میدانید در دلم چه کاشتید ؟
بیشتر از غم ، غرور نصیبم کردید .
من از میان ملتی هستم که شهادت
در آن ، بالاترینِ دلخواستههاست و
شما ثابت کردید چه اندازه از این واژه
بیم دارید ، همین بس که شهامت
رویارویی مستقیم با سردار را نداشتید
و اکنون پس از گذشت چهار سال
میبینید که خونش ، زندهتر ،
جاریتر و حیاتبخشتر است .
حقارتتان همین بس که از زائرانش
نیز دلهره دارید و گمان میکنید با
جنگ سخیفتان ، میتوانید امنیت
را زیر سایه ببرید ، یقین داشته باشید
که با وجود مکتب همواره ساری و
جاریِ امام حسین علیهالسلام ،
این شمایید که در سایهها خواهید
ماند و شاید گاهی بتوانید سرتان را
از دخمهی بزدلیتان بیرون آورید ، اما
شک نکنید که سرتان را به باد خواهید
داد ، دست و پا بزنید ؛ در باتلاقی که
در جایجایِ جهان اسلام برای خود
مهیا ساختهاید. نزدیک است فرورفتن
و محوشدنتان از صفحهی روزگار .
گوشهایتان را خوب باز کنید ؛
سالگرد سردار دلهایِ ما ، تا ابد
باشکوه و جبروت جاوید خواهد ماند
و شما تنها و تنها به سمت درهی
هلاکتتان نزدیک و نزدیکتر
خواهید شد ، خوب بشنوید ؛
شما ای طبلهای تهی
' هیچ غلطی نمیتوانید بکنید. '
- وَقُل جَاءَ الحَقُّ وَزَهَقَ البَاطِلُ
إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا . . !