#امام_جواد_علیه_السلام
✅ابویحیی صنعانی نقل می کند که؛
در محضر امام رضا(علیه السلام) بودم، که در آن هنگام فرزندش، امام جواد(علیه السلام) را که خردسال بود، محضرش حاضر کردند.
امام رضا(علیه السلام) فرمود :
📋«هَذَا المَولُودُ الَّذِي لَم يُولَد مَولَودَاً عَظَمُ بَرَكَةً عَلَى شِيعَتِنَا مِنهُ»
♦️این مولودی است که برای شیعیان ما، با برکتتر از او زاده نشده است.(۱)
👤امام رضا(علیه السلام) در طی روایتی دیگر می فرماید :
📋«يُقتَلُ غَصبَاً فَيَبكِي لَهُ وَ عَلَيهِ أهلُ السَّمَاءِ وَ يَغضَبُ اللّهُ عَلَى عَدُوِّهِ وَ ظَالِمِهِ فَلَا يَلبَثُ إلاّ يَسِيرَاً حَتَّى يُعَجِّلُ اللّهُ بِهِ إِلَى عَذابِهِ الأَليمِ وَ عِقابِهِ الشَّدِيدِ»
♦️امام جواد(علیه السلام) مظلومانه كشته مى شود و ساكنان آسمان بر او مى گريند و مرثيه مى سرايند.
خداوند بر دشمن و ستم كننده بر او خشم مى گيرد و [پس از كشتن او] زمانى كوتاه در دنيا نمى ماند، تا آنكه خداوند به زودى دشمن او را به عذابى دردناك و كيفرى سخت گرفتار مى كند.(۲)
📚منابع :
۱)الكافی مرحوم کلینی، ج۱، ص۳۲۱، ح۹
۲)بحار الأنوار مجلسی، ج۵، ص۱۴
@TarikhEslam
✍پنج داستان زیبا و شنیدنی از زندگانی #امام_جواد_علیه_السلام :👇
#داستان_اهلبیت_علیهم_السلام
@TarikhEslam
1⃣ارادت #امام_جواد_علیه_السلام به حضرت فاطمه(سلام الله علیها)👇
✅امام جواد(علیه السلام) علاقه و تعصب ویژه ای نسبت به حضرت فاطمه(سلام الله علیها) داشت.
عبدالله بن رزين می گوید :
📋«كُنْتُ مُجَاوِراً بِالْمَدِينَةِ مَدِينَةِ اَلرَّسُولِ(ص) وَ كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع) يَجِيءُ فِي كُلِّ يَوْمٍ مَعَ اَلزَّوَالِ إِلَى اَلْمَسْجِدِ فَيَنْزِلُ عَلَى اَلصَّخْرَةِ وَ يَسِيرُ إِلَى رَسُولِ اَللَّهِ(ص) وَ يُسَلِّمُ عَلَيْهِ وَ يَرْجِعُ إِلَى بَيْتِ فَاطِمَةَ(س) وَ يَخْلَعُ نَعْلَهُ فَيَقُومُ فَيُصَلِّي»
♦️من مجاور مدینه الرسول(ع) بودم، و امام جواد(ع) را می دیدم که، هر روز ظهر به مسجد می آمد و در صحن پیاده می شد و به طرف قبر رسول خدا(ص) می رفت و بر او سلام می کرد و بعد به محل خانه حضرت فاطمه زهرا(س) بر می گشت و کفشهایش را بیرون می آورد و می ایستاد و نماز می خواند.(۱)
👤زكریا بن آدم می گوید :
📋«إِنِّی لَعِنْدَ الرِّضَا(ع) إِذْ جِیءَ بِأَبِی جَعْفَرٍ(ع) وَ سِنُّهُ أَقَلُّ مِنْ أَرْبَعِ سِنِینَ فَضَرَبَ بِیَدِهِ إِلَى الْأَرْضِ وَ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ فَأَطَالَ الْفِكْرَ»
♦️خدمت امام رضا(ع) نشسته بودم كه امام جواد(ع) را پیش او آوردند.
پس آن حضرت(ع) از چهار سال كمتر بود. حضرت جواد(ع) دست هایش را بر زمین نهاد، سرش را به طرف آسمان بلند كرد و در فكرى عمیق فرو رفت.
امام رضا(ع) به ایشان فرمود :
📋«بِنَفْسِی! فَلِمَ طَالَ فِكْرُكَ»
♦️جانم فدایت! چرا در فكرى؟
امام جواد(ع) عرض کرد :
📋«فِیمَا صُنِعَ بِأُمِّی فَاطِمَةَ(س) أَمَا وَ اللَّهِ لَأُخْرِجَنَّهُمَا ثُمَّ لَأُحْرِقَنَّهُمَا ثُمَّ لَأُذْرِیَنَّهُمَا ثُمَّ لَأَنْسِفَنَّهُمَا فِی الْیَمِّ نَسْفاً»
♦️به آن چه درباره مادرم، فاطمه زهرا(ع) انجام شد، مى اندیشم.
به خدا سوگند، حق قاتلانش آن است كه اگر دستم به آن ها برسد، آنان را سوزانده، تكه تكه كنم و ریشه شان را بركَنم.
📋«فَاسْتَدْنَاهُ وَ قَبَّلَ بَیْنَ عَیْنَیْهِ ثُمَّ قَالَ : بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی أَنْتَ لَهَا یَعْنِی الْإِمَامَةَ»
♦️در این هنگام، امام رضا(ع) او را در آغوش كشید و میان دو چشمش را بوسید و فرمود :
پدر و مادرم فدایت! به راستى كه تو لایق امامت شیعه هستى!(۲)
📚منابع :
۱)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۳۹۵
۲)دلائل الامامه طبری شیعی، ص۴۰
@TarikhEslam
تاملی در تاریخ اسلام
1⃣ارادت #امام_جواد_علیه_السلام به حضرت فاطمه(سلام الله علیها)👇 ✅امام جواد(علیه السلام) علاقه و تعصب
2⃣دعای #امام_جواد_علیه_السلام در حق پدر ناصبی!👇
✅بکر بن صالح نقل می کند که داماد من به امام جواد(ع) نوشت که؛
پدرم ناصبی و دارای اعتقادات منحرفی است و از ايشان خيلی سختی ديده ام، قربانت بروم! برای من دعا فرما و بفرمائيد با او چه کار کنم؟
آيا افشا و رسوايش نمايم يا با ايشان مدارا کنم؟
امام جواد(ع) در جواب نوشت :
📋«قَدْ فَهِمْتُ كِتَابَكَ وَ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ أَبِيكَ وَ لَسْتُ أَدَعُ اَلدُّعَاءَ لَكَإِنْ شَاءَ اَللَّهُ وَ اَلْمُدَارَاةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ اَلْمُكَاشَفَةِ وَ مَعَ اَلْعُسْرِ يُسْرٌ فَاصْبِرْ إِنَّ اَلْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ ثَبَّتَكَ اَللَّهُ عَلَى وَلاَيَةِ مَنْتَوَلَّيْتَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ فِي وَدِيعَةِ اَللَّهِ اَلَّتِي لاَ يَضِيعُ وَدَائِعُهُ»
♦️مضمون نامه ی شما را پيرامون پدرت فهميدم، اگر خدا بخواهد پيوسته برای تو دعا می کنم، مدارا برای تو از افشاگری بهتر است، هر آينه با سختی آساني هست، صبر نما و شکيبا باش همانا سرانجام کار از آن پرهيزکاران است، خدا تو را در ولايت کسي که به ولايتش معتقد هستی ثابت قدم دارد.
ما و شما امانت هاي خدائي هستيم که امانات خود را ضايع نمی کند.
بکر بن صالح می گويد :
در اثر دعای آن حضرت(ع) خداوند قلب پدر او را به سویش برگرداند، به نحوی که در کاری با او مخالفت نمی کرد.(۱)
📚منبع :
۱)بحارالانوار مجلسی ،ج۵۰، ص۵۵
@TarikhEslam
تاملی در تاریخ اسلام
2⃣دعای #امام_جواد_علیه_السلام در حق پدر ناصبی!👇 ✅بکر بن صالح نقل می کند که داماد من به امام جواد(ع)
#امام_جواد_علیه_السلام
3⃣حد سارق!👇
✅نقل است که؛
روزی نزد معتصم عباسی دزدی را آوردند که به دزدی اش اقرار کرده و سرقتش ثابت شده بود.
معتصم خواست با جاری کردن حدّ شرعی، او را مجازات کند.
به این دلیل، همه فقیهان و دانشمندان را نزد خود گرد آورد و امام جواد(ع) نیز در آن مجلس حضور داشت.
معتصم از جمع پرسید : دست دزد از کجا قطع شود؟
ابن ابی داود گفت : از مچ استخوان!
معتصم گفت : دلیلت چیست؟
ابن ابی داود گفت : به خاطر اینکه دست، عبارتست از انگشتان و کف تا مچ که خداوند متعال راجب وضو فرمود : «فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَیْدِیكُم»
صورتها و دستهایتان را با آن مسح کنید. و گروهی حرف مرا قبول کردند.
دستهای دیگر گفتند : بلکه لازم است دست دزد از آرنج قطع شود!
معتصم گفت : به چه دلیل باید از آرنج قطع شود؟ دلیل شما چیست؟
آنها در جواب گفتند : به خاطر اینکه خدای متعال در مورد شستن دست برای وضو فرمود :
«وَ أَیْدِیَكُمْ إِلَى الْمَرافِق»
و دستهای خود را تا آرنج بشویید.
و شستن دست تا آرنج، دلیل آن است که حد و اندازه دست، آرنج است.
معتصم سپس به امام جواد(علیهالسلام) رو کرد و گفت : ابو جعفر نظر شما راجع به این مسأله چیست؟
حضرت(ع) فرمود : حاضرین، راجب آن اظهار نظر کردند!
خلیفه گفت : سخنان ایشان را رها کن، شما چه میفرمایید؟
خلیفه اصرار کرد و به ناچار حضرت(ع) فرمود :
📋«إِنِّي أَقُولُ إِنَّهُمْ أَخْطَئُوا فِيهِ اَلسُّنَّةَ فَإِنَّ اَلْقَطْعَ يَجِبُ أَنْ يَكُونَ مِنْ مَفْصِلِ أُصُولِ اَلْأَصَابِعِ فَيُتْرَكَ اَلْكَفُّ»
♦️نظر من این است که آنان در این سنت به خطا رفته اند، پس همانا باید انگشتان دزد را قطع کرد و کف دست او باقی بماند!
آنان علت را جویا شدند!
حضرت(ع) فرمود :
📋«قَوْلُ رَسُولِ اَللَّهِ(ص) اَلسُّجُودُ عَلَى سَبْعَةِ أَعْضَاءٍ اَلْوَجْهِ وَ اَلْيَدَيْنِ وَ اَلرُّكْبَتَيْنِ وَ اَلرِّجْلَيْنِ، فَإِذَا قُطِعَتْ يَدُهُ مِنَ اَلْكُرْسُوعِ أَوِ اَلْمِرْفَقِ لَمْ يَبْقَ لَهُ يَدٌ يَسْجُدُ عَلَيْهَا»
♦️به خاطر فرمایش حضرت رسول اکرم(ص) که فرمود :
سجده بر هفت عضو، انجام میشود : پیشانی، دو دست، دو زانو و دو پا! بنابراین، هرگاه دست دزد از مچ یا آرنج قطع شود، چیزی برای سجده باقی نمیماند.
📋«وَ قَالَ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى : «وَ أَنَّ اَلْمَسٰاجِدَ لِلّٰهِ » يَعْنِي بِهِ هَذِهِ اَلْأَعْضَاءَ اَلسَّبْعَةَ اَلَّتِي يَسْجُدُ عَلَيْهَا «فَلاٰ تَدْعُوا مَعَ اَللّٰهِ أَحَداً» وَ مَا كَانَ لِلَّهِ لَمْ يُقْطَعْ»
♦️و در حالی که خدای متعال فرمود :
«وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّه» اینکه سجدهگاه، از آن خداست.
و منظور، همین اعضای هفتگانه است که بر آنها سجده میشود.
«پس هیچ کس را با خدای متعال نخوانید.» و آنچه از آنِ خدای متعال است، بریده نمی شود.
در این هنگام سخنان امام جواد(ع)، موجب شگفتی معتصم شد و فورا دستور داد مطابق فرموده امام جواد(ع) عمل کنند و دست دزد را از انگشتانش قطع کردند.(۱)
📚منبع :
۱)تفسیر عیاشی، ج۱، ص۳۱۹
@TarikhEslam
تاملی در تاریخ اسلام
#امام_جواد_علیه_السلام 3⃣حد سارق!👇 ✅نقل است که؛ روزی نزد معتصم عباسی دزدی را آوردند که به دزدی اش ا
4⃣مناظره #امام_جواد_علیه_السلام با یحیی بن اکثم!👇
✅وقتی مأمون عباسی از طوس به بغداد آمد، نامه ای برای امام جواد(ع) فرستاد و امام را به بغداد دعوت کرد. [البته این دعوت نیز مثل دعوت امام رضا(ع) به طوس، دعوت ظاهری و در واقع سفر اجباری بود.]
حضرت(ع) پذیرفت و بعد از چند روز که وارد بغداد شد، مأمون ایشان را به کاخ خود دعوت کرد.
در طی همان روزها مامون مجلسی با جمعی از دانشمندان بلاد بر پا نمود.
او ابتدا قصد خود را با عباسیان در میان گذاشت و خواستار مناظره امام جواد(ع) با دانشمندان شد.
عباسیان یحیی بن اکثم را (به دلیل شهرت علمی وی) انتخاب کردند و مأمون جلسه ای برای سنجش میزان علم و آگاهی امام جواد (ع) ترتیب داد.
در آن مجلس یحیی رو به مأمون کرد و گفت : اجازه می دهی سؤالی از این جوان بنمایم؟
مأمون گفت : از خود او اجازه بگیر!
یحیی از امام جواد(ع) اجازه گرفت. امام(ع) فرمود :
📋«سَلْ إِنْ شِئْتَ»
♦️هر چه می خواهی بپرس!
یحیی گفت : درباره شخصی که مُحْرِم بوده و در آن حال حیوانی را شکار کرده است، چه می گویید؟
امام جواد (ع) فرمود :
📋«قَتَلَهُ فِي حِلٍّ أَوْ حَرَمٍ؟
عَالِماً كَانَ اَلْمُحْرِمُ أَمْ جَاهِلاً؟
قَتَلَهُ عَمْداً أَوْ خَطَأً؟
حُرّاً كَانَ اَلْمُحْرِمُ أَوْ عَبْداً؟
صَغِيراً كَانَ أَوْ كَبِيراً؟
مُبْتَدِئاً بِالْقَتْلِ أَمْ مُعِيداً؟
مِنْ ذَوَاتِ اَلطَّيْرِ كَانَ اَلصَّيْدُ أَمْ مِنْ غَيْرِهِ؟
مِنْ صِغَارِ اَلصَّيْدِ كَانَأَمْ مِنْ كِبَارِهَا؟
مُصِرّاً كَانَ أَوْ نَادِماً فِي اَللَّيْلِ؟
كَانَ قَتْلُهُ لِلصَّيْدِ أَمْ بِالنَّهَارِ؟
مُحْرِماً كَانَ بِالْعُمْرَةِ إِذْ قَتَلَهُ أَوْ بِالْحَجِّ كَانَ مُحْرِماً؟»
♦️آیا این شخص، شکار را در حِلّ (خارج از محدوده حرم) کشته است یا در حرم؟
عالم به حکم حرمت شکار در حال احرام بوده یا جاهل؟
عمدا کشته یا به خطا؟
آزاد بوده یا برده؟
برای اوّلین بار چنین کاری کرده یا برای چندمین بار؟
شکار او از پرندگان بوده یا غیر پرنده؟
از حیوانات کوچک بوده یا بزرگ؟
باز هم از انجام چنین کاری اِبا ندارد یا از کرده خود پشیمان است؟
در شب شکار کرده یا در روز؟
در احرام عمره بوده یا احرام حج؟!
یحیی بن اکثم از این همه فروع که امام(ع) برای این مسئله مطرح نمود، متحیّر شد و آثار ناتوانی در چهره اش آشکار گردید و زبانش به لُکنت افتاد، به طوری که حضّار مجلس ناتوانی او را در مقابل آن حضرت(ع) نیک دریافتند.
در پی آن مأمون به بستگان و افراد خاندان خود نظر انداخت و گفت :
📋«أَعَرَفتمُ الآنَ مَا كُنْتُم تُنْكِرُونَهُ؟»
♦️آیا اکنون آنچه را که شما نمی پذیرفتید، فهمیدید؟!(۱)
📚منبع :
۱)الإرشاد شيخ مفید، ج۲، ص۲۸۳
@TarikhEslam