‹ طلوع ›
یه عادتی دارم که میرم خونه بابا بزرگم ، بابابزرگم و گیر میارم که باهام حرف بزنه ، نصیحتم کنه پند ب
کاش ماهم بشیم مردِخدا . .
سخت نیستا ، فقط باید اون
منم منم و حذف کنیم ،
حتی اون لحظه هایی که آدم
تصمیم میگیره استخاره کنه
بهنظرِ من میشه مردخدا .
چرا ؟ چون میگه خدایا من هیچی
ندارم که بگم ، من کی باشم بخوام
تصمیمگیری کنم ، هرچی تو گفتی
هرچی تو صلاح دیدی همون
چه خوب و چه بد :)
آدم برای دقیقهای هم که شده
خودشو میزاره کنار ، خدارو میاره
وسط و خب این خیلی قشنگ میشه
اگه همیشگی باشه . .
‹ طلوع ›
کاش ماهم بشیم مردِخدا . . سخت نیستا ، فقط باید اون منم منم و حذف کنیم ، حتی اون لحظه هایی که
شهدایی که انقدر ازشون میگیم
بهشون غبطه میخوریم مردخدا بودن
ندیدن خودشون ، نگفتن آقا پس من
چی ؟ پس خانوادم ؟ دانشگاهم ؟
ازدواجم ؟ من کلی آرزو دارم من کلی
برنامه دارم واسه زندگیم . نه ، ازاین
دغدغههایِ الکی نداشتن . چشماشون
و رو همه این اسباببازیهای دنیا
که من و تو سرگرمشون شدیم بستن
و گفتن خدایا فقط خودت :)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من تا عمر دارم به این صحنه
غبطه میخورم . .
فدایِ سر حضرت زینب :)
‹ طلوع ›
من تا عمر دارم به این صحنه غبطه میخورم . . فدایِ سر حضرت زینب :)
بچهها خیلیهها . .
زنم ، بچم ، هفت جد و آبادم
فدای کاشی حضرت زینب
اینجا آقامصطفی دیگه خودش نبود
رفته بود رو اَبرا یه جای دیگه سیر
میکرد و همین لحظهای که میگه
همه چیزم فدای کاشی حرم بی بی
شهید شد ؛ شهید به تیر و ترکش
نیستا ، باید شهید زندگی کنی که
شهیدبشی ، یعنی چی شهید زندگی
کنی ؟ یعنی اول نَفستو شهید کن
بعد حالا جسمت شهید شد نشد
مهم نیست . .
رفتم بالا منبر و نمیخام
بیام پایین . . 😂
شرمنده پرحرفی شد ،
دلگویهای بیش نبود
و مخاطب اصلی خودم :)
دعامون کنید ؛
خدایا ؛
از بدی کردن آدمهایت شکایت
داشتم به درگاهت اما شکایتم
را پس میگیرم . . من نفهمیدم ،
فراموش کرده بودم که بدی را خلق
کردی تا هر زمان که دلم گرفت از
آدمهایت، نگاهم به تو باشد .
گاهی فراموش میکنم که وقتی
کسی کنار من نیست ، معنایش
این نیست که تنهایم . معنایش این
است که همه را کنار زدی تا خودم
باشم و خودت . . با تو تنهایی معنا
ندارد ؛ ماندهام تو را نداشتم چه
میکردم . .
-شهیدمصطفیچمران؛