ایتا - « مـٰاهلین »

من آن مولای رومی ام که از نطقم شکر ریزد
ولیکن درسخن گفتن غلامِ شیخِ عطارم

1 مشاهده18:47

ای کاش دلم اسیر و بیمار نبود
در بندِ نگاه او گرفتار نبود ..

1 مشاهده18:48

تا صبحدم،به یادِ تو شب را قدم زدم
آتش گرفتم از تو و در صبحدم زدم

956 مشاهده18:49

با آسمان مفاخره کردیم تا سحر
او از ستاره دم زد و من، از تو دم زدم :)

973 مشاهده18:50

بی رنگِ رُخَت زمانه زندانِ من است .

1هزار مشاهده14:01

دستم را،
به زیبایی تو نزدیک می کنم و 
خواب از سرم می پرد.
حتما که نباید فنجان را سر کشید!
گاهی قهوه از چشم ها در جان می چکد :)

1.1هزار مشاهده14:37

از صدای تو
به جمله ای دلخوشم!
برای هزارمین بار
شماره ات را می گیرم؛
–لطفا پیغام بگذارید ..

1.2هزار مشاهده09:45

جانِ من و جهانِ من، روی سپیدِ تو شده‌ست

1هزار مشاهده11:11

چشم‌هایش‌بوی‌زندگی‌میداد .
#دستنویس

1.1هزار مشاهده14:23

ولی آدمای مهربون تو یه لِوِل دیگه ای از جذابیتن:)

1.1هزار مشاهده18:27

یکی درد و یکی درمان پسندد
یک وصل و یکی هجران پسندد

1.1هزار مشاهده08:53

من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد :)

1.1هزار مشاهده08:54