شد. او در مسیر حرکت سپاه به سوی نهروان رفت و به خوارج پیوست، اما با سخنان امام(ع) برگشت و فرماندهی قسمتی از سپاه امام(ع) را در جنگ نهروان به دست گرفت.(۱) 2⃣شبث در زمان امام حسن مجتبی(ع) : مورخین شیعه، وی را در زمان خلافت کوتاه امام حسن(ع) از یاران سست‌ عنصری بشمار می‌آورند که پس از صلح حسن بن علی به سمت معاویه رفت. علامه مجلسی می نویسد : 📋《دَسَّ مُعَاوِیَهُ إِلَی عَمْرِو بْنِ حُرَیْثٍ وَ الْأَشْعَثِ بْنِ قَیْسٍ وَ إِلَی حُجْرِ بْنِ الْحَارِثِ وَ شَبَثِ بْنِ رِبْعِیٍّ دَسِیساً أَفْرَدَ کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ بِعَیْنٍ مِنْ عُیُونِهِ أَنَّکَ إِنْ قَتَلْتَ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ(ع) فَلَکَ مِائَتَا أَلْفِ دِرْهَمٍ وَ جُنْدٌ مِنْ أَجْنَادِ الشَّامِ وَ بِنْتٌ مِنْ بَنَاتِی》 ♦️معاويه مخفيانه نزد عمرو بن حريث و اشعث بن قيس و حجر بن حجر و شبث بن ربعى مأمورانى جداگانه فرستاد و به هر كدام نويد داد اگر حسن بن على(ع) را بكشيد، دويست هزار درهم خواهيد گرفت و علاوه بر آن سركرده لشكرى از لشكريان شام شده و دخترى از دخترانم را به شما خواهم داد. 📋《فَبَلَغَ الْحَسَنَ(ع) فَاسْتَلْأَمَ وَ لَبِسَ دِرْعاً وَ کَفَرَهَا وَ کَانَ یَحْتَرِزُ وَ لَا یَتَقَدَّمُ لِلصَّلَاهِ بِهِمْ إِلَّا کَذَلِکَ》 ♦️هنگامی که اين خبر به سمع مبارك امام حسن مجتبی(ع) رسید، حضرت(ع) پس از آن، زره به تن مبارك نموده و آن را زير لباس مخفى مى‌كردند و حتّى الامكان از اجتماعات احتراز مى‌فرمودند و در نماز جماعت حاضر نمى‌شدند مگر با زره!(۲) 3⃣شبث در زمان امام حسین(ع) : شبث برای حضور در واقعه عاشورا و جنگ با امام حسین(ع) تمایلی نداشت و هنگامی ابن زیاد از او خواست به سپاه عمر بن سعد بپیوندد، تظاهر به بیماری کرد تا در مقابل امام قرار نگیرد. اما وقتی ابن زیاد به او گفت «اگر مطیع مایی به جنگ دشمن ما برو» به سمت کربلا حرکت کرد. سر دسته خوارج در کربلا شمر بن ذی الجوشن و شبث بن ربعی بود که امام حسین(ع) در روز عاشورا شبث را این گونه خطاب کرد : 📋《یا شَبَثَ بْنَ رَبَعی! وَ یا حَجَّارَ بْنَ أَبْجَرٍ، وَ یا قَیْسَ بْنَ الْأَشْعَثِ! وَ یا یَزیدَ بْنَ الْحارِثِ! أَلَمْ تَکْتُبُوا الَىَّ : أَنْ قَدْ أَیْنَعَتِ الثِّمَارُ وَ اخْضَرَّ الْجَنابُ، وَ طَمَّتِ الْجِمامُ وَ إِنَّما تُقْدِمُ عَلى‏ جُنْدٍ لَکَ مُجَنَّدٌ، فَاقْبِلْ؟! ♦️اى شبث بن ربعى! اى حجّار بن ابجر! اى قیس بن اشعث! اى یزید بن حارث! آیا شما براى من نامه ننوشتید که درختان ما ثمر داده است و باغها سرسبز شده و چاه‏ها پرآب گشته و تو در سرزمینى پا مى‏ گذارى که لشکرى آراسته و انبوه در خدمت تو است، پس به سوى ما بیا! سکوت سنگینى بر سپاه دشمن سایه انداخته بود و کسى سخن نمى‏ گفت. سپس آنان در پاسخ گفتند : ما چنین نامه‏ اى ننوشتیم! امام(ع) فرمود : 📋《سُبْحانَ اللَّهِ! بَلى‏ وَاللَّهِ لَقَدْ فَعَلْتُمْ‏!》 ♦️سبحان اللَّه! آرى به خدا سوگند! شما این نامه را نوشتید.(۳) 4⃣شبث پس از واقعه عاشورا : شبث، پس از واقعه عاشورا، به شکرانه شهادت امام حسین(ع)، مسجدش در کوفه را (که سابقا امام علی(ع) از نماز خواندن در آن نهی کرده بود) تجدید بنا کرد. شیخ کلینی می نویسد : 📋《جُدِّدَتْ أَرْبَعَةُ مَسَاجِدَ بِالْكُوفَةِ فَرَحاً لِقَتْلِ اَلْحُسَيْنِ(ع)》 ♦️چهار مسجد در کوفه به خاطر خوشحالی قتل امام حسین(ع) تجدید بنا شد که یکی از آن مساجد، مسجد شبث بن ربعی بود.(۴) 5⃣شبث در زمان قیام مختار : شبث در قیام مختار ابتدا خود را بی طرف اعلام کرد اما پس از اعزام ابراهیم پسر مالک به ستیز با شام از کسانی بود که با مختار رو در رو شد. مختار که به کشتار قاتلین امام حسین(ع) مشغول شد، در این بین شبث را نیز تعقیب کرد که او به بصره نزد زبیریان فرار کرد و پس از آن در کشته شدن مختار توسط زبیریان حضور داشت. سپس شبث با غلبه حجاج بن یوسف (فرمانروای مروانیان) بر زبیریان در کوفه، به مروانیان پیوست.(۵) شبث سرانجام در سال هشتاد قمری با بیش از یک قرن عمر در کوفه به هلاکت رسید.(۶) 《أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى القَومِ الظَّالِمِینَ》 📚منابع : ۱)وقعة‌ صفین نصر بن مزاحم، ص۱۸۷ ۲)بحار الانوار مجلسی، ج۴۴، ص۳۳ ۳)تاریخ طبری، ج۴، ص۳۲۲ ۴)الکافی شیخ کلینی، ج۳، ص۴۹۰ ۵)الکامل فی التاریخ ابن‌اثیر، ج۴، ص۲۷۱ ۶)الاصابه ابن‌ حجر، ج۳، ص۳۰۳ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅حصین بن نمیر که از سر سخت‌ ترین دشمنان امام علی(ع) و اهل بیت(ع) ایشان بود. اصالت وی به قبیله کنْدَه (از قبایل عرب یمانی) می‌رسد. 1⃣حصین در زمان حضرت رسول اکرم(ص) : مسعودی حُصین بن نمیر را از صحابی پیامبر(ص) و در فهرست کاتبان وحی آورده است.(۱) 2⃣حصین در در زمان سه خلیفه : حصین در سال ۱۱ هجری در روزگار خلافت ابوبکر در جنگ‌های ردّه شرکت کرد و همچنین هنگامی که ابوبکر، زیاد بن لَبید را برای جمع آوری زکات بنی عَمرو بن معاویه گسیل کرد و آنان حاضر به پرداخت زکات نشدند، زیاد، حصین بن نمیر را مأمور سرکوبی آنان کرد.(۲) حصین در زمان خلافت عمر بن خطّاب، هنگام فتح قادسیه در سال ۱۴ هجرت، لشکری ۴۰۰۰ نفری به فرماندهی سعدبن ابی وَقّاص برای فتح عراق فرستاده شد که حُصین بن نمیر و گروهی از قبیله سَکون نیز در آن بودند.(۳) 3⃣حصین در زمان خلافت امام علی(ع) : نصر بن مزاحم نام او را به عنوان یکی از سرداران معاویه در جنگ صفین یاد کرده است، ولی در شرح جنگ صفّین از او نامی نبرده است.(۴) 4⃣حصین در زمان امام حسین(ع) : حُصین یکی از رؤسای اهل شام بود که در سال ۵۶ قمری معاویه را تشویق کرد که یزید را به ولیعهدی برگزیند. برخی مورخین از جمله طبری حصین بن نمیر را به عنوان صاحب شُرطه (رئیس پلیس) عبیداللّه بن زیاد در سال ۶۰ قمری و در شمار سرداران لشکر عبیدالله در واقعه کربلا، نام برده‌اند.(۵) او همچنین بعد از واقعه کربلا جانشین فرماندهی واقعه خونین حرّه بود که در آخر محرّم سال ۶۴ هجری اتفاق افتاد. که فرمانده این جنگ مسلم بن عقبه پس از سرکوب قیام مردم مدینه، در حالی که برای سرکوب شورش عبدالله بن زبیر روانه مکه بود، درگذشت و بنابر سفارش یزید، حصین بن نمیر فرماندهی سپاه را برعهده گرفت. پس او رسما فرماندهی جنگ با مکیان را بر عهده گرفت و به سوی مکه رفت. حصین بن نمیر در ۲۵ محرّم سال ۶۴ هجری قمری وارد مکه شد و ابن زبیر را محاصره کرد و اهل مکه نیز به همراه زبیریان به مسجد الحرام پناه بردند که حصین بن نمیر دستور داد، کعبه را نیز به منجنیق ببندند، که بعد از اطلاع از مرگ یزید مکه را به مقصد شام ترک کرد.(۶) حصین پس از بازگشت به شام، پس از خلافت کوتاه معاویه بن یزید و مرگ او در سال ۶۴ قمری، حصین برای به خلافت رساندن مروان بن حَکم کوشید. سرانجام در سال ۶۵ هجری قمری، در آغاز خلافت عبدالملک بن مروان، حصین جزو فرماندهان شام بود که قیام توابین، به رهبری سلیمان بن صُرَد، را در عین الورده سرکوب کرد.(۷) 5⃣حصین در زمان قیام مختار : هنگامی که مختار به خون خواهی امام حسین(ع) قیام کرد، به فرمانده سپاهش، ابراهیم بن اشتر، سفارش کرد که عبیداللّه بن زیاد و حصین بن نمیر را به قتل برساند. در سال ۶۶ یا ۶۷ هجری قمری میان لشکر ابن زیاد و سپاه مختار به فرماندهی ابراهیم بن مالک اشتر در موصل جنگی رخ داد. در این جنگ بسیاری از عاملان واقعه کربلا و همچنین حصین بن نمیر به هلاکت رسیدند. ابراهیم سرِ حصین و دیگر کشتگان لشکر شام را برای مختار به کوفه فرستاد و مختار نیز سر حصین و عده‌ای دیگر از کشتگان را نزد محمد بن حنفیه به مکه فرستاد و سر بقیه را در کوفه آویزان کرد.(۸) 《أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى القَومِ الظَّالِمِینَ》 📚منابع : ۱)التنبیه و الاشراف مسعودی، ص۲۴۵ ۲)الکامل فی التاریخ ابن اثیر، ج۲، ص۳۸۰ ۳)الکامل فی التاریخ ابن اثیر، ج۲، ص۴۵۱ ۴)وقعه صفین نصر بن مزاحم، ص۴۷ ۵)تاریخ طبری، ج۵، صص۳۹۴ ۶)تاریخ طبری، ج۵، صص۴۹۷ـ۴۹۹ ۷)الفتوح ابن اعثم کوفی، ج۶، صص۲۲۱ـ۲۲۴ ۸)الفتوح ابن اعثم کوفی، ج۶، ص۲۸۲ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅خولی بن یزید اصبحی از لشکریان عمر بن سعد در واقعه کربلا بود. 1⃣خولی در کربلا : خولی در کربلا در به شهادت رساندن فرزندان ام البنین(ع) [جعفر و عثمان] نقش داشت. ۱)در مورد شهادت جعفر(ع) آمده است که؛ 📋《أَنَّ خُولِي بنَ يَزِيدَ الأَصبَحِي قَتَلَ جَعَفَرَ بنَ عَلِیِّ(ع)》 ♦️سرانجام خولی بن یزید اصبحی تیری به سوی او انداخت که به شقیقه یا چشم او اصابت کرد.(۱) ۲)در مورد شهادت عثمان(ع) آمده است که؛ 📋《فَرَمَاهُ بِسَهْمٍ فَصَرِعَهُ، وَ شَدَّ عَلَيهِ رَجُلٌ مِنْ بَنِي دَارِمِِ فَاحتَزَّ رَأسَهُ》 ♦️خولی بن یزید اصبحی تیری به پیشانی عثمان زد و او را از اسب به زمین افکند و مردی از بنی دارم سر از تن او جدا کرد.(۲) به نقل طبری، خولی حتی در شهادت امام حسین(ع) نیز نقش داشت.(۳) 2⃣خولی بعد از واقعه کربلا : عمر بن سعد بعد از واقعه کربلا، پيش از حركت از كربلا به سوى كوفه، سر مقدّس امام حسین(ع) را به وسيله خولى بن یزید اصبحى و حمید بن مسلم ازدی به سوى عبيدالله بن زیاد گسيل داشت. ابن نما حلی نقل می کند که؛ 📋《فَلَمَّا قَارَبُوا الْكُوفَةَ كَانَ عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ زِيَادٍ بِالنُّخَيْلَةِ》 ♦️هنگامى كه آورندگان سرها به كوفه نزديك شدند، خبردار شدند که عبیدالله بن زیاد به منطقه «نخيله» رفته است.(۴) در برخی نقلها آمده است که؛ 📋《فَوَجَدَا بَابَ القَصرِ مُغَلِّقَاً فَأَتَى خُولِیُّ بِهِ مَنزِلَهُ [لَیلَاً]》 ♦️پس خولی درب قصر کوفه را بسته دید و از این رو سر مقدس را شبانه به خانه خود برد.(۵) زن خولی نقل می کند که؛ 📋《أَقْبَلَ خَوْلِيٌّ بِرَأْسِ الْحُسَيْنِ(ع) فَدَخَلَ الْبَيْتَ فَوَضَعَهُ تَحْتَ إِجَّانَةٍ وَ آوَى إِلَى فِرَاشِهِ》 ♦️شامگاه روز عاشورا خولی به خانه آمد و سر مقدّس امام حسين(ع) را به همراه خويش آورد و پس از قرار دادن آن در زير تشتى، خود به بستر رفت. به او گفتم : كجا بودى و چه خبر آورده‏ اى؟ خولی جواب داد : 📋《جِئْتُكَ بِغِنَاءِ الدَّهْرِ بِرَأْسِ الْحُسَيْنِ(ع)》 ♦️با ثروتى جاودانه آمده‏ام و دارايى پايان ناپذيرى برايت آورده‏ ام! اين سر حسين(ع) است كه با خود آورده و زير طشت نهادم تا فردا به دربار عبيدالله، به عنوان ارمغان برم و پاداشى بسيار بگيرم! به او گفتم : 📋《وَيْحَكَ! جَاءَ النَّاسُ بِالذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ جِئْتَ بِرَأْسِ الْحُسَيْنِ بْنِ رَسُولِ اللَّهِ(ع) وَ اللَّهِ لَا جَمَعَ رَأْسِي وَ رَأْسَكَ شَيْ‏ءٌ أَبَداً وَ وَثَبْتُ مِنْ فِرَاشِي وَ قَعَدْتُ عِنْدَ الْإِجَّانَةِ》 ♦️با شنيدن اين خبر، بر او خروشيدم كه واى بر تو! مردم به هنگام بازگشت از سفر براى همسر و فرزندان خويش زر و سيم به ارمغان مى‏ آورند، امّا تو سر مقدّس حسين(ع)، پسر پيامبر خدا(ص) را به خانه آورده‏ اى؟!! اى نفرين خدا بر تو باد با اين ارمغان و هديه‏ ات! به خدا سوگند كه ديگر هيچ چیز سر من و تو را بر يك بالش جمع نخواهد کرد؛ و براى هميشه از تو بيزارم! آن گاه از بستر خويش برخاستم و كنار آن طشت كه سر مقدّس را در آنجا نهان كرده بود نشستم و در آنجا مجلس سوگوارى بر پا داشتم و گريستن آغاز كردم. 📋《فَوَ اللَّهِ مَا زِلْتُ أَنْظُرُ إِلَى نُورٍ مِثْلِ‏ الْعَمُودِ يَسْطَعُ‏ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْإِجَّانَةِ وَ رَأَيْتُ طُيُوراً بِيضاً تُرَفْرِفُ حَوْلَهَا》 ♦️به خداى سوگند كه در همان هنگام مى‏ ديدم كه نورى تابناك و فروغى زيبا مانند ستون نورانی، از آسمان به سوى تشت مى‏ تابد و پرندگان سپيد رنگ و زيبايى بر گرداگرد آن طشت در حال پروازند.(۶) مختار بعد از قیام خود وقتی در صدد انتقام از قَتله حضرت سیدالشهداء(ع) بود، یاران خود را سراغ خولی فرستاد. خولی به نقلی در چاه مستراح خانه‌اش پنهان شده بود و ماموران مختار از همسر خولی محل اختفای او را جویا شدند و وی که از خولی دل خوشی نداشت به مخفیگاه وی اشاره کرد. یاران مختار او را بیرون کشیدند و به نزد مختار بردند. به دستور مختار، او را نزدیک خانه‌اش سر از تن جدا کرده و به قتل رسانند و جسدش را سوزاندند.(۷) 《أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى القَومِ الظَّالِمِینَ》 📚منابع : ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۳۹ ۲)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۰۹ ۳)تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۰ ۴)مثیرالاحزان ابن نما حلی، ص۸۵ ۵)انساب الاشراف بلاذری، ج۲، ص۴۱۱ ۶)مثیرالاحزان ابن نما حلی، ص۸۵ ۷)انساب الاشراف بلاذری، ج۶، ص۴۰۶ @TarikhEslam